آیه 82 سوره مائده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱۸۳: سطر ۱۸۳:
 
===برگزیده تفسیر نمونه===
 
===برگزیده تفسیر نمونه===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 +
(آیه‌ 82)
 +
 +
'''شأن نزول:'''
 +
 +
'''نخستین مهاجران اسلام'''
 +
 +
در شأن نزول سلسله آیات 82 تا 86- نقل کرده اند که این آیات در باره نجاشی زمامدار حبشه در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یاران او نازل شده است.
 +
 +
آنچه در باره این موضوع نقل شده، چنین است: در سالهای نخستین بعثت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و دعوت عمومی او، مسلمانان در اقلیت شدیدی قرار داشتند، قریش به قبائل عرب توصیه کرده بود که هر کدام، افراد وابسته خود را که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ایمان آورده است تحت فشار شدید قرار دهند و به این ترتیب هر یک از مسلمانان از طرف قوم و قبیله خود سخت تحت فشار قرار داشت.
 +
 +
آن روز تعداد مسلمانان برای دست زدن به یک «جهاد آزادیبخش» کافی نبود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای حفظ این دسته کوچک، و تهیه پایگاهی برای مسلمانان در بیرون حجاز، به آنها دستور مهاجرت به حبشه داد.
 +
 +
یازده مرد و چهار زن از مسلمانان راه حبشه را پیش گرفتند، و این در ماه رجب سال پنجم بعثت بود، و این مهاجرت، مهاجرت اول نام گرفت.
 +
 +
چیزی نگذشت که «جعفر بن أبو طالب» و جمعی دیگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلی یک جمعیت متشکل اسلامی را که از 82 نفر مرد و عدّه قابل ملاحظه ای زن و کودک تشکیل می شد بوجود آوردند.
 +
 +
طرح این مهاجرت برای بت پرستان سخت دردناک بود، و برای به هم زدن این موقعیت دست به کار شدند، و دو نفر از جوانان با هوش و حیله گر و پشت هم انداز یعنی «عمرو عاص» و «عمارة بن ولید» را انتخاب کردند و با هدایای فراوانی به حبشه فرستادند، این دو نفر با مقدماتی به حضور نجاشی بار یافتند.
 +
 +
«عمرو عاص» با نجاشی چنین گفت: «ما فرستادگان بزرگان مکهایم، تعدادی از جوانان سبک مغز در میان ما پرچم مخالفت برافراشته اند و از آیین نیاکان خود برگشته و به بدگویی از خدایان ما پرداخته و آشوب و فتنه به پا کرده و از موقعیت سرزمین شما سوء استفاده کرده و به اینجا پناه آوردند، ما از آن می ترسیم که در اینجا نیز دست به اخلالگری زنند، بهتر این است که آنها را به ما بسپارید تا به محل خود بازگردانیم ....»
 +
 +
این را گفتند و هدایایی را که با خود آورده بودند تقدیم داشتند.
 +
 +
نجاشی گفت: تا من با نمایندگان این پناهندگان به کشورم تماس نگیرم نمی توانم در این زمینه سخن بگویم؟ روز دیگری در یک جلسه مهم که اطرافیان نجاشی و جمعی از دانشمندان مسیحی و جعفر بن أبی طالب به عنوان نمایندگی مسلمانان، و نمایندگان قریش، حضور داشتند، نجاشی پس از استماع سخنان نمایندگان قریش رو به جعفر کرد و از او خواست که نظر خود را در این زمینه بیان کند.
 +
 +
«جعفر پس از ادای احترام چنین گفت: نخست از اینها بپرسید آیا ما جزء بردگان فراری این جمعیتیم!
 +
 +
عمرو گفت: نه شما آزادید.
 +
 +
جعفر- و نیز سؤال کنید آیا آنها دینی بر ذمه ما دارند که آن را از ما می طلبند!
 +
 +
عمرو- نه ما هیچ گونه مطالبه ای از شما نداریم.
 +
 +
جعفر- آیا خونی از شما ریختهایم! که آن را از ما می طلبید!
 +
 +
عمرو- نه چنین چیزی در کار نیست.
 +
 +
سپس جعفر رو به نجاشی کرد و گفت: ما جمعی نادان بودیم، بت پرستی می کردیم، گوشت مردار می خوردیم، انواع کارهای زشت و ننگین انجام می دادیم،
 +
 +
قطع رحم می کردیم و نسبت به همسایگان خویش بدرفتاری داشتیم، و نیرومندان ما حق ضعیفان را می خوردند؟ ولی خداوند پیامبری در میان ما مبعوث کرد که به ما دستور داده است هر گونه شبیه و شریک را از خدا دور سازیم و فحشاء و منکرات و ظلم و ستم و قمار را ترک گوییم، به ما دستور داده نماز بخوانیم، زکات بدهیم، عدالت و احسان پیشه کنیم و بستگان خود را کمک نماییم.
 +
 +
نجاشی گفت: عیسای مسیح نیز برای همین مبعوث شده بود؟ سپس از جعفر پرسید: آیا چیزی از آیاتی که بر پیامبر شما نازل شده است حفظ داری!
 +
 +
جعفر گفت: آری؟ و سپس شروع به خواندن سوره «مریم» کرد.
 +
 +
حسن انتخاب جعفر، در مورد آیات تکان دهنده این سوره که مسیح و مادرش را از هر گونه تهمتهای ناروا پاک می سازد، اثر عجیبی گذاشت تا آنجا که قطره های اشک شوق، از دیدگان دانشمندان مسیحی سرازیر گشت، و نجاشی صدا زد به خدا سوگند نشانه های حقیقت در این آیات نمایان است؟ هنگامی که «عمرو» خواست در اینجا سخنی بگوید و تقاضای سپردن مسلمانان را به دست وی کند، نجاشی دست بلند کرد، و محکم بر صورت عمرو کوبید و گفت: خاموش باش به خدا سوگند اگر بیش از این سخنی در مذمت این جمعیت بگویی تو را مجازات خواهم کرد؟ سالها گذشت، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هجرت کرد و کار اسلام بالا گرفت، و عهدنامه «حدیبیه» امضا شد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله متوجه فتح «خیبر» گشت، در آن روز که مسلمانان از فرط شادی به خاطر در هم شکستن بزرگترین کانون خطر یهود در پوست نمی گنجیدند، از دور شاهد حرکت دسته جمعی عدهای به سوی سپاه اسلام بودند، چیزی نگذشت که معلوم شد این جمعیت همان مهاجران حبشه اند که به آغوش وطن باز می گردند؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با مشاهده «جعفر» و مهاجران حبشه، این جمله تاریخی را فرمود:
 +
 +
لا ادری انا بفتح خیبر اسرّ ام بقدوم جعفر!؟: «نمیدانم از پیروزی خیبر خوشحال تر باشم  یا  از بازگشت جعفر»!
 +
 +
میگویند، علاوه بر مسلمانان، هشت نفر از شامیان که در میان آنها یک راهب مسیحی بود و تمایل شدید به اسلام پیدا کرده بود، خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و پس از شنیدن آیات سوره یس به گریه افتادند و مسلمان شدند و گفتند: چقدر این آیات به تعلیمات راستین مسیح شباهت دارد آیات 82 تا 86- نازل شد و از این مؤمنان تجلیل کرد.
 +
 +
'''تفسیر:'''
 +
 +
'''کینه توزی یهود و نرمش نصاری'''
 +
 +
در سلسله آیات 82 تا 86- مقایسهای میان یهودیان و مسیحیانی که معاصر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بوده اند شده است، نخست آیه یهود و مشرکان را در یک صف و مسیحیان را در صف دیگر قرار داده، می گوید: «بطور مسلم سرسخت ترین دشمنان مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت، و با محبت ترین آنها نسبت به مؤمنان مدعیان مسیحیتند» (لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشرَکوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری).
 +
 +
تاریخ اسلام به خوبی گواه این حقیقت است، زیرا در بسیاری از صحنه های نبرد ضد اسلامی، یهود بطور مستقیم  یا  غیر مستقیم دخالت داشتند.
 +
 +
در حالی که در غزوات اسلامی، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان می بینیم، سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشی اجتماعی را طی چند جمله بیان کرده، می گوید: مسیحیان معاصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امتیازاتی داشتند که در یهود نبود. نخست این که: «در میان آنها جمعی دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند» (ذلِکَ بِأَنَّ مِنهُم قِسِّیسِینَ).
 +
 +
و نیز در میان آنها جمعی «تارک دنیا بودند» که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمیداشتند (وَ رُهباناً). «و بسیاری از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند، و تکبری از خودشان نمی دادند» (وَ أَنَّهُم لا یستَکبِرُونَ).
 +
 +
در حالی که اکثریت یهود به خاطر این که خود را نژاد برتر می دانستند، از قبول آیین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز می زدند.
  
