عبدالله بن خباب

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«عبدالله بن خباب بن الاَرَت»، از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام و کارگزار آن حضرت بر نهروان و نیز از بزرگان تابعین بود. خوارج، او و همسرش را بخاطر طرفداری از امام علی علیه‌السلام به شهادت رساندند.[۱]

شهادت عبدالله بن خباب

هنگامی که عبدالله بن خباب بن ارت - به همراه همسر حامله‌اش برای دیدار امیرالمؤمنین (ع) عازم کوفه بود، قبل از آغاز جنگ نهروان جمعی از خوارج که از بصره به کوفه می‌آمدند در بین راه با عبدالله بن خباب بن ارت رو به رو شدند، به عبدالله گفتند: تو کیستی؟ او خود را معرفی کرد و گفت: من عبدالله پسر خباب بن ارت صحابی رسول خدا (ص) هستم.

در این موقع یکی از خوارج، خرمایی را که از درخت افتاده بود، برداشت و در دهان گذاشت، دوستانش بر سر او فریاد زدند که: این مال مردم است! بیرون بینداز، آن مرد خرما را برای رعایت پرهیزکاری از دهان بیرون انداخت. سپس یکی دیگر از این خوارج به خوکی زد و او را کشت؛ باز همراهانش گفتند: این کاری که کردی فساد فی الارض است، چرا این کار را کردی و خوک را کشتی؟[۲] آن گاه به ابن خبّاب گفتند: از پدرت برای ما حدیثی بخوان؟ عبدالله گفت: پدرم از رسول خدا (ص) نقل کرد که فرمود: «سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ يَمُوتُ فِيهَا قَلْبُ الرَّجُلِ كَمَا يَمُوتُ بَدَنُهُ يُمْسِي مُؤْمِناً وَ يُصْبِحُ كَافِراً فَكُنْ عَبْدَ اللَّهِ الْمَقْتُولَ وَ لَا تَكُنِ الْقَاتِلَ»؛ به زودی فتنه‌ای رخ می‌دهد که قلب مؤمن در آن می‌میرد چنان‌که بدن می‌میرد، شب را با ایمان می‌خوابد و روز کافر می‌شود، در آن روز تو بنده‌ای مقتول باش و قاتل نباش.[۳] در نقل دیگری آمده که: عبدالله برای خوارج این حدیث را خواند: «يَكُونُ بَعْدِي قَوْمٌ يَقْرَؤُون الْقُرْآنَ لَا يُجاوِزُ تَراقِيَهُمْ...».

آن گاه از عبدالله درباره ابوبکر و عمر سؤال کردند، عبدالله از آنان به نیکی یاد کرد. سپس درباره امیرالمؤمنین (ع) قبل از حکمیت و درباره عثمان در آخر عمرش سؤال کردند، باز او به نیکی یاد کرد، آن گاه درباره حضرت علی (ع) بعد از قبول حکمیّت پرسیدند. او گفت: «إِنَّ عَلِيّاً أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَشَدُّ تَوَقِّياً عَلَى دِينِهِ وَ أَنْفَذُ بَصِيرَةً»؛ به راستی علی (ع) نسبت به خدا داناتر و بر دین خدا محکم‌تر و از دیگران بصیرتش بیشتر است.

آن مردم نادان و جاهل -چون حاضر نبودند در شأن و مقام حضرت علی (ع) چیزی بشنوند-، به او گفتند: تو پیرو هدایت نیستی، بلکه تابع اسم و رسم مردان هستی. سپس گفتند: این قرآن -اشاره به قرآنی که در گردن خود عبدالله بود- به ما دستور می‌دهد تا تو را به قتل برسانیم! عبدالله گفت: «مَا أَحْيَاهُ الْقُرْآنَ فَأَحْيَوْهُ وَ مَا أَمَاتَهُ فَأَمِيتُوهُ»؛ هر چه را قرآن زنده کرده شما هم زنده کنید و آنچه را قرآن می‌رانده است، شما هم بمیرانید. آن گاه او را به کنار نهری آوردند و سر از بدنش جدا کردند. بعد همسر حامله‌اش را کشتند که زن در حال جان دادن گفت: آیا از خدا نمی‌ترسید؟ آن مردم بی‌رحم، شکم او را نیز پاره کردند و طفل در رحم او را نیز کشتند. این واقعه دردناک در سال ۳۷ هجری قبل از جنگ نهروان واقع شد.[۴]

خوارج نهروان با تظاهر به زهد و پرهیزکاری، از خوردن یک خرمای بی‌ارزش در وسط راه افتاده را حرام می‌دانستند و حتی کشتن خوکی که آزار می‌رساند ظلم تلقی می‌کردند، اما کشتن صحابی رسول خدا (ص) را بدون آنکه جرم و گناهی مرتکب شده باشد و تنها به جرم این که گفته است: علی بن ابی طالب عالم و آگاه به احکام الهی است، را می‌کشند و بعد همسر و فرزند در رحم او را -که در هیچ مکتب و مرامی حتی در مکتب‌های مادی هم جرم و گناهی ندارد- به قتل می‌رسانند!

پس از این گونه جنایات خوارج، امیرالمؤمنین (ع) فرمان جنگ و مقابله با آنها را صادر کرد و در کمتر از یک روز تمامی آنها -جز نه نفرشان- را به هلاکت رساند.

پانویس

  1. اسدالغابه، ج۳، ص۱۵۰؛ مناقب ابن‌ شهرآشوب، ج۳، ص۱۸۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۴؛ رجال طوسی، ص۵۰، ش۶۲.
  2. مستدرک الوسائل، ج۳، ص۸۲۰.
  3. شاید منظور از این حدیث، آن باشد که: دین خود را حفظ کن، اگر چه کشته شوی، نه آنکه بی‌دین بمانی اگر چه کشنده باشی.
  4. اسدالغابه، ج۳، ص۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۱.

منابع

  • اصحاب امام علی علیه‌السلام، سید اصغر ناظم‌زاده، ج۲.
  • منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت اول، باب سوم، در تاریخ حضرت علی علیه‌السلام.
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه