حکمت متعالیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حکمت متعالیه»، عنوان نظام فلسفی صدرالدین محمد شیرازی مشهور به ملاصدرا (م، ۱۰۵۰ ق) است. ملاصدرا مبانی «حکمت متعالیه» را در آثار گوناگونی تبیین نموده است که مهمترین آنها کتاب «الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه» می‌باشد. برخی از مهمترین نوآوری‌های اساسی در «حکمت متعالیه» عبارتند از: اصالت وجود، تشکیک وجود، وحدت وجود، حرکت جوهری، اتحاد عقل و عاقل و معقول.

اصطلاح حکمت متعالیه

ملاصدرا (۱۰۵۰-۹۷۹ ق) در هیچ‌یک از آثارش نام «حکمت متعالیه» و همچنین نام دیگری را برای اشاره به نظام فلسفی خود به کار نبرده، بلکه آن را در نام‌گذاری مهم‌ترین اثر مکتوب فلسفی‌اش، «الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه»، به‌کار برده است. اما این کتاب نیز که مشهورترین اثر او شناخته شده، به «اسفار اربعه» معروف است و کمتر کسی از آن با نام «الحکمة المتعالیه» یاد می‌کند. استفاده از این تعبیر بعد از او، صرفا برای اشاره به نظام فلسفی وی، متداول شده است.

این واقعیت که اصطلاح «الحکمة المتعالیه» از جانب شاگردان وی یا دیگران، با آموزه‌های ملاصدرا یکسان انگاشته شده، به احتمال زیاد ناشی از دو عامل بوده است: اول، عنوانِ کتاب «اسفار»، که اشاره ضمنی دارد به این‌که مکتب و جهان بینی که با آموزه‌های مابعدالطبیعه ترسیم شده است، در این کتاب وجود دارد؛ دوم، وجود محتملِ تعالیم شفاهی خود ملاصدرا، که برطبق آن منظور از حکمت متعالیه نه فقط نام کتاب مشهور وی، بلکه نامی برای کل مکتب اوست. اگرچه عامل دوم را دقیقا نمی‌توان از طریق اسناد مکتوب به اثبات رساند، اما تأیید این نام‌گذاری از جانب تمامی استادان سنتی مهم این مکتب در اعصار متأخر، دلیل محکمی برای پذیرش آن است.

نخستین بار ابن سینا اصطلاح «حکمت متعالیه» را در نمط دهم «اشارات» برای اشاره به مطلبی به‌کار برده است که آن را از جمله اسراری دانسته که جز برای راسخان در حکمت متعالیه آشکار نیست. پس از او برخی حکما نیز از این تعبیر در متون خود استفاده کرده‌اند.[۱]

ملاصدرا نیز در مواضعی[۲] از همان تعبیر ابن‌ سینا (الراسخون فی الحکمة المتعالیه) برای اشاره به صاحبان سرّ استفاده کرده است. علاوه بر فلاسفه، داوود قیصری، شارح مشهور عرفان ابن عربی، نیز اصطلاح «الحکمة الالهیة المتعالیه» را به‌کار برده است.[۳]

از سوی دیگر، توجه به جنبه محتوایی و خاستگاه این حکمت نیز در وضع و کاربرد این اصطلاح مورد نظر بوده است. از این منظر، مراد از حکمت متعالیه، در تمایز با گونه‌های مرسوم علم و حکمت، آگاهی و دانشی است مشتمل بر اسرار و حقایق برگرفته از گنجینه‌های حکمت الهی که فهم آنها «ورای طور عقل» است. ازاین‌روست که با بهره‌مندی از بحث و نظرِ صِرف (طور عقل)، نیل به مرتبه درک و ذوق آن حقایق میسر نمی‌شود، بلکه به عزم و مجاهدتی نیاز است که تعلقات مادّی از دل بزداید و نفس را مستعد سازد تا در پرتو انوار ربانی، ملهَم به کشف و شهودِ خزاین رموز و حقایق متعالی شود.

صاحبان حکمت متعالیه، بر آن دسته از حکمای مسلمان اطلاق می‌شود که از جنبه روشی، در محدوده استدلال و بحث متوقف نمی‌مانند و علاوه بر آن، طریق ذوق و شهود و بهره‌گیری از الهامات ربانی را به مدد ریاضات نفسانی و سیر و سلوک معنوی بر اساس آموزه‌های عملی شریعت برای نیل به حقایق و معارف عالی لازم می‌دانند و همچنین از آموزه‌های وحیانی به عنوان بخشی از منابع و مبادی اندیشه در سلوک فکری خود استفاده می‌کنند. این ویژگی را از شهاب الدین سهروردی به بعد در متن آثار حکمای مسلمان و اوج آن را در ملاصدرا به‌وضوح می‌توان یافت. به نظر می‌رسد به همین دلیل پس از ملاصدرا نظام فلسفی وی را «حکمت متعالیه» نامیده‌اند.

روش فلسفی حکمت متعالیه

اما از جنبه روشی نیز مطالعه زمینه‌هایی که پیش از ملاصدرا در مسیر تحول و تکامل حکمت اسلامی فراهم آمده بود، برای شناخت عوامل تأثیرگذار در صورت‌بندی «حکمت متعالیه» ضرورت دارد. مراد از روش، نحوه جستجوی حقیقت و ابزارهای حصول یقین است. در میان دانشمندان علوم و معارف مختلف درباره این‌که چه شیوه یا ابزار معرفتی برای نیل به حقیقت و یقین کارآمد و معتبر است، همواره اختلاف‌نظر بوده است. در حوزه فلسفه و حکمت نیز آرای متفاوتی اظهار شده تا آن‌جا که یکی از وجوه تمایز مکتب‌های فلسفی براساس همین معیار تعیین می‌شود.

روش‌های اتخاذ شده در فلسفه و حکمت اسلامی عبارت‌اند از: ۱) اصالت عقل و استدلال یا روش بحث و نظر که طریقه معتبر نزد مشائیان مسلمان است. ۲) اصالت کشف و شهود که حکمای اشراقی مسلمان به آن شهرت دارند. ۳) روش حاصل از ترکیب راههای سه‌ ‌گانه معرفت قرآنی، برهانی و عرفانی که روش مأخوذ و معتبر در «حکمت متعالیه» است.

ملاصدرا علاوه بر این‌که از ثمرات و نتایج معرفتیِ روش‌های مختلف بهره برد، از هریک از روش‌های رایج پیش از خود نیز در مرحله تألیف و تنظیم مکتب فکری‌اش سود جست.[۴]

اما باید در نظر داشت که پیدایش چنین رویکردی در تاریخ فلسفه اسلامی یکباره و بی‌سابقه نبوده و پیش از آن، زمینه و بستر مناسب این تحولِ روشی تدریجاً فراهم آمده بود. چهار مکتب کلاسیک دوره پیش از مغول، یعنی مشایی، اشراقی، عرفانی و کلامی، با همه صور گوناگون خود طی چهار قرن پیش از ملاصدرا به‌طور گسترده‌ای بسط یافتند و به یکدیگر نزدیک شدند و زمینه را برای امر خطیری که ملاصدرا انجام داد (تأسیس حکمت متعالیه) آماده کردند.

بدین‌ترتیب به نظر برخی از محققان، امتیاز اساسی حکمت متعالیه نسبت به سایر علوم الهی مانند عرفان نظری، حکمت اشراق، حکمت مشاء، کلام، در جامعیت حکمت متعالیه است که برخلاف علوم دیگر، هم اهل شهود را سیراب می‌کند و هم اهل بحث را به علم یقینی نایل می‌سازد، زیرا عرفان برای اهل بحثِ محض کافی نیست، گرچه خود عارف را مطمئن می‌کند و حکمت بحثی برای اهل شهود رسا نیست، گرچه حکیم باحث را قانع می‌کند و جدال‌های کلامی برای اهل برهان کافی نیست، گرچه شنونده اهل جدل را ساکت می‌کند چون جدال برای ساکت کردن حریفِ بحث است، برخلاف برهان که هر دو را قانع می‌کند. بنابراین تنها حکمتی که هم برای خود حکیم و هم برای دیگران از اهل شهود و اهل نظر کفایت می‌کند حکمت متعالیه است.[۵]

درباره هویت و اصالت حکمت متعالیه، داوری‌های متفاوتی صورت گرفته است. به‌استثنای نقد و بررسی‌های تخصصی درباره آرا و نظریات اصلی و ابداعی در حکمت متعالیه و نتایج حاصل از آنها، این داوری‌ها غالباً به روش حکمت متعالیه و همچنین شیوه استفاده ملاصدرا از منابع مذکور معطوف است. میرزا ابوالحسن جلوه و ضیاءالدین درّی اصفهانی از جمله مخالفانی بوده‌اند که شیوه استفاده از منابع را در حکمت متعالیه ملاصدرا مورد انتقاد قرار داده، تا حدی که او را به اقتباس‌های ناروا و حتی سرقت از منابع اندیشه گذشتگان متهم کرده‌اند. ریشه و مبنای نظریه التقاط‌انگاری حکمت متعالیه را در اقوال ایشان می‌توان یافت.[۶]

در مقابل آنان، کسانی که حکمت متعالیه را واجد اصالت و هویت مستقلی می‌دانند از زوایای متفاوتی به بررسی و تبیین این موضوع و رد نظریه التقاطی بودن حکمت متعالیه پرداخته‌اند. به نظر ایشان، حکمت متعالیه مکتب تعقلی جدیدی در تاریخ فلسفه اسلامی است که چشم‌انداز دیگری فراروی اهل فلسفه در جهان اسلام باز کرد و نباید شهود عقلی مؤسس آن را تا حد یک التقاط و ترکیب ساده اندیشه‌های پیش از وی فروکاست. اقتباس و وام‌گیری او از منابع متقدم در واقع، بازآفرینی و تبدیل و تبدلی در اظهار مطالب گذشتگان است به گونه‌ای که می‌توان گفت حقیقتِ آن مطالب در پرتو تحقیق و تبیینی دیگر از نو آشکار شده است و این پرتو صرفا بازتاب اندیشه گذشتگان نیست، بلکه ناشی از اشراقی است که از افق وجود و عقل ملاصدرا تابیده و نیز برگرفته از انوار الهاماتی است که به گفته خود او،[۷] از عالم بالا دریافت می‌کرده است. با مقایسه میان این منابع و استفاده او از آن‌ها میزان تحول و بازآفرینی که در آن اندیشه‌ها صورت گرفته به خوبی آشکار می‌شود.

مهدی حائری‌یزدی از منظر منطقی و معناشناختی معتقد است که روش فلسفه‌نگاری ملاصدرا روش خاصی است که وی آن را «حکمت متعالیه» یعنی حکمت برتر نامیده و از این رهگذر فلسفه خود را نوین و نوآورده جلوه داده است که نه براساس فلسفه مشاء استوار است و نه از فلسفه اشراق و نوافلاطونی پیروی مطلق می‌کند و نه از هیچ‌یک از مکتب‌های فکری و اعتقادی دیگر و در عین حال بر تمام این روش‌های تعلیمی برتری و پیشی می‌طلبد.[۸]

ویژگی‌ها و نوآوری‌های حکمت متعالیه

صدرالدین شیرازی تمایز اساسی «حکمت متعالیه» نسبت به سایر مکتبهای فلسفی را در رویکرد عرفانی آن می‌داند. وی در جای جای آثار خود از تعابیر عرفانی خاصی همچون برهان عرشی، حکمت عرشیه و برهان کشفی بهره جسته است. اوج این رویکرد به حکمت را می‌توان در اندیشۀ فلسفی ـ عرفانی صدرایی یافت. وی در آغاز «الشواهد الربوبیه» تصریح می‌کند که: «بر اثر کثرت مراجعه به «عالم امر» و دریافت افاضه و رحمت الٰهی ... به مسائل شریف و غوامض لطیفی دست یافتم که دیگران به آنها واصل نگشته‌اند».[۹] براساس این عبارت، ملاک متعالی بودن حکمت عبارت است از اتصال به عالم امر.

از مشخصه‌های «حکمت متعالیه» سازگاری عقل و وحی است. با توجه به ملاک تعالی حکمت نزد ملاصدرا، دریافتهای عقل بشری بر اثر اتصال به عالم امر هیچ‌گونه تعارضی با وحی و آموزه‌های دینی پیدا نمی‌کند. از این‌رو، آثار ملاصدرا مشحون است از استشهاد به آیات قرآن که به مثابۀ تأییدی بر یافته‌های عقلانی است.

ملاصدرا مبانی و مباحث «حکمت متعالیه» را به اعتبار اینکه نوعی سیر و سلوک فکری و عقلی هستند، براساس سفرهای چهارگانۀ عرفا در باب سیر و سلوک قلبی و روحانی ترتیب و تنظیم کرده است. عرفا معتقدند که سالک در سیر عارفانۀ خود چهار سفر را در پیش دارد: ۱. سفر از خلق به سوی حق، ۲. سفر با حق در حق، ۳. سفر از حق به سوی خلق با حق، ۴. سفر در خلق با حق. ملاصدرا با الهام از عرفا، حکمت متعالیه را در قالب چهار سفر عقلی تنظیم نموده است: ۱. مباحث امور عامه یا الٰهیات به معنی اعم به مثابۀ سفر اول عرفا، ۲. مباحث توحید، خداشناسی و صفات الٰهی یا الٰهیات به معنی اخص در مقابل سفر دوم عرفا، ۳. مباحث افعال باری تعالی، عوالم کلی وجود و عقول و جواهر مجرد به مثابۀ سفر سوم عرفا، ۴. مباحث نفس و معاد در مقابل سفر چهارم عرفا.[۱۰]

امام‌ خمینی بر این باور است که راه‌حل فهم آیات الهی، آشنایی با حکمت متعالیه است.[۱۱] ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی می‌داند[۱۲] و با ستودن انسجام و استحکام نظام و حکمت متعالیه، ملاصدرا را بزرگ‌ترین فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد حکمت مابعدالطبیعی می‌داند که برخی مسائل دینی را با برهان عقلی اثبات کرده و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم آمیخته‌ است. امام‌ خمینی نظام حکمت متعالیه را تجلی نور حکمت قرآن شمرده ‌است.[۱۳] ایشان حکمت صدرایی را در حل بسیاری از مباحث فلسفی راه‌گشا می‌داند[۱۴] و بر اساس حکمت متعالیه، بر اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت در آثار خویش تاکید می‌کند و از اصالت وجود، به اصلی کلی یاد می‌کند که مسائلی چون اصل توحید و بسیاری از مباحث مبدأ و معاد با این روشن می‌شود.[۱۵]

نوآوریهای حکمت متعالیه در مسائل و آرای فلسفه اسلامی را از دو جنبه می‌توان بررسی کرد: الف. عرضه راه‌های جدید برای حل برخی از مسائلی که میان اندیشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است؛ ب. طرح مسائل جدید و نظریه‌پردازی درباره آنها.

از آن‌جا که زیربنا و بنیان حکمت متعالیه را علم «وجود» تشکیل می‌دهد، بالطبع نوآوریهای آن را که در واقع مبانی و مبادی این مکتب به‌شمار می‌روند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن باید جست. گرچه نقطه آغازین سایر سیستم‌های فلسفی نیز وجود و شناخت آن است، اما برای نخستین بار در نظام صدرایی این پرسش مطرح شد که وجود با این همه وسعت و شمول بی‌نظیرش چگونه ممکن است که یک مفهوم صرف باشد که خارج از ذهن عینیت و اصالتی ندارد. نظریه «اصالت وجود» پاسخ مبتکرانه ملاصدرا به این پرسش است که در خلال سخنان حکمای پیش از او مانند ابن سینا و پیروانش نیز این قول را می‌توان یافت. اما تصریح و تأکید بر اهمیت آن در حکمت متعالیه صدرایی به‌نحوی که راه‌گشای حل بسیاری از معضلات فلسفی و کلامی شده، بی‌سابقه است.[۱۶] این نظریه درواقع شالوده «زبان برتر» حکمت صدرایی است که ملاصدرا در تمام مسائل بعدی به عنوان یک اصل موضوعی به‌کار برده است.[۱۷]

برخی از مهمترین نوآوریهای اساسی دیگر در حکمت متعالیه عبارت‌اند از: تشکیک وجود، وحدت وجود، تقسیم وجود به نفسی و رابطی و رابط، امکان فقری، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حرکت جوهری، تبیین فلسفی جدید درباره زمان و این‌که آن بعد چهارم است، نظریه جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقا بودن نفس، قاعده بسیط الحقیقة، قاعده‌ النفس فی وحدتها کل القوی، اثبات فلسفی عالم خیال منفصل (مثال و عالم)، و مجموعه آرای مربوط به معادشناسی (امکان؛ اتحاد عاقل و معقول؛ تجرد نفس؛ تشکیک؛ زمان؛ معاد؛ وجود؛ وجود رابط و مستقل؛ وحدت و کثرت؛ وحدت وجود؛ نفس).[۱۸]

منابع حکمت متعالیه

با مطالعه و بررسی آثار ملاصدرا می‌توان دریافت که او در تأسیس نظام فلسفی «حکمت متعالیه» از دو گونه منبع بهره برده است:

  • الف. منبع روحانی و باطنی: منبع روحانی و باطنی، یعنی همان چیزی که ملاصدرا الهامات ربانی نامیده و به مدد مجاهده و تهذیب نفس و تجرید عقل به آن دست یافته است، چنان‌که[۱۹] می‌گوید بسیاری از اسرار و رموزی که او به فهم آن‌ها راه نیافته بود بدین‌وسیله بر او مکشوف گردیده و نیز آنچه او پیش از آن به ‌واسطه برهان یافته بود همراه با اسرار الهی و حقایق ربانی که بر او الهام شده به شهود و عیان مشاهده کرده است. او غالباً در اثنای طرح مباحث و بیان آرا و افکار خود بر استفاده و استمداد از این منبع تأکید و تصریح کرده است.
  • ب. منابع ظاهری: منابع ظاهری و به یک معنا تاریخی و آنچه در تاریخ جلوه‌گر شده است. در بررسی این قسم از منابع باید به این نکته توجه داشت که مراد از تأثیر آن‌ها در پیدایش و شکل‌گیری حکمت متعالیه لزوما به این معنی نیست که همه آن‌ها مستقیماً و کاملاً در سیاقی موافق با اندیشه ملاصدرا مؤثر بوده‌اند. ازاین‌رو، او اظهار می‌دارد که پس از مطالعه وسیع و درازمدت آثار پیشینیان و معاصرانش، به بررسی و نقد سره از ناسره افکار و روش آن‌ها پرداخته و گاه به تعبیر خود او، به تخریب و آنگاه بازسازی و دفاع از آن‌ها مبادرت کرده است.[۲۰]

برخی دیگر از منابع مانند قرآن و حدیث نیز به منزله مواد و عناصر اصلی، با اندیشه‌ها و تأملات خاص ملاصدرا صورت جدیدی به خود گرفتند و در بنیان نهادن حکمت متعالیه استفاده شدند. شاید هیچ فیلسوف و حکیم مسلمان دیگری نتوان یافت که همچون ملاصدرا از آگاهی به قرآن و تفاسیری که بر آن نوشته شده برخوردار و در تنظیم و تبیین آرای خود از آن بهره برده باشد. آیات قرآن در تمامی نوشته‌های او به‌وفور یافت می‌شوند و چه‌بسا بدون تأثیر مستقیم قرآن، خلق چنین آثاری ممکن نبود.[۲۱] ملاصدرا به دلیل خبرگی در منابع حدیثی، در آثار خود از احادیث حکیمانه شیعه به ویژه «نهج البلاغه» و نیز از منابع اهل سنت بهره‌های وافی برده است.[۲۲]

متون کلامی شیعه و اهل سنّت یکی دیگر از منابع حکمت متعالیه به‌شمار می‌رود. با این‌که ملاصدرا متفکری شیعه بود، اما کلام سنّی را نیز به خوبی می‌شناخت و بارها از متکلمان برجسته اشاعره و معتزله نقل‌قول کرده و از اختلاف‌نظر میان آن‌ها به‌ویژه اختلاف آرای ابوحامد محمد غزالی و فخر رازی و نقش خاص آن‌ها در تاریخ فلسفه اسلامی نیز آگاه بود. از منابع کلام شیعی نیز طبیعتاً تجریدالاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی از جمله پایه‌هایی به شمار می‌روند که ملاصدرا در پی‌ریزی «حکمت متعالیه» از آن‌ها استفاده کرده است.[۲۳]

همچنین نوشته‌های ملاصدرا عمیقاً متأثر از سنّت عرفانی است و در بحث از منابع حکمت متعالیه بر نقش منابع عرفانی متقدم که سرشتی اخلاقی و عملی داشتند، نظیر «قُوت‌ القلوب»، «منازل السائرین» و «احیاء علوم‌الدین» غزالی، باید تأکید کرد. همچنین به نقل‌قولهای مکرر او از مولوی باید اشاره کرد که ملاصدرا از آن‌ها برای تأیید برخی از استدلالهای عقلی خود استفاده کرده است. اما علی‌رغم اهمیت مولوی و دیگر مشایخ متقدم عرفان، مکتب عرفانی ابن عربی عمیق‌ترین تأثیر را در نظام صدرایی داشته است و بیش از هر منبع دیگری در عرفان، از «فصوص الحکم» و «فتوحات مکیه» ابن‌ عربی نقل‌قول شده و در صورت‌بندی برخی از اهم اندیشه‌های محوری حکمت متعالیه به آن‌ها ارجاع و استناد شده است.[۲۴]

پیروان و مروّجان حکمت متعالیه

در زمان حیات ملاصدرا و در حدود یک سده پس از او بنا بر شرایط نامساعد زمانه، حکمت متعالیه با اقبال حوزه‌های درس و بحث فلسفی مواجه نشد و حتی از سوی برخی از معاصرانش، نظیر ملا رجب‌علی تبریزی، آقا حسین خوانساری و ملا عبد الرزاق لاهيجى، مورد نقد واقع شد. در میان مهم‌ترین شاگردان بلافصلش، فیض کاشانی بیش‌تر از آموزه‌ها و روش فکری استاد خود متأثر شده بود.

در سلسله شاگردان با واسطه ملاصدرا، انتقال میراث فلسفی وی را از طریق آقا محمد بیدآبادی به شاگردش آخوند ملا علی نوری دانسته‌اند و در نهایت او بود که به احیای حکمت متعالیه همت گماشت.[۲۵]

به نظر آشتیانی،[۲۶] اول کسی که طلاب را به اهمیت حکمت متعالیه متوجه ساخت و به ترویج آن کوشید میرزا محمد الماسی نوه محمدتقی مجلسی بوده است.

از دیگر پیروان و مروّجان برجسته حکمت متعالیه، حاج ملاهادی سبزواری، شیخ محمدحسین اصفهانی، میرزا مهدی آشتیانی، ابوالحسن شعرانی هستند. در میان مدرّسان عصر حاضر نیز از سید محمدحسین طباطبایی، امام‌ خمینی، مهدی حائری یزدی، سید جلال الدین آشتیانی را می‌توان نام برد.

حکمت متعالیه در حوزه‌های درس فلسفی هند، نیز تأثیر آشکار داشته است. همچنین با مساعی محققانی همچون هانری کوربن و توشیهیکو ایزوتسو، ملاصدرا و مکتبش در غرب و دیگر سرزمین‌های غیراسلامی شناسانده شد. در بخشهای مختلف جهان اسلام مانند کشورهای عربی، ترکیه، اندونزی و مالزی هم‌اکنون گروه‌های گسترده‌ای از علاقه‌مندان به حکمت متعالیه و آثار ملاصدرا وجود دارند.

پانویس

  1. شرح قطب‌الدین رازی، ابن‌سینا، ج۲، ص۳۴۹؛ محمدباقر میرداماد، نبراس‌الضیاء و تسواء السواء، ج۱، ص۱۰۷
  2. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، سفر۱، ج ۲، ص ۲۴۵
  3. داوود بن محمد قیصری، شرح فصوص‌الحکم، ج۱، ص۴۸
  4. عبداللّه جوادی‌آملی، «حکمت متعالیه صدرالمتألهین»، ج۱، ص۱۸۳
  5. جوادی‌آملی، «حکمت متعالیه صدرالمتألهین»، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۷
  6. ملاصدرا، رسائل فلسفی، مقدمه، ص ۴ـ۵؛ منوچهر صدوقی‌سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ج۱، ص۷۵ـ۷۹
  7. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، سفر۱، ج ۱، ص ۱ـ۱۳
  8. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، سفر۱، ج ۱، ص ۱ـ۱۳
  9. ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص۴
  10. ملاصدرا، الاسفار الاربعة، ج۱، ص۱۳-۲۰
  11. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۵۸۶-۵۸۷
  12. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳۰۴
  13. خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۳۶، ۵۳
  14. خمینی، روح‌الله، الطلب و الاراده، ص۳۲-۳۵
  15. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۱۹
  16. آلب ارسلان آچیک گنج، «نمونه سیستم فلسفی در فلسفه اسلامی»، ج۱، ص۶
  17. مهدی حائری‌یزدی، «درآمدی برکتاب اسفار: الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعه»، ج۱، ص۷۱۰ـ۷۱۲
  18. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت ۱۹۸۱.
  19. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، سفر۱، ج ۱، ص ۵ـ۱۲
  20. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۳
  21. ملاصدرا، رسائل فلسفی، مقدمه، ص ۱۳
  22. همان
  23. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، سفر۴، ج ۲، ص ۲۱۸
  24. ملاصدرا، رسائل فلسفی، چاپ جلال‌الدین آشتیانی، مقدمه، ص ۱۶ـ۱۷
  25. منوچهر صدوقی‌سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ج۱، ص۹۵
  26. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، از عصر میرداماد تا زمان حاضر، ج ۲، مقدمه آشتیانی، ص پانزده، پانویس ۱۱

منابع

  • "حکمت متعالیه"، دانشنامه جهان اسلام، شماره ۶۳۹۰.
  • "حکمت متعالیه"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، رضا محمدزاده.
  • "حکمت متعالیه"، دانشنامه امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه