منابع و پی نوشتهای متوسط
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوالادیان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (پروژه4: اولویت بندی و رتبه بندی)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{متوسط}}
 
{{متوسط}}
  
از شاهدان [[نماز]] حضرت مهدی علیه السلام بر پیكر [[امام حسن عسکری]] علیه السلام «اَبُوالادْیان» از خدمتکاران خانه امام حسن عسکری علیه السلام بود که افزون بر حضور در خانه آن بزرگوار، سرپرست امور نامه‌های آن حضرت و بردن آن‌ها به شهرهای مختلف نیز بود.
+
'''«ابو الأدیان بصری»''' از خدمتکاران [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام و سرپرست امور نامه‌های آن حضرت و بردن آن‌ها به شهرهای مختلف بود. او از شاهدان و راویان [[نماز میت|نماز]] [[حضرت مهدی]] علیه‌السلام بر پیکر امام عسکری علیه‌السلام می‌باشد.
  
==آنچه ابوالادیان مشاهده کرد==  
+
== معرفی اجمالی ==
او از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری‌ علیه السلام و نماز خواندن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر آن حضرت را ذکر کرده است. وی گوید: من خدمتکار امام حسن عسکری علیه السلام بودم و نامه‌ های او را به شهرها می‌بردم. در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامه‌هایی نوشت و فرمود: «آن‌ها را به مداین برسان. چهارده روز این‌جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد [[سامرا]] خواهی شد و از آن‌جا صدای واویلا می‌شنوی و مرا در محل غسل می‌یابی».
+
ابوالأدیان على بصرى، در اواخر قرن سوم هجرى درگذشته و [[کنیه]] او در اصل «ابوالحسن» بوده است. وی به این جهت به ابوالأدیان شهرت یافته بود که با پیروان تمام دینها مناظره مى کرد و مخالفین را مجاب مى نمود.<ref>مدرس تبریزى، ریحانة الأدب، ج ۷، ص ۵۷۰.</ref>
  
پرسیدم: «ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: «هر کس پاسخ نامه‌های مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود». گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که بر من نماز خواند، همو قائم پس از من خواهد بود». گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که خبر دهد در آن همیان چیست، همو قائم پس از من خواهد بود». بزرگواری آن حضرت مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست.
+
ابوالأدیان، یکى از نزدیکترین یاران [[امام حسن عسکری]] علیه السلام بوده که نامه ها و پیامهاى امام را به پیروان آن حضرت مى رساند، و متقابلاً نامه ها، سؤالها، مشکلات و [[خمس]] و دیگر وجوه ارسالى [[شیعه|شیعیان]] را دریافت نموده و در [[سامرا]] به محضر امام عسکرى مى رساند.
  
نامه ‌ها را به مداین بردم و پاسخ آن‌ها را گرفتم و همان‌گونه که فرموده بود، روز پانزدهم به [[سامرا]] رسیدم. ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر محل [[غسل]] یافتم. برادرش جعفر بن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانه‌اش دیدم که وی را به [[مرگ]] برادر تسلیت و بر امامت تبریک می‌گویند. با خود گفتم: «اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود»؛ زیرا می‌دانستم او شراب می‌نوشد و قِمار می‌کند و تار می‌زند. پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید. آنگاه عقید بیرون آمد و به جعفر گفت: «ای آقای من! برادرت کفن شده است؛ برخیز و بر او [[نماز]] بگزار!» جعفر بن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن‌ بن علی  که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود اطراف وی بودند.
+
==روایت ابوالادیان از نماز امام زمان==
 +
ابوالادیان از کسانی است که روایت [[شهادت امام حسن عسکری علیه السلام|شهادت امام عسکری‌]] علیه السلام و [[نماز میت|نماز]] خواندن [[حضرت مهدی]] عجل الله تعالی فرجه الشریف بر پیکر مطهر آن حضرت را ذکر کرده است.  
  
چون به سرا درآمدیم، حسن‌ بن علی را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر بن علی پیش رفت تا بر برادرش [[نماز]] گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعّد و دندان‌های پیوسته بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم».
+
[[شیخ صدوق]] در «[[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال‌الدین و تمام النعمه]]»، چنین نقل کرده است: ابوالادیان گوید: من خدمتکار امام حسن عسکری علیه السلام بودم و نامه‌ های او را به شهرها می‌بردم. در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامه‌هایی نوشت و فرمود: «آن‌ها را به [[مداین]] برسان. چهارده روز این‌جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد [[سامرا]] خواهی شد و از آن‌جا صدای واویلا می‌شنوی و مرا در محل [[غسل]] می‌یابی».
  
جعفر با چهره‌ای رنگ پریده و زرد، عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس گفت: «ای بصری! پاسخ نامه‌هایی را که همراه تو است، بیاور» آن‌ها را به او دادم و با خود گفتم: «این دو نشانه. باقی می‌ماند همیان» آنگاه نزد جعفر بن علی رفتم؛ در حالی که او آه می‌کشید، حاجز وشّاء به او گفت: «ای آقا من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟» گفت: «به خدا سوگند! هرگز او را ندیده‌ام و او را نمی‌شناسم».
+
پرسیدم: «ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: «هر کس پاسخ نامه‌های مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود». گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که بر من نماز خواند، همو قائم پس از من خواهد بود». گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که خبر دهد در آن همیان چیست، همو قائم پس از من خواهد بود». مهابت و بزرگواری آن حضرت مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست.
  
نشسته بودیم که گروهی از اهل ‌[[قم‌]] آمدند و از حسن‌ بن ‌علی‌ علیهماالسلام پرسش کردند. فهمیدند او درگذشته است و گفتند: «به‌ چه کسی ‌تسلیت بگوییم؟» مردم به جعفر بن علی اشاره کردند. آنان بر او سلام‌ کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و از وی پرسیدند: «همراه ما نامه‌ ها و اموالی ‌است؛ بگو نامه ‌ها از کیست و اموال چقدر است؟» جعفر در حالی که جامه‌های خود را تکان می‌داد، برخاست و گفت: «آیا از ما علم غیب می‌خواهید؟» راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: «نامه‌های فلانی و فلانی همراه شما است نیز همیانی که درون آن، هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است». آنان نامه‌ ها و اموال را به او دادند و گفتند: «آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است».
+
نامه ‌ها را به مداین بردم و پاسخ آن‌ها را گرفتم و همان‌گونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرا رسیدم. ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر محل غسل یافتم. برادرش [[جعفر کذاب|جعفر بن علی]] را بر در سرا و [[شیعه|شیعیان]] را بر در خانه‌اش دیدم که وی را به [[مرگ]] برادر تسلیت و بر [[امامت]] تبریک می‌گویند. با خود گفتم: «اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود»؛ زیرا می‌دانستم او [[شراب خواری|شراب]] می‌نوشد و [[قمار|قِمار]] می‌کند و تار می‌زند. پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید. آنگاه عقید بیرون آمد و به جعفر گفت: «ای آقای من! برادرت [[کفن]] شده است؛ برخیز و بر او [[نماز میت|نماز]] بگزار!» جعفر بن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن‌ بن علی که [[معتصم]] او را کشت و به سلمه معروف بود اطراف وی بودند.
  
جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد. معتمد کارگزاران خود را فرستاد. صقیل جاریه را گرفتند و از وی آن کودک را طلب کردند. صقیل منکر او شد و مدعی شد باردار است تا به این وسیله، کودک را از نظر آنان مخفی سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند، تا این‌که مرگ ناگهانی عبیدالله‌ بن یحیی‌ بن خاقان و شورش صاحب زنج در [[بصره]] پیش آمد؛ از این‌رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آن‌ها گریخت.<ref>کمال‌الدین و تمام النعمة، ج2، ص475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: منتخب الأنوار المضیئة، ص157؛ الخرائج والجرائح، ج3، ص1101.</ref>
+
چون به سرا درآمدیم، [[امام حسن عسکری علیه السلام|حسن‌ بن علی]] را کفن شده بر [[تابوت]] دیدم. جعفر بن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعّد و دندان‌های پیوسته بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم».
  
 +
جعفر با چهره‌ای رنگ پریده و زرد، عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. امام عسکری کنار آرامگاه پدرش [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه السلام به خاک سپرده شد. سپس گفت: «ای بصری! پاسخ نامه‌هایی را که همراه تو است، بیاور». آن‌ها را به او دادم و با خود گفتم: «این دو نشانه. باقی می‌ماند همیان». آنگاه نزد جعفر بن علی رفتم؛ در حالی که او آه می‌کشید، حاجز وشّاء به او گفت: «ای آقا من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟» گفت: «به خدا سوگند! هرگز او را ندیده‌ام و او را نمی‌شناسم».
 +
 +
نشسته بودیم که گروهی از اهل ‌[[قم‌]] آمدند و از [[امام حسن عسکری علیه السلام|حسن‌ بن ‌علی‌]] علیهماالسلام پرسش کردند. فهمیدند او درگذشته است و گفتند: «به‌ چه کسی ‌تسلیت بگوییم؟» مردم به جعفر بن علی اشاره کردند. آنان بر او سلام‌ کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و از وی پرسیدند: «همراه ما نامه‌ ها و اموالی ‌است؛ بگو نامه ‌ها از کیست و اموال چقدر است؟» جعفر در حالی که جامه‌های خود را تکان می‌داد، برخاست و گفت: «آیا از ما علم غیب می‌خواهید؟» راوی گوید: خادم از جانب حضرت صاحب الامر علیه السلام از خانه بیرون آمد و گفت: «نامه‌های فلانی و فلانی همراه شما است، نیز همیانی که درون آن هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است». آنان نامه‌ ها و اموال را به او دادند و گفتند: «آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است». و مراد امام حسن عسکرى علیه السلام همین همیان بود.
 +
 +
جعفر بن علی نزد [[معتمد عباسی]] رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد. معتمد کارگزاران خود را فرستاد. [[نرجس خاتون|صیقل]] جاریه امام حسن عسکرى را گرفتند و از وی آن کودک را طلب کردند. صیقل منکر او شد و مدعی شد از آن حضرت باردار است تا به این وسیله، کودک را از نظر آنان مخفی سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند، تا این‌که مرگ ناگهانی عبیدالله‌ بن یحیی‌ وزیر و [[قیام صاحب الزنج|قیام صاحب زنج]] در [[بصره]] پیش آمد؛ از این‌رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آن‌ها گریخت.<ref>کمال‌الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۷۵؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص۱۵۷؛ الخرائج والجرائح، ج۳، ص۱۱۰۱.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
* فرهنگ نامه مهدویت، خدامراد سلیمیان.
+
*دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه، جمعی از نویسندگان، ج۱ ص۴۲.
 
+
*فرهنگ‌نامه مهدویت، خدامراد سلیمیان، ص۳۲.
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۳۶: سطر ۴۲:
 
|رده=دارد
 
|رده=دارد
 
}}
 
}}
 
+
[[رده:اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام]][[رده:اصحاب امام زمان (عج)]][[رده:شخصیت های وابسته به بحث امام مهدی (عج)]]
[[رده:شخصیت های وابسته به بحث امام مهدی (عج)]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۵


«ابو الأدیان بصری» از خدمتکاران امام حسن عسکری علیه‌السلام و سرپرست امور نامه‌های آن حضرت و بردن آن‌ها به شهرهای مختلف بود. او از شاهدان و راویان نماز حضرت مهدی علیه‌السلام بر پیکر امام عسکری علیه‌السلام می‌باشد.

معرفی اجمالی

ابوالأدیان على بصرى، در اواخر قرن سوم هجرى درگذشته و کنیه او در اصل «ابوالحسن» بوده است. وی به این جهت به ابوالأدیان شهرت یافته بود که با پیروان تمام دینها مناظره مى کرد و مخالفین را مجاب مى نمود.[۱]

ابوالأدیان، یکى از نزدیکترین یاران امام حسن عسکری علیه السلام بوده که نامه ها و پیامهاى امام را به پیروان آن حضرت مى رساند، و متقابلاً نامه ها، سؤالها، مشکلات و خمس و دیگر وجوه ارسالى شیعیان را دریافت نموده و در سامرا به محضر امام عسکرى مى رساند.

روایت ابوالادیان از نماز امام زمان

ابوالادیان از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری‌ علیه السلام و نماز خواندن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر پیکر مطهر آن حضرت را ذکر کرده است.

شیخ صدوق در «کمال‌الدین و تمام النعمه»، چنین نقل کرده است: ابوالادیان گوید: من خدمتکار امام حسن عسکری علیه السلام بودم و نامه‌ های او را به شهرها می‌بردم. در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامه‌هایی نوشت و فرمود: «آن‌ها را به مداین برسان. چهارده روز این‌جا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد و از آن‌جا صدای واویلا می‌شنوی و مرا در محل غسل می‌یابی».

پرسیدم: «ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: «هر کس پاسخ نامه‌های مرا از تو خواست، همو قائم پس از من خواهد بود». گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که بر من نماز خواند، همو قائم پس از من خواهد بود». گفتم: «دیگر چه؟» فرمود: «کسی که خبر دهد در آن همیان چیست، همو قائم پس از من خواهد بود». مهابت و بزرگواری آن حضرت مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست.

نامه ‌ها را به مداین بردم و پاسخ آن‌ها را گرفتم و همان‌گونه که فرموده بود، روز پانزدهم به سامرا رسیدم. ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر محل غسل یافتم. برادرش جعفر بن علی را بر در سرا و شیعیان را بر در خانه‌اش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک می‌گویند. با خود گفتم: «اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود»؛ زیرا می‌دانستم او شراب می‌نوشد و قِمار می‌کند و تار می‌زند. پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم. او از من چیزی نپرسید. آنگاه عقید بیرون آمد و به جعفر گفت: «ای آقای من! برادرت کفن شده است؛ برخیز و بر او نماز بگزار!» جعفر بن علی داخل شد و برخی از شیعیان مانند سمّان و حسن‌ بن علی که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود اطراف وی بودند.

چون به سرا درآمدیم، حسن‌ بن علی را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر بن علی پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید، کودکی گندمگون با گیسوانی مجعّد و دندان‌های پیوسته بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و گفت: «ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم».

جعفر با چهره‌ای رنگ پریده و زرد، عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد. امام عسکری کنار آرامگاه پدرش امام هادى علیه السلام به خاک سپرده شد. سپس گفت: «ای بصری! پاسخ نامه‌هایی را که همراه تو است، بیاور». آن‌ها را به او دادم و با خود گفتم: «این دو نشانه. باقی می‌ماند همیان». آنگاه نزد جعفر بن علی رفتم؛ در حالی که او آه می‌کشید، حاجز وشّاء به او گفت: «ای آقا من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم؟» گفت: «به خدا سوگند! هرگز او را ندیده‌ام و او را نمی‌شناسم».

نشسته بودیم که گروهی از اهل ‌قم‌ آمدند و از حسن‌ بن ‌علی‌ علیهماالسلام پرسش کردند. فهمیدند او درگذشته است و گفتند: «به‌ چه کسی ‌تسلیت بگوییم؟» مردم به جعفر بن علی اشاره کردند. آنان بر او سلام‌ کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و از وی پرسیدند: «همراه ما نامه‌ ها و اموالی ‌است؛ بگو نامه ‌ها از کیست و اموال چقدر است؟» جعفر در حالی که جامه‌های خود را تکان می‌داد، برخاست و گفت: «آیا از ما علم غیب می‌خواهید؟» راوی گوید: خادم از جانب حضرت صاحب الامر علیه السلام از خانه بیرون آمد و گفت: «نامه‌های فلانی و فلانی همراه شما است، نیز همیانی که درون آن هزار دینار است و نقش ده دینار آن محو شده است». آنان نامه‌ ها و اموال را به او دادند و گفتند: «آن که تو را برای گرفتن اینها فرستاد، همو امام است». و مراد امام حسن عسکرى علیه السلام همین همیان بود.

جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای آن کودک را گزارش داد. معتمد کارگزاران خود را فرستاد. صیقل جاریه امام حسن عسکرى را گرفتند و از وی آن کودک را طلب کردند. صیقل منکر او شد و مدعی شد از آن حضرت باردار است تا به این وسیله، کودک را از نظر آنان مخفی سازد. وی را به ابن الشوارب قاضی سپردند، تا این‌که مرگ ناگهانی عبیدالله‌ بن یحیی‌ وزیر و قیام صاحب زنج در بصره پیش آمد؛ از این‌رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آن‌ها گریخت.[۲]

پانویس

  1. مدرس تبریزى، ریحانة الأدب، ج ۷، ص ۵۷۰.
  2. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۷۵؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص۱۵۷؛ الخرائج والجرائح، ج۳، ص۱۱۰۱.

منابع

  • دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه، جمعی از نویسندگان، ج۱ ص۴۲.
  • فرهنگ‌نامه مهدویت، خدامراد سلیمیان، ص۳۲.