 
}}
 
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۶

مشاهده آیه در سوره

۞ لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<81 آیه 82 سوره مائده 83>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 7
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

هر آینه دشمن‌ترین مردم نسبت به مسلمانان، یهود و مشرکان را خواهی یافت، و با محبت‌تر از همه کس به اهل ایمان آنان را که گویند: ما نصرانی هستیم. این (دوستی نصاری نسبت به مسلمین) بدین سبب است که برخی از آنها دانشمند و پارسا هستند و تکبر و گردنکشی (بر حکم خدا) نمی‌کنند.

یقیناً سرسخت ترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مؤمنان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت. و البته نزدیک ترینشان را در دوستی با مؤمنان، کسانی می یابی که گفتند: ما نصرانی هستیم. این واقعیت برای آن است که گروهی از آنان کشیشان دانشمند و عابدان خدا ترس اند، و آنان [در پیروی از حق] تکبّر نمی کنند.

مسلماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‌اند، دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت؛ و قطعاً كسانى را كه گفتند: «ما نصرانى هستيم»، نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت، زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‌اند كه تكبّر نمى‌ورزند.

دشمن‌ترين مردم نسبت به كسانى كه ايمان آورده‌اند يهود و مشركان را مى‌يابى، و مهربان‌ترين كسان نسبت به آنان كه ايمان آورده‌اند كسانى را مى‌يابى كه مى‌گويند: ما نصرانى هستيم. زيرا بعضى از ايشان كشيشان و راهبان هستند و آنها سرورى نمى‌جويند.

بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Surely You will find the most hostile of all people towards the faithful to be the Jews and the polytheists, and surely you will find the nearest of them in affection to the faithful to be those who say ‘We are Christians.’ That is because there are priests and monks among them, and because they are not arrogant.

Certainly you will find the most violent of people in enmity for those who believe (to be) the Jews and those who are polytheists, and you will certainly find the nearest in friendship to those who believe (to be) those who say: We are Christians; this is because there are priests and monks among them and because they do not behave proudly.

Thou wilt find the most vehement of mankind in hostility to those who believe (to be) the Jews and the idolaters. And thou wilt find the nearest of them in affection to those who believe (to be) those who say: Lo! We are Christians. That is because there are among them priests and monks, and because they are not proud.

Strongest among men in enmity to the believers wilt thou find the Jews and Pagans; and nearest among them in love to the believers wilt thou find those who say, "We are Christians": because amongst these are men devoted to learning and men who have renounced the world, and they are not arrogant.

معانی کلمات آیه

مودة: ود، مودت: مهربانى.

قسيسين: قسيسين: عالم نصارى. گويند آن معرّب كشيش است. در مجمع گفته: قس در لغت به معنى نمامى و نشر حديث است. معناى دوم مناسب است.

رهبان: رهب: ترس. راهب: كسى كه از خدا مى ترسد. در عرف به راهبان و صومعه نشينان نصارى اطلاق مى شود. جمع آن رهبان است. راغب گويد: رهبان مفرد و جمع به كار رود.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: در سبب نزول آيه سه قول است:

اول، ابن عباس و سعيد بن جبير و عطا و سدى گويند: درباره نجاشى پادشاه حبشه و اصحاب اوست، هنگامى كه اسلام اختيار كرده بودند.

دوم، قتادة گويد: درباره قومى از اهل كتاب است كه بر شريعت عيسى بوده اند وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مبعوث گرديد به او ایمان آوردند.

سوم، مجاهد گويد: درباره جعفر بن ابى‌طالب و مسلمينى كه با او بودند، نازل گرديد[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «82»

قطعاً سرسخت‌ترين مردم را در دشمنى نسبت به اهل ايمان، يهوديان و مشركان خواهى يافت، و نزديك‌ترينشان را از نظر دوستى با مؤمنان، كسانى خواهى‌يافت كه مى‌گويند: ما نصرانى هستيم. اين (دوستى) به آن جهت است كه برخى از آنان كشيشان وراهبانند وآنان تكبّر نمى‌ورزند.

نکته ها

«قِسّيس»، به معناى كشيش است و به عالمان دينى كه عهده‌دار رياست مذهبى مسيحيان هستند، گفته مى‌شود. و «رهبان» به معنى تَرسا به عابدان مسيحى گفته مى‌شود.

شأن نزول اين آيه تا آيه‌ى 85، خوشرفتارى نجاشى، پادشاه حبشه و مسيحيان آن كشور را با مسلمانان مهاجرى گفته‌اند كه به رياست جعفربن ابى‌طالب عليهما السلام در سال پنجم بعثت از مكّه به آن ديار هجرت كردند و در حمايت نجاشى، از تعرّض مشركان و فرستادگانشان به حبشه مصون ماندند. در همان حال كه يهوديان مدينه با ديدن معجزات واخلاق والاى پيامبر، ايمان نمى‌آوردند و در توطئه‌ها عليه مسلمانان شركت مى‌كردند، پيمان مى‌شكستند و فتنه بر مى‌انگيختند، روحانيون مسيحى در حبشه، با شنيدن آيات سوره‌ى مريم، گريستند و از مسلمانان جانبدارى كردند. «1»

امام صادق عليه السلام پس از تلاوت اين آيه فرمود: «أولئك كانوا قوما بين عيسى و محمّد و ينتظرون محمّد صلى الله عليه و آله» اين علماى مسيحى و راهبان گروهى بودند كه در زمانى ميان حضرت عيسى عليه السلام و حضرت محمّد صلى الله عليه و آله زندگى مى‌كردند و منتظر آمدن پيامبر اسلام بودند. «2»


«1». تفسير مجمع‌البيان.

«2». تفاسير نورالثقلين وعيّاشى.

جلد 2 - صفحه 356

پیام ها

1- دشمنى يهود با مسلمانان، تاريخى و ريشه‌دار است. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً ... الْيَهُودَ

2- با دشمنان اسلام و غير مسلمانان، بايد با هر يك برخوردى مناسب با رفتار خودشان شود. أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً

3- دوستان و دشمنان خود را همراه با تحليل صحيح و عوامل روحى و اجتماعى آنان بشناسيم. أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً ...

4- زمينه‌هاى رشد در جامعه، سه چيز است: دانشمند بودن، خداترسى و نداشتن روحيّه‌ى استكبارى. «قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»

5- عالمان دينى و عابدان خداترس در اصلاح عقائد و اخلاق جامعه، نقش مؤثر دارند. «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»

6- اگر علم و عبادت و اخلاق به هم پيوند خورد، انسان حقّ‌گرا مى‌شود و تعصب را كنار مى‌گذارد. «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»

7- اسلام تعصّب نابجا ندارد واز علماى ساير اديان كه خدا ترس و با انصاف باشند، منصفانه تمجيد مى‌كند. «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»

8- تبليغ اسلام در بين مسيحيان مؤثّرتر است. «أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» (با آنكه مسيحيان، عقيده ‏انحرافى «تثليث» دارند، ولى به خاطر روحيه‏ سالم‏تر، آمادگى بيشترى براى حقّ پذيرى دارند.)

تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 357

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (82)

«1» اصول كافى، جلد دوّم، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 124، حديث اوّل [فهو ممّن كمل ايمانه‌].

«2» مدرك پيشين، صفحه 125، حديث سوّم.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 160

