آیه 35 سوره غافر
<<34 | آیه 35 سوره غافر | 36>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آنان که در آیات خدا بیهیچ حجت و برهان به جدال و انکار برمیخیزند این کار، سخت خدا (و رسول) و اهل ایمان را به خشم و غضب آرد. بلی این گونه خدا بر دل هر متکبر خود کامهای مهر (شقاوت) میزند (که با سعادت خود دشمن میشود).
کسانی که در آیات خدا بی آنکه دلیلی برای آنان آمده باشد، مجادله و ستیزه می کنند [این عمل زشتشان] نزد خدا و نزد اهل ایمان مایه دشمنی بزرگ است؛ این گونه خدا بر دل هر گردنکش زورگویی، مُهر [تیره بختی] می نهد
كسانى كه در باره آيات خدا -بدون حجتى كه براى آنان آمده باشد- مجادله مىكنند، [اين ستيزه] در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند [مايه] عداوت بزرگى است. اين گونه، خدا بر دل هر متكبر و زورگويى مُهر مىنهد.
كسانى كه بىهيچ حجتى كه در دست داشته باشند در آيات خدا جدال مىكنند. كار آنان نزد خدا و مؤمنان سخت ناپسند است. خدا بر دل هر متكبر جبارى اينچنين مهر مىنهد.
همانها که در آیات خدا بیآنکه دلیلی برایشان آمده باشد به مجادله برمیخیزند؛ (این کارشان) خشم عظیمی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آوردهاند به بار میآورد؛ این گونه خداوند بر دل هر متکبّر جبّاری مُهر مینهد!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- مقتا: مقّت: بغض شديد نسبت به كسى كه مىبينى مرتكب كار قبيح است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ «35»
كسانى كه دربارهى آيات خداوند به ستيز و مجادله مىپردازند، بدون آن كه هيچ دليلى برايشان آمده باشد، (اين كار) نزد خداوند و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند خشم بزرگى را به دنبال دارد. اين گونه، خدا بر دل هر متكبّر جبّارى مُهر مىنهد.
نکته ها
«سُلْطانٍ» به معناى حجّت و برهان و «مقت» به معناى خشم و غضب شديد است.
اين آيه، تفسيرى است براى آياتى كه مىفرمايد: خداوند بر دلها مُهر مىزند چون در اين جا مىفرمايد: مهر خداوند بر دلهاى متكبّران جبّار است. يَطْبَعُ اللَّهُ ...
پیام ها
1- جدال از سر جهل و بىفكرى و بىدليلى، سبب ترديد و تشكيك و محروم شدن از هدايت الهى مىگردد. «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ الَّذِينَ يُجادِلُونَ»
2- جدال نيز شيوه و اخلاق مخصوص به خود دارد و جدال بى دليل مردود است. يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ ...
3- انبيا دلايل روشن دارند، «جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ» ولى مخالفان دليل ندارند. «بِغَيْرِ سُلْطانٍ»
4- دليل وبرهان موجب نوعى سلطه وحكومت بر ديگران مىشود. «بِغَيْرِ سُلْطانٍ»
5- ستيزه گران بى دليل، از محبوبيّت نزد خدا و مردم، محروم هستند. «مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا»
6- قهر خداوند، قانونمند است. «كَذلِكَ»
7- تكبّر نابجا انسان را از دريافت الطاف الهى محروم مىكند. «يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
جلد 8 - صفحه 253
8- در نظامى كه حاكمش فرعونِ متكبّر و جبّار است، در ارشاد مردم بايد كلماتى آورده شود كه آنان مصداقش را پيدا كنند. «يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
9- دليل انكار رسالتِ حضرت موسى (كه در آيهى قبل آمده بود) به خاطر روحيهى تكبّر بود. «مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
10- مؤمنان بايد در برابر ستيزه جويان و مجادله گران بى منطق موضعگيرى كنند و از آنان برائت جويند و خشم خودشان را اعلام نمايند. يُجادِلُونَ ... بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً ... عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (35)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ: «بدل من موصوله» فرو مىگذارد در گمراهى آنانكه جدال مىكنند با پيغمبران، فِي آياتِ اللَّهِ: در رفع آيات خدا و اخفاى آن، بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ: بىحجتى و برهانى كه آمده باشد به ايشان، بلكه به تقليد يا شبهه. كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ: بزرگ است جدال ايشان از روى بغض و عداوت نزد خداى تعالى، وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا: و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا و رسول، يعنى خدا بسيار دشمن مىدارد جدال ايشان را و بر ايشان لعنت مىكند و مؤمنان نيز دشمن آنها و تبرّا مىنمايند. كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ: چنانچه خدا مهر نهاد بر قلوب اين جماعت تا علامت كفرشان باشد، همچنين مهر و علامت مىنهد، عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ: بر هر دل شخصى كه تكبر كننده باشد از فرمان بردارى، گردنكش كه خود را از غير برتر داند.
تبصره:
اين مطلب محقق شده كه حق تعالى منزه باشد از فعل قبيح و مبرا از نقص و عيب، بنابراين اسناد طبع به ذات سبحانى بر سبيل مجاز است نه بر سبيل مبالغه و تأكيد، بنابراين معنى آيه به يكى از وجوه مأول شود:
1- اعراض از حق چون متمكن و راسخ شده در قلوب كفار به سبب فرط عناد و انكار، پس گوئيا اين حالت از صفات خلقى و طبعى ايشان است كه مجبولند بر آن.
2- حق تعالى نشانه قرار دهد بر قلب آنان كه ملائكه بشناسند و به سبب آن آنها را دشمن دانند، چه در آثار آمده هرگاه كافر در كفر به مرتبهاى رسيد كه
جلد 11 - صفحه 308
حق تعالى مىداند ايمان نخواهد آورد، در قلب آنها نقطه سياهى ظاهر نمايد تا ملائكه به سبب آن عالم و او را ندمت و لعنت كنند «1».
3- طبع قلب بر كفر، فعل كافر است در حقيقت، لكن چون صدور آن از كافر به اقدار الهى است، لذا اسناد به ذات سبحانى شده از باب اسناد فعل به مسبب.
4- چون كفار منهمك در ضلالت به طورى كه طريقى باقى نمانده به تحصيل ايمان مگر به الجاء و اجبار و آن هم نقض غرض و منافى با تكليف است، پس تعبير شده از ترك اجبار به طبع، چه آن سد و منع ايمان آنها نموده؛ بنابراين آيه مشعر است بر انهماك كفار در گمراهى و تباهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ (31) وَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنادِ (32) يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33) وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (34) الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (35)
ترجمه
مانند عادت قوم نوح و عاد و ثمود و آنكسانيكه بودند بعد از آنها و نيست خدا كه بخواهد ستم را براى بندگان
و اى قوم من همانا من ميترسم بر شما از روز ندا نمودن
روز كه رو گردان شويد پشت كنندگان نباشد مر شما را از عذاب خدا هيچ نگهدارندهاى و هر كه را راهنمائى نكند خدا پس نيست براى او هيچ
جلد 4 صفحه 526
راه نمايندهاى
و هر آينه بتحقيق آمد شما را يوسف از پيش با معجزات پس پيوسته بوديد در شك از آنچه آورد شما را بآن تا وقتى فوت كرد گفتيد هرگز مبعوث نميكند خدا بعد از او پيغمبرى را اين چنين بگمراهى وا ميگذارد خدا كسيرا كه متجاوز و شك آورنده است
آنكسانيكه مجادله مينمايند در آيتهاى خدا بدون حجّتى كه آمده باشد براى آنها بزرگ است از راه دشمنى نزد خدا و نزد آنانكه گرويدند اينچنين مهر مينهد خدا بر هر دل مرد با تكبّر سركش.
تفسير
خداوند متعال احزاب نامبرده در آيات سابقه را بيان فرموده از قول مؤمن آل فرعون كه گفت من ميترسم بر شما از مانند ايّام اقوام سابقه كه آن مانند سلوك خداوند است با قوم نوح و عاد و ثمود و كسانيكه بعد از آنها بودند و با پيغمبران خدا ستيزگى نمودند مانند قوم لوط و خداوند هيچ وقت نميخواهد بر بندگانش ستم كند و اينكه خداوند اين اقوام را بعذابهاى گوناگون معذّب و هلاك فرمود براى آن بود كه خودشان كارى كردند كه مستحق چنين عقوبتهائى شدند پس شما نكنيد تا ايمن از عذاب الهى باشيد اى قوم من علاوه بر عذاب دنيا من از عذاب قيامت بر شما ميترسم در قتل بيگناهى كه ادّعاء نبوّت نموده روز قيامت روز تنادى است يعنى ندا نمودن مردم يكديگر را بواويلا يا اهل بهشت اهل جهنّم را بآنكه ما بوعده خدا نائل شديم و اهل جهنّم اهل بهشت را كه قدرى آب و غذا بما بدهيد و ياء تنادى براى اكتفاء بكسره حذف شده است و باين دو ندا از اهل بهشت و جهنّم در قرآن تصريح شده و آنروز روزى است كه مردم از شعله آتش دوزخ رو گردان شده بآن پشت ميكنند بخيال آنكه فرار نمايند ولى قدرت پيدا نميكنند و هيچ دافع و مانع و نگهدارندهاى از عذاب خدا نيست و كسيكه خدا او را براه بهشت هدايت ننمايد هادى و راهنمائى ندارد و قبلا حضرت يوسف صدّيق با معجزاتى آمد نزد شما و ادّعاء نبوت نمود و شما قبول ننموديد و اظهار شك و ترديد در مرام او كه توحيد خدا بود مينموديد تا وقتى كه از دنيا رحلت فرمود و پيغمبران ديگرى آمدند و شما را بتوحيد دعوت نمودند و شما بهيچ يك از آنها ايمان نياورديد و گفتيد يوسف پيغمبر آخر الزّمان بود و بعد از او خدا كسيرا به پيغمبرى مبعوث نميكند اين اصرار شما بر كفر و ضلالت موجب شده كه خداوند شما را
جلد 4 صفحه 527
بحال خود واگذار نموده چون از حقّ و حدّ خود كه تأمّل در آيات الهى و معجزات انبيا است تجاوز نموديد و شك و ريب را در دل خود جاى داديد ديگر نور حق در قلب شما تابش نميكند كسانيكه بدون حجّت و دليلى كه خداوند براى آنها اقامه نموده باشد بصرف تقليد و تعصّب و لجاج و عناد مجادله و گفتگو و اعتراض نمايند در ادلّه توحيد خدا و معجزات انبيا دشمنى بزرگى با خدا و اهل ايمان باو نمودهاند و موجب خشم و غضب شديد او و گروندگان باو و انبيا شدهاند اين تكبّر و سركشى و زورگوئى شما موجب شده كه خدا دل شما را بسته و مهر كرده كه ديگر نور معرفت و يقين در آن تابش نكند و بدانيد كه از باب انتقام خدا با شما اينمعامله را نموده لذا نصيحت و موعظه براى شما اثر ندارد و بعضى گفتهاند مؤمن آل فرعون كه ايمان خود را پنهان نموده بود بعد از آنكه گرم نصيحت و موعظه شد كلماتى از او صادر شد كه ايمانش بروز نمود و در هر حال فرعون در پايان مواعظ او متزلزل شد و خلط مبحث كرد و بوزير خود هامان امر نمود براى او قصرى بسازد و مردم را از شنيدن مواعظ مؤمن بازداشت چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللّهِ بِغَيرِ سُلطانٍ أَتاهُم كَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّهِ وَ عِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطبَعُ اللّهُ عَلي كُلِّ قَلبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ (35)
كساني که مجادله ميكنند در آيات الهيّه بدون مدرك و دليل و برهان که آمده باشد آنها را بزرگ است عداوت و غضب الهي در نزد خدا و نزد كساني که ايمان آوردهاند همين نحو خداوند قلب هر متكبّر جبّاري را مهر ميكند.
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللّهِ که تكذيب انبياء ميكنند و اذيت بمؤمنين و معجزه را سحر ميگويند و انبياء را ساحر و مجنون ميپندارند.
بِغَيرِ سُلطانٍ أَتاهُم فقط دليل آنها تقليد آباء و كبر و نخوت و حبّ جاه و منصب است.
كَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّهِ عداوت و لعن و عذاب الهي.
وَ عِندَ الَّذِينَ آمَنُوا از عداوت و لعن و نفرين و اعراض. مَلعُونِينَ أَينَما ثُقِفُوا- احزاب آيه 61-.
كَذلِكَ يَطبَعُ اللّهُ عَلي كُلِّ قَلبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ طبع قلب سياهي دل و قساوت قلب است که هيچ كلام حق در آنها اثر نميكند و متكبر بزرگي فروختن است و جبّار ظلم و تعدّي و تجاوز است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- این آیه به معرفی «مسرفان مرتاب» پرداخته، میگوید: «همانها که در آیات خدا بیآنکه دلیلی برایشان آمده باشد به مجادله بر میخیزند» (الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ). بیآنکه هیچ دلیل روشنی از عقل و نقل برای سخنان خود داشته باشند.
سپس برای نشان دادن زشتی این عمل میافزاید: این گونه جدال بی اساس در مقابل حق «خشم عظیمی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آوردهاند به بار میآورد» (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا).
چرا که «جدال به باطل» و موضعگیری بیدلیل و بیمنطق در برابر آیات الهی هم مایه گمراهی مجادله کنندگان، و هم اسباب ضلالت دیگران است.
و در پایان آیه به دلیل عدم تسلیم آنها در مقابل حق اشاره کرده، میفرماید:
«این گونه خداوند بر دل هر متکبّر جبّاری مهر مینهد»! (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ).
لجاجتها و عناد در برابر حق پردهای ظلمانی بر فکر انسان میاندازد و حس تشخیص را از او میگیرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص356
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم