مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابو سهل نوبختی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اسماعیل بن علی بن اسحاق» معروف به ابوسهل نوبختی (۲۳۷ـ۳۱۱ ق) متکلم شیعه دوازده امامی بوده‌است. وی از بزرگان خاندان نوبختی بوده و در دوره موسوم به غیبت صغری می‌زیسته و در نشر تشیع دوازده امامی در دوران حیرت تلاش فراوان کرده‌است.

زندگی‌نامه

اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی سهل ابن نوبخت متولد شوال سال ۲۳۷ قمری در بغداد بود. وی از خاندان نوبختیان بوده كه چندین تن از آنان از زمان منصور عباسی در بغداد به عنوان منجم و مترجم كتب پهلوی و نیز ادیب و ادب پرور شناخته شده بودند. حسن بن موسی نوبختی، متكلم مشهور امامی و مؤلف «فِرق الشیعة و الآراء و الدیانات»، خواهرزادۀ ابوسهل بوده است.[۱]

از مشایخ ابوسهل، نیز اطلاعی در دست نیست، تنها مرزبانی یك تن را نام می‌برد كه ابوسهل از او اخبار ادبی روایت كرده است.[۲] اگر چه ابوسهل با ثابت بن قرۀ صابی، فیلسوف، ‌منطقی و مترجم معروف (م، ۲۸۸ ق) مجالسی داشته، نباید نتیجه گرفت كه او نزد ثابت فلسفه می‌آموخته است.

ابوسهل، كلام و عقاید امامیه را نزد مشایخ آنان تحصیل كرده است، ولی به نظر نمی‌رسد كه وی تنها از این طریق با آراء امامیه در كلام آشنا شده باشد و احتمالاً بیش از تحصیل نزد مشایخ به مطالعه و دقت در آثار آنان مشغول بوده است، چنانكه ظاهراً وی نزد متكلمان معتزلی به كسب علم نپرداخته، بلكه خود از آثار آنان بهره برده است. گرچه ابوسهل زمان امامت امام هادی (ع) و نیز امام عسكری (ع) را درك كرده است، اما جز حكایتی كه شیخ طوسی در الغیبة[۳] به نقل از خود ابوسهل آورده و متضمن ملاقات وی با امام عسكری (ع) است، دلیلی بر اینكه وی از آن حضرت علم آموخته باشد، در درست نیست.

ابوسهل افزون بر علم كلام ـ كه شهرت او بیشتر به سبب آن است ـ در شعر نیز دستی داشته و از حامیان ادب بوده و كاتبی چیره‌دست به شمار می‌رفته است.[۴] وی با كسانی چون ثعلب مراوده داشته و اخباری در ادب نقل كرده است. از او ابیاتی نیز نقل شده است. ابوسهل با ابن‌رومی و بحتری نیز مراوده داشته و خصوصاً از حامیان ابن‌رومی بوده است، ‌چنانكه آن دو نیز ستایشگر خاندان نوبخت و شخص ابوسهل بوده‌اند. در دیوان ابن رومی اشعار بسیاری در مدح ابوسهل دیده می‌شود، ‌گرچه گاه آزمندی ابن رومی، رابطۀ آنان را تیره می‌ساخته است و بنابر نوشتۀ مسعودی،[۵] داستانهایی در این باره وجود داشته است. روایاتی دربارۀ رابطۀ ‌ابوسهل و بحتری نیز موجود است. چنانكه از روایت صولی برمی‌آید، ابوسهل و بحتری با یكدیگر مجالسات ادبی داشته‌اند. بحتری نیز گاه به مدح ابوسهل می‌پرداخته است. در عین حال چنانكه ابوالفرج اصفهانی[۶] روایت كرده، بحتری شعر ابوسهل را نمی‌پسندیده است.

ظاهراً ابوسهل در بیشتر ایام عمرش، دارای مقام دبیری بوده است. بنا به گفتۀ مرزبانی، ‌ابوسهل یك چند در زمان وزارت قاسم بن عبیدالله بن سلیمان (۲۸۸-۲۹۱ ق) توبیخ شد و به زندان افتاد كه سبب این امر، به احتمال قوی سیاست شیعه ستیزی وزیر بوده است. در دورۀ وزارت ابن فراتِ شیعی، ظاهراً ابوسهل از منزلت والایی برخوردار بوده و در همین دوره مقامی نزدیك به وزارت داشته است.[۷]

ابوسهل در بیشتر دورۀ غیبت صغری یكی از پیشوایان و حامیان بلند مرتبۀ امامیه بغداد بوده و در میان عامۀ شیعیان امامی جایگاهی ویژه داشته است.[۸] گرچه در این دوره، پیشوایی امامیه به دست وكلای امام عصر (ع) بوده، ولی به نظر می‌رسد كه با توجه به مناصب اداری و دیوانی ابوسهل، وی نقش مهمی در پاسداری از شئون سیاسی و اجتماعی امامیه بر عهده داشته است. افزون بر این، وی با بحثها و مناظراتی كه با مخالفان امامیه در مسائل كلامی و اعتقادی داشته و تألیفاتی كه در دفاع از عقاید امامیه می‌نوشته است، می‌توانسته در كنار سفیران امام عصر (ع) كه بیشتر مأموریت حفظ و رهبری جامعۀ امامیه و سرپرستی نظام مالی آن را بر عهده داشتند، نقش مهمی را ایفا نماید.

قرائن بسیاری نشان می‌دهد كه ابوسهل كاملاً از موضع وكلای امام عصر (ع) دفاع می‌كرده است، چنانكه ظاهراً در دورۀ سفارت حسین بن روح نوبختی، با وی همكاری نزدیكی داشته است. بنابر روایتی، ابوسهل و برخی دیگر از بزرگان امامیه در هنگام مرگ محمد بن عثمان عمری نزد وی حضور یافته و وی آنان را از جانشینی حسین بن روح نوبختی پس از خود آگاه كرده است.[۹] در روایتی دیگر آمده است كه از ابوسهل سؤال شد كه چگونه امر سفارت به غیر او و به حسین بن روح سپرده شده است؟ ابوسهل پاسخ می‌دهد كه چون مردی متكلم است و با مخالفان رفت و آمد و مناظره دارد، بعید نیست كه اگر از اقامتگاه امام (ع) همچون دیگر سفرا اطلاع داشته باشد، آن را برای پاسخ به خصم آشكار سازد.[۱۰] این امر نشان می‌دهد كه وی در میان امامیه مقامی بلند داشته و كاملاً از سفارت حسین بن روح دفاع می‌كرده است.

ابوسهل با حلاج ـ كه خود را باب و نمایندۀ امام غایب (ع) معرفی می‌كرد ـ به مخالفت برخاست و چنانكه حكایت شده، دوبار او را كه به معتقد ساختن ابوسهل به دعاوی خویش بی‌علاقه نبود، مورد استهزا قرار داد و كرامات او را به ریشخند گرفت و بدینسان در میان مردم نه تنها شخصیت حلاج را تخطئه كرد، بلكه انتساب او را به امامیه ـ كه حلاج خود مدعی آن بود ـ بی‌اساس جلوه داد.[۱۱] برخی بر آنند كه ابوسهل با حلاج دو مناظره داشته و مناظرۀ دوم در حدود سالهای ۲۹۸ تا ۳۰۱ ق. و در اهواز صورت گرفته است.

به گفتۀ ذهبی، تاریخ درگذشت ابوسهل در شوال ۳۱۱ ق. می باشد. ممكن است كه وی در بغداد در گذشته باشد، ولی احتمال وفات او در واسط نیز منتفی نیست. گفته‌اند كه آرامگاه او در حرم كاظمین بوده است.

شاگردان

ابوسهل نوبختی در كلام و ادب شاگردانی داشته است و برخی از آنان كلام او را به آیندگان انتقال داده‌اند. جز فرزندش ابوالحسن علی كه نزد پدر علم و ادب فرا گرفته، از كسانی چون ابوبكر محمد بن یحیی صولی، ابوعلی حسین بن قاسم كوكبی ثابت و احمد بن محمد حلوانی نیز نام برده‌اند،[۱۲]

ولی مهم‌ترین شاگردان ابوسهل كه نزد وی كلام را فرگرفتند، عبارتند از: ۱. ابوالحسین علی بن وصیف ناشئ اصغر؛ ۲. ابوالحسین محمد بن بشر حمدونی سوسنجردی؛ ۳. ابوالجیش مظفر بن محمد بلخی.[۱۳]

دیدگاه‌های كلامی

ابوسهل متكلمی بزرگ بود كه بر متكلمان امامیۀ پس از خود تأثیر بسیار گذارد. ابن ندیم او را از بزرگان شیعه خوانده و گفته است: وی مجلس درسی داشت كه جماعتی از متكلمان در آن حضور می‌یافتند. نجاشی گوید كه ابوسهل، شیخ متكلمان امامی و غیرامامی بوده است.[۱۴] شیخ طوسی نیز در الفهرست او را شیخ و بزرگ متكلمان امامی در بغداد و همچنین پیشوای نوبختیان خوانده است. از رجال‌نویسان اهل سنت، ذهبی ضمن اینكه او را علامه خوانده، گفته است كه ابوسهل از «غلات شیعه» و از مصنفان بزرگ آنان بوده است‌. همچنین ابن حجر عسقلانی او را از وجوه متكلمان معتزلی به شمار آورده است.

در دورۀ ابوسهل نوبختی، گرچه محدثان بزرگی چون سعد بن عبدالله اشعری، محمد بن حسن صفار قمی و اندكی بعد ابن همام اسكافی، علی بن حسین ابن بابویۀ قمی و محمد بن یعقوب كلینی حضور داشتند، لیكن در علم كلام، بیش از همه باید از نقش نوبختیان كه ابوسهل سرآمد آنان بود، سخن گفت. ابوسهل و دیگر متكلمان خاندان نوبختی با استفاده از میراث كلامی امامیه كه از دورۀ هشام بن حكم تا عصر آنان جریان داشت و نیز با بهره‌گیری از مطالعاتی كه در فلسفۀ یونانی و همچنین آراء معتزلیان داشتند، مكتب كلامی نوین امامیه را با نگرشی خردگرایانه بنیان نهادند و تعالیم امامیه را در مسائل توحید و عدل كه شباهت بسیاری با تفكرات معتزله داشت، در یك نظام فكری جدید پی‌ریزی كردند.

به هر روی، همین روش معتزلی گونۀ نوبختیان موجب شد كه معتزله ابوسهل و حسن بن موسی نوبختی را از رجال خویش به شمار آورند و «اهل عدل و توحید» بنامند و همچنین با كسانی چون هشام بن حكم بیگانه بدانند.[۱۵]

جزء آرائی كه كسانی چون شیخ مفید به نوبختیان نسبت داده‌اند[۱۶] و طبعاً می‌بایست به ابوسهل ـ كه بزرگ این خاندان بوده است ـ نیز مربوط باشد، برخی گرایشهای كلامی او از بررسی عناوین آثارش به دست می‌آید. نظرگاه ابوسهل دربارۀ حقیقت انسان در بسیاری از منابع كلامی پس از وی نقل و بررسی شده است.

یكی از مهم‌ترین بخشهای كلام ابوسهل، بحث امامت بوده كه در آن دوره نزد امامیه اهمیت بسیاری داشته است. وی چنانكه سید مرتضی بر اساس كتابهایش اظهار نظر كرده، در وجوب امامت و اوصاف امام از طریق استدلالهای عقلی به بحث می‌پرداخته است، گرچه گاه در تأیید آن ادله، به مضامین نقلی نیز استناد می‌جسته است. سید مرتضی افزوده است كه ابوسهل در مسائل مربوط به امامت، به همان طریقی كه پیش از وی ابوعیسی ورّاق و ابن راوندی استدلال می‌كردند، به بحث می‌پرداخته و حتی بر ادله‌ای افزون بر دلیلهای آن دو استناد می‌كرده است. این نكته نشان از قوت ابوسهل در بحثهای كلامی دارد، زیرا در محافل كلامی آن روز كتابهای ابوعیسی و ابن راوندی در زمینۀ امامت، دارای اهمیت بسیاری بوده است. علاوه بر این، ابوسهل در مباحث مربوط به امامت و دیگر مباحث كلامی، از یافته‌های هشام بن حكم نیز بهرۀ بسیار می‌برده است.

از آنجا كه ابوسهل در دورۀ بسیار حسّاسی از حیات امامیه می‌زیسته (دورۀ غیبت صغری)، بخش زیادی از فعالیتهای علمی خود را به بحث در زمینۀ مسألۀ امامت، به ویژه غیبت امام دوازدهم (ع) مصروف داشته است. از این رو می‌توان او را از نخستین مؤلفان امامیه دانست كه به این بحث پرداخته‌اند. افزون بر این، ابوسهل خود از كسانی بوده كه در زمان كودكی امام زمان (ع)، به ملاقات آن حضرت دست یافته است.[۱۷] بخشی از كتاب «التنبیه فی الامامَه» وی كه ابن بابویه در كمال‌الدین نقل كرده، متضمن همین مباحث است. در قسمتی از این كتاب كه در حدود ۲۹۰ ق. تألیف شده، ابوسهل در پاسخ مخالفتی فرضی كه با ادلۀ عقلی، ملزم به قبول «امام منصوص علیه» شده است و دربارۀ شخص امام و نام او می‌پرسد، می‌گوید: اگر با ادله بر ما ثابت شد كه باید امامی از جانب خدا تعیین شود، بر ماست كه از وجود امام در هر عصری به واسطۀ اخبار نقل شده، مطلع شویم. از میان مسلمانان تنها شیعیان گفته‌اند كه امام آنان از جانب خدا منصوص است و با توجه به اینكه آنان دولت و سیفی ندارند، داعی نقل اخبار كذب در ایشان نیست، به ویژه آنكه امروزه شمار آنان بسیار است و به جهت اختلاف «اوطان و همم» نمی‌توانند بر كذب اجماع كنند (ص ۸۹). این روش استدلال، گرچه جدلی است، ولی از ظرافتی خاص برخوردار است.

ابوسهل با این استدلال كه اگر امام بر روی زمین نباشد، حجت خدا از میان می‌رود و شرایع الهی به سبب نبودن پاسداران شریعت، تعطیل می‌شود، بر وجود امام دوازدهم (ع) در دورۀ غیبت استدلال می‌نماید. سپس با بیان اینكه امام (ع) از ترس دشمنان به امر خداوند غایب شده است و با استدلال به وجود شخص امام در عالم و حضور باب و سفیر شناخته شدۀ آن حضرت، در میان مردم، غیبت امام را نافی بقای حجت نمی‌داند. ابوسهل، در این كتاب تصریح می‌كند كه امام را دو غیبت است كه یكی «اشدّ» از دیگری است. با عنایت به تاریخ تألیف كتاب و موضوع آن ـ كه كلام است، نه حدیث ـ این مطلب بسیار جالب توجه است.

ابوسهل نقش بسیار مهمی در علم كلام امامیۀ پس از خود دارد و شیخ مفید بزرگ‌ترین متكلم امامی در سدۀ ۴ و اوایل سدۀ ۵ ق. از طریق دو تن از استادانش به نامهای ناشئ اصغر و ابوالجیش بلخی با یك واسطه شاگرد ابوسهل نوبختی است.

آثـار

در منابع آثار بسیاری به ابوسهل نوبختی نسبت داده شده (نك‍ : ابن ندیم، همانجا؛ نجاشی، ۳۱-۳۲؛ طوسی، الفهرست، ۱۲-۱۳) كه متأسفانه از آنها جز قسمتی از كتاب التنبیه و ظاهراً یكی دو برگ از كتاب الانوار وی چیزی باقی نمانده است. آثار وی را می‌توان در ۶ بخش بدین ترتیب معرفی كرد:

الف ـ كتب مربوط به امامت

۱. الاستیفاء فی الامامة، كه ابن شهر آشوب (ص ۸) آن را با وصف حسن ستوده و شاید آن را در اختیار داشته است. ۲. الانوار فی تواریخ الائمة (ع) (نك‍ : ابن بابویه، ۲ / ۴۷۴ وطوسی، الغیبة، ۲۷۱-۲۷۳، كه احتمالاً مطالبی از همین كتاب نقل كرده‌اند). ۳. التنبیه فی الامامة. نجاشی گفته كه آن را نزد استادش شیخ مفید قرائت كرده است (ص ۳۱). این كتاب از لحاظ تاریخ دورۀ غیبت صغری حائز اهمیت است.۴. الجمل فی الامامة. ۵. الرد علی محمد بن الازهر فی الامامة. احتمالاً مراد از محمدبن ازهر، ابوجعفر محمد بن الازهر كاتب (د ۲۷۹ ق) است كه از محدثان اهل تسنن بوده است (نك‍ : خطیب، ۲ / ۸۳-۸۴). ابن شهرآشوب از كتابی با عنوان اثبات الامامة یاد كرده (همانجا) كه احتمالاً همان الجمل فی الامامة است.

ب ـ ردیه‌ها بر فرق شیعی غیر اثناعشری

۱. الرعد علی الطاهری فی الامامة، ردیه‌ای بر علی بن حسن بن محمد طاطری یكی از بزرگان واقفه كه كتابی در امامت داشته است (نك‍ : نجاشی، ۲۵۴-۲۵۵).كرده (ص ۳۲)، همین كتاب است. ۲. الرد علی الغلاة، كه با توجه به حضور فعال گروههای غالی در دورۀ حیات ابوسهل، ضرورت تألیف این كتاب از جانب وی بهتر شناخته می‌شود.

ج ـ كتب مربوط به اصول فقه

۱. ابطال القیاس، ۲. الرد علی عیسی بن ابان یا النقض علی عیسی بن ابان فی الاجتهاد. عیسی بن ابان (د ۲۲۱ ق) از فقهای حنفی و معتقد به قیاس بوده است (نك‍ : خطیب، ۱۱ / ۱۵۷-۱۶۰). ۳. نقض اجتهاد الرأی، كه ردی بر اجتهاد الرأی ابن‌راوندی (ه‍ م) بوده است. ۴. نقض رسالة الشافعی، كه ردیه‌ای بر الرسالۀ شافعی در اصول فقه بوده است.

د ـ ردیه‌ها بر یهود و منكران رسالت

۱. الاحتجاح لنبوة النبی (ص). ۲. تثبیت الرسالة. ۳. الرد علی الیهود. ۴. نقض عبث الحكمة. عبث الحكمة از ابن راوندی است كه در آن قول به الزام تكلیف بر آدمیان را باطل می‌دانسته است (نك‍ : اقبال، ۹۳) و ابوسهل در كتاب خود بر این عقیدۀ ابن رواندی می‌تازد.

ه‍‍ ـ كتب مربوط به مسائل خاص كلامی

۱. الارجاء. ۲. التوحید. ۳. حدث (حدوث) العالم. ۳. الحكایة و المحكی. ۵. الخصوص و العموم و الاسماء و الاحكام. ۶. كتاب الخواطر. ۷. الصفات. ۸. كتاب فی استحالة رؤیة القدیم. ۹. الكلام فی الانسان، كه احتمالاً همان است كه نجاشی از آن با عنوان كتاب الانسان و الرد علی ابن الراوندی نام برده است (همانجا). این كتاب احتمالاً ردیه‌ای بر كتاب الانسان ابن راوندی بوده است. ۱۰. كتاب المعرفة؛ ۱۱. كتاب النفی و الاثبات.

و ـ ردیه‌ها در زمینۀ مسائل كلامی (جز امامت و نبوت)

۱. الرد علی ابی العتاهیة فی التوحید فی شعره. از آنجا كه ابوالعتاهیه به نوعی خاص از اندیشه‌های ثنوی تمایل داشته و در این زمینه اشعاری نیز سروده بوده است (نك‍ : ه‍ د، ابوالعتاهیه)، ابوسهل به رد و انكار این اشعار پرداخته و در این كتاب افكار او را به نقد كشیده است. ۲. الرد علی اصحاب الصفات. ۳. الرد علی من قال بالمخلوق ( الرد علی المجیرة فی المخلوق). ۴. السبك، در نقض كتاب التاج ابن راوندی كه در آن ابن راوندی به اثبات قدم عالم كوشیده بوده و ضرورت وجود صانع را انكار كرده بوده است. به نظر می‌رسد كه این ردیه و دیگر ردیه‌های ابوسهل بر ابن راوندی، نقش مهمی در رد اتهامهات مخالفان امامیه ــ كه ابن‌راوندی را «رافضی» معرفی می‌كرده‌اند ــ داشته است. ۵. مجالس ثابت بن قرة، كه ظاهراً متن مناظرات و مجالس علمی وی با ثابت بن قرة صابی (د ۲۸۸ ق) فیلسوف و منطقی معروف بوده كه خود نشان از گستردگی مطالعات و فعالیتهای علمی ابوسهل دارد. جالب توجه است كه در ضمن آثار ثابت از كتابی با عنوان جواباته عن مسائل سأله عنها ابوسهل النوبختی یاد كرده‌اند (قفطی، ۱۱۸). ۶. مجالسه مع ابی علی الجبائی بالاهواز. ابوسهل در اهواز با متكلم نامدار معتزلی، ابوعلی جبائی (د ۳۰۳ ق) مناظراتی داشته كه متن آن را در این كتاب فراهم آورده بوده است. ۷. نقض مسألة ابی عیسی الوراق فی قدم الاجسام.

به گفتۀ ابن حجر عسقلانی (۱ / ۴۲۴) ابوسهل كتابی با عنوان الملل و النحل داشته كه مفصل بوده و شهرستانی از آن بهره برده است، ولی به نظر می‌رسد كه ابن حجر اشتباه كرده و مقصودش چیزی جز الآراء و الدیانات حسن بن موسی نوبختی نبوده است.

زندگی نامه

ابوسهل نوبختی یکی از متفکّران و متکلّمان بزرگ شیعه در قرن سوم است، که او را در شمار فلاسفه شیعه ثبت کرده‌اند و در سالهای ۲۳۷ تا ۳۱۱ می‌زیسته است. ابوسهل نوبختی، از دانشمندان بزرگ شیعه بوده است، و در علوم بسیار تبحُّر داشته، و شاگردان چندی تربیت کرده است. گفته‌اند: او در فلسفه و کلام، مکتب و روش خاصی داشت که مدتها پابرجای بود، و زمانی دراز افکار این فیلسوف در مجامع علمی بررسی می‌شد. گروهی از دانشمندان از مکتب او استفاده‌ها کردند، و پس از او، در رأس نهضت فکریِ قرن چهارم هجری قرار گرفتند. [۱۸]

همچنین شاعر معروف، ابوعُبادَه بُحْتُری، در ثنای او چکامه هایی چند سروده است.[۱۹] اوافزون بر علم کلام ـ که شهرت او بیشتر به سبب آن است ـ در شعر دستی داشته و از حامیان ادب بوده و کاتبی چیره دست به شمار می‌رفته است.

وی با کسانی چون ثعلب مراوده داشته و اخباری در ادب نقل کرده است.[۲۰] از او ابیاتی نیز نقل شده است. ابوسهل با ابن رومی و بحتری نیز مراوده داشته و خصوصاً از حامیان ابن رومی بوده است، چنانکه آن دو نیز ستایشگر خاندان نوبخت و شخص ابوسهل بوده‌اند. در دیوان ابن رومی اشعار بسیار در مدح ابوسهل دیده می‌شود. [۲۱] روایاتی درباره رابطه ابوسهل و بحتری نیز موجود است: چنانکه از روایت صولی برمی آید، ابوسهل و بحتری با یکدیگر مجالسات ادبی داشته‌اند. بحتری نیز‌ گاه به مدح ابوسهل می‌پرداخته است. در عین حال چنانکه ابوالفرج اصفهانی روایت کرده، بحتری شعر ابوسهل را نمی‌پسندیده است.

از ابوسهل نوبختی، بیش از ۳۰ تألیف، در رشته‌هایی چند از علوم عقلی و کلامی و تحقیقی برجای مانده است.[۲۲] این عالم، فیلسوف و متفکّر بزرگ، از اصحاب امام حسن‌ عسکری بود.او در بیماری در گذشت امام عسکری، به عیادت آن امام رفته است، و مهدی علیه السلام را در حضور پدر دیده است.[۲۳] ابوسهل شرح این دیدار را بتفصیل نقل کرده است، جمله گوید: در آن حال بیماری، امام عسکری خواست تا آن کودک را نزد او آوردند. مهدی را که در آن هنگام کودک بود، نزد پدر آوردند.او به پدر سلام کرد. من به او نگریستم. رنگی سفید و درخشان داشت، مویهایش پیچیده و مجعد بود، و دندانهایش گشاده. امام حسن علیه السلام او را با جمله یا سید اهل بیته مخاطب قرار داد، یعنی: ای سرور خاندان خود. و سپس فرزند خواست تا در خوردن دوایی که برایش جوشانیده بودند، به او کمک کند. و او چنین کرد. و سپس پدر را وضو داد. آنگاه امام عسکری علیه السلام به او فرمود: ای پسرک من! تویی مهدی، و تویی حجت خدا بر روی زمین..[۲۴]

اطلاعات سیاسی

ابوسهل در بیشتر دوره غیبت صغری یکی از پیشوایان و حامیان بلند مرتبه امامیه بغداد بوده و در میان عامه شیعیان امامی جایگاهی ویژه داشته است. گرچه در این دوره، پیشوایی امامیه به دست وکلای امام عصر (ع) بوده، ولی به نظر می‌رسد که با توجه به مناصب اداری و دیوانی ابوسهل، وی نقش مهمی در پاسداری از شئون سیاسی و اجتماعی امامیه بر عهده داشته است.[۲۵]


افزون بر این، وی با بحثها و مناظراتی که با مخالفان امامیه در مسائل کلامی و اعتقادی داشته و تألیفاتی که در دفاع از عقاید امامیه می‌نوشته است، می‌توانسته در کنار سفیران امام زمان (ع) که بیشتر مأموریت حفظ و رهبری جامعه امامیه و سرپرستی نظام مالی آن را بر عهده داشتند، نقش مهمی را ایفا نماید.

مناصب دولتی

ظاهراً ابوسهل در بیشتر ایام عمرش، دارای مقام دبیری بوده است.[۲۶] بنا به گفته مرزبانی، ابوسهل یک چند در زمان وزارت قاسم بن عبید الله بن سلیمان (288-291ق) توبیخ شد و به زندان افتاد که سبب این امر، به احتمال قوی سیاست شیعی ستیزی وزیر بوده است.

در دوره وزارت ابن فرات شیعی، ظاهراً ابوسهل از منزلت والایی برخوردار بوده و در همین دوره مقامی نزدیک به وزارت داشته است.[۲۷]

در ربیع الثانی ۳۱۱ق، هنگامی که مقتدر عباسی برای بار سوم، ابوالحسن علی بن محمد بن فرات را به وزارت منصوب و حامد بن عباس و علی بن عیسی بن جراح را از مناصب دولتی بر کنار کرد، ابن فرات که با حامد به جهات گوناگون دشمنی و اختلاف داشت، اندکی بعد از تصدی مقام وزارت، ابوالعلاء محمد بن علی بَزوفَری و ابوسهل نوبختی را مأمور کرد که به واسط روند و به حساب حامد بن عباس رسیدگی کنند و اموالی را که وی به دیوان مدیون است، از وی بازپس گیرند. گفته شده است که ابوسهل برخلاف آن دیگر با حامد به نرمی برخورد کرد و از آنچه به آن مأمور بود، پا فراتر نگذاشت.[۲۸]

دفاع از نواب امام زمان

قرائن نشان می‌دهد که ابوسهل کاملاً از موضع وکلای امام عصر(عج) دفاع می‌کرده است، چنانکه در دوره سفارت حسین بن روح نوبختی، با وی همکاری نزدیکی داشته است. بنا بر روایتی، ابوسهل و برخی دیگر از بزرگان امامیه در هنگام مرگ ابوجعفر محمد بن عثمان عمری نزد وی حضور یافته و وی آنان را از جانشینی حسین بن روح نوبختی پس از خود آگاه کرده است.[۲۹]


آثار ابوسهل

آثار او را میتوان در 6 بخش به این ترتیب معرفی کرد:

1- کتب مربوط به امامت مانند (الاستیفاء فی الامامه، الانوار فی تواریخ الائمه، الجمل فی الامامه و غیره).

2- ردیه هایی بر فرقه های شیعی غیر اثنی عشری مانند (الرد علی الطاطری فی الامامه، الرد علی الغلاة!)

3- کتب مربوط به اصول فقه مانند (ابطال القیاس، الرد علی عیسی بن ابان، نقض اجتهاد الرأی و ...)

4- ردیه ها بر یهود و منکران رسالت مانند (تثبیت الرساله، الرد علی الیهود، نقض عبث الحکمه).

5- کتب مربوط به مسائل خاص کلامی مانند (الارجاء، التوحید، حدث العالم، کتاب الخواطر، الصفات، الخ)

6- ردیه ها در زمینه مسائل کلامی (غیر از امامت و نبوت) مانند (الرد علی ابی العتاهیه فی التوحید فی شعره، الرد علی اصاب الصفات، الرد علی من قال بالمخلوق، السبک در رد کتاب التاج ابن راوندی).

شاگردان ابوسهل


پانویس

  1. فهرست ابن ندیم، 225.
  2. الموشح، ۲۴۲.
  3. الغیبة، ص ۲۲۷.
  4. رجال نجاشی، ۳۱.
  5. مروج الذهب، ۴ / ۱۹۵.
  6. الاغانی، ۲۱ / ۴۳.
  7. نجاشی، ‌همان.
  8. شیخ طوسی، همان، ۴۰۱.
  9. طوسی، همان، ۳۷۱-۳۷۲.
  10. همان، ۳۹۱.
  11. طوسی، همان، ۴۰۱-۴۰۲.
  12. خطیب، تاریخ، ۱۰ / ۵۴؛ نیز نك‍‌ : طوسی، همان، ۲۷۱.
  13. رجال نجاشی، ۴۲۲.
  14. رجال نجاشی، ص ۳۱.
  15. قاضی عبدالجبار، المغنی، 1 / ۳۷-۳۸.
  16. اوائل المقالات، ۷۲-۷۵.
  17. طوسی، الغیبة، ۲۷۲-۲۷۳.
  18. فلاسفه شیعه، ص 172 به بعد
  19. فلاسفه شیعه، ص 172 به بعد
  20. نک: اخبار البحتری، ص۶۵
  21. نک: دیوان ابن رومی، ج۱، ص۱۵۴، ج۲، ص۶۱۵، جاهای مختلف
  22. فلاسفه شیعه، ص 172 به بعد
  23. سفینه البحار، ج 1، ص 676.
  24. .منتهی الامال، باب سیزدهم، فصل پنجم
  25. نک: الغیبة، ص۴۰۱
  26. معجم الشعراء، ص۴۲۴
  27. رجال نجاشی، ص۳۱
  28. نک‍ : الوزراء، ص۳۹ ـ ۴۱
  29. الغیبة، ص۳۷۱ ـ ۳۷۲

منابع

1.ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.

2.اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی، تهران، 1311ش.

3. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.

4. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش فان اس، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.

5. صولی، محمدبن یحیی، الغیب‍ـه، به کوشش عبدالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، ۱۴۱۱ م.

منبع

ابو سهل نوبختی، سایت رحماء.