آیه 15 سوره شمس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا

مشاهده آیه در سوره


<<14 آیه 15 سوره شمس 15>>
سوره : سوره شمس (91)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و هیچ باک از هلاک آنها نمی‌داشت (یا آنها هیچ از عاقبت بدگناه خود نمی‌ترسیدند).

و خدا از سرانجام آن کار [که نابودی ستمکاران است] پروایی ندارد.

و از پيامد كار خويش، بيمى به خود راه نداد.

و او از سرانجام آن بيمناك نشد.

و او هرگز از فرجام این کار [= مجازات ستمگران‌] بیم ندارد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And He does not fear its outcome.

And He fears not its consequence.

He dreadeth not the sequel (of events).

And for Him is no fear of its consequences.

معانی کلمات آیه

  • عقبى: عقب (بر وزن قفل) و عقبى: عاقبت شى‏ء «العقبى: جزاء الامر و آخر كل شى‏ء».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها «9» وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها «10» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها «11» إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها «12» فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها «13» فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها «14» وَ لا يَخافُ عُقْباها «15»

«9» به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد. «10» و بى شك محروم و نااميد گشت هر كس كه آن را به پليدى آلود. «11» قوم ثمود از روى سركشى، (پيامبرشان را) تكذيب كردند. «12» آنگاه كه شقى‌ترين آنها (براى كشتن ناقه) به پا خاست. «13» پس پيامبر خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را (حرمت نهيد). «14» پس او را تكذيب كردند و ناقه را كشتند و پروردگارشان به خاطر اين گناه، آنان را درهم كوبيد و با خاك يكسانشان كرد. «15» و خداوند از عاقبت كار خود بيم ندارد.

نکته ها

امام باقر و صادق عليهما السلام در تفسير آيه‌ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» فرمودند: «قد افلح من اطاع» «1» يعنى آن كس‌كه از پيامبر و امامان معصوم، اطاعت كرد، رستگار شد.

در ديد الهى، پاكان رستگارند. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» ولى در نزد فرعونيان، زورمندان رستگارند كه غلبه دارند و به ظاهر پيروزند. «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌»

در انجام كارهاى خير، اميد رستگارى است. «وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «2» در حالى كه در تزكيه نفس و خودسازى، رستگارى قطعى است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»

تزكيه نفس، شامل دورى از عقائد و اخلاقيات و رفتارهاى ناپسند و كسب عقائد و اخلاقيات و كردارهاى پسنديده است.

در سوره شعراء، آيه 155 «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» و سوره قمر، آيه 28 «نَبِّئْهُمْ‌

«1». تفسير نور الثقلين.

«2». حج، 77.

جلد 10 - صفحه 499

أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» مى‌خوانيم: آب قريه يك روز سهم مردم و يك سهم روز شتر است و هر كدام در روز خود بهره گيرند و كسى مزاحم ناقه نشود كه به عذاب بزرگ گرفتار خواهد شد.

در قرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به كار رفته كه از بررسى آنها معلوم مى‌شود رستگارى شامل چه گروه‌هايى مى‌شود و چه گروه‌هايى از رسيدن به آن محرومند، همچون مجرمان كه مى‌فرمايد: «لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ» «1»

در قرآن، بعضى مطالب با يك سوگند آمده است. «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ»

گاهى دو سوگند پشت سرهم آمده است. «وَ الضُّحى‌ وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌»

گاهى سه سوگند در پى هم آمده است: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً، فَالْمُورِياتِ قَدْحاً، فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً»

گاهى چهار سوگند: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ»

گاهى پنج سوگند: «وَ الْفَجْرِ، وَ لَيالٍ عَشْرٍ، وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ، وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ»

ولى خداوند در اين سوره، ابتدا يازده سوگند ياد كرده و سپس به اهميّت تزكيه نفس اشاره كرده است.

«خابَ» از مصدر «خيبة» به معناى به هدف نرسيدن است.

«دس» به معناى پنهان كردن و تعبير قرآن درباره‌ى زنده به گور كردن دختران چنين است:

«يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ» آرى خلافكار، به خاطر شرمندگى رويى براى جلوه در جامعه ندارد و سعى مى‌كند عيب‌ها و خلافكارى‌هاى خود را پنهان كند. كلمه «دسيسه» نيز به كار زشتى گفته مى‌شود كه آن را پنهان مى‌كنند.

«دمدم» به معناى عذاب شكننده و فراگير است كه عذاب شده را قطعه قطعه و پراكنده مى‌كند.

منظور از «فَسَوَّاها» يا قلع و قمع ساختمان‌ها است كه با خاك يكسان شد و يا خود مردم كه‌

«1». يونس، 17.

جلد 10 - صفحه 500

با خاك يكسان شدند.

يك فرد تزكيه شده مى‌تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد، چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امت‌هايى را به فساد و نابودى و سقوط مى‌كشاند.

در قرآن، براى رستگارى انسان‌ها دو عامل مطرح شده است: يكى ايمان و ديگرى تزكيه.

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»

بنابراين حقيقت ايمان و تزكيه يكى است و هر كس مى‌خواهد خودسازى كند، بايد مؤمن واقعى باشد. آرى مؤمن واقعى كسى است كه خود را تزكيه كند و تزكيه شده واقعى، كسى است كه ايمان داشته باشد و احكام و تكاليف دينى را به دقت انجام دهد كه در آغاز سوره مؤمنون آمده است.

در تفسير اطيب‌البيان مى‌خوانيم، جنايتكاران تاريخ و قاتلان زياد بودند امّا نوعاً به خاطر حفظ حكومت يا گرفتن حكومت يا محو رقيب و يا طمع به رسيدن چيزى، دست به جنايات مى‌زدند امّا قاتل ناقه صالح و حضرت على عليه السلام مرتكب جنايت عظيم شدند، در حالى كه هيچ يك از انگيزه‌ها و عوامل فوق در كار نبود، فقط و فقط شقاوت بود.

حضرت على عليه السلام در كوفه روى منبر فرمود: شتر صالح را يكى پى كرد ولى خداوند همه را عذاب كرد چون هم راضى بودند و سپس به اين آيه اشاره كرد. «1»

در روايات متعددى از شيعه و اهل سنّت از جمله احمد حنبل، طبرى و قرطبى، آمده كه «اشقى الاولين» عاقر ناقه و «اشقى الاخرين» قاتل على‌بن ابيطالب است. «2»

پیام ها

1- سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و زمين و آسمان و روح انسان كه سعادت انسان در گرو رشد معنوى است نه زندگى مادّى. وَ الشَّمْسِ‌ ... قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها

«1». نهج البلاغه، خطبه 20.

«2». تفسير نمونه.

جلد 10 - صفحه 501

2- اگر نفس را رها كنيم، انسان را به سقوط مى‌كشاند. لذا نفس را بايد كنترل كرد.

«زَكَّاها»

3- تزكيه و خودسازى، محروم كردن نيست، رشد دادن است. «زَكَّاها»

4- هر كس نفس خود را در لابلاى عادات و رسوم و پندارها مخفى كند و غافلانه دنبال تأمين خواسته‌هاى نفسانى رود، محروميّت بزرگى خواهد داشت. «قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»

5- طغيان و گناه، مقدّمه كفر و تكذيب است. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» ( «تقوا» يعنى پاكى و «طغوى‌» يعنى طغيان در گناه)

6- در شيوه تبليغ، بعد از بيان اصول كلّى، نمونه‌هايى نقل كنيد. قَدْ خابَ‌ ... كَذَّبَتْ ثَمُودُ

7- شكستن قداست‌ها نشانه شقاوت است و هر چه قداست بيشتر باشد، شكستن آن قساوت بيشترى مى‌خواهد. «اشقى»

8- اگر انسان به فكر تزكيه نباشد، در ابتدا پيروى از نفس را مخفيانه انجام مى‌دهد «دَسَّاها» و سپس علنى. «إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها»

9- در انجام كار بد، آن كس كه شقى‌تر است زودتر تحريك مى‌پذيرد. «انْبَعَثَ أَشْقاها» «1»

10- هر چه به خدا منسوب باشد، مقدّس است و بايد مورد احترام قرار گيرد و اهانت به آن، كيفر الهى را به دنبال دارد. «ناقَةَ اللَّهِ‌، فَعَقَرُوها، فَدَمْدَمَ»

11- زدودن علف‌هاى هرز كافى نيست، بارور كردن هم لازم است. ( «زَكَّاها» به معناى رشد است.)

12- به كاميابى‌هاى زودگذر نفس مغرور نشويد كه عاقبتش محروميّت است. «وَ قَدْ خابَ» (كلمه «خاب» يعنى محروم شد و به آنچه مى‌خواست نرسيد.)

«1». «بعثَ» يعنى برانگيخت و «انبعثَ» يعنى برانگيخته شد.

جلد 10 - صفحه 502

13- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مى‌فرمايد: جمعى آن را كشتند. «فَعَقَرُوها»

14- خداوند بر هر چيز مسلط است و از نابود كردن ستمگران هيچ پروائى ندارد. «وَ لا يَخافُ عُقْباها»

15- رضايت و تشويق و تحريك به گناه نيز گناه است. انْبَعَثَ أَشْقاها ... بِذَنْبِهِمْ‌

16- كيفرهاى الهى جلوه‌اى از ربوبيّت اوست. (مربّى بايد موانع تربيت را برطرف سازد.) «فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ»

17- قهر الهى در دنيا نيز سخت است. «فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها»

«والحمد للّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 504

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا يَخافُ عُقْباها «15»

وَ لا يَخافُ عُقْباها: و حال آنكه نمى‌ترسد عاقبت و تبعه دمدمه را.

چنانچه ملوك مى‌ترسند از آنچه در عقب هلاك واقع شود كه آن معارضه دشمن است با آنها و انتقام كشيدن از ايشان و به جهت آن بعضى را باقى مى‌گذارد. مراد آن است كه حق تعالى باكى از آن ندارد و حال آنكه هيچ كس بر او غلبه ندارد و ذات يگانه او قاهر بر تمام اشياء باشد.

تنبيه- راضى بودن يا نبودن در عملى شريك گرداند شخص را در آن عمل.

در نهج البلاغه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: ايّها النّاس انّما يجمع النّاس الرّضا و السّخط و انّما عقر ناقه ثمود رجل واحد فعمّهم اللّه بالعذاب لمّا عمّوه بالرّضا فقال: «فعقروها فاصبحوا نادمين». اى گروه مردمان جز اين نيست جمع نمايد مردم به جزاى اعمال رضا داشتن و غضب نمودن و به درستى كه پى نمود ناقه ثمود را يك نفر پس فراگرفت خداى تعالى به عذاب آنها را به جهت- راضى بودن آنان پى كردن شتر را «1».

تتمّه- به روايت صحيحه، عثمان بن صهيب از پدر خود روايت نموده كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را فرمود: يا على شقى‌ترين پيشينيان كيست؟ گفت عاقر ناقه ثمود. حضرت فرمود: راست گفتى «فمن اشقى الاخرين» پس كيست شقى‌ترين آخرين؟ گفت: نمى‌دانم يا رسول اللّه. حضرت فرمود: «الّذى يضربك على هذه»: آن كسى است كه شمشير بر اين موضع تو زند، و اشاره فرمود به تارك سر امير المؤمنين عليه السّلام‌ «2».

شيخ المحدّثين صدوق (رحمه اللّه) در امالى در ذيل حديث فضيلت ماه‌

«1» نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 192 ص 650 و صبحى صالح خطبه 201، ص 319)

«2». مجمع البيان طبرسى (چ 1403 هج) ج 5 ص 499.

جلد 14 - صفحه 234

مبارك رمضان [نقل نموده‌]: امير المؤمنين عليه السّلام سؤال نمايد [از پيامبر كه‌] افضل اعمال در اين ماه چيست؟ حضرت فرمود: يا ابا الحسن افضل اعمال در اين ماه پرهيزكارى از محرّمات الهى است. بعد گريه نمايد. على عليه السّلام گويد: چه چيز شما را به گريه واداشت؟ حضرت فرمود: گريه نمايم براى آنچه حلال دانند نسبت به تو در اين ماه. كانى بك و انت تصلّى لربّك و قد انبعث اشقى الاوّلين و الاخرين شقيق عاقر ناقة ثمود فضربك ضربة على قرنك فخضب منها لحيتك. امير المؤمنين عليه السّلام گويد: عرض كردم در اين حال در سلامت دين باشم؟ فرمود: در سلامت دين تو. «1»

«1» امالى صدوق (با ترجمه كمره‌اى) (چ اسلاميه 1380 هج)- مجلس 20 ص 95.

جلد 14 - صفحه 235

سوره نود و دوم « (و الليل)»

سوره و الليل- اين سوره مباركه مكى است.

عدد آيات- بيست و يك به اتّفاق علما.

عدد كلمات- هفتاد و يك.

عدد حروف- سيصد و ده.

ثواب تلاوت آن در سوره و الشمس مذكور شد.

در سوره سابقه موكّد به قسم شد در اين سوره نيز افتتاح به قسم فرمايد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها «1» وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها «2» وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها «4»

وَ السَّماءِ وَ ما بَناها «5» وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها «6» وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «7» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «8» قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها «9»

وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها «10» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها «11» إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها «12» فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها «13» فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها «14»

وَ لا يَخافُ عُقْباها «15»

ترجمه‌

سوگند بخورشيد و انبساط نورش‌

و بماه وقتى كه در پى در آيد آنرا

و بروز وقتى كه جلوه دهد آنرا

و بشب وقتى كه بپوشاند آنرا

و بآسمان و آنكه بنا نموده آنرا

و بزمين و آنكه گسترده آنرا

و بجان آدمى و آنكه راست و درست نمود او را

پس الهام نمود باو كارهاى بد او و پرهيزكارى او را

بتحقيق رستگار شد كسيكه پاك كرد آنرا

و بتحقيق بى‌بهره ماند كسيكه آلوده كرد آنرا

تكذيب نمودند قوم ثمود براى طغيانشان‌

در وقتى كه برانگيخته شد بدبخت‌ترين آنها

پس گفت بآنها پيغمبر خدا واگذاريد شتر خدا و آبخورش را

پس تكذيب نمودند او را پس پى نمودند آنرا پس فرو پوشاند بر آنها عذاب را پروردگارشان براى گناهشان پس با خاك يكسان نمود آنها را

و نميترسد از عاقبت كار خود.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بآفتاب عالمتاب و امتداد شعاع و انبساط نورش و قبلا گوشزد شد كه خداوند بهر چه خواسته باشد قسم ياد ميفرمايد ولى بندگان بايد بنام خدا قسم بخورند و البتّه آنچه خداوند بآن قسم ياد ميفرمايد شريف و محترم است و نيز سوگند ياد فرموده بماه منير وقتى كه در پى در آيد آفتاب را بطلوعش بعد از غروب آن و اكتسابش از نور آن و نيز قسم ياد نموده بروز وقتى كه جلوه دهد و آشكارا نمايد قرص خورشيد را به‌

جلد 5 صفحه 394

انبساط خود و ارتفاع آن و بشب وقتى كه بپوشاند بخورشيد لباس سياه تاريكى را و بآسمان و قدرت قادريكه بنا نموده است آنرا با اين عظمت و بزمين و اراده صانعى كه گسترده است آنرا با اين وسعت و بجان آدمى و امر خداوندى كه تسويه و تعديل نموده قوى و اجزاء او را و متناسب و متعادل قرار داده اعضاء و جوارح و اندام او را و منقوش و مزيّن فرموده صورت او را پس الهام و اعلام فرموده باو بتوسط عقل و شرع محرّمات و واجبات او را كه كارهاى بد و كارهاى خوب است و اين يازده قسم براى آنست كه بنده بداند بتحقيق رستگار شده و بسعادت ابدى رسيده كسيكه پاك نموده نفس و جان خود را از عقائد فاسده و اخلاق رذيله و آثار اعمال قبيحه و بتحقيق محروم از خير و سعادت شده و بى‌بهره مانده كسيكه جان خود را غرق در شهوات و پنهان در كثافات عقائد و اخلاق فاسده نموده و در حديثى از امام صادق عليه السّلام از براى من زكّيها بامير المؤمنين عليه السّلام مثال آورده شده و از براى من دسّيها باوّلى و دوّمى در بيعت با آن حضرت و لامى كه معمولا در جواب قسم ميآورند براى طول كلام حذف شده و بعضى جواب قسم را مقدّر دانسته‌اند براى دلالت معامله خداوند با قوم ثمود بر معامله او با كفّار مكّه چون هر دو قوم تكذيب پيغمبر مرسل بر خودشان را نمودند و بنظر حقير خلاف ظاهر است با آنكه اصل عدم تقدير است و در هر حال قوم ثمود تكذيب نمودند پيغمبر خودشان را كه حضرت صالح بوده است براى تجاوز و طغيان از حدّ خودشان وقتى كه منبعث شد به بعث آنها و برخاست شقى‌ترين آن قوم كه قدّار نام داشت براى عقر ناقه‌اى كه حضرت صالح از كوه به اعجاز براى آنها بيرون آورده بود و شرح آن در سور سابقه مفصّلا گذشته است و در روايت نبوى عاقر ناقه معرّفى به اشقى الاوّلين شده و ابن ملجم مرادى قاتل امير المؤمنين عليه السّلام باشقى الاخرين پس حضرت صالح بآنها فرمود بگذاريد بحال خود شتر خدا را و تعدّى ننمائيد بنوبتى كه براى آن از رودخانه مقرّر شده بامر خداوند و در صورت تخلّف بدانيد كه عذاب بر شما نازل خواهد شد و اضافه آن بخدا ظاهرا تشريفى باشد چون بامر خداوند بدون اسباب ظاهرى بوجود آمده بود و آيت بزرگى بوده از آيات الهى براى قوم پس باور نكردند

جلد 5 صفحه 395

قول آنحضرت را و تكذيب نمودند وعده نزول عذاب را پس پى نمودند و كشتند آن حيوان پر خير و بركت را پس فرود آورد و احاطه داد بر آنها عذاب را پروردگارشان براى گناهشان پس يكسان نمود صغير و كبيرشان را در شمول عذاب و احدى را از آنها باقى نگذارد يا همه را با خاك يكسان فرمود و خدا از عاقبت معامله‌اى كه با قومى ميكند نميترسد و باكى ندارد چون ميداند كسى قدرت معارضه با او را ندارد و قمى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه كسيكه بعد از اين قوم هلاك شده ميباشد از عاقبت آنها نميترسد و آنكه فلا يخاف عقبيها قرائت شده و در مجمع آنرا از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و بمصاحف اهل مدينه و شام نسبت داده است و بنابر اين ظاهرا مراد بعضى از كفّار جسور مكه باشند كه از وعده عذاب خدا نميترسيدند در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسى كه زياد قرائت نمايد سوره الشمس و اللّيل و الضّحى و الم نشرح را در روز يا شب هر چه نزد او باشد و تمام اعضاء و جوارح آن حتّى مو و پوست و گوشت و خون و عروق و اعصاب و استخوانهايش شهادت ميدهند براى او در روز قيامت و خدا ميفرمايد قبول نمودم شهادت شما را براى بنده خود و مؤثر كردم آنرا براى او و ميفرمايد ببريد او را ببهشت من هر جا ميخواهد اختيار نمايد بدون منّت بمقتضاى فضل و رحمت من و گوارا باد آن بر بنده من و الحمد للّه ربّ العالمين و الصلوة و السّلام على سيّدنا محمد و آله الطاهرين.

جلد 5 صفحه 396

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا يَخاف‌ُ عُقباها «15»

سه‌ نحوه‌ تفسير ‌شده‌: 1‌-‌ فاعل‌ ‌لا‌ يخاف‌ خداوند ‌باشد‌ ‌که‌ فرمود: ربهم‌ ‌يعني‌ ‌خدا‌ خوف‌ ندارد ‌از‌ اهلاك‌ اينها زيرا كسي‌ نميتواند ‌از‌ ‌خدا‌ مؤاخذه‌ كند ‌که‌ چرا اينها ‌را‌ هلاك‌ كردي‌ نظير ‌آيه‌ شريفه‌: لا يُسئَل‌ُ عَمّا يَفعَل‌ُ وَ هُم‌ يُسئَلُون‌َ انبياء ‌آيه‌ 23.

2‌-‌ فاعل‌ عاقر ناقه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ نميترسيد چون‌ تكذيب‌ صالح‌ كرده‌ ‌بود‌ و تصور

جلد 18 - صفحه 135

نميكرد عذاب‌ نازل‌ شود.

3‌-‌ فاعل‌ حضرت‌ صالح‌ ‌باشد‌ ‌که‌ نميترسيد ‌که‌ عذاب‌ اينها دامن‌گير ‌او‌ و اصحابش‌ شود.

‌هذا‌ آخر ‌ما اردنا ‌في‌ تفسير ‌سورة‌ الشمس‌ و يتلوه‌ بقية السور ‌ان‌ شاء اللّه‌ ‌تعالي‌ بعونه‌ و توفيقه‌ و تأييده‌. و الحمد للّه‌ و الصلاة ‌علي‌ نبيه‌ و آله‌ و اللعن‌ ‌علي‌ اعدائه‌ و اعدائهم‌ و انا العبد السيد ‌عبد‌ الحسين‌ المدعو بالطيب‌.

‌سورة‌ الليل‌

بسمه‌ ‌تعالي‌ ‌له‌ الحمد و علينا الشكر و لنبيه‌ و آله‌ الصلاة و ‌السلام‌ و لاعدائهم‌ اللعن‌ ‌الي‌ يوم القيام‌.

اما كلام‌ ‌در‌ فضل‌ ‌اينکه‌ سوره‌ مباركه‌: كافي‌ ‌است‌ همان‌ حديث‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ و الشمس‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) نقل‌ شد ‌که‌ ‌در‌ فضيلت‌ ‌اينکه‌ چهار سوره‌ و الشمس‌ و الليل‌ و الضحي‌ و الم‌ نشرح‌ بيان‌ فرموده‌. بعلاوه‌ اخبار زيادي‌ ‌در‌ فضيلت‌ ‌اينکه‌ سوره‌ نقل‌ كرده‌اند ‌که‌ قبل‌ ‌از‌ خواب‌ پانزده‌ مرتبه‌ قرائت‌ شود، و ‌در‌ بعض‌ اخبار بيست‌ مرتبه‌ و ‌در‌ نماز عشاء تلاوت‌ شود و مداومت‌ ‌بر‌ قرائت‌ ‌او‌ داشته‌ ‌باشد‌، و ‌در‌ گوش‌ مصروع‌ و مغشي‌ ‌عليه‌ قرائت‌ شود مثوبات‌ زيادي‌ دارد ‌حتي‌ مثل‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ قرآن‌ ‌را‌ تلاوت‌ كرده‌ ‌باشد‌ و هيچ‌ مكروهي‌ باو متوجه‌ نميشود و ‌هر‌ مشكلي‌ ‌از‌ ‌او‌ برداشته‌ ميشود و يسر ‌در‌ امور پيدا ميكند و ثروتمند ميشود و ‌غير‌ اينها لكن‌ چون‌ سند معتبري‌ نداشت‌ ‌ما ‌از‌ نقل‌ ‌آنها‌ خودداري‌ كرديم‌.

136

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- سر انجام در آخرین آیه سوره برای این که هشدار محکمی به تمام کسانی که در همان مسیر و خط حرکت می‌کنند بدهد، می‌فرماید:

«و (خداوند) هرگز از فرجام این کار [- مجازات ستمگران] بیم ندارد» (و لا یخاف عقباها).

بسیارند حاکمانی که قدرت بر مجازات دارند ولی پیوسته از پیامدهای آن بیمناکند، و از واکنشها و عکس العملها ترسان، و به همین دلیل از قدرت خود استفاده نمی‌کنند، و یا به تعبیر صحیحتر قدرت آنان آمیخته با ضعف و ناتوانی و علمشان آمیخته با جهل است چرا که می‌ترسند توانائی بر مقابله

ج5، ص514

با پیامدهای آن را نداشته باشند.

ولی خداوند قادر متعال که علمش احاطه به همه این امور و عواقب و آثار آن دارد، و قدرتش برای مقابله با پیامدهای حوادث با هیچ ضعفی آمیخته نیست بیمی از عواقب این امور ندارد، و به همین دلیل با نهایت قدرت و قاطعیت آنچه را که اراده کرده است انجام می‌دهد.

«پایان سوره شمس»

ج5، ص515

سوره لیل [92]

اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 21 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:]

در آغاز سوره بعد از ذکر سه سوگند مردم را به دو گروه تقسیم می‌کند: انفاق کنندگان با تقوا، و بخیلانی که منکر پاداش قیامتند، پایان کار گروه اول را خوشبختی و سهولت و آرامش، و پایان کار گروه دوم را سختی و تنگی و بدبختی می‌شمرد.

در بخش دیگری از این سوره، بعد از اشاره به این معنی که هدایت بندگان بر خداست، همگان را از آتش فروزان دوزخ انذار می‌کند.

و در آخرین بخش کسانی را که در این آتش می‌سوزند و گروهی را که از آن نجات می‌یابند با ذکر اوصاف معرفی می‌کند.

در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله آمده است که فرمود:

«هر کس این سوره را تلاوت کند خداوند آنقدر به او می‌بخشد که راضی شود، و او را از سختیها نجات می‌دهد و مسیر زندگی را برای او آسان می‌سازد».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شأن نزول:]

مفسران برای کل این سوره شأن نزولی از ابن عباس نقل کرده‌اند که چنین است: «مردی در میان مسلمانان بود که شاخه یکی از درختان خرمای او بالای خانه مرد فقیر عیالمندی قرار گرفته بود، صاحب نخل هنگامی که بالای درخت می‌رفت

ج5، ص516

تا خرماها را بچیند، گاهی چند دانه خرما در خانه مرد فقیر می‌افتاد، و کودکانش آن را برمی‌داشتند، آن مرد از نخل فرود می‌آمد و خرما را از دستشان می‌گرفت.

مرد فقیر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شکایت آورد.

پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: برو تا به کارت رسیدگی کنم. سپس صاحب نخل را ملاقات کرد و فرمود: این درختی که شاخه‌هایش بالای خانه فلان کس آمده است به من می‌دهی تا در مقابل آن نخلی در بهشت از آن تو باشد! مرد گفت: من درختان نخل بسیاری دارم، و خرمای هیچ کدام به خوبی این درخت نیست- و حاضر به چنین معامله‌ای نیستم.

کسی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این سخن را شنید، عرض کرد: ای رسول خدا! اگر من بروم و این درخت را از این مرد خریداری و واگذار کنم، شما همان چیزی را که به او می‌دادید به من عطا خواهی کرد؟

فرمود: آری.

آن مرد رفت و صاحب نخل را دید و با او گفتگو کرد، صاحب نخل گفت: آیا می‌دانی که محمّد حاضر شد درخت نخلی در بهشت در مقابل این به من بدهد- و من نپذیرفتم.

خریدار گفت: آیا می‌خواهی آن را بفروشی یا نه؟

گفت: نمی‌فروشم مگر آن که مبلغی را که گمان نمی‌کنم کسی بدهد به من بدهی.

گفت: چه مبلغ؟

گفت: چهل نخل.

خریدار تعجب کرد و گفت: عجب بهای سنگینی برای نخلی که کج شده مطالبه می‌کنی، چهل نخل! سپس بعد از کمی سکوت گفت: بسیار خوب، چهل نخل به تو می‌دهم.

فروشنده (طمعکار) گفت: اگر راست می‌گوئی چند نفر را به عنوان شهود بطلب! اتفاقا گروهی از آنجا می‌گذشتند آنها را صدا زد، و بر این معامله شاهد گرفت.

سپس خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد ای رسول خدا! نخل به ملک من

ج5، ص517

در آمد و تقدیم (محضر مبارکتان) می‌کنم.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به سراغ خانواده فقیر رفت و به صاحب خانه گفت: این نخل از آن تو و فرزندان توست.

اینجا بود که سوره لیل نازل شد- و گفتنیها را در باره بخیلان و سخاوتمندان گفت.

در بعضی از روایات آمده که مرد خریدار شخصی به نام «ابو الدحداح» بود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص242

منابع