بعد از آن شدت عداوت يهود را نسبت به اهل اسلام مى‌فرمايد:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً: هر آينه مى‌يابى شديدترين مردمان به دشمنى‌ لِلَّذِينَ آمَنُوا: با آنانكه ايمان آورده‌اند الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا: يهود را و آن كسانى كه شرك آورده‌اند. يعنى جحودان و مشركان، بدترين دشمنانند مؤمنان را، و بدين سبب در مخالفت اهل اسلام موافقت دارند، و باعث عداوت آنها با مؤمنان، زيادتى كفرشان و انهماك در پيروى هوى و سركشى در تكذيب انبيا و دشمنى با ايشان است‌ وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا: و هر آينه مى‌يابى نزديك‌ترين مردمان از حيث مودت آن كسانى را كه ايمان آورده‌اند الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌: آنهائى كه گويند ما ترسايان هستيم به جهت لين و رقت قلوب، و قلّت حرص آنها بر دنيا و كثرت اهتمام آنها به علم و عمل، بر خلاف يهودان و مشركان، و بدين سبب به مشركين توجه ننمايند. ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً: آن قرب مودت، به جهت آنست كه بعضى از آنها دانايان صادق و عابدان صومعه نشينند. وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ‌: و بدرستى كه ايشان تكبر و گردنكشى نمى‌كنند از قبول حق، در حين استماع و فهميدن آن يا متواضعند و تكبر ننمايند مانند يهود؛ و در اين دليل است بر آنكه تواضع و اقبال بر علم و عمل و اعراض از شهوات، پسنديده است، اگرچه كافر باشد. علما گفته‌اند: مراد آنها كه قرب مودت با مؤمنان داشته، نجاشى و اصحاب او بود، چه از نصارى جمعى هستند كه از قتل مسلمانان و تخريب بلاد و هدم مساجد ايشان كم از يهود نيستند، اما نصاراى حبشه قرآن را از جعفر بن ابى طالب عليه السّلام استماع كردند، به مسلمانى مايل شدند و اغلب ايمان آوردند. و نزد بعضى آنكه چون جعفر عليه السّلام از حبشه مراجعت نمود، نجاشى هفتاد نفر علماى خود را خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله فرستاد. پس از حضور، حضرت سوره «يس» را تلاوت فرمود. آنها بسيار گريسته، احكام اسلام قبول كردند. با هم گفتند: قرآن مشابهت تمام دارد با آنچه به عيسى عليه السّلام نازل شده؛ و قائلان «انا نصارى» ايشانند.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 161


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (82)

ترجمه‌

و هر آينه مى‌يابى البته شديدترين مردم را در دشمنى با كسانى كه ايمان آوردند يهود را و آنانكه مشرك شدند و هر آينه مى‌يابى البته نزديكترين ايشان را در دوستى با آنان كه ايمان آوردند كسانيرا كه گفتند همانا مائيم نصارى اين براى آنستكه از ايشانند دانشمندان و پارسايان و آنكه آنها تكبّر نمى‌كنند.

تفسير

تمام كفار با اهل اسلام عداوت دارند چون دوستى با اختلاف دينى صورت پذير نيست ولى عداوت يهود و مشركان از ساير كفار با اهل اسلام بيشتر است زيرا مشركان منكر توحيدند چه رسد بنبوت و امامت و ساير اصول دين و مذهب پس هيچ قدر مشتركى با اهل اسلام ندارند و بكلى از وادى حق و حقيقت دورند و يهود علاوه بر آنكه مردمان لجوج عنود حسود جحود طاغى ياغى باغى هستند چنانچه از حالات آنها كه در ضمن قصص بنى اسرائيل در سوره بقره ذكر شد بدست ميآيد در صدر اسلام در عربستان داراى شوكت و قوت تمامى بودند و پيروان حضرت عيسى (ع) كه خود را نصارى ميخواندند با آنكه نه از اهل قريه ناصره بودند و نه از انصار آنحضرت و بيكى از اين دو عنوان خودشان را معرّفى نموده بودند و بملاحظه اين نكته شايد خداوند اين نام را بقول آنها نسبت داده در آن حدود تحت نفوذ يهود بودند و پس از ظهور اسلام و هجرت جمعى از مسلمانان بحبشه بمتابعت جعفر طيار (ع) و ملاقات با نجاشى و قرائت آن حضرت آيات تطهير و تقديس حضرت عيسى (ع) و مادرش را بر او و تمايل او بدين اسلام و هجرت جمعى از نصارى با او بمدينه كه از ابن عباس نقل شده مراد از نصارى در اين آيه آنها هستند و كسر صولت يهود كليّه نصارى ائتلافى با اهل اسلام پيدا كردند و نزديكتر بمودت با آنها شدند از ساير كفار چون اين امر طبيعى است كه دشمن دشمن را شخص دوست مى‌دارد بعكس يهود كه از بدو ظهور حضرت عيسى (ع) از هيچگونه جرئت و جسارت و عداوتى نسبت بآنحضرت و پيروانش كوتاهى نكرده بودند بعلاوه ساحت مقدس مادرش را متهم نموده بودند وقتى ديدند اسلام آنها را تبرئه و تقديس نمود موجب مزيد عداوتشان شد و گفته‌اند عقيده مذهبى يهود آنستكه هر كس مخالفت دينى با آنها نمايد بايد او را اذيت و اضرار نمايند و عقيده مذهبى نصارى آنستكه بهيچ كس اذيت و آزار ننمايند و بالاتر از همه آنكه يهود جاهل و هواپرست و متكبّر بودند و علماء و زهاد در ميان آنها كم بود ولى نصارى عالم و متعلم و

جلد 2 صفحه 256

تارك دنيا و صومعه‌نشين و زهاد و عباد زياد داشتند و منصف و متواضع و خليق بودند و عمده مقام علم و عبادت و تواضع آنها بود كه بشنيدن حق راغب بودند و از فهم آن عاجز نبودند و از قبولش استنكاف و استكبار نمينمودند لذا باين سه صفت براى بيان ائتلاف آنها با اهل اسلام در آيه شريفه اشاره شده است و باقى جهات عداوت يهود و مشركان و ايتلاف نصارى را بوضوحش واگذار فرموده حقير عرض ميكنم معلوم ميشود مقام علم و عمل و تواضع بلكه تمام صفات حميده در هر كس يافت شود اگر چه كافر هم باشد ممدوح و مستحسن است و داراى آثار وضعيّه است كه قلب را نورانى ميكند و بالاخره صاحبش را بمقامى خواهد رسانيد و شمه از شرح اسلام نجاشى و اتباعش در آيات بعد ذكر ميشود انشاء اللّه تعالى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَتَجِدَن‌َّ أَشَدَّ النّاس‌ِ عَداوَةً لِلَّذِين‌َ آمَنُوا اليَهُودَ وَ الَّذِين‌َ أَشرَكُوا وَ لَتَجِدَن‌َّ أَقرَبَهُم‌ مَوَدَّةً لِلَّذِين‌َ آمَنُوا الَّذِين‌َ قالُوا إِنّا نَصاري‌ ذلِك‌َ بِأَن‌َّ مِنهُم‌ قِسِّيسِين‌َ وَ رُهباناً وَ أَنَّهُم‌ لا يَستَكبِرُون‌َ (82)

‌هر‌ آينه‌ مي‌يابي‌ شديد و سخت‌ترين‌ مردم‌ ‌را‌ ‌در‌ دشمني‌ ‌با‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند يهود هستند و كساني‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند و ‌هر‌ آينه‌ مي‌يابي‌ نزديكترين‌ مردم‌ ‌در‌ دوستي‌ ‌با‌ مؤمنين‌ كساني‌ هستند ‌که‌ گفتند ‌ما نصاري‌ هستيم‌ و سرّ دوستي‌ ‌آنها‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ كشيش‌ها و رهبانان‌ هستند و ‌آنها‌ تكبر ندارند و بزرگي‌ نميكنند و متواضع‌ هستند.

شأن‌ نزول‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ حديث‌ مفصّل‌ مبسوطيست‌ ‌که‌ ‌در‌ برهان‌ ‌از‌ عياشي‌ ‌از‌ مروان‌ ‌از‌ بعض‌ اصحابنا ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ ميكند ‌که‌ خلاصه‌ مفادش‌

جلد 6 - صفحه 446

اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ مكه‌ معظمه‌ سال‌ پنجم‌ بعثت‌ ‌که‌ يك‌ عده‌اي‌ ‌از‌ اهل‌ مكه‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ‌شده‌ بودند مشركين‌ ‌در‌ مقام‌ اذيت‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ آمدند و ميخواستند ‌آنها‌ ‌را‌ بكيش‌ ‌خود‌ ‌بر‌ گردانند و پيغمبر ‌هم‌ مأمور بجهاد نبود امر فرمود جماعتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ بالغ‌ ‌بر‌ هشتاد نفر بودند بهمراهي‌ حضرت‌ جعفر طيّار ‌که‌ هجرت‌ كنند بحبشه‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ پادشاه‌ حبشه‌ نجاشي‌ ‌بود‌ سلطان‌ رءوف‌ و مهربان‌ ‌بود‌ و كسي‌ ‌را‌ نميرسيد ‌که‌ ‌در‌ مملكتش‌ بكسي‌ ظلم‌ كند مشركين‌ دو نفر ‌را‌ ‌که‌ عمرو ‌بن‌ عاص‌ و عمارة ‌بن‌ وليد بودند فرستادند حبشه‌ و هدايايي‌ ‌براي‌ نجاشي‌ ‌که‌ مسلمين‌ ‌را‌ ‌از‌ مملكت‌ ‌خود‌ بيرون‌ كند و بمكه‌ ‌بر‌ گرداند و ‌اينکه‌ دو نفر ‌با‌ يكديگر معاندتي‌ داشتند موقعي‌ ‌که‌ ‌بر‌ كشتي‌ سوار شدند شراب‌ خوردند و مست‌ شدند عماره‌ ‌در‌ حال‌ مستي‌ ‌از‌ عمرو ‌بن‌ عاص‌ تقاضا كرد ‌که‌ عيالش‌ ‌را‌ بفرستد نزد عماره‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ببوسد و نزديك‌ شود عمرو ‌او‌ ‌را‌ انداخت‌ ميان‌ دريا ‌خود‌ ‌را‌ بپاره‌ كشتي‌ گرفت‌ اهل‌ كشتي‌ ‌او‌ ‌را‌ نجات‌ دادند ‌تا‌ موقعي‌ ‌که‌ نزد نجاشي‌ رفتند و تقاضاي‌ ارجاع‌ مسلمين‌ ‌را‌ نمودند نجاشي‌ فرستاد رئيس‌ مسلمين‌ ‌که‌ حضرت‌ جعفر طيّار ‌بود‌ خواست‌ و تقاضاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بجعفر ‌گفت‌ جعفر طيّار بنجاشي‌ ‌گفت‌ ‌از‌ اينها بپرسيد ‌که‌ آيا ‌ما ‌از‌ ‌آنها‌ كسي‌ ‌را‌ كشته‌ ‌ يا ‌ مالي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برده‌ ‌ يا ‌ غلام‌ ‌آنها‌ بوده‌ايم‌ و فرار كرده‌ايم‌ گفتند هيچكدام‌ ‌از‌ اينها نيست‌ بلكه‌ مخالف‌ دين‌ ‌ما و سب‌ّ آلهه‌ ‌ما ‌را‌ ميكنند نجاشي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ رد كرد و ‌با‌ مسلمين‌ كمال‌ رأفت‌ و مهرباني‌ و منزل‌ و وسائل‌ زندگاني‌ ‌را‌ فراهم‌ نمود سپس‌ فرستاد جعفر طيّار ‌را‌ خواست‌ و ‌از‌ ‌او‌ پرسيد سبب‌ عداوت‌ اينها ‌با‌ ‌شما‌ چه‌ بوده‌ جعفر فرمود پيغمبري‌ ‌در‌ ميان‌ ‌ما مبعوث‌ ‌شده‌ و ‌ما باو ايمان‌ آورده‌ايم‌ و اينها ‌در‌ اثر دشمني‌ ‌با‌ پيغمبر ‌بما‌ اذيت‌ ميكردند ‌ما پناه‌ بمملكت‌ ‌شما‌ آورديم‌ ‌گفت‌ ‌از‌ پيغمبر چه‌ ‌در‌ دست‌ داريد جعفر طيّار قدري‌ ‌از‌ صفات‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ بيان‌ فرمود و سوره‌ مباركه‌ مريم‌ ‌را‌ تلاوت‌ كرد ‌تا‌ رسيد بآيه‌ شريفه‌ هُزِّي‌ إِلَيك‌ِ بِجِذع‌ِ النَّخلَةِ

جلد 6 - صفحه 447

تُساقِط عَلَيك‌ِ رُطَباً جَنِيًّا نجاشي‌ ‌را‌ بسيار خوش‌ آمد و بدست‌ جعفر بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شد لكن‌ ‌بر‌ اهل‌ مملكتش‌ مخفي‌ داشت‌ و ‌در‌ خلال‌ ‌اينکه‌ مدت‌ ‌که‌ اينها ‌در‌ حبشه‌ بودند جماعتي‌ ‌از‌ اهل‌ حبشه‌ ‌هم‌ هدايت‌ شدند و بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ گرديدند ‌تا‌ موقعي‌ ‌که‌ خبر هجرت‌ حضرت‌ ‌رسول‌ (ص‌) بمدينه‌ و تشرف‌ اهل‌ مدينه‌ بشرف‌ اسلام‌ بآنها رسيد ‌از‌ حبشه‌ بمدينه‌ هجرت‌ نمودند ‌با‌ جماعتي‌ ‌که‌ ‌از‌ حبشه‌ ايمان‌ آورده‌ بودند و موقعي‌ ‌که‌ بمدينه‌ وارد شدند موقعي‌ ‌بود‌ ‌که‌ فتح‌ خيبر بدست‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) ‌شده‌ ‌بود‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود ‌براي‌ فتح‌ خيبر بيشتر مسرور باشم‌ ‌ يا ‌ ‌براي‌ قدوم‌ جعفر و ‌عبد‌ اللّه‌ ‌بن‌ جعفر شوهر حضرت‌ زينب‌ ‌در‌ حبشه‌ بدنيا آمد ‌از‌ اسماء بنت‌ عميس‌ و نجاشي‌ ‌هم‌ پسري‌ آورد اسم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌محمّد‌ گذاشت‌ و سه‌ نفر ‌از‌ قسّسين‌ ‌را‌ فرستاد مدينه‌ ‌از‌ حالات‌ پيغمبر (ص‌) مشاهده‌ كنند و ‌آنها‌ آمدند و تماما بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شدند و تحف‌ و هداياي‌ زيادي‌ نجاشي‌ ‌براي‌ پيغمبر (ص‌) فرستاد ‌از‌ لباس‌ و عطر و فرس‌، و ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ ماريه‌ قبطيه‌ ‌را‌ فرستاد ‌که‌ حضرت‌ ‌از‌ ‌او‌ پسري‌ آورد ابراهيم‌، و ام‌ّ حبيبه‌ دختر ابي‌ سفيان‌ ‌در‌ حبشه‌ ‌بود‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌او‌ ‌را‌ بتوسط نجاشي‌ خطبه‌ كرد و ‌او‌ قبول‌ نمود و صداق‌ ‌او‌ ‌را‌ حضرت‌ چهار دينار قرار داد و باين‌ سبب‌ معاويه‌ ‌را‌ خال‌ المؤمنين‌ گفتند و بالاخره‌ نجاشي‌ هجرت‌ كرد بطرف‌ مدينه‌ ‌براي‌ تشرف‌ خدمت‌ ‌آن‌ حضرت‌ لكن‌ ‌در‌ طي‌ طريق‌ اجل‌ رسيد و ‌از‌ دنيا رفت‌ اينست‌ خلاصه‌ حديث‌ شريف‌، ‌بر‌ گرديم‌ بشرح‌ ‌آيه‌ شريفه‌.

لَتَجِدَن‌َّ أَشَدَّ النّاس‌ِ عَداوَةً لِلَّذِين‌َ آمَنُوا اليَهُودَ ‌با‌ اينكه‌ ‌در‌ جوار پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌در‌ مدينه‌ بودند و معجزات‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكردند و ‌از‌ تورات‌ ‌خود‌ و اخبار انبياء ‌خود‌ بشارات‌ ‌را‌ معرفت‌ داشتند ‌مع‌ ‌ذلک‌ بواسطه‌ حسد و عصبيت‌ و قساوت‌ قلب‌ اعدي‌ عدوّ پيغمبر (ص‌) و مسلمين‌ بودند و الان‌ ‌هم‌ عداوت‌ و بغض‌ ‌آنها‌ ظاهر و مشهود ‌است‌.

جلد 6 - صفحه 448

وَ الَّذِين‌َ أَشرَكُوا ‌در‌ درجه‌ دوم‌ ‌براي‌ طرفيت‌ پيغمبر (ص‌) ‌با‌ بت‌هاي‌ ‌آنها‌ و صفات‌ خبيثه‌ ‌آنها‌ و آنچه‌ توانستند دشمني‌ ‌خود‌ ‌را‌ بمنتهي‌ رسانيدند ‌حتي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مدّتي‌ ‌که‌ ‌از‌ اسلام‌ گذشته‌ ‌در‌ عهد يزيد (لع‌) ‌که‌ ‌گفت‌ (لعبت‌ هاشم‌ بالملك‌ ‌فلا‌ خبر جاء و ‌لا‌ وحي‌ نزل‌).

و اما نصاراي‌ نجاشي‌ و قسيسين‌ و رهبانان‌ ‌از‌ حبشه‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشوند وَ لَتَجِدَن‌َّ أَقرَبَهُم‌ مَوَدَّةً لِلَّذِين‌َ آمَنُوا الَّذِين‌َ قالُوا إِنّا نَصاري‌ زيرا ‌آن‌ حسد و عناد و عصبيتي‌ ‌که‌ ‌در‌ يهود و ‌آن‌ كبر و نخوتي‌ ‌که‌ ‌در‌ مشركين‌ ‌بود‌ ‌در‌ اينها غالبا نيست‌ ‌اگر‌ حق‌ ‌را‌ درك‌ كنند و ‌از‌ روي‌ دليل‌ و برهان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ثابت‌ شود ايمان‌ ميآورند ‌حتي‌ امروز ‌اگر‌ ‌ما مبلغ‌ داشتيم‌ و ميفرستاديم‌ ‌در‌ اروپا فوج‌ فوج‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشدند، و اما يهود ‌اگر‌ فرض‌ شود گاه‌ گاهي‌ يك‌ يهودي‌ ‌ يا ‌ يهوديه‌ اظهار اسلام‌ كند ‌ يا ‌ بطمع‌ ماليست‌ ‌ يا ‌ عاشق‌ زني‌ ‌ يا ‌ مردي‌ ‌از‌ مسلمين‌ ‌شده‌ ‌ يا ‌ سياستي‌ بكار برده‌.

ذلِك‌َ بِأَن‌َّ مِنهُم‌ قِسِّيسِين‌َ ‌که‌ علماء نصاري‌ باشند ‌که‌ بزبان‌ ‌ما كشيش‌ مي‌گوييم‌ و رهبانا راهب‌ اهل‌ عبادت‌ و كناره‌گير ‌از‌ اهل‌ دنيا و گوشه‌نشين‌ و پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود ‌لا‌ رهبانية ‌في‌ الاسلام‌ وَ أَنَّهُم‌ لا يَستَكبِرُون‌َ ‌که‌ ‌در‌ مشركين‌ كبر و نخوت‌ و تفرعن‌ و تجبر ‌بود‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 82)

شأن نزول:

نخستین مهاجران اسلام

در شأن نزول سلسله آیات 82 تا 86- نقل کرده اند که این آیات در باره نجاشی زمامدار حبشه در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یاران او نازل شده است.

آنچه در باره این موضوع نقل شده، چنین است: در سالهای نخستین بعثت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و دعوت عمومی او، مسلمانان در اقلیت شدیدی قرار داشتند، قریش به قبائل عرب توصیه کرده بود که هر کدام، افراد وابسته خود را که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ایمان آورده است تحت فشار شدید قرار دهند و به این ترتیب هر یک از مسلمانان از طرف قوم و قبیله خود سخت تحت فشار قرار داشت.

آن روز تعداد مسلمانان برای دست زدن به یک «جهاد آزادیبخش» کافی نبود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای حفظ این دسته کوچک، و تهیه پایگاهی برای مسلمانان در بیرون حجاز، به آنها دستور مهاجرت به حبشه داد.

یازده مرد و چهار زن از مسلمانان راه حبشه را پیش گرفتند، و این در ماه رجب سال پنجم بعثت بود، و این مهاجرت، مهاجرت اول نام گرفت.

چیزی نگذشت که «جعفر بن أبو طالب» و جمعی دیگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلی یک جمعیت متشکل اسلامی را که از 82 نفر مرد و عدّه قابل ملاحظه ای زن و کودک تشکیل می شد بوجود آوردند.

طرح این مهاجرت برای بت پرستان سخت دردناک بود، و برای به هم زدن این موقعیت دست به کار شدند، و دو نفر از جوانان با هوش و حیله گر و پشت هم انداز یعنی «عمرو عاص» و «عمارة بن ولید» را انتخاب کردند و با هدایای فراوانی به حبشه فرستادند، این دو نفر با مقدماتی به حضور نجاشی بار یافتند.

«عمرو عاص» با نجاشی چنین گفت: «ما فرستادگان بزرگان مکهایم، تعدادی از جوانان سبک مغز در میان ما پرچم مخالفت برافراشته اند و از آیین نیاکان خود برگشته و به بدگویی از خدایان ما پرداخته و آشوب و فتنه به پا کرده و از موقعیت سرزمین شما سوء استفاده کرده و به اینجا پناه آوردند، ما از آن می ترسیم که در اینجا نیز دست به اخلالگری زنند، بهتر این است که آنها را به ما بسپارید تا به محل خود بازگردانیم ....»

این را گفتند و هدایایی را که با خود آورده بودند تقدیم داشتند.

نجاشی گفت: تا من با نمایندگان این پناهندگان به کشورم تماس نگیرم نمی توانم در این زمینه سخن بگویم؟ روز دیگری در یک جلسه مهم که اطرافیان نجاشی و جمعی از دانشمندان مسیحی و جعفر بن أبی طالب به عنوان نمایندگی مسلمانان، و نمایندگان قریش، حضور داشتند، نجاشی پس از استماع سخنان نمایندگان قریش رو به جعفر کرد و از او خواست که نظر خود را در این زمینه بیان کند.

«جعفر پس از ادای احترام چنین گفت: نخست از اینها بپرسید آیا ما جزء بردگان فراری این جمعیتیم!

عمرو گفت: نه شما آزادید.

جعفر- و نیز سؤال کنید آیا آنها دینی بر ذمه ما دارند که آن را از ما می طلبند!

عمرو- نه ما هیچ گونه مطالبه ای از شما نداریم.

جعفر- آیا خونی از شما ریختهایم! که آن را از ما می طلبید!

عمرو- نه چنین چیزی در کار نیست.

سپس جعفر رو به نجاشی کرد و گفت: ما جمعی نادان بودیم، بت پرستی می کردیم، گوشت مردار می خوردیم، انواع کارهای زشت و ننگین انجام می دادیم،

قطع رحم می کردیم و نسبت به همسایگان خویش بدرفتاری داشتیم، و نیرومندان ما حق ضعیفان را می خوردند؟ ولی خداوند پیامبری در میان ما مبعوث کرد که به ما دستور داده است هر گونه شبیه و شریک را از خدا دور سازیم و فحشاء و منکرات و ظلم و ستم و قمار را ترک گوییم، به ما دستور داده نماز بخوانیم، زکات بدهیم، عدالت و احسان پیشه کنیم و بستگان خود را کمک نماییم.

نجاشی گفت: عیسای مسیح نیز برای همین مبعوث شده بود؟ سپس از جعفر پرسید: آیا چیزی از آیاتی که بر پیامبر شما نازل شده است حفظ داری!

جعفر گفت: آری؟ و سپس شروع به خواندن سوره «مریم» کرد.

حسن انتخاب جعفر، در مورد آیات تکان دهنده این سوره که مسیح و مادرش را از هر گونه تهمتهای ناروا پاک می سازد، اثر عجیبی گذاشت تا آنجا که قطره های اشک شوق، از دیدگان دانشمندان مسیحی سرازیر گشت، و نجاشی صدا زد به خدا سوگند نشانه های حقیقت در این آیات نمایان است؟ هنگامی که «عمرو» خواست در اینجا سخنی بگوید و تقاضای سپردن مسلمانان را به دست وی کند، نجاشی دست بلند کرد، و محکم بر صورت عمرو کوبید و گفت: خاموش باش به خدا سوگند اگر بیش از این سخنی در مذمت این جمعیت بگویی تو را مجازات خواهم کرد؟ سالها گذشت، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هجرت کرد و کار اسلام بالا گرفت، و عهدنامه «حدیبیه» امضا شد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله متوجه فتح «خیبر» گشت، در آن روز که مسلمانان از فرط شادی به خاطر در هم شکستن بزرگترین کانون خطر یهود در پوست نمی گنجیدند، از دور شاهد حرکت دسته جمعی عدهای به سوی سپاه اسلام بودند، چیزی نگذشت که معلوم شد این جمعیت همان مهاجران حبشه اند که به آغوش وطن باز می گردند؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با مشاهده «جعفر» و مهاجران حبشه، این جمله تاریخی را فرمود:

لا ادری انا بفتح خیبر اسرّ ام بقدوم جعفر!؟: «نمیدانم از پیروزی خیبر خوشحال تر باشم یا از بازگشت جعفر»!

میگویند، علاوه بر مسلمانان، هشت نفر از شامیان که در میان آنها یک راهب مسیحی بود و تمایل شدید به اسلام پیدا کرده بود، خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و پس از شنیدن آیات سوره یس به گریه افتادند و مسلمان شدند و گفتند: چقدر این آیات به تعلیمات راستین مسیح شباهت دارد آیات 82 تا 86- نازل شد و از این مؤمنان تجلیل کرد.

تفسیر:

کینه توزی یهود و نرمش نصاری

در سلسله آیات 82 تا 86- مقایسهای میان یهودیان و مسیحیانی که معاصر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بوده اند شده است، نخست آیه یهود و مشرکان را در یک صف و مسیحیان را در صف دیگر قرار داده، می گوید: «بطور مسلم سرسخت ترین دشمنان مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت، و با محبت ترین آنها نسبت به مؤمنان مدعیان مسیحیتند» (لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشرَکوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری).

تاریخ اسلام به خوبی گواه این حقیقت است، زیرا در بسیاری از صحنه های نبرد ضد اسلامی، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند.

در حالی که در غزوات اسلامی، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان می بینیم، سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشی اجتماعی را طی چند جمله بیان کرده، می گوید: مسیحیان معاصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امتیازاتی داشتند که در یهود نبود. نخست این که: «در میان آنها جمعی دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند» (ذلِکَ بِأَنَّ مِنهُم قِسِّیسِینَ).

و نیز در میان آنها جمعی «تارک دنیا بودند» که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمیداشتند (وَ رُهباناً). «و بسیاری از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند، و تکبری از خودشان نمی دادند» (وَ أَنَّهُم لا یستَکبِرُونَ).

در حالی که اکثریت یهود به خاطر این که خود را نژاد برتر می دانستند، از قبول آیین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز می زدند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. ابن ابى‌حاتم در تفسير خود از سعيد بن مسيب و ابوبكر بن عبدالرحمن و عروة بن الزبير روايت كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عمرو بن امية الضمرى را با نامه اى به سوى نجاشى فرستاد، ضمرى نزد نجاشى به حبشه رفت و نامه پيامبر اسلام را به او داد. نجاشى نامه را قرائت كرد سپس جعفر بن ابى‌طالب و مهاجرين با او را (كه قبلاً به حبشه رفته بودند) نزد خود پذيرفت و رهبانان و قسّيسين را نيز نزد خود خواند. سپس به دستور جعفر سوره مريم براى آن‌ها قرائت شد همه به قرآن ایمان آوردند و از چشم‌هاى آن‌ها اشك سرازير گرديد و درباره آنان اين آيه نازل شد و باز هم ابن ابى‌حاتم در تفسير خود از سعيد بن جبير روايت كند كه نجاشى پادشاه حبشه سى نفر از برگزيدگان اصحاب خويش را نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد. پيامبر دستور داد سوره يس را براى آن‌ها قرائت كردند. همه گريان شدند و اين آية نازل گرديد و نيز نسائى از عبدالله ابن زبير نقل نمايد كه اين آيه درباره نجاشى و اصحاب او نازل شد زيرا آنچه براى پيامبر نازل شده بود وقتى براى آن‌ها مي‌خواندند چشمان آنان پر از اشك مي‌شد، همچنين طبرانى نيز اين موضوع را از ابن عباس به طور مفصل ترى بيان نموده و روايت كرده است.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 303.

منابع