آیه 128 سوره نساء
<<127 | آیه 128 سوره نساء | 129>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اگر زنی بیم داشت که شوهرش با وی مخالفت و بد سلوکی کند یا از او دوری گزیند باکی نیست که هر دو تن به گونهای به راه صلح و سازش باز آیند، که صلح به هر حال بهتر است، و نفوس را بخل و حرص فرا گرفته. و اگر (درباره یکدیگر) نیکویی کرده و پرهیزکار باشید، خدا به هر چه کنید آگاه است.
و اگر زنی از ناسازگاری شوهرش، یا روی گردانی اش [از حقوق همسرداری] بترسد، بر آن دو گناهی نیست که با یکدیگر به طور شایسته و پسندیده آشتی کنند، [گرچه به چشم پوشی بخشی از حقوقشان باشد.] و [در حقیقت] صلح و آشتی بهتر است. و بخل، نزد نفوس [آدمیان] حاضر است [به این خاطر هر یک از دو زوج در عفو و گذشت و سازش و ادای حقوق بخل می ورزند]. و اگر [شما شوهران] نیکی کنید و [از سرکشی و ناسازگاری نسبت به زنان] بپرهیزید [از ثواب و پاداش حق بهره مند می شوید]؛ یقیناً خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
و اگر زنى از شوهر خويش بيم ناسازگارى يا رويگردانى داشته باشد، بر آن دو گناهى نيست كه از راه صلح با يكديگر، به آشتى گرايند؛ كه سازش بهتر است. و[لى] بخل [و بىگذشت بودن]، در نفوس، حضور [و غلبه] دارد؛ و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه نماييد، قطعاً خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
اگر زنى دريافت كه شوهرش با او بىمهر و از او بيزار شده است، باكى نيست كه هر دو در ميان خود طرح آشتى افكنند، كه آشتى بهتر است. و بخل و فرومايگى بر نفوس مردم غلبه دارد. و اگر نيكى و پرهيزگارى كنيد خدا به هر چه مىكنيد آگاه است.
و اگر زنی، از طغیان و سرکشی یا اعراضِ شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پارهای از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم (طبق غریزه حبّ ذات، در این گونه موارد) بخل میورزند. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد).
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نشوز: نشز (بر وزن عقل) ارتفاع يافتن و مكان مرتفع، نشوز: برترى و عصيان زن به مرد و مرد به زن.
شح: بخل يا بخل توأم با حرص. «احضرت الانفس الشح» يعنى نفوس به بخل آماده شده اند (بخل در نهاد نفس آدمى است).[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس گويد: سودة دختر زمعة كه يكى از زوجات پيامبر بود، ترسيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وى را طلاق گويد. لذا به پيامبر گفت: مرا طلاق مده و جزء زوجات خويش محسوب بدار و نوبت مرا حذف كن سپس اين آية نازل گرديد، سعيد بن مسيب از سليمان يسار نقل نمايد كه رافع بن خديج زنى داشت كه سن وى زياد بود و درباره او نازل شد.
امام محمدباقر عليهالسلام فرمايد: زوجه رافع دختر محمد بن مسلمة بوده كه شوهر وى با بودن او زن جوانى گرفت و دختر محمد بن مسلمة را طلاق گفت: تا اين كه مدت كمى به پايان عده او باقى مانده بود، شوهرش گفت: اگر ميخواهى به تو رجوع كنم و اگر ميخواهى تو را وامى گذارم تا عدّه ات تمام شود. زن بوى گفت: رجوع كن و من صبر خواهم كرد سپس اين آية نازل گرديد[۳][۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً «128»
و اگر زنى از شوهرش بيم ناسازگارى يا اعراض داشته باشد بر آن دو باكى نيست كه به گونهاى با يكديگر صلح كنند (گرچه با چشمپوشى بعضى از حقوقش باشد) و صلح بهتر است، ولى بخل وتنگنظرى، در نفْسها حاضر شده (ومانع صلح) است، واگر نيكى كنيد و تقوا ورزيد، پس بدانيد كه همانا خداوند به آنچه مىكنيد آگاه است.
نکته ها
«نُشوز»، از ريشهى «نشز»- زمين بلند- و معناى آن طغيان است. در آيهى 34 سخن از نشوز زن بود «تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ» و اينجا كلام از نشوز وسركشى مرد است.
«شح» در زن، نپوشيدن لباس خوب و ترك آرايش است. و در مرد، نپرداختن مهريّه و نفقه و نشان ندادن علاقه.
رافعبن خديج دو همسر داشت، يكى پير و ديگرى جوان. همسر مسنّ را به خاطر اختلافهايى طلاق داد و پيش از تمام شدن عدّه، به او گفت: اگر حاضر باشى به اين شرط
جلد 2 - صفحه 176
با تو آشتى مىكنم كه اگر همسر جوانم را مقدّم داشتم صبر كنى، وگرنه پس از تمام شدن مدّت عدّه، از هم جدا مىشويم. زن، آشتى را پذيرفت. سپس اين آيه نازل شد.
امام صادق عليه السلام در ذيل آيه فرمود: اين آيه مربوط به كسى است كه از همسرش لذّتى نمىبرد و بناى طلاقش را دارد، زن مىگويد: مرا طلاق نده، اگر خواستى همسر ديگرى بگير و مرا هم داشته باش. «1»
پیام ها
1- علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. در مسائل خانوادگى قبل از آنكه كار به طلاق بكشد بايد چاره اى انديشيد. «خافَتْ»
2- گذشت از حقّى براى رسيدن به مصلحت بالاتر وحفظ خانواده، مانعى ندارد و بهتر از پافشارى براى گرفتن حقّ است. «فَلا جُناحَ»
3- در مسائل خانواده، مرحلهى اوّل اصلاح خود زوجين، بدون دخالت ديگران است. اگر نشد، ديگران دخالت كنند. «أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما»
4- بهرهى همسر از همسر، حقّى قابل گذشت است. حكمى نيست كه قابل تغيير نباشد. «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا»
5- حقّ خانواده بيش از حقّ شخصى زن يا مرد است. به خاطر حفظ خانواده، بايد از حقّ شخصى گذشت. «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ»
6- صلح، هميشه با پرداخت مال نيست. گاهى گذشت از حقّ، زمينهساز مصالحه و آشتى است. و بخل مانع آن است. «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ»
7- رمز تزلزل بسيارى از خانوادهها، تنگ نظرى و بخل و حرصى است كه انسان را احاطه كرده است. «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ»
8- گذشت مرد از تمايلات جنسى و رعايت عدالت ميان دو همسر، از نمونههاى تقوا و احسان است. «إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا»
«1». كافى، ج 6، ص 145؛ وسائل، ج 21، ص 351.
جلد 2 - صفحه 177
9- نظام حقوقى اسلام با نظام اخلاقى آن آميخته است. يُصْلِحا .... تُحْسِنُوا
10- چه گذشتن از حقّ خود و چه نيكى به همسر، همه در محضر خداوند است. «فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»
11- مرد هوسباز بداند كه اگر به خاطر كاميابى خود، همسر قبل را در فشار قرار دهد و او به ناچار مسئلهاى را بپذيرد، خدا به عملكردش آگاه است. «كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً (128)
شأن نزول: از ابى جعفر عليه السّلام روايت است كه خويلد دختر محمد بن مسلم در حباله رافع بود، و او زنى جوان را به سر او آورد. خواست او را طلاق دهد. زن گفت مرا رها كن كه نوبه خود به زن تو بخشيدم. قبول نكرد. شكايت را خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض نمود. «1» و به روايت
«1» نور الثقلين، جلد 1، صفحه 557، حديث 596.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 595
كلينى از سعيد بن جبير، مردى بر زن خود بهانه جوى بود تا طلاق او دهد به جهت پيرى او، و زن به سبب تعلق قلبى با فرزندان، به فراق او رضا نمىداد و مىگفت مرا طلاق مده، هر كجا خواهى برو، من تو را بحل كردم. آيه شريفه در حكم آن نازل شد:
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً: و اگر ترسد زنى، يعنى به قرائن دريابد از شوهر خود امتناعى از صحبت او به جهت كراهت از او منع حقوق، أَوْ إِعْراضاً: يا روى گردانيدى از مجالست و مكالمه او، فَلا جُناحَ عَلَيْهِما: پس هيچ گناهى نيست بر آن دو، أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً: اينكه به صلاح آرند ميان يكديگر، صلح را، يعنى ايقاع صلح و آشتى كنند ميان هم، به آنكه زن مقدارى از مهر بخشد يا نوبت خود به زن ديگر گذارد، و مرد نيز حقوق خدمت قديمى نگاهدارد و او را از خود جدا نكند، وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ: و صلح و آشتى بهتر است از مفارقت و خصومت. و بنابر اخير جايز نيست كه مراد به آن تفصيل باشد، بلكه مراد بيان اين است كه صلح از «خيور» است، چنانچه خصومت از «شرور» است.
وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَ: و حاضر گردانيدهاند نفسها به بخل، يعنى شح را، نزد آن حاضر گردانيدهاند بر وجهى كه منقلب از آن نيست. چه طبيعت انسانى مقتضى شح است، و لذا هر يك از زوجين در مسامحت و مروت بخل مىورزد. و نزد بعضى مراد به آن نفس زنانند كه بخيلى مىنمايند بر ايثار نمودن نوبت خود بر غير. و اصحّ آنست كه مراد مرد و زن است، چه مرد شحيح است به انفاق و كسوه و قسمت و غير آن، به زنى كه او را نخواهد. و زن شحيح است بر آنكه حق خود را از نفقه و كسوه و قسمت و غيره را به زن ديگر بخشد.
اين هر دو جمله فعليهاند و محلى از اعراب ندارند، و لهذا ثانيه، مجالس اولى نيست، و غرض از ايراد اولى ترغيب است در مصالحه زوجين، و از ثانيه تمهيد عذر در مماكست، يعنى اگر زوجين با هم مماكست و مضايقه كنند، معذورند.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 596
پس بايد بعد از مصالحه حقد يكديگر را از خاطر خود قلع كنند كه آن از نتايج طبيعت است، و امتناع خود از آن در نهايت عسرت باشد.
وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا: و اگر نيكوئى و احسان ورزيد، اى مكلفان، و بترسيد و بپرهيزيد از نشوز و اعراض و نقص حق و غير آن از امور منهيه و غير مشروعه، فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً: پس بدرستى كه خداى تعالى هست به آنچه مىكنيد از احسان و خصومت دانا و بينا و آگاه به كمون امورات جزئى و كلى، صغير و كبير، سرّا و جهرا، كميت و كيفيت، و شما را جزا خواهد داد بر آن اعمال.
نكته: اقامه عالميت او به اعمال ايشان در مقام اثابت آنها، بر آن اعمال كه به حسب حقيقت، جواب شرط است، از قبيل اقامه سبب است در مقام مسبب.
تنبيه: در آيه دلالت است بر آنكه جايز است كه صلح واقع شود، به ترك قسمت، و عوض صلح منفعت باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً (128)
ترجمه
و اگر زنى بترسد از شوهر خود سرباز زدن يار و گرداندن را پس نيست گناهى بر آندو كه اصلاح نمايند ميان خودشان به صلحى و صلح بهتر است و حاضر كرده شده است نفسها را بخل و اگر نيكى كنيد و بپرهيزيد پس همانا خداوند بآنچه ميكنيد آگاه است..
تفسير
نشوز مرد استكبار از صحبت و استنكاف از اداء حقوق واجبه زن است و اعراض كنارهگيرى و ترك عشرت است اگر چه اداء حقوق واجبه را بنمايد كه اگر يكى از اين دو امر اماراتش ظاهر شد و موجب نگرانى زن گرديد مناسب و خوب است و گناهى بر آن مرد و زن نيست كه علاج واقعه را قبل از وقوع نمايند و اصلاح كنند بصلحيكه مرضىّ طرفين باشد و يكى از آنها از تمام حقوق يا هر يك از بعضى حقوق خودشان صرف نظر كنند و با يكديگر بسازند چون صلح بهتر از خصومت و الفت بهتر از فرقت است ولى افسوس كه نفوس بالطبع بخل دارند نه مرد حاضر است كه با آنكه زن را نمىخواهد با او بسازد و حقوقش را ادا نمايد و نه زن گذشت دارد كه از حقوق خود صرف نظر كند و زندگى خود را بهم نزند ولى بايد بخل را از خود دور كنند و سخا و گذشت را شعار خود نمايند چون خداوند از احسان مرد و زن بيكديگر و پرهيزكارى آنها در ترك و نقص حقوق واجبه آگاه است و هر يك را بفراخور حال خود جزا و ثواب عنايت خواهد فرمود و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه آن زنى است كه در نزد مردى است كه او را نمىخواهد و ميگويد مىخواهم تو را طلاق بدهم پس زن ميگويد من نمىخواهم مورد شماتت شوم از حقوق خودم صرف نظر كردم مرا بحال خود واگذار و اين صلحى است كه در اين آيه بيان شده است و قمى نيز قريب باين مضمون را نقل نموده است و شأن نزول آيه هم تقريبا باين مضامين ذكر شده است.
جلد 2 صفحه 134
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنِ امرَأَةٌ خافَت مِن بَعلِها نُشُوزاً أَو إِعراضاً فَلا جُناحَ عَلَيهِما أَن يُصلِحا بَينَهُما صُلحاً وَ الصُّلحُ خَيرٌ وَ أُحضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَ إِن تُحسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِيراً (128)
و اگر زني از شوهر خود خائفة شد که اداء حقوق او را نكند از نفقه و كسوه و قسمة يا از او اعراض و ترك معاشرت كند پس باكي نيست که اينکه زن و شوهر تصالح كنند به اينكه آن زن صرف نظر كند از حق خود و بازدواج باقي باشند و منجر بطلاق نشود هر نحوي که طرفين راضي باشند و اينکه تصالح بهتر از طلاق و جداييست و نفوس آنها حاضر شد بر حرص بر منع حق ديگري و اگر احسان كنيد و پرهيز از معصيت نمائيد پس محققا خدا بآنچه عمل ميكنيد خبير است.
وَ إِنِ امرَأَةٌ خافَت خوف اعم از يقين يا ظن يا احتمال عقلائيست که منشأ خوف باشد مِن بَعلِها نُشُوزاً نشوز بمعني ارتفاع است چنانچه ميفرمايد وَ إِذا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا مجادله آيه 11، يعني برخيزيد از مجلس برويد و در اينکه مقام بمعني ترفع است از حق يكديگر اگر زن اطاعت شوهر نكند در اموري که واجب است اطاعة او به اينكه تمكين نباشد ناشزه ميشود و اگر شوهر ترفع كرد در نفقه يا كسوه يا حق قسمت يا ساير امور واجبه ناشز ميشود.
أَو إِعراضاً که شوهر اعراض كند از زن و بلسان فارسي قهر كند و يا او مكالمه و مراوده و معاشرت نكند فَلا جُناحَ عَلَيهِما أَن يُصلِحا كلمه لا جناح دلالت دارد که طلاق دهد مانعي ندارد و باكي نيست که با هم تصالح كنند و صلح بمعني گذشت است از حق خود يعني زن بگويد حق نفقه يا كسوه يا حق قسمت بين ازواج که دارم صرف نظر كردم و شوهر هم راضي شد باين (صلحا) يعني هر نحو صلح باشد نسبت بجميع حقوق وَ الصُّلحُ خَيرٌ البته تصالح كند بهتر از طلاق است که
جلد 6 - صفحه 226
بكلي از هم جدا شوند.
و بالجمله بين زوج و زوجه چهار مرتبه است: مرتبه 1- اينكه نشوزي در بين نباشد و مراعات حقوق يكي ديگر را بكنند. 2- اگر نشوز پيدا شد تصالح كنند چنانچه گفته شد 3- اگر نشوز باشد و تصالح هم نكردند طلاق.
4- نشوز و عدم تصالح و عدم طلاق اينکه حرام است و آن بآن معصيت است، و اشاره باين مرتبه چهارم دارد جمله وَ أُحضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ شح حرص بر امر غير مشروع و ترك حق واجب و نسبت باداء واجبات مالي مثل خمس، زكاة، ساير حقوق واجبه اگر منع كرد بخل است و اگر حريص بر منع شد شح است و اما نسبت بحقوق غير مالي صدق بخل نميكند و لكن اگر حريص بر منع شد شح بر او صادق است و معناي اينکه جمله اينست که نفوس حاضر بشح هستند که نه تصالح ميكنند و نه طلاق و حريص بر منع حقوق يكديگر هستند.
و اشاره بمرتبه اولي دارد جمله وَ إِن تُحسِنُوا وَ تَتَّقُوا که بيك ديگر احسان كنند و پرهيز كنند از منع حقوق يكديگر و معصيت نكنند.
سؤال- اينکه سه مرتبه را در آيه شريفه بيان فرمود، اينکه جمله اخيره اشاره بمرتبه اولي و جمله قبل از اينکه جمله اشاره بمرتبه اخيره چنانچه ذكر شد و صدر آيه راجع بمرتبه دوم، اما مرتبه سوم که طلاق باشد ذكري از آن در آيه نشده جواب- از كلمه وَ الصُّلحُ خَيرٌ استفاده ميشود زيرا تصالح مسلما بهتر از مرتبه اولي نيست که احسان و تقوي باشد و نسبت بمرتبه اخيره که شح باشد هم معني ندارد چون در مرتبه اخيره خيري نيست و تجويز شرعي ندارد بلكه حرام است پس مراد خير من الطلاق است.
فَإِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِيراً اينکه جمله و لو جزاء شرط و ان تحسنوا است لكن متفرع بر هر چهار مرتبه است که هر نحوي که با يكديگر رفتار كنيد
جلد 6 - صفحه 227
خدا خبير و آگاه است و هر يك را جزاء خواهد داد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 128)
شأن نزول:
نقل شده که: رافع بن خدیج دو همسر داشت یکی مسن و دیگری جوان (بر اثر اختلافی) همسر مسن خود را طلاق داد، و هنوز مدت عدّه، تمام نشده بود به او گفت: اگر مایل باشی با تو آشتی می کنم، ولی باید اگر همسر دیگرم را بر تو مقدم داشتم صبر کنی و اگر مایل باشی صبر می کنم مدت عدّه تمام شود و از هم جدا شویم، زن پیشنهاد اول را قبول کرد و با هم آشتی کردند.
آیه شریفه نازل شد و حکم این کار را بیان داشت.
تفسیر:
صلح بهتر است
در آیه 34 و 35 همین سوره احکام مربوط به نشوز زن بیان شده بود، ولی در اینجا اشارهای به مسأله نشوز مرد کرده و می فرماید:
«هر گاه زنی احساس کند که شوهرش بنای سرکشی و اعراض دارد، مانعی ندارد که برای حفظ حریم زوجیت، از پارهای از حقوق خود صرف نظر کند، و با هم صلح نمایند» (وَ إِنِ امرَأَةٌ خافَت مِن بَعلِها نُشُوزاً أَو إِعراضاً فَلا جُناحَ عَلَیهِما أَن یصلِحا بَینَهُما صُلحاً).
سپس برای تأکید موضوع می فرماید: «به هر حال صلح کردن بهتر است» (وَ الصُّلحُ خَیرٌ).
این جمله کوتاه و پرمعنی گر چه در مورد اختلافات خانوادگی در آیه فوق ذکر شده ولی بدیهی است یک قانون کلی و عمومی و همگانی را بیان می کند که در همه جا اصل نخستین، صلح و صفا و دوستی و سازش است، و نزاع و کشمکش و جدایی بر خلاف طبع سلیم انسان و زندگی آرام بخش او است، و لذا جز در موارد ضرورت و استثنایی نباید به آن متوسل شد؟ و به دنبال آن اشاره به سر چشمه بسیاری از نزاعها و عدم گذشتها کرده می فرماید: «مردم ذاتا و طبق غریزه حبّ ذات، در امواج بخل قرار دارند» (وَ أُحضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ). و هر کسی سعی می کند تمام حقوق خود را بی کم و کاست دریافت دارد، و همین سر چشمه نزاعها و کشمکشهاست.
بنابراین اگر زن و مرد به این حقیقت توجه کنند که سر چشمه بسیاری از اختلافات بخل است، سپس در اصلاح خود بکوشند و گذشت پیشه کنند، نه تنها ریشه اختلافات خانوادگی از بین می رود، بلکه بسیاری از کشمکشهای اجتماعی نیز پایان می گیرد.
ولی در عین حال برای این که مردان از حکم فوق سوء استفاده نکنند، در پایان آیه روی سخن را به آنها کرده و توصیه به نیکوکاری و پرهیزکاری نموده و به آنان گوشزد می کند که «اگر مراقب اعمال و کارهای خود باشید و از مسیر حق و عدالت منحرف نشوید، خداوند از همه اعمال شما آگاه است» و پاداش شایسته به شما خواهد داد (وَ إِن تُحسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ صاحبان كشف الاسرار و روض الجنان از امام محمدباقر عليهالسلام و سعيد بن منصور از سعيد بن مسيب و نيز صاحب جامع البيان از سعيد بن جبير اين موضوع را روايت كرده اند ولى صاحب جامع البيان به طور كلى بدون آن كه اسمى از كسى به ميان آورد، روايت نموده و چنين گويد كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر محمد بن مسلمة در حباله نكاح رافع بن خديج بوده و چون سن وى زياد بود او را طلاق گفت و مدت كمى كه از عده او باقيمانده بود، به وى گفت: اگر بخواهى حاضرم تو را دوباره به زوجيت خود درآورم و رجوع كنم به شرط اين كه توقعى كه قبلاً از من داشتى، نداشته باشى و اگر نمى خواهى صبر كن تا عدّه ات تمام شود سپس هر جا كه خواسته باشى، مى توانى بروى زن مزبور رضايت داد. سپس اين آية نازل گرديد و نيز ابوداود و حاكم از عائشه و ترمذى در صحيح خود از ابن عباس چنين روايت كنند كه سوده دختر زمعة زوجه رسول خدا ترسيد كه پيامبر وى را طلاق گويد لذا به پيامبر گفت: حاضرم با زنان تو بنشينم و تقسيمى كه براى من قائل شده بودى به عائشه واگذار نمايم سپس اين آيه نازل گرديد.
- ↑ در تفسير برهان از قول على بن ابراهيم موضوع دختر محمد بن مسلمة با رافع بن خديج چنان كه ذكر شده است آمده با اين فرق كه جريان كار دختر محمد بن مسلمة از اثر ناسازگارى نزديك بود به طلاق سوم كشانيده شود. ولى در طلاق سوم دختر محمد بن مسلمة رضايت داد كه با رافع با وجود بر اين كه زن جوانى گرفته بود، بسازد و وى را طلاق نگويد، - و ما موضوع فقهى اين آية را در كتاب حقوق مدنى زوجين خود آوردهايم. -
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 250.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.