آیه 184 سوره اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۲ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ ۚ إِنْ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ

مشاهده آیه در سوره


<<183 آیه 184 سوره اعراف 185>>
سوره : سوره اعراف (7)
جزء : 9
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آیا این مردم فکر نکردند که صاحب آنها (یعنی پیامبر) هرگز جنونی در او نیست؟ او فقط ترساننده خلق است (از اهوال قیامت) به بیانی روشن.

آیا اندیشه نکردند که در همنشین آنان [یعنی پیامبر اسلام] هیچ نوع جنونی نیست؛ او فقط بیم دهنده ای آشکار [نسبت به سرانجام شوم بدکاران] است.

آيا نينديشيده‌اند كه همنشين آنان هيچ جنونى ندارد؟ او جز هشداردهنده‌اى آشكار نيست.

آيا فكر نكرده‌اند كه در يارشان نشانى از ديوانگى نيست و او به آشكارا بيم‌دهنده است؟

آیا فکر نکردند که همنشین آنها [= پیامبر] هیچ‌گونه (اثری از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایی به او می‌دهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکاری است (که مردم را متوجه وظایفشان می‌سازد).

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have they not reflected that there is no madness in their companion, [and that] he is just a manifest warner?

Do they not reflect that their companion has not unsoundness in mind; he is only a plain warner.

Have they not bethought them (that) there is no madness in their comrade? He is but a plain warner.

Do they not reflect? Their companion is not seized with madness: he is but a perspicuous warner.

معانی کلمات آیه

«صاحِب»: همنشین. همدم. «جِنَّةٍ»: جنون. دیوانگی. (نگا: مؤمنون / ، سبأ / و ). «مُبِین»: واضح و آشکار. بیانگر (نگا: مائده / ).

نزول

محل نزول:

این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: حسن بصرى و قتادة درباره سبب نزول این آیة چنین گویند: كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر كوه صفا رفت و قریش را بخواند و گفت: اى بنوفلان و بنوفلان، منظور وى از این ندا و خواندن، ترسانیدن آن‌ها از عذاب و عقاب خداوند بوده است یكى از آن میان گفت: این، هم‌سخن شما دیوانه است كه صبح مردم را ندا می‌كند و می‌خواند، سپس این آیه نازل گردید.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «184»

آيا آنان فكر نكردند كه هم‌نشين آنان (پيامبر اسلام،) هيچ‌گونه جنون ندارد؟ او جز هشداردهنده‌اى آشكار نيست.

نکته ها

«جنة»، به معناى جنون و در اصل به معناى پوشش است، گويا هنگام جنون، پوششى روى عقل قرار مى‌گيرد.

هنوز پيامبر به مدينه هجرت نكرده بود كه شبى بر كوه صفا تا پاسى از شب، مردم را به خدا دعوت كرده، از مجازات‌هاى الهى بيم و اندرز مى‌داد. مشركان گفتند: رفيق ما ديوانه شده است كه چنين سخنانى بر زبانش جارى مى‌شود. آيات فوق نازل شد.

آنان به كسى تهمت جنون مى‌زدند كه قبل از رسالت، او را محمّد امين نام نهاده بودند.

پیام ها

1- تهمت و جسارت، شيوه و عمل اهل فكر و انديشه نيست. «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا»

2- پيامبر، مصاحب و هم‌صحبت مردم است. اگر ديوانه بود، چرا قبلًا نگفتند و چرا سالها با او هم صحبت شدند؟ «بِصاحِبِهِمْ»

3- در نظام فاسد، به حقّ‌گويان نسبت جنون مى‌دهند. «مِنْ جِنَّةٍ»

4- پيامبران، از طرف مخالفان گرفتار تهمت سحر يا جنون بوده‌اند. «مِنْ جِنَّةٍ» چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌خوانيم: «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» «1»

«1». ذاريات، 52.

جلد 3 - صفحه 234

5- در شيوه‌ى تبليغ و تربيت و مخاطب شناسى، براى تربيت غافلان بايد بيشتر نذير بود، نه بشير. «إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ»

6- براى مردم مغرور و خواب آلود، بايد صريح و آشكار حرف بزنيم. «مُبِينٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ (184)

أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ: آيا فكر نكردند اين معاندين و انديشه ننمودند در اين كه نيست صاحب ايشان را كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد هيچ جنونى، چه اين همان حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عاقل و كامل است كه او را قبل از اظهار دعوت «محمد امين» مى‌گفتند، چون دعوت حق آشكار نمود، ديوانه‌اش مى‌خوانند، بلكه نسبت جنون تطبيق شما است كه شخصى را كه مى‌دانيد با حلم و سكينه و وقار و كمال و عقل و ذكاء و داراى خصال حسنه است، ديوانه مى‌گوئيد، چه جمع ميان اين دو صفت متناقض از فعل كسى است كه مخبط العقل باشد. كفار مكه آن حضرت را گاه مجنون، گاه كاهن، گاه شاعر و گاه ساحر مى‌ناميدند؛ بديهى است جنون و سحر، ضدان لا يجتمعان‌اند، پس اطلاق آن بر يك نفر صحيح نباشد، لكن از تحير و سر گشتگى چون اخبار غيب مى‌شنيدند، مى‌گفتند كاهن است، و به مشاهده معجزات مى‌گفتند ساحر است، و به استماع قرآن با آن نظم و اسلوب حسن مى‌گفتند شاعر است، و حق تعالى رد آنها فرمود كه منشأ اين اقوال سخيفه، عدم تفكر و تأمل و تدبر است. إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ‌: نيست پيغمبر مگر ترساننده است از عذاب الهى آشكار به نحوى كه صوت او را هميشه بشنويد و بر هيچكس مخفى نباشد.

جلد 4 صفحه 258


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 182 تا 184

وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (182) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (183) أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ (184)

ترجمه‌

و آنانكه تكذيب نمودند آيتهاى ما را زود است بتدريج مى‌اندازيم آنها را بهلاكت از آنجا كه نميدانند

و مهلت ميدهم مر ايشانرا همانا مكر من محكم است‌

آيا انديشه نمى‌كنند كه نيست در يارشان جنونى نيست او مگر بيم دهنده آشكار.

تفسير

استدراج طلب درجه است كه آن نردبان است خداوند تشبيه فرموده است حال كفار را بنردبان در آنكه شخص را بتدريج بمحل عالى يا سافل ميرساند و آنها را بكسانيكه از آن پائين مى‌آيند و خود را بقائد آنها از اين نردبان براى آنكه آنها را ناگهان بچاه اندازد و اين بآنستكه نعمت را بر آنها روز بروز افزوده ميفرمايد تا گمان كنند كه خداوند لطف مخصوصى بآنها دارد و بر معصيت خود بيفزايند و مستحق عذاب شديد شوند چون استحقاق اين سلوك را بعمل خودشان پيدا كرده‌اند و لازمه اين مهلت است در انتقام و اينكه كيد ناميده شده براى آنستكه ظاهر آن احسان و باطنش خذلان است است و محكم است كه كسى نمى‌تواند رهائى از آن پيدا كند و قمى ره فرموده استدراج‌

جلد 2 صفحه 498

تجديد نعم است در عقب معاصى و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود بنده گناه ميكند پس نعمت او افزوده ميشود و مشغول ميكند آن نعمت او را از طلب مغفرت از آنگناه و نيز از آنحضرت روايت شده است كه چون خدا بخواهد براى بنده خير را و او گناه كند در عقب آن ميرساند باو بلائى را تا متذكر استغفار شود و وقتى بخواهد براى بنده شر را و او گناه كند در عقب آن ميرساند باو نعمتى را تا فراموش كند استغفار را و باقى بماند در گناه و اين مراد است از قول خداوند سنستدرجهم من حيث لا يعلمون يعنى بنعم بعد از معاصى و كفار مكه وقتى ميديدند پيغمبر (ص) را كه حاضر نشد بهيچ قيمتى دست از دعوت بردارد با آنكه آنها حاضر بودند كه تأمين نظر او را بهر قيمتى بخواهد بنمايند ميگفتند خالى از جنون نيست چنانچه وقتى آيات قرآن را ميشنيدند كه مانند آنرا نشنيده بودند ميگفتند شاعر است و وقتى معجزات را مشاهده ميكردند ميگفتند ساحر است و امثال اين مهملات لذا خداوند باين تقريب آنها را ردّ فرموده كه اين شخص همان رفيق شفيق و يار ديرين و محمد امين است كه در ميان شما مسلّم در عقل و خلق و دانش بود چه شد بمجرّد آنكه شما را بدين حق دعوت نمود و از عذاب خدا بيم داد نسبت جنون باو داديد معلوم است سخن شما از روى فكر و تعقّل نيست بلكه از باب تكبّر و عناد است و روايت شده است كه آنحضرت بكوه صفا بر آمد و اهل مكه را قبيله قبيله خواند و از عذاب خدا ترساند و آنها اين نسبت را بآنحضرت دادند و اين آيه نازل شد و در مجمع كيد را بعذاب تفسير نموده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ وَ لَم‌ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِم‌ مِن‌ جِنَّةٍ إِن‌ هُوَ إِلاّ نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ (184)

آيا ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ فكر نميكنند نيست‌ ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ صاحب‌ ‌آنها‌ محمّد صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌از‌ عارضه‌ جنون‌ نيست‌ ‌اينکه‌ وجود مقدس‌ مگر انذار كننده‌ ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ ‌با‌ منطق‌ و ادلّه‌ واضحه‌ روشن‌ آشكار.

أَ وَ لَم‌ يَتَفَكَّرُوا تفكر يكي‌ ‌از‌ عبادات‌ بسيار بزرگيست‌ و اخبار ‌در‌ فضيلت‌ بلكه‌ افضليت‌ ‌او‌ بسيار ‌است‌، ‌در‌ جامع‌ السعادات‌ نقل‌ ميكند

تفكر ساعة خير ‌من‌

جلد 8 - صفحه 43

عبادة ستين‌ سنة ‌او‌ سبعين‌ سنة

و ‌از‌ كافي‌ يك‌ باب‌ ‌در‌ فضيلت‌ تفكر نقل‌ فرموده‌، سكوني‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ فرمود

(‌کان‌ امير المؤمنين‌ [ع‌] يقول‌ نبّه‌ بالتفكر قلبك‌ و جاف‌ ‌من‌ الليل‌ جنبك‌ و اتّق‌ اللّه‌ ربّك‌)

و ‌از‌ حسن‌ صيقل‌ سؤال‌ كرد ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ [ع‌] ‌از‌ چگونگي‌ تفكر فرمود

(يمرّ بالخربة ‌او‌ بالدار فيقول‌ ‌اينکه‌ ساكنوك‌ ‌اينکه‌ بانوك‌ ‌ما لك‌ ‌لا‌ تكلمين‌)

و نيز فرمود

(افضل‌ العبادة ادمان‌ التفكر ‌في‌ اللّه‌ و ‌في‌ قدرته‌)

و ‌از‌ حضرت‌ رضا [ع‌] فرمود

(ليست‌ العبادة كثرة الصلاة و الصوم‌ انما العبادة التفكر ‌في‌ امر اللّه‌ عز و جل‌)

و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ [ع‌] فرمود

(‌قال‌ امير المؤمنين‌ [ع‌] التفكر يدعو ‌الي‌ البرّ و العمل‌ ‌به‌)

‌الي‌ ‌غير‌ ‌ذلک‌ ‌از‌ اخبار و بهترين‌ فكرها فكر ‌در‌ بي‌اعتباري‌ دنيا و ‌در‌ ‌اينکه‌ سفر طولاني‌ آخرت‌ و رسوايي‌ ‌در‌ قيامت‌ و شدّت‌ عذاب‌ و محروميت‌ ‌از‌ بهشت‌ و حشر ‌با‌ اولياء و ‌در‌ صنايع‌ الهي‌ و قدرت‌ نمايي‌ و ريزه‌كاري‌ ‌در‌ ‌آنها‌ و ‌در‌ ادله‌ و براهين‌ معتقدات‌ و صحت‌ و قبولي‌ عبادات‌ و عواقب‌ وخيمه‌ معاصي‌ و كفريات‌ و نحو اينها ما بِصاحِبِهِم‌ مِن‌ جِنَّةٍ جمله‌ مستقله‌ ‌است‌ مربوط بجمل‌ قبل‌ نيست‌ زيرا جنون‌ آثاري‌ دارد مثل‌ وجود مقدس‌ نبوي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌که‌ عقل‌ ‌کل‌ و ‌کل‌ عقل‌ ‌است‌ اقوالش‌، افعالش‌، دستوراتش‌، كتابش‌ تمام‌ ‌با‌ بيان‌ روشن‌ مطابق‌ عقل‌ سليم‌ ‌که‌ تمام‌ عقلاء بزرگ‌ ‌را‌ بحيرت‌ و تعجب‌ آورده‌ چگونه‌ ميشود ‌او‌ ‌را‌ رمي‌ بجنون‌ كرد ‌که‌ يك‌ قسمت‌ ‌از‌ كلمات‌ مستشرقين‌ ‌را‌ ‌ما ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ مورد ‌اينکه‌ وجود مقدس‌ و كتابش‌ متذكر شده‌ايم‌ إِن‌ هُوَ إِلّا نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ انذار تخويف‌ ‌از‌ عقوبت‌ ‌است‌ و بشارت‌ ترغيب‌ بمثوبات‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌در‌ پرده‌ نيست‌ مثل‌ آفتاب‌ روشن‌ و آشكار ‌است‌

44

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 184)

شأن نزول:

مفسران اسلامی چنین نقل کرده‌اند: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگامی که در مکّه بود، شبی بر کوه صفا برآمد و مردم را به سوی توحید و یکتاپرستی دعوت نمود، مخصوصا تمامی طوائف قریش را صدا زد و آنها را از مجازات الهی برحذر داشت، تا مقدار زیادی از شب گذشت، بت پرستان مکّه گفتند: «رفیق ما دیوانه شده، از شب تا صبح نعره می‌کشید»! در این موقع آیه نازل شد و به آنها در این زمینه پاسخ دندانشکنی داد

تفسیر:

تهمتها و بهانه‌ها- در این آیه نخست خداوند به گفتار بی‌اساس بت پرستان دائر به جنون پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین پاسخ می‌گوید: «آیا آنها فکر و اندیشه خود را به کار نینداختند که بدانند همنشین آنها (پیامبر) هیچ گونه آثاری از جنون ندارد» (أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ).

بیش از چهل سال در میان آنها رفت و آمد داشته، و همواره فکر، عقل و تدبیرش را دیده‌اند، چگونه یکباره چنین وصله‌ای را به وی چسباندند، و به دنبال این جمله می‌گوید: «او فقط بیم دهنده آشکاری است» که جامعه خویش را از خطراتی که با آن رو برو است برحذر می‌دارد (إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 608.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 360.
  3. ابن ابى‌حاتم و ابوالشیخ از علماى عامه در تفاسیر خود نیز این روایت را از قتادة نقل نموده‌اند.

منابع