دعای ۴۶ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش دوم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای ۴۶ صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم

انْصَرَفَتِ الْآمَالُ دُونَ مَدَى کرَمِک بِالْحَاجَاتِ، وَ امْتَلَأَتْ بِفَیضِ جُودِک أَوْعِیةُ الطَّلِبَاتِ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَ بُلُوغِ نَعْتِک الصِّفَاتُ، فَلَک الْعُلُوُّ الْأَعْلَى فَوْقَ کلِّ عَالٍ، وَ الْجَلَالُ الْأَمْجَدُ فَوْقَ کلِّ جَلَالٍ.

کلُّ جَلِیلٍ عِنْدَک صَغِیرٌ، وَ کلُّ شَرِیفٍ فِی جَنْبِ شَرَفِک حَقِیرٌ، خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیرِک، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَک، وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِک، وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَک،

بَابُک مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ، وَ جُودُک مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ، وَ إِغَاثَتُک قَرِیبَةٌ مِنَ الْمُسْتَغِیثِینَ. لَا یخِیبُ مِنْک الْآمِلُونَ، وَ لَا ییأَسُ مِنْ عَطَائِک الْمُتَعَرِّضُونَ، وَ لا یشْقَى بِنَقِمَتِک الْمُسْتَغْفِرُونَ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

آرزوها پیش از رسیدن به نهایت کرمت، با حاجاتِ رواشده بازگشتند، و ظرف‌های طلب به فیض بخششت لبریز شدند و اوصاف به کنه وصف تو نرسیده از هم گسیختند، پس بدون شک برتری، برتر از هر برتری مخصوص توست و جلال امجد بر هر جلالی ویژه توست.

هر بزرگی در پیشگاهت کوچک است، و هر شریفی در جنب شرفت پست است، آنان که به غیر حضرتت رو آورده‌اند نومید شدند، و آنان که جز وجود تو خواسته‌اند به خسران نشستند، و آنان که به درگاه غیر تو شدند به تباهی رسیدند، و جز آنان که فضل تو را طالب شدند تهیدست ماندند.

درِ رحمتت برای تمام خواهندگان باز، و عطایت برای گدایان رایگان، و فریادرسی‌ات به فریادخواهان نزدیک است،

آرزومندان از تو نومید نمی‌شوند، و درخواست کنندگان از عطایت محروم نمی‌شوند، و مستغفران از عذاب تو تیره بخت نمی‌گردند.

ترجمه آیتی

ایتی

آرزوها پیش از‌ آنکه عرصه ‌ى‌ کرم تو‌ پیمایند، روا شده بازگشتند ‌و‌ کاسه هاى حاجت حاجتمندان از‌ فیض جود تو‌ لبالب گردید ‌و‌ اوصاف را‌ پیش از‌ آنکه به‌ حقیقت تو‌ رسند رشته از‌ هم بگسیخت. تو‌ راست فراترین فرازها فراتر از‌ هر‌ فرارونده اى، ‌و‌ تو‌ راست بزرگترین جلالتها، برتر از‌ هر‌ جلالتى.

هر صاحب جلالت در‌ برابر جلالت تو‌ خرد است ‌و‌ هر‌ شریف در‌ جوار شرف تو‌ حقیر. آنان که‌ رخت به‌ آستان دیگرى جز آستان تو‌ کشیدند، نومید شدند ‌و‌ آنان که‌ به‌ درگاهى جز درگاه تو‌ روى نهادند زیانمند گردیدند ‌و‌ آنان که‌ جز به‌ تو‌ پرداختند تباه گشتند ‌و‌ آنان که‌ در‌ طلب قوت نه به‌ صحراى فضل تو‌ آمدند به‌ قحطسال گرفتار شدند.

بار خدایا، درگاه تو‌ به‌ روى خواهندگان گشوده است ‌و‌ عطایت سائلان را‌ رایگان است ‌و‌ فریادرسیت فریادخواهان را‌ نزدیک.

امیدواران از‌ تو‌ نومید نشوند ‌و‌ جویندگان از‌ عطاى تو‌ مایوس نگردند ‌و‌ آمرزش خواهان از‌ عقوبتت به‌ شقاوت نیفتند.

ترجمه ارفع

الها آرزوها قبل از‌ رسیدن به‌ آخر همراه با‌ کرمت ‌و‌ برآوردن شدن حاجات برگشتند ‌و‌ ظرفهاى مطالبات به‌ وسیله فیض جودت پر شدند ‌و‌ اوصاف قبل از‌ رسیدن به‌ وصف تو‌ از‌ هم متلاشى شدند. پس‌ ترا بالاترین درجه ‌ى‌ برترى ‌و‌ بزرگترین بزرگى است که‌ برتر از‌ ‌آن بالایى ‌و‌ بزرگى وجود ندارد.

خداوندا، هر‌ بزرگى نزد تو‌ کوچک ‌و‌ هر‌ شریفى در‌ کنار شرفت حقیر، آنهایى که‌ به‌ غیر تو‌ روى آوردند نومید شدند ‌و‌ آنهایى که‌ جز ترا خواستند ضرر کردند ‌و‌ آنان که‌ به‌ درگاه غیر تو‌ التماس نمودند ضایع شدند. حاجتمندان جز ‌آن کس که‌ فقط از‌ تو‌ احسان درخواست کرد گرفتار ‌و‌ بدبخت گشتند.

الها در‌ خانه ات به‌ سوى میل کنندگان باز وجودت براى پرسش کنندگان حلال ‌و‌ یاریت براى استغاثه کنندگان درگاهت آماده است.

پروردگارا آرزومندان از‌ تو‌ محروم نمى شوند ‌و‌ درخواست کنندگان از‌ عطایت نومید نمى گردند ‌و‌ استغفارکنندگان به‌ عذابت بدبخت نمى گردند.

ترجمه استادولی

امید ‌و‌ آرزوها پیش از‌ پایان کرمت حاجت روا بازمى گردند، ‌و‌ ظرف خواسته ها از‌ ریزش جودت پر مى شوند، ‌و‌ توصیف ها پیش از‌ رسیدن به‌ حقیقت وصفت از‌ هم مى پاشند؛ پس‌ تو‌ راست بالاترین برترى فوق هر‌ برتر، ‌و‌ تو‌ راست ارجمندترین شکوه فوق هر‌ شکوه.

هر بزرگى در‌ برابر تو‌ کوچک است، ‌و‌ هر‌ شریفى در‌ برابر شرف تو‌ حقیر است؛ آنان که‌ بر‌ غیر تو‌ درآمدند نومید ‌و‌ تهیدست ماندند، ‌و‌ آنان که‌ سر‌ راه غیر تو‌ نشستند زیان دیدند، ‌و‌ آنان که‌ سراغ غیر تو‌ رفتند ضایع شدند، ‌و‌ آنان که‌ سرزمین خرمى غیر سرزمین خرم فضل تو‌ جستند به‌ قحطى دچار گشتند.

در خانه ات به‌ روى علاقمندان باز، ‌و‌ جود ‌و‌ بخششت براى درخواست کنندگان روا، ‌و‌ فریادرسى تو‌ به‌ فریاد خواهان نزدیک است.

آرزومندان از‌ درگاهت نومید نگردند، ‌و‌ آنان که‌ بر‌ سر‌ راهت نشینند از‌ عطایت مأیوس نشوند، ‌و‌ آمرزش خواهان به‌ سبب کیفرت به‌ بدبختى نرسند.

ترجمه الهی قمشه‌ای

اى خدا آمال ‌و‌ حاجتمندان خلق هنوز نرسیده به‌ کمترین مرتبه کرم بى انتهایت حاجت روا برمى گردند ‌و‌ به‌ یک فیضان دریاى جود ‌و‌ کرمت ظروف همه ‌ى‌ خواهشها(ى خواهشمندان عالم) پر مى شود (یعنى همه آرزوهاى حاجتمندان ‌و‌ خواهشهاى مشتاقان ‌و‌ نیازمندان عالم کمترین افاضه فیض حق ‌و‌ اندک التفات سلطان عالم وجود همه حاجتها روا ‌و‌ جمیع مقاصد ادا خواهد شد ‌و‌ به‌ یک موج دریاى بى نهایت رحمتش به‌ تمام ظرفیت ارباب نیاز بى نیاز شوند ‌و‌ فقیران ‌و‌ محتاجان عالم مستغنى کردند) ‌و‌ توصیف ‌و‌ نعت تمام خلق (از رسولان ‌و‌ فرشتگان ‌و‌ حکیمان ‌و‌ عارفان الهى) در‌ پیش نعوت ‌و‌ اوصاف جمال ‌و‌ جلال بى حد ‌و‌ نهایتت هیچ است (چون صفات عین ذات است احدى جز ‌آن ذات یکتا به‌ حقیقت اوصافش نتواند رسید زیرا بکنه ذات حق هیچ کس را‌ راه نیست که‌ عقل کل‌ ‌و‌ خاتم رسل عرض کرد سبحانک ما‌ اثنى ثناء علیک انت کما اثنیت على نفسک ‌و‌ ما‌ عرفناک حق معرفتک ‌و‌ در‌ دعا عرض مى کرد رب زدنى فیک تحیرا

غیر حیرانى در‌ این ره‌ گام نیست * راه عشق است این ره‌ حمام نیست

هر کسى را‌ نام معشوقى که‌ هست * مى برد معشوق ما‌ را‌ نام نیست

پس (اى خداى یکتا) تو‌ را‌ برترین مقام بلند است فوق هر‌ بلند مقام (و فوق هر‌ چه در‌ عقل ‌و‌ فکرت ‌و‌ اندیشه گنجد هر‌ چه در‌ اندیشه آید ‌آن فناست آنچه در‌ اندیشه ناید ‌آن خداست ‌و‌ تو‌ را‌ جلال بى حد ‌و‌ نهایت ‌و‌ مجد ‌و‌ بزرگوارى نامنتهاست فوق هر‌ جلال که‌ در‌ اندیشه خرد گنجد

و هر‌ بزرگى پیش تو‌ کوچک است هر‌ با‌ مجد ‌و‌ شرافتى در‌ جنب مجد ‌و‌ شرافتت حقیر ‌و‌ ناچیز است هر‌ کس به‌ غیر حضرتت وارد شود ناکام برگردد ‌و‌ هر‌ که‌ به‌ غیر درگاهت روى آرد زیان کار ابد است کسان که‌ به‌ درگاه غیر تو‌ نازل آمدند ضایع ‌و‌ باطل الذات شدند ‌و‌ محروم ‌و‌ منقطع از‌ خیر ‌و‌ سعادت جز آنکه جویاى فضل ‌و‌ احسان تست

اى خدا درگاه کرمت به‌ روى مشتاقان باز است ‌و‌ جود ‌و‌ احسانت براى خواستاران مباح فریادخواهان را‌ زود به‌ فریاد مى رسى،

امیدواران از‌ درگاه کرمت هرگز محروم نشوند ‌و‌ هر‌ که‌ رو‌ به‌ درگاه تو‌ آرد ناامید نگردد، آمرزش طلبان به‌ مغفرتت نائل ‌و‌ به‌ قهر ‌و‌ انتقامت معذب نخواهند شد (هر که‌ از‌ گناهش به‌ درگاهت استغفار ‌و‌ طلب آمرزش کند آمرزیده شود ‌و‌ از‌ رنج ‌و‌ عذاب ایمن گردد).

ترجمه سجادی

آرزوها پیش از‌ رسیدن به‌ پایان کرمت، با‌ حاجت ها برآورده شده است ‌و‌ ظرف خواسته ها با‌ زیادى جودت، پر گشته است ‌و‌ توصیف ها پیش از‌ رسیدن به‌ وصف تو، از‌ هم گسیخته اند. پس‌ بلندترین بلندى بر‌ فوق هر‌ بلندى، ‌و‌ بزرگ ترین بزرگى بر‌ فوق هر‌ بزرگى براى توست.

هر بزرگى نزد تو‌ کوچک، ‌و‌ هر‌ بزرگوارى در‌ کنار بزرگوارى ات حقیر است. آنان که‌ بر‌ جز تو‌ وارد شدند، ناامید گشتند ‌و‌ آنان که‌ به‌ غیر تو‌ پرداختند، زیان دیدند ‌و‌ آنان که‌ بر‌ درگاه جز تو‌ رفتند، ضایع شدند ‌و‌ جویندگان که‌ غیر از‌ فضل تو‌ جویا شدند، دچار خشکسالى گردیدند.

درِ تو‌ براى آنان که‌ خواهانند، باز است ‌و‌ بخشش تو‌ براى درخواست کنندگان، روا است ‌و‌ فریادرسى ات به‌ فریاد رس خواهان، نزدیک است.

آرزومندان از‌ (درگاه) تو‌ بى بهره نمى شوند ‌و‌ آنان که‌ به‌ تو‌ پرداختند، از‌ عطایت مأیوس نمى گردند ‌و‌ آمرزش خواهان به‌ کیفرت تیره بخت نمى شوند.

ترجمه شعرانی

آرزومندان ‌از‌ آستان کرمت ‌با‌ حاجات روا شده بازگشتند ‌و‌ کاسه ‌ى‌ خواهش دریوزه گان ‌از‌ ریزش جود ‌تو‌ مالامال شد. ثناگویان ‌به‌ کنه نعمت ‌تو‌ نارسیده درماندند. بلندى ‌تو‌ برتر ‌از‌ ‌هر‌ بلندى است ‌و‌ فر ‌و‌ شکوه ‌تو‌ بالاتر ‌از‌ ‌هر‌ ارجمندى.

هر بزرگى نزد ‌تو‌ خرد است ‌و‌ ‌هر‌ مهترى ‌در‌ برابر ‌تو‌ کهتر. نومید گشت آنکه ‌بر‌ غیر ‌تو‌ ‌در‌ آمد ‌و‌ زیان کرد آنکه پیش غیر ‌تو‌ عرض حاجت کرد. تباه ‌شد‌ عمل ‌آن‌ ‌کس‌ ‌که‌ ‌به‌ غیر آستان ‌تو‌ فرود آمد. ‌به‌ زمین خشک رسید آنکس ‌که‌ ‌در‌ غیر وادى فضل ‌تو‌ آب ‌و‌ چرا جست.

در سراى ‌تو‌ ‌بر‌ ‌وى‌ راغبان باز است ‌و‌ بخشش ‌تو‌ ‌بر‌ خواهندگان ریزان. آنکه دادرسى خواهد زود بدادش رسى.

آرزومندان ‌از‌ ‌تو‌ محروم نشوند ‌و‌ آنها ‌که‌ عرض حاجت ‌بر‌ ‌تو‌ کنند ‌از‌ عطاى ‌تو‌ نومید باز نگردند ‌و‌ آمرزش طلبان، ‌به‌ عذاب ‌تو‌ بدبخت نشوند.

ترجمه فولادوند

آرزوها پیش از‌ آنکه ساحت دهشت پیمایند روا شده بازگشتند ‌و‌ قدحهاى نیاز نیازمندان از‌ فیض جود تو‌ لبریز گشتند. رشته ‌ى‌ اوصاف پیش از‌ آنکه به‌ حقیقت تو‌ رسد از‌ هم گسیخت، تویى ‌آن که‌ شکوهت فوق هر‌ شکوهى است

و هر‌ بزرگى در‌ برابر بزرگى تو‌ خرد است ‌و‌ هر‌ شریف در‌ جنب شرف تو‌ ناچیز. آنان که‌ به‌ سوى غیر تو‌ روى نهادند نومید ماندند، ‌و‌ کسانى که‌ جز تو‌ را‌ خواستار شدند زیان زده شدند ‌و‌ آنان که‌ خواهان نعمت تو‌ از‌ غیر فضل تو‌ گردیدند مواجه با‌ بیابان تنگسالى شدند.

در خانه ‌ى‌ تو‌ بر‌ روى خواهندگان گشوده ‌و‌ دهشت براى خواستاران رایگان است ‌و‌ فریادرسى تو‌ فریادکنندگان را‌ نزدیک.

امیدواران از‌ تو‌ نومید نمى شوند و خواهندگان از‌ دهش تو‌ محروم نمى مانند ‌و‌ آمرزش خواهان به‌ کیفر تو‌ تیره بخت نمى گردند.

ترجمه فیض الاسلام

آرزوها پیش ‌از‌ رسیدن ‌به‌ منتهى ‌و‌ پایان جود ‌و‌ بخشش ‌تو‌ ‌با‌ (روا شدن) خواسته ‌ها‌ برگشتند (زیرا غایت ‌و‌ منتهى براى کرم وجود ‌تو‌ نیست) ‌و‌ جامهاى حاجات ‌و‌ خواسته ‌ها‌ ‌به‌ جریان ‌و‌ روان شدن جود ‌و‌ بخشش ‌تو‌ ‌پر‌ شد، ‌و‌ اوصاف پیش ‌از‌ رسیدن ‌به‌ (کنه ‌و‌ حقیقت) وصف ‌تو‌ ‌از‌ ‌هم‌ گسیختند (ناتوان گشته مانده اند) زیرا بلندترین بلندى ‌بر‌ بالاى ‌هر‌ بلندى، ‌و‌ بزرگترین بزرگى ‌بر‌ بالاى ‌هر‌ بزرگى بس ‌تو‌ ‌را‌ است (نه غیر ‌تو‌ را)

هر بزرگى ‌در‌ برابر ‌تو‌ خرد، ‌و‌ ‌هر‌ ارجمندى ‌در‌ کنار ارجمندیت خوار است (هر چند نسبت ‌به‌ دیگرى بزرگ ‌و‌ ارجمند باشد، زیرا ‌هر‌ موجودى ‌در‌ تحت قدرت ‌و‌ توانائى ‌و‌ مشیت ‌و‌ خواست ‌تو‌ است) آنانکه ‌به‌ سوى غیر ‌تو‌ آمدند نومید گشتند، ‌و‌ آنانکه ‌جز‌ ‌تو‌ ‌را‌ درخواست نمودند زیان کردند، ‌و‌ آنانکه ‌به‌ درگاه ‌جز‌ ‌تو‌ فرود آمدند تباه شدند، ‌و‌ نعمت خواهان ‌جز‌ کسى ‌که‌ ‌از‌ فضل ‌و‌ احسان ‌تو‌ نعمت خواست دچار خشکسالى (بدبختى ‌و‌ گرفتارى) گردیدند

در (رحمت) ‌تو‌ ‌به‌ روى آنانکه خواهانند باز است، ‌و‌ بخشش ‌تو‌ براى درخواست کنندگان مباح ‌و‌ روا است (ممنوع ‌و‌ بازداشته نشده) ‌و‌ فریادرسیت ‌به‌ فریاد رس خواهان نزدیک است

امیدواران ‌از‌ ‌تو‌ محروم نمى مانند، ‌و‌ درخواست کنندگان عطاء ‌و‌ بخششت نومید نمى گردند، ‌و‌ آمرزش خواهان ‌به‌ عذاب ‌و‌ کیفرت بدبخت نمى شوند (اشاره ‌به‌ قول خداى تعالى «س ۸ ‌ى‌ ۳۳»: «‌و‌ ‌ما‌ کان الله لیعذبهم ‌و‌ انت فیهم، ‌و‌ ‌ما‌ کان الله معذبهم ‌و‌ ‌هم‌ یستغفرون» یعنى ‌و‌ خدا ایشان ‌را‌ عذاب نخواهد کرد ‌در‌ حالى ‌که‌ ‌تو‌ ‌در‌ میان ایشان باشى، ‌و‌ ‌هم‌ آنان ‌را‌ ‌به‌ کیفر نمى رساند ‌در‌ حالى ‌که‌ استغفار نموده آمرزش ‌مى‌ طلبند).

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

چه داستان عجیبى است، و چه واقعه سنگینى اى مهربان خداى خبیر، ای صاحب هستى، اى تکیه گاه آفرینش، آرزوها پیش از رسیدن به منتهاى کرم تو با حاجت هاى روا شده بازگشتند، و جامهاى طلب به فیض بخشش تو لبریز شدند، و صفتها به کنه توصیف تو نرسیده از هم گسیختند.

پس والاترین مرات بر فراز هر والایى تو راست، و جلال اعظم و امجد ویژه توست، هر بزرگى در پیشگاه تو کوچک است، چون بزرگى و شخصیتش جلوه بزرگى توست و او از خود چیزى ندارد و ذاتاً کسى نیست و چیزى نمى باشد، و هر شریفى در جنب شرف تو پست است.

آن کس که به غیر تو روى آورده نومید گشته، چون هیچ چرخى در عالم به اراده غیر تو نمى چرخد، و هیچ حرکتى به غیر توجه تو انجام نمى گیرد، تمام هستى فقر محض است و رجوع به فقر محض بى تکیه بر تو جز نومیدى میوه و حاصل ندارد، آن هم میوه اى تلخ و حاصلى بى سود.

مولاى من، آن کس که جز تو طلبیده زیان برده، و هر کس به درگاه غیر تو فرود آمده تباه شده، و آبروى خود ریخته است.

جز تنعّم به غم یار عبث بود عبث *** هر چه کردیم جز این کار عبث بود عبث

هر چه جز مصحف آن روى غلط بود غلط *** جز حدیث لب دلدار عبث بود عبث

پى به منزلگه مقصود نبردیم آخر *** نطع این وادى خوانخوار عبث بود عبث

اشک خونین به نگاهى بخریدند از ما *** کوشش چشم گهربار عبث بود عبث

هرچه بردیم ز کردار هبا بود هبا *** هر چه بستیم ز گفتار عبث بود عبث

جنگ با نفس خطا پیشه خود مى بایست *** با کسان این همه پیکار عبث بود عبث

خویش را کاش در اول به خدا مى بستیم *** از خودى این همه آزار عبث بود عبث

هر چه گفتیم و شنیدیم خطا بود خطا *** غیر حرف دل و دلدار عبث بود عبث

جز دل سوخته و جان برافروخته فیض *** هر چه بردیم بدان یار عبث بود عبث

درِ رحمتت به روى همه خواهندگان باز، و عطایت براى سائلان رایگان، و فریادرسیت به آرزومندان نزدیک است، امیدواران از تو نومید نمى شوند، و طالبان از عطایت محروم نمى مانند، و استغفار پیشگان عذابت نچشند.

شرح صحیفه (قهپایی)

«انصرفت الامال دون مدى کرمک بالحاجات».

صرفت الرجل منى فانصرف. ‌و‌ فى بعض النسخ: «انصرم»، انفعال من‌ الصرم بمعنى القطع. ‌و‌ الانصرام: الانقطاع.

و‌ لفظه «دون» هنا بمعنى تحت.

و‌ المدى: الغایه.

یعنى: بازگردیدند امیدها از‌ آنجا که‌ نهایت کرم تو‌ است با‌ حاجات. یا: منقطع شد امیدها به‌ سبب روا شدن حاجات.

«و امتلات بفیض جودک اوعیه الطلبات».

الاوعیه: جمع الوعاء -بکسر الواو- اى: الظرف.

و‌ الطلبات -بفتح الطاء ‌و‌ کسر اللام-: جمع الطلبه، ‌و‌ هى الحاجه، ‌و‌ قد صححت هذه اللفظه فى الدعاء الثالث عشر فى طلب الحوائج.

(یعنى:) ‌و‌ پر شد به‌ فیض ‌و‌ بسیارى جود تو‌ ظروف حاجات- که‌ دیگر گنجایش چیزى ندارد. ‌و‌ کلام مبنى بر‌ استعاره است.

«و تفسخت دون بلوغ نعتک الصفات».

تفسخت -بالفاء ‌و‌ السین المهمله ‌و‌ الخاء المعجمه- اى: تقطعت ‌و‌ بطلت.

یعنى: از‌ هم ریخته گردید ‌و‌ باطل شد صفتها نزد رسیدن به‌ صفت تو.

«فلک العلو الاعلى فوق کل‌ عال، ‌و‌ الجلال الامجد فوق کل‌ جلال».

یعنى: پس‌ مر توراست بلندى بلندتر از‌ همه بلندیها بالاى همه ‌ى‌ بلندیها، ‌و‌ مر توراست بزرگى بزرگتر بالاى همه ‌ى‌ بزرگیها.

و‌ دور نباشد که‌ فقره ‌ى‌ اول به‌ اعتبار صفات ثبوتیه باشد، ‌و‌ ثانیه به‌ اعتبار صفات سلبیه. یعنى در‌ صفات ثبوتیه اعلاست از‌ آنچه لایق است به‌ او، ‌و‌ در‌ صفات سلبیه احل است از‌ آنچه لایق نباشد او‌ را.

«کل جلیل عندک صغیر. ‌و‌ کل‌ شریف فى جنب شرفک حقیر».

هر‌ بزرگى نزد بزرگى تو‌ خرد است. ‌و‌ هر‌ شریفى در‌ جنب شرف تو‌ خوار است. چه، هر‌ چه غیر اوست معلول اوست، ‌و‌ معلول را‌ با‌ علت چقدر بوده باشد!

«خاب الوافدون على غیرک».

وفد فلان على الامیر، اى: ورد رسولا.

یعنى: نومید شدند آنهایى که‌ نزدیک روندگانند بر‌ غیر تو.

«و خسر المتعرضون الا لک».

اى: القاصدون.

(یعنى:) ‌و‌ خاسر ‌و‌ زیانکار شدند آنهایى که‌ قاصدند چیزى را‌ مگر تو‌ را.

«و ضاع الملمون الا بک».

الالمام: النزول. ‌و‌ قد الم به، اى: نزل.

(یعنى:) ‌و‌ ضایع ‌و‌ تباهکار شدند فرود آیندگان مگر به‌ تو.

«و اجدب المنتجعون الا من‌ انتجع فضلک».

الجدب -بالجیم-: نفیض الخصب. ‌و‌ اجدب القوم: اصابهم الجدب، ‌و‌ هو القحط.

و‌ انتجع، اى: طلب الکلا. ‌و‌ المنتجع: المنزل فى طلب الکلا. ‌و‌ هولاء قوم ناجعه ‌و‌ منتجعون. ‌و‌ انتجعت فلانا، اذا اتیته تطلب معروفه.

یعنى: در‌ قحط افتاد ‌و‌ رسید او‌ را‌ تنگى آنکه طلب نیکویى کرد مگر از‌ فضل تو.

«بابک مفتوح للراغبین. ‌و‌ جودک مباح للسائلین».

در‌ رحمت تو‌ گشاده است از‌ براى آنهایى که‌ رغبت کنندگانند به‌ فضل تو. ‌و‌ بخشش تو‌ حلال کرده شده مر طلب کنندگان را.

«و اغاثتک قریبه من‌ المستغیثین».

و‌ فریاد رسیدن تو‌ نزدیک است مر فریاد خواهندگان را.

«لا یخیب منک الاملون».

ناامید نشوند از‌ رحمت تو‌ امید دارندگان.

«و لا‌ ییاس من‌ عطائک المتعرضون».

و‌ مایوس نشوند از‌ بخشش تو‌ آنهایى که‌ درصدد طلب احسان تواند.

«و لا‌ یشقى بنقمتک المستغفرون».

و‌ بدبخت نشوند به‌ کینه ‌و‌ عقاب تو‌ آمرزش خواهندگان.

شرح صحیفه (مدرسی)

اللغه:

انصراف: انقلاب ‌و‌ رجوع.

الامال: جمع امل: آرزو.

دون: نقیض فوق ‌و‌ عبارت ‌از‌ نرسیدن ‌به‌ غایت است.

مدى: نهایت ‌و‌ غایت،

امتلاء: ‌پر‌ شدن.

فیض: مصدر عبارت ‌از‌ کثرت ‌و‌ سیلان است.

اوعیه: جمع وعاء، ظرف.

طلبات: جمع طلبه ‌بر‌ وزن کلمه حاجت ‌از‌ طلب ‌به‌ معنى فحص ‌از‌ مطلوب

تفسخ: ضعف ‌و‌ عجز.

الترکیب:

«با» ‌در‌ بالحاجات مصاحبه است ‌و‌ ‌در‌ کلام استعاره است،

یعنى: غایتى براى کرم ‌تو‌ نیست، ‌و‌ ‌در‌ اثبات اوعیه براى طلبات استعاره تخیلیه است.

شرح:

یعنى برگشت آرزوها قبل ‌از‌ رسیدن ‌به‌ غایت کرم ‌تو‌ ‌با‌ حاجات ‌و‌ ‌پر‌ ‌شد‌ ‌به‌ سیلان جود ‌تو‌ ظرفهاى خواسته شده ها، ‌و‌ ضعیف ‌و‌ عاجز ‌شد‌ قبل ‌از‌ رسیدن ‌به‌ نعمت ‌تو‌ صفات.

اللغه:

علو: بلندى.

الجلال: عظمت ‌و‌ جلال خدا عبارت ‌از‌ احتجاب ‌حق‌ اوست ‌از‌ خلق ‌به‌ نحوى ‌که‌ کسى ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ غیر ذات خود ‌به‌ حقیقت ماهیت ‌و‌ ذات ‌او‌ عارف نباشد

الامجد: اعز ‌و‌ اشرف ‌از‌ مجد ‌به‌ معنى عزت ‌و‌ شرف.

دون: نقیض فوق ‌و‌ ‌به‌ معنى فوق نیز آمده ‌از‌ اضداد است ‌و‌ چون ثابت شده است ‌که‌ کمال مطلق ‌در‌ تمامى صفات ثبوتیه ‌و‌ سلبیه نیست مگر ‌بر‌ ذات مقدس ‌او‌ ‌و‌ اما غیر ‌او‌ کمالش نسبت ‌به‌ کسى پائین ‌تر‌ ‌از‌ ‌او‌ است، ‌و‌ چون ‌هر‌ جلیل ‌و‌ شریف ‌به‌ غیر ‌او‌ ‌جل‌ جلاله ‌در‌ ذلت حاجت ‌و‌ اسارت بندگى هستند ‌به‌ نسبت ‌به‌ کمال جلال ‌و‌ شرف ‌و‌ علو ‌او‌ ثابت ‌مى‌ شود ‌که‌ ‌هر‌ بزرگى نسبت ‌به‌ ‌او‌ کوچک ‌و‌ ‌هر‌ شریفى ‌در‌ مقام شرف ‌او‌ حقیر خواهد بود اگر بعضى اشخاص صدق ‌مى‌ کند ‌که‌ ‌او‌ نسبت ‌به‌ اشخاص مادون عرفا بزرگ گفته ‌مى‌ شوند.

الترکیب:

«فا» ‌در‌ فلک سببیه است ‌و‌ لک ظرف مقدم براى تخصیص مقدم مبتدا شده نظیر ایاک نعبد یعنى تنها براى ‌تو‌ است علو ‌و‌ بزرگى.

تنبیه:

علو ‌به‌ ‌سه‌ معنى آمده است:

اول: ‌به‌ معنى بلندى حسى ‌در‌ مکان مانند بلند بودن بعضى اجسام ‌بر‌ بعض دیگر.

دوم: علو خیالى ‌که‌ گفته ‌مى‌ شود ‌بر‌ ملک اینکه ‌او‌ اعلى الناس است یعنى اعلى مردم است ‌در‌ رتبه کمال خیالى.

سوم: علو عقلى ‌که‌ بعضى کمالات عقلى اعلى ‌از‌ بعض دیگر است.

بدان ‌که‌ علو خداوند ‌به‌ معنى اول محال است زیرا ‌او‌ منزه ‌از‌ تجسم ‌و‌ مکان است ‌و‌ نیز محال است ‌که‌ ‌به‌ معنى ثانى باشد چون خداوند ‌از‌ کمالات خیالى منزه است چون کمالات خیالیه کمالات اضافیه است ‌که‌ قابل تغییر ‌و‌ تبدیل است ‌به‌ حسب اشخاص ‌و‌ اوقات ‌و‌ گاه ‌مى‌ شود ‌که‌ نزدیکى کمال باشد ‌و‌ نزد دیگرى نقص مناصب دنیوى نسبت ‌به‌ علماء ربانى ‌و‌ زهاد الهى ‌و‌ این کمالات ‌در‌ آنها زیاد ‌و‌ ‌کم‌ حاصل ‌مى‌ شود ‌و‌ کمال خداوندى منزه ‌از‌ نقص ‌و‌ تغیر است، فبقى اینکه علو خداوند علو عقلى مطلق باشد یعنى اینکه رتبه ‌ى‌ ‌ما‌ فوق رتبه ‌ى‌ ‌او‌ تصور نمى شود بلکه تمامى مراتب عقلى ‌در‌ نزد رتبه ‌ى‌ ‌او‌ منحط است.

بیان ذلک چون بلندترین مراتب کمال عقلى مرتبه ‌ى‌ علو است ‌و‌ وقتى ‌که‌ ذات مقدس ‌او‌ مبداء ‌هر‌ موجود حسى ‌و‌ عقلى است ‌و‌ علت تامه ‌او‌ است ‌که‌ نقصان ‌در‌ ‌او‌ متصور نیست ‌لا‌ جرم مرتبه ‌ى‌ ‌او‌ بالاترین مراتب عقلى بوده ‌و‌ فوقیه ‌ى‌ مطلقه ‌در‌ وجود براى ‌او‌ خواهد بود ‌و‌ این است معنى قوله (ع): فلک العلو الاعلى فوق کل عال.

یعنى ‌پس‌ ‌به‌ سبب ‌آن‌ براى توست بلندى اعلى ‌بر‌ ‌هر‌ بلندى ‌و‌ براى ‌تو‌ است عظمت بلند فوق ‌هر‌ عظمتى، هر بزرگى نزد بزرگى ‌تو‌ کوچک ‌و‌ ‌هر‌ شریفى ‌در‌ کنار شرف ‌تو‌ ناچیز است.

اللغه:

خیبت: نرسیدن ‌به‌ مطلوب.

وافدون: جمع وافد، وارد شونده ‌ى‌ ‌به‌ امید روا شدن حاجت

خسران: ضلالت ‌و‌ هلاکت.

تعرض: اظهار حاجت نمودن.

الملمون: وارد شوندگان.

جدب: خشکسالى ‌و‌ قحطى.

هر بزرگى نزد بزرگى ‌تو‌ کوچک ‌و‌ ‌هر‌ شریفى ‌در‌ کنار شرف ‌تو‌ ناچیز است.

اللغه:

الانتجاع: طلب آب ‌و‌ کلاء نمودن.

مباح: اسم مفعول ‌از‌ اباح ‌به‌ معنى اذن، ‌و‌ متساوى الطرفین ‌را‌ نیز گویند.

اغاثه: یارى نمودن.

الترکیب:

الا لک استثناء مفرغ ‌اى‌ خسر المتعرضون لاحد الا لک ‌و‌ ‌من‌ انتجع محلا منصوب ‌به‌ الا ‌و‌ ‌در‌ کلمه ‌ى‌ باب استعاره است ‌و‌ ‌در‌ ذکر فتح براى ‌او‌ ترشیح است ‌و‌ جمله مستانفه است ‌و‌ بیانیه ‌و‌ جواب سئوال مقدر ‌که‌ کیف ‌لا‌ یخیب الوافدون الى آخره گفته ‌مى‌ شود لان بابه مفتوح.

شرح:

نا امید شدند وارد شوندگان ‌بر‌ غیر تو، ‌و‌ زیانکار شدند، اظهار حاجت کنندگان مگر ‌بر‌ ‌تو‌ ‌و‌ ضایع شدند وارد شوندگان مگر ‌به‌ ‌تو‌ ‌و‌ قحطى زده شدند طلب کنندگان نیکى مگر آنکه نیکى خواست ‌از‌ فضل ‌تو‌ ‌در‌ ‌تو‌ گشاده است براى رغبت کنندگان و جود ‌تو‌ حلال شده است براى خوانندگان، ‌و‌ یارى نمودن ‌تو‌ نزدیک است ‌از‌ طلب یارى کنندگان،

اللغه:

خیبت: نا امیدى،

امل: آرزو.

شقاوت: بدبختى.

ناامید نمى شود ‌از‌ ‌تو‌ آرزومندان ‌و‌ مایوس نمى شود ‌از‌ عطاى ‌تو‌ اظهار حاجت کنندگان، ‌و‌ بدبخت نمى شود ‌به‌ عذاب ‌تو‌ استغفارکنندگان.

ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)

(کاروانهاى آمال ‌و‌ آرزوها پیش ‌از‌ رسیدن ‌به‌ منتهاى کرمت حاجت روا شده برمى گردند) (انصرفت الامال دون مدى کرمک بالحاجات).

(جامه هاى طلب ‌از‌ فیض جود ‌و‌ سخاوتت لبریز ‌مى‌ شوند) (و امتلات بفیض جودک اوعیه الطلبات).

(و پیمانه هاى اوصاف) پیش ‌از‌ اینکه ‌به‌ توصیف ‌و‌ نعت ‌تو‌ برسند ‌از‌ ‌هم‌ گسیخته ‌و‌ متلاشى شده اند) (و تفسخت دون بلوغ نعتک الصفات).

‌و‌ ‌در‌ اینجا نتیجه ‌مى‌ گیرد (بنابراین علو ‌و‌ برترى ‌در‌ بالاترین مرحله ‌ى‌ خود مخصوص ‌تو‌ است ‌که‌ ‌بر‌ فراز ‌هر‌ شى ء عالى قرار گرفته است) (فلک العلو الاعلى فوق کل عال).

(جلال ‌و‌ مجد ‌در‌ بالاترین مرحله ‌ى‌ خود یعنى فوق هرگونه جلال ‌و‌ بزرگى (ویژه ‌و‌ مخصوص) ‌تو‌ است) (و اجلال الامجد فوق کل جلال).

(هر بزرگى، ‌در‌ پیشگاه ‌تو‌ کوچک ‌و‌ ‌هر‌ شریفى ‌در‌ کنار شرف ‌تو‌ بسیار حقیر ‌و‌ خوار است) (کل جلیل عندک صغیر، ‌و‌ کل شریف ‌فى‌ جنب شرفک حقیر).

(آنان ‌که‌ ‌به‌ سوى غیر ‌تو‌ کوچ کردند ‌در‌ نومیدى گام گذاردند) (خاب الوافدون على غیرک).

(کسانى ‌که‌ غیر ‌تو‌ ‌را‌ طلبیدند ‌جز‌ زیان ندیدند) (و خسر المتعرضون الا لک).

آنها ‌که‌ ‌به‌ بارگاه غیر ‌تو‌ فرود آمدند تباه گردیدند) (و ضاع الملمون الا بک).

(کسانى ‌که‌ نعمت ‌را‌ ‌از‌ غیر احسان ‌و‌ فضل ‌تو‌ خواستند دچار قحطى شدند) (و اجدب المنتجعون الا ‌من‌ انتجع فضلک).

پس ‌از‌ این توصیفات ‌به‌ نکات دیگرى توجه ‌مى‌ دهد ‌و‌ سالکان الى الله ‌را‌ ‌به‌ مرحله ‌اى‌ دیگر وارد کرده ‌مى‌ گوید: (باب احسان ‌تو‌ ‌بر‌ روى راغبان ‌و‌ علاقه مندان همواره بازاست) (بابک مفتوح للراغبین).

(جود ‌و‌ سخایت براى سائلان مباح ‌و‌ رایگان) (و جودک مباح للسائلین).

(فریاد رسیت براى دادخواهان قریب ‌و‌ نزدیک) (و اغاثتک قریبه ‌من‌ المستغیثین).

آرزوکنندگان ‌از‌ ‌تو‌ هرگز نومید نشوند) (لایخیب منک الاملون).

(آنانکه براى استفاده ‌از‌ عطاء ‌و‌ بخششت ‌مى‌ آیند هرگز مایوس نمى گردند) (و ‌لا‌ ییاس ‌من‌ عطائک المتعرضون).

(آنان ‌که‌ راه استغفار ‌را‌ پیش گرفته اند هیچگاه ‌در‌ اثر عقوبت ‌تو‌ شقى ‌و‌ بدبخت نمى شوند) (و لایشقى بنقمتک المستغفرون).

ریاض السالکین (سید علیخان)

ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج‏۶، ص:۲۲۱-۲۱۵

«انصرفت الآمال دون مدى کرمک بالحاجات، و امتلأت بفیض جودک أوعیة الطلبات، و تفسّخت دون بلوغ نعتک الصفات فلک العلوّ الأعلى فوق کلّ عال، و الجلال الأمجد فوق کلّ جلال، کلّ جلیل عندک صغیر، و کلّ شریف فی جنب شرفک حقیر».

الانصراف: الانقلاب و الرجوع، یقال: انصرف الناس من المسجد أی: انقلبوا و رجعوا إلى بیوتهم.

و الامال: جمع امل محرکا کسبب و اسباب و هو الرجاء قال بعضهم: و اکثر ما یستعمل فیما یستبعد حصوله.

و دون: نقیض فوق، و هو تقصیر عن الغایه.

و المدى بفتحتین: الغایه.

و مدى البصر: منتهاه و غایته.

و الباء من قوله: «بالحاجات» للمصاحبه، اى مصاحبه لها کقوله تعالى: «اهبط بسلام»، و الکلام استعاره مکنیه او تمثیلیه و المعنى: ان الامال رجعت بقضاء الحاجات قبل وصولها الى منتهى کرمک و بلوغ غایته اذ لا غایه لکرمک، و من زعم ان دون هنا بمعنى عند، فقد توهم.

و ملات الاناء بالهمز ملاء من باب -نفع- فامتلا: جعلت فیه مقدار ما یاخذه.

و الفیض: مصدر فاض السیل اذا کثر و سال من جوانب الاودیه.

و الاوعیه: جمع وعاء بالکسر و المد و هو الظرف قال تعالى: «فبدا باوعیتهم قبل وعاء اخیه».

و الطلبات، جمع طلبه مثل کلمه: و هى الحاجه من الطلب بفتحتین و هو الفحص عن وجود الشىء عینا کان او معنى و اثبات الاوعیه للطلبات استعاره تخییلیه.

و تفسخ فلان تحت الحمل الثقیل: ضعف و عجز، و تفسخت الفاره فى البئر: تقطعت، اى ضعفت و عجزت او تقطعت الصفات قبل وصولها الى کنه نعتک و حقیقه وصفک، و قد تقدم الکلام على ذلک فى الروضه الثانیه و الثلاثین عند قوله علیه السلام: «و تفسخت دونک النعوت».

و «الفاء» من قوله: «فلک» سببیه، اى فسبب ذلک لک العلو الاعلى.

و العلو: یقال: بالاشتراک على معان ثلاثه:

الاول: العلو الحسى المکانى کارتفاع بعض الاجسام على بعض.

الثانى: العلو التخیلى کما یقال للملک الانسانى: انه اعلى الناس، اى اعلاهم فى الرتبه المتخیله کمالا.

الثالث: العلو العقلى کما یقال: فى بعض الکمالات العقلیه التى بعضها اعلى من بعض، و کما یقال: السبب اعلى من المسبب.

اذا عرفت ذلک فاعلم انه یستحیل ان یکون علوه تعالى بالمعنى الاول لتنزهه عن الجسمیه و المکان، و یستحیل ان یکون بالمعنى الثانى ایضا لتنزهه عن الکمالات الخیالیه التى یصدق بها العلو الخیالى، اذ هى کمالات اضافیه تتغیر و تتبدل بحسب الاشخاص و الاوقات، و قد تکون کمالات عند بعض الناس و نقائص عند آخرین، کالمناصب الدنیویه بالنسبه الى العلماء الربانیین و الزهاد المتالهین، و تتطرق الیه الزیاده و النقصان و لا شىء من کمال الواجب سبحانه، کذلک لتنزهه عن النقصان و التغیر بوجه من الوجوه، فبقى ان یکون علوه علوا عقلیا مطلقا، بمعنى انه لا مرتبه فوق رتبته، بل جمیع المراتب العقلیه منحطه تحته.

و بیان ذلک ان اعلى مراتب الکمال العقلى هو مرتبه العلیه، و لما کانت ذاته المقدسه هى مبدا کل موجود حسى و عقلى، و علته التامه المطلقه التى لا یتصور النقصان فیها بوجه ما، لا جرم کانت مرتبته اعلى المراتب العقلیه مطلقا، و له الفوق المطلق فى الوجود العارى عن الاضافه الى شىء، و عن امکان ان یکون فوقه ما هو اعلى منه، و ذلک معنى قوله علیه السلام: «فلک العلو الاعلى فوق کل عال» و تقدیم الظرف الذى هو الخبر للتخصیص، اى لک العلو الاعلى وحدک لا لاحد غیرک.

فان قلت: قد قررت ان «الفاء» من قوله: «فلک» للسببیه، و علوه تعالى بالمعنى المذکور لیس متسببا عن الاوصاف المذکوره قبل الفاء، فکیف تکون سببیه.

قلت: لیس المراد بالسببیه کون ما قبلها سببا لاتصافه تعالى بما بعدها و حصول هذه الصفه له جل شانه، بل کونه موجبا للثناء علیه بذلک و الاقرار بتفرده بهذا الوصف کما ینبى به تقدیم الخبر و لا ریب فى ان اتصافه سبحانه بالصفات المذکوره مما یقضى بالاقرار و الاذعان له جلت قدرته باختصاصه بالعلو بالمعنى المذکور.

و الجلال: العظمه، و قال الراغب: الجلاله بالهاء: عظم القدر، و الجلال بغیر الهاء: التناهى فى ذلک، و خص بوصف الله تعالى فقیل: ذو الجلال و الاکرام و لم یستعمل فى غیره.

و قیل: الجلال: راجع الى کمال الصفات، و الکبر: راجع الى کمال الذات، و العظمه: راجع الى کمال الذات و الصفات.

و قیل: الجلال: من الصفات السلبیه لانه بمعنى کونه منزها عن کل ما للممکنات من الصفات المحدثه و الکمالات المستفاده من الغیر المستلزمه للنقصان الذاتى من قولهم: انا اجلک عن کذا، اى انزهک عنه.

و قیل: هو عباره عن استغنائه المطلق، و فى اصطلاح ارباب القلوب الجلال: من الصفات ما یتعلق بالقهر و الغضب کما ان الجمال من الصفات ما یتعلق باللطف و الرضى. و بیان ذلک ان الجلال عباره عن احتجاب الحق عن الخلق بعزته من ان یعرفه احد غیره بحقیقته و هویته، کما یعرف هو ذاته فان ذاته سبحانه لایراها احد على ما هى علیه الا هو، و الجمال: عباره عن تجلیه تعالى لذاته و لخلقه فى مخلوقاته کما قال امیرالمومنین علیه السلام: «الحمد لله المتجلى لخلقه بخلقه».

و کما قال الصادق علیه السلام: لقد تجلى الله لخلقه فى کلامه ولکنهم لا یبصرون.

و فى کلام بعض العارفین: ما رایت شیئا الا و رایت الله فیه، فلما کان فى الجلال و نعوته معنى الاحتجاب و العزه، لزمه العلو و القهر من الحضره الالهیه، و الخضوع و الرهبه منا و لما کان فى الجمال و نعوته معنى الدنو و السفور، لزمه اللطف و الرحمه و العطف من الحضره الالهیه، و الانس منا، و على کل معنى حمل الجلال فله سبحانه الجلال الامجد، اى الاعز الاشرف من المجد: و هو العز و الشرف متجاوزا کل جلال، سوى جلاله فان «دون» کما علمت، مما اتسع فیه فاستعمل فى کل تجاوز حد الى حد، و تخطى امر الى امر او فوق کل جلال.

قال فى القاموس: «دون» نقیض فوق، و بمعنى فوق ضد.

و ذلک لما ثبت ان الکمال المطلق فى کل صفه ثبوتیه و سلبیه لیس الا لله تعالى، و اما غیره فکما له بالقیاس الى من هو دونه، هذا و لما کان کل جلیل و شریف سواه سبحانه، فهو فى ذل الحاجه و اسر العبودیه بالنسبه الى کمال جلاله و شرفه و علوه، اذ کل موجود سواه فى تصریف قدرته و مشیئته اللتین هما مستند وجوده، ثبت ان کل جلیل بالنسبه الیه تعالى صغیر، و کل شریف فى جنب شرفه و علوه حقیر، و ان صدق علیه عرفا انه جلیل او شریف بالنسبه الى من هو دونه، و الله اعلم.

خاب خیبه: لم یظفر بما طلب.

و الوافدون: جمع وافد، اسم فاعل من وفد فلان على الملک وفدا من باب -وعد- و وفودا اذا ورد علیه و جاءه مسترفدا و مستنجزا حاجه.

و خسر من باب -علم- خسرا و خسرانا بضمهما، و خساره بالفتح: ضل و هلک و انتقص راس ماله.

قال الراغب: الخسر و الخسران: انتقاص راس المال، و ینسب الى الانسان فیقال: خسر فلان، و الى الفعل فیقال: خسرت تجارته، و یستعمل ذلک فى المقتنیات الخارجه، کالمال و الجاه فى الدنیا و هو الاکثر، و فى المقتنیات النفسیه، کالصحه و السلامه و العقل و الایمان و الثواب انتهى.

و على هذا فخسران المتعرضین الا له سبحانه: عباره عن نقص عقلهم و ایمانهم و ثوابهم.

و تعرض للمعروف و تعرضه: یتعدى بنفسه و بالحرف اذا تصدى له و طلبه، و ذکره الازهرى و ابن سیده و غیرهما، و منه تعرضوا لنفحات الله.

و الاستثناء من قوله: «الا لک» مفرغ، اى المتعرضون لاحد الا لک.

و اجدب القوم اجدابا: اصابهم الجدب و هو انقطاع الامطار و یبس الارض.

و انتجع القوم اذا ذهبوا لطلب الکلاء و العشب، و فى المثل: «من اجدب انتجع» ثم توسعوا فیه فاستعملوا فى طلب المعروف ایضا.

قال فى الاساس: و من المجاز انتجعت فلانا طلبت معروفه.

و من انتجع: فى محل نصب على الاستثناء.

و بابه تعالى: عباره عما یتوصل به الى تحصیل نعمه من الاسباب اذ کان الباب فى الاصل مدخل الدار الذى یتوصل منه الیها ثم استعیر فى کل ما یتوصل به الى شىء.

و ذکر الفتح: تخییل او ترشیح، و الجمله مستانفه استئنافا بیانیا کانه سئل کیف لا یخیب الوافدون علیه، و لا یخسر المتعرضون له، و لا یجدب المنتجع فضله؟ فقال: لان بابه مفتوح للراغبین، وجوده مباح للسائلین الى آخره.

و المباح: اسم مفعول من اباح الرجل ماله اذا اذن فى اخذه و ترکه، و جعله مطلق الطرفین، و لذلک عرفوا المباح بما استوى طرفاه.

و قال الجوهرى: ابحتک الشىء احللته لک، و المباح خلاف المحظور.

و الغوث: النصره، یقال: استغثته فاغاثنى اغاثه اى نصرنى و اعاننى.

و جمله قوله علیه السلام: لا یخیب منک الاملون و ما بعدها تاکید لمضمون الجمل السابقه و لذلک تعین الفصل و لم یعطفها على ما قبلها لکمال الاتصال فهى کقوله تعالى: «لا ریب فیه» بالنسبه الى «ذلک الکتاب» و فى الفقره الاخیره تلمیح الى قوله تعالى: «و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون» و الله اعلم.