دعای ۴۶ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش چهارم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای ۴۶ صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم

حُجَّتُک أَجَلُّ مِنْ أَنْ تُوصَفَ بِکلِّهَا، وَ مَجْدُک أَرْفَعُ مِنْ أَنْ یحَدَّ بِکنْهِهِ، وَ نِعْمَتُک أَکثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى بِأَسْرِهَا، وَ إِحْسَانُک أَکثَرُ مِنْ أَنْ تُشْکرَ عَلَى أَقَلِّهِ؛

وَ قَدْ قَصَّرَ بِی السُّکوتُ عَنْ تَحْمِیدِک، وَ فَهَّهَنِی الْإِمْسَاک عَنْ تَمْجِیدِک، وَ قُصَارَای الْإِقْرَارُ بِالْحُسُورِ، لَا رَغْبَةً -یا إِلَهِی- بَلْ عَجْزاً.

فَهَا أَنَا ذَا أَؤُمُّک بِالْوِفَادَةِ، وَ أَسْأَلُک حُسْنَ الرِّفَادَةِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اسْمَعْ نَجْوَای، وَ اسْتَجِبْ دُعَائِی، وَ لَا تَخْتِمْ یوْمِی بِخَیبَتِی، وَ لَا تَجْبَهْنِی بِالرَّدِّ فِی مَسْأَلَتِی، وَ أَکرِمْ مِنْ عِنْدِک مُنْصَرَفِی، وَ إِلَیک مُنْقَلَبِی، إِنَّک غَیرُ ضَائِقٍ بِمَا تُرِیدُ، وَ لَا عَاجِزٍ عَمَّا تُسْأَلُ، وَ أَنْتَ عَلَى کلِّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

و حجت تو برتر از آن است که به طور کامل وصف شود، و برزگی تو والاتر از آن است که کسی به کنهش برسد، و نعمتت بیش از آن است که همه‌اش به شماره درآید، و احسانت بیش از آن است که کسی کمترین آن را شکرآرد،

و اکنون نبودن زبان سخن مرا از ادامه سپاست ناتوان ساخته، و زبان تمجیدم از کار افتاده، و نهایت قدرتم آن است که به درماندگی اقرار کنم نه از سر رغبت به کوتاهی در ستایش تو -ای پروردگار من بلکه از باب ناتوانی.

اینک منم که به درگاهت روی آورده‌ام، و از حضرتت توقع پذیرایی نیک دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و رازم را بشنو، و دعایم را مستجاب کن، و روزم را به ناامیدی و تهیدستی به شب مرسان، و در دریوزگیم دست ردّ به سینه‌ام مزن، و رفتنم را از پیشگاهت، و بازگشتم را به حضرتت گرامی دار، زیرا در آنچه بخواهی دچار مضیقه نمی‌شوی، و در برابر خواسته ها ناتوان نمی‌باشی، و بر هر چیزی قدرت داری، و هیچ حول و قوه‌ای جز به دست خدای بزرگ نیست.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

و همچنان حجت تو برتر از آن است که به طور کامل توصیف شود، و عظمت تو والاتر از آن است که کسى پى به ذاتش برد، و نعمت هایت بیش از آنند که همه به شمار آیند، و احسانت فزونتر از آن است که کسى کمترین آن را شکر گزارد، و اکنون خاموشى مرا از ادامه سپاس تو ناتوان ساخته، و خوددارى از تمجیدت زبانم را از کار انداخته است، و آخرین حد توانائیم این است که به درماندگى ـ نه از سر میل که از سر عجز ـ اقرار کنم، پس اینک من به درگاهت روى آورده توقع پذیرایى دارم.

پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و نجواى مرا بشنو، و دعایم را بپذیر، و روزم را با بى حاصلى به پایان مرسان، و در مسألتم دست رد بر سینه ام مگذار، و رفتنم را از نزدت بازگشتم را به سویت گرامى دار، زیرا تو در آنچه بخواهى به تنگ نمى آیى، و در برابر خواسته ها ناتوان نیستى، و بر هر چیز قدرت بى پایان دارى، و هیچ تاب و توانى جز به نیروى خداوند بزرگ نیست.

آنچه در این زمینه تذکرش ضرورى است، تذکرى که در چند جمله نزدیک به پایان دعا با زبان ملکوتى حضرت سجاد بیان شده بود، این که با توجه به چنین رحمت و عنایتى و با معرفت به چنین اوصاف و صفاتى، به هیچ آلوده دامن و گناهکارى و به هیچ مؤمن پاک دامن و عابدى اجازه داده نشده که به رحمت و کرم و لطف و عنایت حضرت محبوب مغرور شود، تا بر اثر غرور بر معصیت بیفزاید و از عبادت و طاعت کم کند، که غرور به کرم و امن از مکر حق از گناهان کبیره و مورث عذاب الهى است.

واجب است انسان به خاطر ایمان و عمل، به رحمتش امید ببندد و محض گناه و معصیت، از عذاب الیمش در خوف باشد، که این امید و خوف عبادت قلب است، و بر این امید و ترس اجز جزیل و مزد عظیم مى دهند.

غرور به کرم حق از گناهان بزرگ است:

گاهى اتفاق افتاده و مى افتد که عاصى بر عصیانش مى افزاید، و عابد از عبادتش مى کاهد، و چون مورد اعتراض واقع مى شود جواب مى دهد: با این کرمى که من از خدا خبر دارم، اضافه شدن گناه برایم باکى ایجاد نمى کند، و کم شدن طاعت به حالم ضررى وارد نمى سازد. چنین حالتى را حضرت محبوب به عاصى و عابد نمى پسندد، چنانکه در دعاى مورد شرح ملاحظه کردید حضرت سجاد قوى ترین سخن و برهان را ارائه داد، رحمت رحمت است، و وسعت رحمت قابل درک نیست ولى صاحب واسعه از بنده اش خواسته به آیات کتابش عمل کند، و تسلیم پیامبرش باشد، و از ولایت امامان معصوم سرنگرداند، و خود را در گردونه تقوا قرار داده و از گناه بپرهیزد.

چیزى که باعث اضافه شدن معصیت و کم شدن طاعت گردد بدون شک شیطانى است و هیچ ربطى به حریم حضرت دوست ندارد، نشان دادن رحمت حق نه براى اضافه شدن گناه است و نه براى کم کردن عبادت، بلکه مى خواهند عابد را به عبادت بیشتر تشویق، و گناهکار را به علاج وجودش از گناه و این که خداوند مهربان به دنبال توبه عاصى حاضر و بخشیدن تمام گذشته است، ترغیب نمایند.

جز مقام نیستى چون نى در کار نیست *** رخت آنجا کش که دزد و رهزنى در کار نیست

فکر کن در اصل خود اى قطره ماء بحر جود *** تا ببینى در جهان ما و منى در کار نیست

چون شوى غافل ز یزدان ره زند اهریمنت *** گر تو یزدان شوى اهریمنى در کار نیست

روز و شب بهر جدال دیو نفس آماده باش *** کآدمى را زان قویتر دشمنى در کار نیست

نازم آن رند مسیحا دم کز استغناى طبع *** در طریق فقر او را سوزنى در کار نیست

گر ندارد ننگ از گور ستمکاران زمین *** از چه آنان را مزار و مدفنى در کار نیست

عاشقان عریان به خون غلطند زیر تیغ عشق *** غنچه این باغ را پیراهنى در کار نیست

کن طواف اهل دل گر حج اکبر بایدت *** غیر دل حق را مقام و مسکنى در کار نیست

صرف شد در عاشقى عمر صغیر و خوشدل است *** زآنکه در عالم از این خوشتر فنى در کار نیست

در قرآن مجید نزدیک به ۲۷۶ بار مسئله رحمت حق مطرح است، ولى بر اساس همان آیات و آیات دیگر و همچنین روایات و اخبار، احدى اجازه ندارد از آن آیات برداشت سوء کند، برداشتى که منجر به امن از مکر حق و غرور به کرم گردد، و به عبارت دیگر برداشت از کرم به صورتى که بر گناه بیفزاید و از طاعت کم کند خیانت به قرآن و جنایت بر نفس است.

«یا اَیهَا الاِْنْسانُ ما غَرَّک بِرَبِّک الْکریمِ».(۱)

اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته؟

اگر بگوید: کرمت مرا مغرور ساخت، جواب مى دهند: مقتضى کرم کوشش در طاعت و ترک معصیت است، نه معصیت و کفران نعمت کریم، که کریم در دنیا سفره انداز است براى اینکه از آن بهره ببرى و تأمین قدرت نمایى تا بر طاعتش اقدام کرده و به ترک گناه موفق گردى، و در آخرت سفره انداز است تا از محصول ایمان و تقوایت و جهاد و کوشش و عمل صالحت بهره مند گردى!

اگر بگوید: شیطان مرا مغرور کرد، جواب مى گویند: ما به وسیله انبیاء خود و بخصوص کتب آسمانى و مخصوصاً قرآن مجید تو را از مکر و بندبازى او و حیله و خدعه او، تا جائى که حجت بر تو تمام باشد هشدار داده و از اطاعت از شیطان بر حذر داشتیم، و به این معنا آگاهت نموده که هر کس تو را به غیر خواسته هاى دوست مى خواند شیطان است، و مى خواهد همانند پدر و مادرت تو را از بهشت عنبر سرشت قیامت و محروم نماید، چنانکه آنان را از بهشت دنیا محروم کرد، ولى آن دو بزرگوار با توبه و انابه و تضرع و زارى به پیشگاهش عذر تقصیر بردند و آن محبوب قلب عارفان عذر آنان را پذیرفت.

اگر بگوید: دچار جهل بودم و در فضاى عدم معرفت و دورى از بصیرت و آگاهى مغرور شدم، پاسخ مى گویند: بعثت انبیاء و امامت امامان و علم عالمان و حکمت حکیمان و عرفان و نصیحت ناصحان همه و همه براى علاج جهل بود، مى خواستى در برابر آنان تواضع کنى و از آن منابع بصیرت کسب معرفت نمائى، تا به غرور دچار نشوى و بر کثرت معصیت و کم کردن طاعت اقدام ننمایى.

در آیه شریفه انسان را به عنوان انسانیتش که تمام امتیازات او را بر سایر موجودات این جهان یادآور مى شود مخاطب ساخته سپس او را در برابر خداوندى قرار مى دهد که هم "ربّ" است و هم "کریم"، به مقتضاى ربوبیتش پیوسته او را در کنف حمایت خود قرار داده و تربیت و تکامل او را بر عهده کرفته، و به مقتضاى کرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است بى آنکه انتظارى از او داشته باشد و پاداش و عوضى بطلبد، حتى خطاهاى او را نادیده مى گیرد و با کرمش او را مورد عفو قرار مى دهد.

آیا سزاوار است چنین موجود شریفى در برابر چنان پروردگار بزرگى جسور گردد، و یا لحظه اى از او غافل شود و در انجام فرمانش که ضامن سعادت خود اوست، قصور ورزد؟

در حدیثى از رسول اکرم((صلى الله علیه وآله)) آمده است که هنگام تلاوت این آیه فرمود: غَرَّهُ جَهْلُهُ. جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است.

و از اینجا روشن مى شود هدف این است که با تکیه بر مسأله ربوبیت و کرم خداوند، غرور و غفلت انسان را در هم بشکند نه آنگونه که بعضى پنداشته اند که هدف تلقین آدمى در زمینه عذر خواهى او است که در جواب بگوید: کرمت مرا مغرور ساخت.

و نیز آنچه از فضیل نقل شده که از او سئوال کردند: اگر در روز قیامت خداوند تو را به حضور طلبد و از تو بپرسد:

ما غَرَّک بِرَبِّک الْکریمِ؟

در جواب چه مى گویى؟ گفت: در جواب مى گویم:

غَرَّنى سُتُورُک الْمُرْخاةُ.

پرده هایى که بر گناهان من افکنده بودى مرا غافل و مغرور ساخت.

که این بیان نیز متناسب با مفهوم آیه نیست، بلکه در جهت مخالفت هدف اصلى آیه قرار دارد، چرا کههدف در هم شکستن غرور و بیدار کردن از خواب غفلت است، نه پرده جدیدى بر پرده هاى غفلت افکندن. بنابراین سزاوار نیست آیه را از هدفى که داشته منحرف سازیم و در جت مخالف آن نتیجه گیرى کنیم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ انفطار، ۶.

امیر مؤمنان((علیه السلام)) در تفسیر این آیه جمله هاى عجیبى دارد، مى فرماید: این آیه گوینده ترین دلیل در برابر شنونده است، و قاطع ترین عذر در برابر شخص مغرور، کسى که جهالت و نادانیش او را جسور و مغرور ساخته، خداوند مى فرماید:

اى انسان چه چیز تو را بر گناهت جرأت داده، و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته، و چه چیز تو را به هلاکت خویش علاقمند نموده؟

آیا این بیمارى تو بهبود ندارد؟ یا این خوابت به بیدارى نمى انجامد؟ چرا لااقل آن مقدار که به دیگران رحم مى کنى به خودت رحم نمى کنى؟ تو هرگاه کسى را در میان آفتاب سوزان ببینى بر او سایه مى افکنى، هرگاه بیمارى را ببینى که درد، وى را سخت ناتوان ساخته از روى ترحم بر او گریه مى کنى، پس چه چیز تو را بر بیماریت صبور ساخته و بر مصیبتت شکیبا نموده و از گریه بر خویشتن تسلیت داده؟ در حالى که عزیزترین افراد نزد تو خودت مى باشى، چگونه ترس از نزول بلا در شب تو را بیدار نکرده، با این که در گناه و معصیت او غوطه ورى و در حالى که زیر سلطه او قرار دارى.

بیا و این بیمارى را با داروى تصمیم و عزم و اراده راسخ مداوا کن و این خواب غفلتى را که چشمانت را فرو گرفته با بیدارى برطرف ساز. بیا مطیع خداوند شو و به یاد او انس بگیر، خوب تصور کن که هنگام غفلت از خدا او با دادن نعمتها به تو عنایت مى کند، تو را به سوى عفو و بخشش خویش مى خواند، و زیر پوشش فضل و برکات خود قرار مى دهد، در حالیکه تو هم چنان به او پشت کرده اى و به دیگرى رو مى آورى! بزرگ است خداوندى که با این قدرت عظیم کریم است اما تو با این ضعف و حقارت چقدر بر معصیت او حسورى!(۱)

از غبار خودنمائى ها عمل را پاک کن *** دانه تا حاصل دهد پنهان به زیر خاک کن

تا جمال شاهد مقصودت آید در نظر *** زنگ غفلت پاک از آئینه ادراک کن

عالم اکبر توئى هم صحبت عالم گزین *** در وجود خویش سیر انجم و افلاک کن

از سبک روحى کند شبنم سوى گردون سفر *** بهر معراج حقیقت خویش را چالاک کن

خاطرت را تا فرحناکى شود حاصل صغیر *** رفع اندوه و ملال از خاطر غمناک کن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ "تفسیر نمونه"، ج۲۶، ص۲۱۷.