آیه 33 سوره عبس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۰ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ

مشاهده آیه در سوره


<<32 آیه 33 سوره عبس 34>>
سوره : سوره عبس (80)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(به یاد آرید) آن گاه که ندای مهیب قیامت (به گوش همه خلق) برسد.

پس زمانی که آن بانگ هولناک و مهیب در رسد،

پس چون فرياد گوش‌خراش دررسد؛

چون بانگ قيامت برآيد،

هنگامی که آن صدای مهیب [= صیحه رستاخیز] بیاید، (کافران در اندوه عمیقی فرومی‌روند)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So when the deafening Cry comes—

But when the deafening cry comes,

But when the Shout cometh

At length, when there comes the Deafening Noise,-

معانی کلمات آیه

«الصَّآخَّةُ»: صدای کرکننده. صدای گوش‌خراش. حادثه عظیم. مراد نفخه صور دوم است که به دنبال برخورد اجرام و کرات آسمانی بر اثر تخریب جهان، طنین‌انداز می‌گردد.و انسان را از همه‌چیز جز خود و اعمالش و سرنوشتش غافل می‌کند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ «33» يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ «34» وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ «35» وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ «36» لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ «37»

پس زمانى كه آن صداى هولناك در آيد. روزى كه انسان از برادرش بگريزد و از مادر و پدرش و همسر و فرزندانش. در آن روز براى هر يك از آنان كار و گرفتارى است كه او را (از پرداختن به كار ديگران) بازدارد.

نکته ها

«صاخه» به معناى صداى وحشتناكى است كه نزديك است گوش را كر كند. مراد از آن، يا صيحه‌ى برپا شدن قيامت است و يا ناله و فرياد گوش خراش مردم در آن روز.

در آيات قبل، از معاش بحث شد و در اين آيات از معاد گفتگو مى‌شود.

در باره انگيزه فرار انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندان، مطالبى مى‌توان گفت، از

جلد 10 - صفحه 390

جمله اينكه مى‌گريزد تا مبادا برادرش از حقوق خود مطالبه كند و او را گرفتار سازد.

مى‌گريزد تا مورد تقاضاى ديگران قرار نگيرد. مى‌گريزد تا رسوايى او را ديگران نفهمند.

مى‌گريزد تا به كار خود برسد و تكليفش زودتر روشن شود. «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»

پیام ها

1- قيامت، روز فرار است. فرار برادر از برادر، فرزند از پدر و مادر، مرد از همسر، پدر از پسر. فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ ...

2- روابط خويشاوندى، در قيامت گسسته مى‌شود. يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ ...

3- در قيامت، هركس به فكر نجات خويش است. لِكُلِّ امْرِئٍ‌ ... شَأْنٌ يُغْنِيهِ‌

4- در قيامت، فرصت براى پرداختن به كار ديگران نيست. «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (33)

بعد از ذكر نعم دالّ بر وجود صانع عالم و قدرت او بر جميع امور، كه از جمله آن حشر و نشر است، ذكر احوال قيامت مى‌نمايد.

فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ: پس چون بيايد آواز كننده با شدّت و هيبت تمام، يعنى صيحه‌اى كه اگر مردمان بشنوند كر گردند. مراد نفخه ثانيه است كه احيا باشد. چون صيحه بيايد، ببينيد شدائد و اهوال بسيار.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ «24» أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا «25» ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا «26» فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا «27» وَ عِنَباً وَ قَضْباً «28»

وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً «29» وَ حَدائِقَ غُلْباً (30) وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا (31) مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ (32) فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (33)

يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (34) وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ (35) وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ (36) لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (37) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38)

ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39) وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ (40) تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (42)

ترجمه‌

پس بايد بنگرد انسان به خوراكش‌

همانا ما ريختيم آبرا ريختنى‌

پس شكافتيم زمين را شكافتنى‌

پس رويانديم در آن حبوبات‌

و انگور و گياه اسپست را

و درخت زيتون و خرما

و باغهاى پر از درختهاى در هم‌

و ميوه و گياه خود رو را

بجهت بر خوردارى شما و چهار پايانتان‌

پس چون آيد بانگ سخت‌

روزى كه ميگريزد مرد از برادرش‌

و مادر و پدرش‌

و زن و پسرانش‌

براى هر مردى از آنان در چنين روزگارى است كه كافى است او را

رويهائى در چنين روز درخشنده است‌

خندان و شادمان است‌

و رويهائى در چنين روز بر آنها گرد كدورت است‌

فرو گيرد آنها را تيرگى‌

آن گروه كافران بدكارند.

تفسير

خداوند متعال بعد از ذكر نعم ذاتيه خود شروع بذكر نعم خارجيّه فرموده ميفرمايد پس بايد آدمى نظر كند و فكر نمايد در اطراف غذائى كه ميخورد و به بيند كه خداوند بچه وسائل ظاهره و خفيّه آنرا در دسترس او قرار داده و چه ايادى و عواملى براى آماده نمودن آن بكار رفته تا او متمكّن از تناول آن شده و به بيند كه همانا ما ريختيم و نازل نموديم باران رحمت خود را از آسمان ريختنى معتدل و ملايم با زمين و كشت و زرع كه تخم نباتات را در مهد خود بپروراند پس شكافتيم زمين را شكافتنى موزون و متناسب و رويانديم در آن حبوبات از قبيل گندم و جو و

جلد 5 صفحه 347

ميوجات از قبيل انگور را كه ظاهرا براى كثرت منافع و اقسام آن مخصوص بذكر شده و گياه اسپست تازه را كه مكرّر چيده ميشود و خوراك حيوانات است و درخت زيتون را كه از آن روغن گرفته ميشود و درخت خرما را كه باز براى كثرت منافع آن و وفور در عربستان مخصوص بذكر شده و باغهاى محصور را كه داراى درختان بزرگ مختلف است و از زيادى پيچيده بيكديگر ميباشد و ساير ميوجات و گياههاى خود روئى را كه در چراگاهها روئيده ميشود و گفته‌اند بمنزله ميوه است براى حيوانات و لذا خداوند فرموده براى بهره بردارى شما و شتر و گاو و گوسفند شما خلق شده و در كافى از امام باقر عليه السّلام طعام در آيه اوّل بعلمى كه انسان از كسى اخذ مينمايد تفسير شده و فيض ره فرموده چون طعام اعمّ است از غذاى جسمانى و روحانى و چنانچه انسان مأمور است كه نظر كند در غذاى جسمانى خود و بداند كه آن بوسيله اسباب سماوى تهيّه شده مأمور است كه نظر نمايد بغذاى روحانى خود كه علم است و بداند كه آن نازل شده است از آسمان وحى در خاندان نبوّت كه علمشان از جانب خدا است تا صالح باشد براى غذاى روح نه آنكه اخذ نمايد از كسانيكه رابطه با حق ندارند چون علوم آنها يا اقوال كسانى است كه قول آنان حجّت نيست يا وسائل جدال است كه بوسيله شيطان بآنها رسيده و بايد از آن اجتناب نمود و چون معناى ظاهر آيه محتاج به بيان نبود امام عليه السّلام معناى خفى آنرا بيان فرموده است و هر دو معنى مراد است بيك اطلاق اين خلاصه فرمايش ايشان است كه حقير بنحو اختصار نقل نمودم و بيان صافى اصفى و اعلى و اتم و اكمل است پس چون آيد آواز سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه بديگرى نميپردازد چنانچه خداوند خودش در آيه بعد بيان فرموده براى هر مردى از آنانكه در محشر حاضرند در آنروز گرفتارى و شغلى است كه كافى است براى آنها و آن مجال نميدهد كه بديگرى بپردازد و گفته‌اند خداوند اقارب را بترتيب علاقه‌مندى افراد بآنها ذكر فرموده تا به پسران رسيده كه عزيزترين اقاربند و جهت فرار آنستكه اميدى بانتفاع از قبل آنها ندارد يا

جلد 5 صفحه 348

ميترسد مطالبه حقوق خودشان را از او بنمايند اگر در اداء حقوق اقارب كوتاهى كرده باشد و در روايت نبوى بسبب فرارى كه قبلا ذكر شد با استناد بآيه بعد اشاره شده و در بعضى از روايات علّت اخير ذكر گرديده و مانعى ندارد كه اسباب متعدّده براى فرار موجود باشد و در خاتمه خداوند مردم را در آنروز دو قسمت فرموده يكدسته كه اهل ايمانند رويهاى ايشان درخشان و خندان و مسرور و شادمان بنعيم جنان و نجات از نيران است و دسته ديگر كه اهل كفر و عصيانند رويهاى آنها غبار آلود و مكدّر است و فرا گرفته رخسار آنانرا تاريكى و سياهى از معاينه عذاب و همّ و غمّ بيرون از حساب در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره عبس و تولّى و سوره اذا الشّمس كوّرت را بخواند در تحت حمايت الهى و در بهشت در سايه رحمت او مستقرّ خواهد گرديد انشاء اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.

جلد 5 صفحه 349

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَإِذا جاءَت‌ِ الصَّاخَّةُ (33)

‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ آمد صاخة ‌که‌ صيحه‌ شديد ‌باشد‌، و صاخه‌ گفتند ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌است‌ پرده‌ گوش‌ ‌را‌ پاره‌ كند و انسان‌ ‌را‌ كر كند و ‌اينکه‌ نفخه‌ ثانيه‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ جن‌ و انس‌ و تمام‌ حيوانات‌ يك‌ مرتبه‌ زنده‌ ميشوند و ‌از‌ جايگاه‌ ‌خود‌ بيرون‌ ميآيند و پراكنده‌ ميشوند و اوضاع‌ محشر ‌را‌ مشاهده‌ ميكنند خورشيد يك‌ ني‌ بالاي‌ سر ‌آنها‌ زمين‌ مثل‌ كوره‌ حدادي‌ آسمانها ‌در‌ ‌هم‌ پيچيده‌ ملائكه‌ عذاب‌ اطراف‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفته‌ ميزان‌ اعمال‌ نصب‌ ‌شده‌ صراط روي‌ جهنم‌ كشيده‌ ‌شده‌، نامه‌هاي‌ اعمال‌ پرواز ميكند و ‌هر‌ كسي‌ نامه عملش‌ بدستش‌ داده‌ ميشود، محكمه‌ حساب‌ تشكيل‌

جلد 17 - صفحه 398

داده‌ شد، بهشت‌ و جهنم‌ مشهود گشته‌ و ساير اوضاع‌ محشر و ‌آن‌ روز روزي‌ ‌است‌ ‌که‌:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 33)- صیحه رستاخیز: بعد از ذکر قسمت قابل توجهی از مواهب الهی و نعم دنیوی، به بیان معاد و گوشه‌ای از حوادث رستاخیز و سرنوشت مؤمنان و کافران می‌پردازد، تا از یکسو اعلام کند که این مواهب و متاع هر چه باشد زود گذر است و نقطه پایانی دارد، و از سوی دیگر وجود اینها دلیلی است بر قدرت خداوند بر همه چیز و بر مسأله معاد.

می‌فرماید: «هنگامی که آن صدای مهیب [- صیحه رستاخیز] بیاید» کافران و مجرمان در اندوه عمیقی فرو می‌روند (فاذا جاءت الصاخة).

«صاخّه» در اینجا اشاره به «نفخه دوم صور» است، همان صیحه عظیمی که صیحه بیداری و حیات می‌باشد و همگان را زنده کرده، به عرصه محشر دعوت می‌کند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع