آیه 24 سوره مریم
<<23 | آیه 24 سوره مریم | 25>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس از زیر آن درخت (روح القدس یا فرزندش عیسی) او را ندا کرد که غمگین مباش که خدای تو از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد.
پس کودک از زیر [پای] او ندایش داد: غمگین مباش که پروردگارت از زیر [پای] تو نهر آبی پدید آورده است [تا بیاشامی و شستشو کنی.]
پس، از زيرِ [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه: غم مدار، پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است.
كودك از زير او ندا داد: محزون مباش، پروردگارت از زير پاى تو جوى آبى روان ساخت.
ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
سريا: سرىّ: نهر جارى،[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا «24»
پس (عيسى در شكم) از طرف پايين پايش وى را صدا زد كه (اى مادر!) غم مخور، همانا پروردگارت زير (پاى) تو چشمهى آبى روان ساخت.
وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا «25»
و شاخه اين نخل را به سوى خود تكان ده، رطب تازه بر تو فرو ريزد.
جلد 5 - صفحه 258
نکته ها
كلمهى «سَرِيًّا»، به معناى نهر كوچك است و «جَنِيًّا» به ميوهاى گفته مىشود كه رسيده و وقت چيدن آن باشد.
بعضى گفتهاند: ندا كننده، جبرئيل بوده است، امّا سياق آيات نشان مىدهد كه منادى، عيسى بوده است تا مادر سخن او را بشنود و باور كند و بعد با خاطرى آسوده به مردم بگويد كه پاكدامنى مرا از نوزاد در گهواره بپرسيد.
زنان هنگام زايمان و پس از آن نياز به آرامش، آب و غذاى مناسب دارند كه در اين آيات بدان اشاره شده است.
غذاى مورد سفارش قرآن و روايات براى زنى كه وضع حمل كرده است، خرماى تازه است.
چنانكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: زنانى كه زايمان كردهاند، اوّلين غذايشان رطب باشد. «1» و حضرت على عليه السلام مىفرمايد: بهترين غذاى زن باردار، خرماى تازه است و هيچ دارويى براى او بهتر از خرما مداوا نيست. «2»
امان از امتحان الهى! آن روز كه مريم سالم بود، مائدهى آسمانى برايش نازل مىشد، امّا امروز كه باردار و بىكس است، بايد درخت خرما را تكان دهد تا غذايى بدست آورد.
پیام ها
1- الهامات غيبى، راهگشاى انسان در هنگام اضطراب است. «فَناداها»
2- براى زن پاكدامن، غمى به اندازهى غم تهمت بىعفّتى نيست. «أَلَّا تَحْزَنِي»
3- براى زن باردار، هيجان و اضطراب مضر است. «أَلَّا تَحْزَنِي»
4- انسان در سختترين شرايط نيز بايد براى كسب روزى تلاش كند. «هُزِّي»
5- آرامش، بر تغذيه مقدم است. «أَلَّا تَحْزَنِي رُطَباً جَنِيًّا» زيرا انسان مضطرب، بهترين غذاها را نيز ميل ندارد.
«1». كافى، ج 6، ص 22.
«2». تفسير نورالثقلين؛ خصال صدوق، ص 637.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 259
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا «24»
فَناداها مِنْ تَحْتِها: پس ندا آمد مريم را از زير قدم او. نزد بعضى جبرئيل بود و نزد جمعى ملكى در زير درخت او را ندا نمود. و بنا به قولى عيسى از شكم مادر او را ندا كرد: أَلَّا تَحْزَنِي: آنكه اندوهگين مباش و تمناى مرگ مكن و غم مخور، و خرسند باش به اين تعظيم و تكريم كه حق تعالى تو را عطا فرموده و به اين اجلال و اكرام كه تو را اختصاص داده. و از كلمات ناهموار قوم انديشه به خود راه مده. قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا: بدرستى كه قرار داد و روان ساخت آفريدگار تو در زير قدم تو جوى آب روان كه از آن بياشامى و بدان طهارت كنى.
حسن گفته: «سرى» مشتق از سرو است به معنى سيادت و رفعت و شرافت، پس مراد سيد و شريف باشد و به خدا قسم عيسى عليه السلام بنده رفيع القدر و شريف بوده.
از ابن عباس و مجاهد و سعيد بن جبير نقل است كه در پائين پاى مريم نهرى بود كه آب آن منقطع و خشك شده بود، حق سبحانه به جهت مريم آب را در آن جارى فرمود.
در جوامع از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و در مجمع از حضرت باقر عليه السلام فرمود: عيسى عليه السلام به پاى خود زد، پس چشمه آب جارى شد «2».
تولد عيسى عليه السّلام: كافى و تفسير لوامع و بحار الانوار از حضرت صادق
«1» تفسير برهان ج 3 ص 8.
«2» مجمع البيان ج 3 ص 511.
جلد 8 - صفحه 167
عليه السّلام فرمود: چون عيسى متولد شد، حق تعالى ولادت او را مخفى و شخصش را از مردم غايب گردانيد، زيرا چون مريم حامله شد، عزلت نمود به مكان دور، چنانكه حق تعالى فرموده زكريا و خالهاش از پى او آمدند. وقتى به او رسيدند كه عيسى متولد شده بود، مريم از خجالت آرزوى مرگ نمود. خداوند زبان عيسى را به عذر او گشود، و اظهار حجت او فرمود به ظهور عيسى. بليه و طلب دشمنان دين بر بنى اسرائيل شديد، و جباران رو آور شدند، و شمعون بن حمون و پيروان او پنهان شدند به جزيرهاى از جزاير و مدتها آنجا ماندند.
حق تعالى چشمه آب شيرين جارى و همه قسم ميوه براى آنها مهيا، و فرستاد براى ايشان ماهى «غمد» كه گوشت و استخوان ندارد، و امر نمود آن ماهى به روى آب و مگسهاى عسل بر پشت آن ماهيان سوار تا بدان جزيره رسيدند.
مگسها پرواز و بر درختان، كندوى عسل بنا و عسل زياد شد براى آنها، و اخبار مسيح در اين احوال به ايشان مىرسيد «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا «22» فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا «23» فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا «24» وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا «25» فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْناً فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا «26»
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا «27» يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا «28»
ترجمه
پس بارور شد باو پس كنارهگيرى كرد با او در جائى دور
پس آوردش درد زائيدن بسوى تنه آن درخت خرما گفت ايكاش من مرده بودم پيش از اين و بودم چيز ناچيزى فراموش شده
پس ندا كرد او را از زير پايش كه محزون مباش بتحقيق قرار داد پروردگارت در زيرت آب جارى
و بكش بسوى خود تنه درخت خرما را ميريزاند بر تو خرماى تازه چيده شده
پس بخور و بنوش و روشن كن چشم خود را پس اگر ببينى از افراد انسان كسى را بگو همانا من نذر كردم
جلد 3 صفحه 468
براى خداوند بخشنده روزه را پس سخن نميگويم امروز با هيچ كس
پس آورد او را نزد كسانش در حاليكه برداشته بود او را گفتند اى مريم بتحقيق آوردى چيز نو ظهورى
اى خواهر هارون نبود پدرت مرد بدى و نبود مادرت زناكار.
تفسير
- پس از مذاكرات سابقه كه ميان حضرت مريم و جبرئيل عليه السّلام روى داد جبرئيل دميد در گريبان پيراهن مريم و داخل شد در درون او و آبستن شد بعيسى عليه السّلام در شب و فارغ شد از وضع او صبح و مدّت حملش نه ساعت بود مانند نه ماه چنانچه قمّى ره روايت نموده و در مجمع و كافى از امام صادق عليه السّلام نه ساعت بودن مدّت حمل تأييد شده و چون مريم آثار حمل را در خود مشاهده نمود و خجلت كشيد آنرا بكسان خود اظهار نمايد ناچار از آنها كنارهگيرى نمود و گفتهاند بيكى از كوهپايههاى دور اطراف شهر دمشق كه مسكن ايشان بود هجرت نمود ولى در تهذيب از حضرت سجاد عليه السّلام نقل نموده كه آمد كربلا شبانه همانجا كه قبر امام حسين عليه السّلام است حضرت عيسى عليه السّلام متولد شد در هر حال چون آثار وضع حمل در مريم پديدار شد با آنكه يكّه و تنها بود ناچار براى آنكه در آنموقع پناه و تكيه گاهى داشته باشد به تنه درخت خرماى خشك شدهاى كه شاخ و برگ آن ريخته بود ملتجى شد و صيغه اجائها بمناسبت تضمّن آن بمعناى التجاء متعدّى بالى شده و چون آندرخت در آن نواحى معروف بود معرّف بالف و لام شده و حضرت عيسى همانجا متولد شد و مريم از نهايت حزن و اندوه و تحيّر در كار خود كه با اين بچّه چه كند و جواب كسان خود را چه بگويد كه باور كنند او گناهى نكرده آرزوى مرگ كرد و گفت ايكاش من مرده بودم و چيز ناقابلى دور انداخته بودم كه نامم محو از صفحه روزگار و فراموش از السنه و افواه شده بود ناگاه صداى حضرت عيسى را از پائين پاى خود شنيد كه ميگويد ما در غم مخور و محزون مباش خداوند در پائين پاى تو نهر آبى برايت ايجاد فرموده و حركت بده به جانب خود تنه درخت خرما را ميريزد براى تو خرماى تازه چيده شده پس بخور از آن و بياشام از اين آب جارى و روشن بدار چشمت را بمن و بيرون آى از غم و اندوه چون اصل قرّه بمعناى خنكى است و گفتهاند اشك چشمى كه از خوشحالى باشد خنك است لذا قرّه چشم كنايه از خوشحالى شده است چنانچه
جلد 3 صفحه 469
در فارسى روشنى چشم كنايه از خوشحالى است چون در وقت فرح و خوشحالى چشم روشن ميشود چنانچه در وقت حزن و اندوه تار ميگردد و گفت اگر ديدى كسيرا كه خواست راجع بمن از تو چيزى بپرسد بگو من نذر كردم براى خدا كه امساك كنم از صحبت كردن لذا با كسى امروز حرف نميزنم من خودم جواب او را ميدهم چون اصل صوم بمعناى امساك است و اين در بنى اسرائيل معمول بود كه روزه صمت ميگرفتند يعنى روزه سكوت و اين مقدار حرف زدن را براى او تجويز نمود يا آنكه باو دستور داد اينمعنى را باشاره بفهماند در هر حال ظاهرا مأمور شد از طرف خداوند به بيان حضرت عيسى كه واقعا روزه صمت بگيرد نه آنكه براى ظهور معجزه آنحضرت بجواب، امر خلاف واقعى را اظهار نمايد چون اين مجوّز دروغ نميشود خصوصا از چنين صدّيقهاى و قمّى ره فرموده عيسى عليه السّلام بعد از آنكه ديد مادرش آرزوى مرگ كرد براى آنكه نميداند جواب اقوامش را چه بگويد مادر را دلدارى داد و گفت محزون مباش خداوند در زير پاى تو نهر آبى جارى فرموده و حركت ده تنه درخت خرما را ميريزد بر تو خرماى تازه و آندرخت كه سالها بود خشك شده بود و شاخ و برگش ريخته بود بمجرّد رسيدن دست مريم بآن سبز شد و ميوه داد و ريخت براى مريم از آن خرماى تازه پس خرسند شد و عيسى عليه السّلام باو فرمود مرا راست و درست كن و قنداق نما و ساير دستورات را باو داد و او رفتار كرد و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه حضرت عيسى پاى خود را بزمين زد و چشمه آبى جارى ظاهر گشت با وجود اين بعضى از مفسّرين سرى را بمعناى شريف گرفتهاند و عبارت از حضرت عيسى دانستهاند و ندا كننده را گفتهاند جبرئيل بوده كه سمت قابلگى داشت در صورتى كه وجود شخص شريف مناسبت با آشاميدن ندارد كه در كلام الهى متفرّع بر آن شده و جبرئيل مناسب با قابلگى نيست اگر بنا بود از عالم غيب قابله بيايد مناسب حوريّه بود علاوه بر آنكه غلام كه در آيات سابقه ذكر شده و چند ضمير بآن راجع گشته نزديكتر است بضمير مستتر در ناديها از جبرئيل كه ذكرى از او قبلا شده بود با آنكه نداء ملك مناسب با فوق است نه تحت كه مناسب با نداء نوزاد است اين اشتباهات نيست مگر در نتيجه اعراض از اخبار ائمه اطهار عليهم السّلام كه براى ابراز اين حقيقت ناچار باظهار آن
جلد 3 صفحه 470
شدم در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت يكروز در باغات كوفه تجسّس از درخت خرماى خوب ميفرمود تا رسيد بدرخت خرمائى پس وضو گرفت در كنار آن و نماز خواند و در سجودش پانصد مرتبه تسبيح گفت پس تكيه كرد بآن درخت خرما و دعاهائى خواند و بعد فرمود و اللّه اين همان درخت خرمائى است كه خداوند بمريم فرمود و هزّى اليك تا آخر آيه و نيز از آنحضرت نقل نموده كه روزه فقط امساك از خوردنى و آشاميدنى نيست مريم كه گفت من نذر نمودم كه براى خدا روزه بگيرم مرادش روزه صمت بود پس شما هم در روزه زبان و گوش خود را حفظ كنيد و چون حضرت مريم بدستور فرزند او را قنداق نمود و در بغل گرفت و نزد كسان خود رفت آنها زبان بملامت او گشودند و او اعتنائى بآنها نكرد و بجانب عبادتگاه خود شتافت و در آنجا قرار گرفت تا همه آمدند و باو گفتند عجب كار نو ظهور قبيحى كردى اى خواهر هارون نبى در صلاح و تقوى و عبادت چون آنحضرت يا هارون نام ديگرى معروف باين اوصاف بوده در بنى اسرائيل و هر كس را ميخواستند مبالغه در صلاحش نمايند برادر يا خواهر او ميخواندند و گفتند پدرت عمران مرد بدى نبود و مادرت حنّه زن زناكارى نبود تو چرا اين طور شدى و معلوم است كه تشبيه آنها او را به هارون بر سبيل طعنه و استهزاء براى شهرت مريم عليها سلام بعبادت و تقوى بوده نه آنكه در چنين موقعى ميخواستند مبالغه در صلاح و تقواى او نمايند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَناداها مِن تَحتِها أَلاّ تَحزَنِي قَد جَعَلَ رَبُّكِ تَحتَكِ سَرِيًّا «24»
او را ندا كرد از زير پاي او که محزون نباش بتحقيق قرار داد پروردگار تو در زير پاي تو نهري براي تطهير و شرب فَناداها مِن تَحتِها بعضي گفتند ندا كننده خود عيسي عليه السّلام بود پس از تولد از زير پاي او ندا در داد أَلّا تَحزَنِي تمناي مرگ نكن و مطمئن باش که خداوند حفظ ميكند و نميگذارد متهم باشي و رفع تهمت از تو ميكند بمعجزاتي که از عيسي عليه السّلام ظاهر ميشود که يكي از آنها همين چشمه آبست که بيك قدم جبرئيل يا عيسي عليه السّلام ظاهر شد که قَد جَعَلَ رَبُّكِ تَحتَكِ سَرِيًّا هم آشاميد هم تطهير كرد و ديگر معجزه اينكه او را ندا در داد که.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 24)- اما این حالت زیاد به طول نیانجامید و همان نقطه روشن امید که همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشیدن گرفت «ناگهان از طرف پایین پایش صدا زد که: غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است» (فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم