آیه 18 سوره ابراهیم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۴۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ ۖ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَىٰ شَيْءٍ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ

مشاهده آیه در سوره


<<17 آیه 18 سوره ابراهیم 19>>
سوره : سوره ابراهیم (14)
جزء : 13
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

مثل اعمال کسانی که به خدا کافر شدند به خاکستری می‌ماند که در روز تند باد شدید همه به باد فنا رود، که از همه کوشش خود هیچ نتیجه نبرند. این همان ضلالت (و حسرت) دور (از طریق نجات) است.

وصف حال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند [این گونه است] اعمالشان مانند خاکستری است که در یک روز توفانی، تند بادی بر آن بوزد [و آن را به صورتی که هرگز نتوان جمع کرد، پراکنده کند] آنان نمی توانند از اعمال خیری که انجام داده اند، چیزی [برای ارائه به بازار قیامت جهت کسب ثواب و پاداش] به دست آورند؛ این است آن گمراهی دور.

مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند، كردارهايشان به خاكسترى مى‌ماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده‌اند هيچ [بهره‌اى‌] نمى‌توانند بُرد. اين است همان گمراهى دور و دراز.

مثَل اعمال كسانى كه به خدا كافر شده‌اند چون خاكسترى است كه در روزى طوفانى بادى سخت بر آن بوزد. توان نگه‌داشتن آنچه را كه به دست آورده‌اند ندارند. اين است گمراهى بى‌انتها.

اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند، همچون خاکستری است در برابر تندباد در یک روز طوفانی! آنها توانایی ندارند کمترین چیزی از آنچه را انجام داده‌اند، به دست آورند؛ و این همان گمراهی دور و دراز است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

A parable of those who defy their Lord: their deeds are like ashes over which the wind blows hard on a tempestuous day: they have no power over anything they have earned. That is extreme error.

The parable of those who disbelieve in their Lord: their actions are like ashes on which the wind blows hard on a stormy day; they shall not have power over any thing out of what they have earned; this is the great error.

A similitude of those who disbelieve in their Lord: Their works are as ashes which the wind bloweth hard upon a stormy day. They have no control of aught that they have earned. That is the extreme failure.

The parable of those who reject their Lord is that their works are as ashes, on which the wind blows furiously on a tempestuous day: No power have they over aught that they have earned: that is the straying far, far (from the goal).

معانی کلمات آیه

عاصف: عصف: شدت. عاصف: شديد و تند. منظور روز طوفانى است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‌ شَيْ‌ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ «18»

مَثل (كارهاى) كسانى‌كه به پروردگارشان كفر ورزيدند، همچون خاكسترى است كه در روز طوفانى تندبادى بر آن بوزد، آنان بر حفظ ذره‌اى از آنچه بدست آورده‌اند، قادر نيستند. اين، همان گمراهىِ دور و عميق است.

نکته ها

در آيات قبل، سخن از خسران و محروميّت ستمگران لجوج بود، «وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» اين آيه توضيح همان خسارت است.

خداوند بدى‌هاى مؤمنان را در شرايطى به نيكى‌ها وحسنات تبديل مى‌كند، «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» «1» ولى اعمال بد كفّار، حسناتشان را نابود مى‌كند، «كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ» و در آيات ديگر آمده است: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» «2» يعنى اعمالشان محو مى‌شود.

قرآن در آيات زيادى مسأله‌ى پوچ شدن و بى‌ثمر بودن اعمال كفّار را مطرح كرده است: از جمله مى‌فرمايد: «وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» «3» ما اعمال آنها را مى‌آوريم و پوچ مى‌كنيم. و اگر درباره‌ى كفّار مى‌خوانيم: «فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» «4» در قيامت ميزانى براى كفار به‌پا نمى‌كنيم، شايد اشاره به همين مطلب باشد.

پیام ها

1- اعمال كفار، آتشى است كه جز خاكستر چيزى به جاى نمى‌گذارد. «كَرَمادٍ»

2- اعمال كفّار، شما را خيره و دلباخته نكند كه پوچ و بى‌ثمر است. «كَرَمادٍ»

3- كافرِ سرمست، از توبه و نجات دور است. «الْبَعِيدُ»


«1». فرقان، 70.

«2». اعراف، 147.

«3». فرقان، 23.

«4». كهف، 105.

جلد 4 - صفحه 403

4- كفر اعمال نيك را هم به باد مى‌دهد. كَفَرُوا ... أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‌ شَيْ‌ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ «18»

چون حق تعالى ذكر فرمود انواع عذاب كفار را در آيه متقدمه، در اين آيه بيان فرمايد كه اعمال آنها بتمامه ضايع و باطل است و منتفع نشوند به چيزى از آن، در اين هنگام كمال حسرت آنها حاصل آيد، زيرا در قيامت نيابند مگر عقاب شديد را، و به طريق ضرب المثل آن را حسى فرمايد:

مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ‌: از آنچه تلاوت مى‌شود بر تو، صفت غريبه آنان است كه كافر شدند به پروردگار خود، و آن صفت غريبه اين است كه:

أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ‌: كارهاى نيك ايشان مانند خاكسترى است كه سخت بگذرد به او باد در روزى كه سخت باشد باد.

عصوف، اشتداد باد است، و زمان را به آن وصف كردن، غايت مبالغه است.

ملخص معنى آن كه: عملهاى كفار كه در صورت خير نمايد از قبيل صله رحم و احسان و صدقه و برّ بوالدين و مهماندارى و غير آن از خيرات، مانند توده خاكسترى باشد كه باد شديد بر آن وزد و به هوا برده در اطراف پراكنده سازد كه هيچكس بر جمع كردن آن قادر نيست و از آن نفع نگيرد، همچنين كفر، ابطال و حبط و محو نموده، به حيثيتى كه از آن خبر و اثرى نيست؛ و در روز قيامت، لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‌ شَيْ‌ءٍ: قادر نباشند كافران از آنچه كرده‌اند در دنيا بر چيزى، و هباء منثور گشته، مطلقا اثرى از ثواب پيدا نباشد، زيرا اعمال آنها را بر وفق قربت و رضاى الهى نبوده تا ثوابى بر آن مترتب شود.

قول ديگر در معنى آيه آنكه: مثل اعمال آنان كه انكار نمودند ذات احديت الهى را با ظهور ادلّه آفاقيه و انفسيه و به ستايش و پرستش غير، مشغول و

جلد 7 - صفحه 37

مشتهات نفسانى را خير دانسته، مدت مديد عمر شريف را در آن صرف نموده به زعم انتفاع از آن و عاقبت مانند توده خاكسترى است كه باد شديد آن را متفرق سازد به قسمى كه هيچ اثرى از آن نباشد، همچنين اعمال كفره در قيامت اثرى كه گمان داشتند نابود، بلكه وبال و خسران براى آنها باقى باشد. ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ: آن گمراهى، يا گمان ايشان كه نيكى نموده‌اند او است گمراهى در غايت دورى از حق؛ و مثل اين است قوله تعالى‌ (وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً) «1» اعمال كفار گرچه به ظاهر حصولى هست به حكم وقوع، و استحقاق آن را محصول نباشد از ثواب.

تبصره: آيه شريفه دليل است بر بطلان قول مجبره، زيرا اضافه عمل به ايشان نموده، پس كاشف است از آنكه صدور افعال از بندگان است. و بعلاوه اگر مختار در فعل و ترك نباشند، هر آينه عقاب آنها لغو، و از خداوند حكيم محال است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا فَأَوْحى‌ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ «13» وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «14» وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15» مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى‌ مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ «16» يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ «17»

مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‌ شَيْ‌ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ «18»

ترجمه‌

و گفتند آنانكه كافر شدند به پيغمبرانشان هر آينه بيرون كنيم شما را از زمين خودمان مگر آنكه گرديد وارد در كيش ما پس وحى فرستاد بايشان پروردگارشان كه هر آينه هلاك ميكنيم البته ستمكاران را

و هر آينه سكونت ميدهيم شما را در آنزمين بعد از ايشان اين از براى كسى است كه بترسد از مقام من و بترسد از وعده عذاب من‌

و طلب فتح نمودند و بى‌بهره ماند هر گردن كش حقّ ناپذيرى‌

از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون‌

جرعه جرعه مى‌آشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مى‌آيد او را مرگ از همه جا و نيست او مرده و از پس آن عذابى است دشوار

مثل آنانكه كافر شدند بپروردگارشان اين است، كارهاشان مانند خاكسترى است كه سخت بوزد بر آن باد در روز كه باد سخت ميآيد توانا نباشند از آنچه كسب نمودند بر چيزى اين است آن گمراهى دور از حقّ..

تفسير

كفّار از اقوام انبياء عظام در جواب ايشان گفتند و قسم ياد نمودند كه يكى از دو امر واقع خواهد شد يا ما شما را از ديار خودمان بيرون ميكنيم يا شما وارد ميگرديد در دين ما و باين لحاظ گفته‌اند عود بمعناى صيرورت است چون مقام انبياء عظام مبرّى است از آنكه قبلا متديّن بدين آنها بوده باشند تا عود بمعناى برگشت صادق باشد و محتمل است اينكلام را آنها بر حسب گمان خودشان گفته باشند يا مخاطب انبياء و اهل ايمان بايشان باشند و نسبت عود بايشان از باب تغليب باشد در هر حال خداوند براى تسليت خاطر انبياء وعده فرمود كه دشمنان ايشانرا كه ستمكاران بخويش و خلق بودند هلاك فرمايد و ايشان و دوستانشان را در منازل و مساكن آنها جاى گزين و مستقر كند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه كسيكه اذيّت كند همسايه خود را براى طمع در مسكن او خداوند خانه او را نصيب آن همسايه‌اش فرمايد بمفاد اين آيه شريفه و اين هلاك دشمنان و جاى دادن دوستان از اهل ايمان را در منازل آنها براى كسانى است كه بترسند از موقفى كه خداوند براى حساب آنها معين فرموده است در قيامت و نيز بترسند از وعده‌ئيكه خداوند راجع بعذاب آنها داده و طلب فتح و ظفر نمودند انبياء از خداوند بر دشمنان خودشان يا خواستند كه حكم فرمايد بين ايشان و آنها بعدل چون فتاحة بمعناى حكومة آمده است و خداوند اجابت فرمود و دشمنان سركش و متكبّر و معاند ايشان كه از قبول‌

جلد 3 صفحه 225

حقّ استنكاف و استكبار داشتند خائب و خاسر و بى‌بهره و نصيب از دنيا و آخرت شدند و در توحيد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مراد كسانى هستند كه ابا نمودند از گفتن لا اله الا اللّه و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده عنيد كسى است كه اعراض از حقّ نمايد و در كنار آن جبّار عنيد آتش جهنّم است كه او مشرف است بآن و واقع ميشود در آن پس از مرگ و چون تشنه شود باو مى‌آشامانند از چرك و خونى كه جارى ميشود از فروج زنان زناكار در آتش چنانچه از امام صادق عليه السّلام در مجمع روايت نموده است و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون آن آب را نزد او آورند و اظهار تنفّر كند و نزديك بروى او شود گوشت صورتش كباب گردد و پوست سرش بيفتد و چون بياشامد، آنچه در اندرون او است پاره پاره شود و از دبرش بيرون آيد چنانچه در كتاب خدا بيان شده است و بزحمت آنرا جرعه جرعه بياشامد و ممكن نباشد كه بتواند آنرا بسهولت تناول كند و موجبات مرگ از هر جهت بر او احاطه نمايد و با اين وصف نميرد و راحت نشود و باز در پى عذاب شديدترى دارد تا برسد بعذابيكه در شدّت و مدّت و عدّت نهايت نداشته باشد. حال كسانيكه منكر خدا و پيغمبر او شدند كه بايد ضرب المثل باشد در دورى از حقّ و حقيقت آنستكه اعمال خيريّه آنها مانند صله رحم و انفاق بفقراء و دستگيرى از ضعفاء و غيرها در بى‌ثمرى براى آنها بسبب كفر و فقد شرط قبول اين اعمال كه ايمان بخدا و پيغمبر و امام است مانند خاكسترى است كه بشدّت بوزد بر آن باد در روز كه بواسطه شدّت باد در آنروز از باب مبالغه اطلاق باد شديد بر آن شده و پراكنده كند آن خاكستر را بطوريكه نتوان چيزى از آن جمع آورى نمود چون آنها هم از اعمال خيريّه خود در قيامت نميتوانند هيچ استفاده نمايند و ابدا بحال آنها فائده ندارد اين كفر كه اين اثر را دارد آن گمراهى دور از حقّ و خطاء دور از صواب است و خسارتى است كه فوق آن تصوّر نشود و جاى هيچ شكّ و ترديد نيست ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مَثَل‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا بِرَبِّهِم‌ أَعمالُهُم‌ كَرَمادٍ اشتَدَّت‌ بِه‌ِ الرِّيح‌ُ فِي‌ يَوم‌ٍ عاصِف‌ٍ لا يَقدِرُون‌َ مِمّا كَسَبُوا عَلي‌ شَي‌ءٍ ذلِك‌َ هُوَ الضَّلال‌ُ البَعِيدُ «18»

مثل‌ كساني‌ ‌که‌ كافر شدند بپروردگار ‌خود‌ اعمال‌ ‌آنها‌ مثل‌ خاكستري‌ ‌است‌ ‌که‌ باد شديد بآن‌ بوزد ‌در‌ روزي‌ ‌که‌ باد تند ميوزد ‌که‌ تمام‌ اعمال‌ ‌آنها‌ پراكنده‌ ‌در‌ هوا ميشود ‌که‌ ديگر قدرت‌ ندارند ‌از‌ جمع‌ آوري‌ و بهره‌برداري‌ ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كردند ‌بر‌ شيئي‌ اينست‌ ‌آن‌ گمراهي‌ بسيار دور ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد وَ قَدِمنا إِلي‌ ما عَمِلُوا مِن‌ عَمَل‌ٍ فَجَعَلناه‌ُ هَباءً

جلد 11 - صفحه 375

مَنثُوراً فرقان‌ ‌آيه‌ 24.

مَثَل‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا بِرَبِّهِم‌ كافر برب‌ّ فقط طبيعي‌ نيست‌ ‌که‌ منكر وجود حضرت‌ اله‌ ‌باشد‌ مشركين‌ ‌که‌ منكر توحيد هستند ‌هم‌ كافر بربهم‌ هستند مجسّمه‌ و منكرين‌ توحيد صفاتي‌ ‌ يا ‌ افعالي‌ و منكرين‌ عدل‌ الهي‌ و منكرين‌ رسالت‌ رسولهاي‌ خداوند و منكر فرامين‌ ‌او‌ مثل‌ قرآن‌ و نصب‌ خلفاء اللّه‌ و مبدع‌ ‌در‌ دين‌ و منكر ضروريات‌ دين‌ ‌هم‌ كافر بربهم‌ هستند ‌ يا ‌ ملحق‌ بآنها.

و بالجمله‌ ‌غير‌ مؤمن‌ چون‌ ايمان‌ اولين‌ شرط صحت‌ اعمال‌ ‌است‌ و ‌لو‌ بخيال‌ ‌خود‌ عبادت‌ ‌باشد‌ مثل‌ عبادت‌ اصنام‌ و اطاعت‌ خلفاء جور ‌که‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌ يا ‌ صادق‌ عليهما ‌السلام‌ مرويست‌ ‌در‌ حق‌ قتله‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ فرمود

ازدلف‌ ‌عليه‌ ثلاثون‌ الفا ‌کل‌ يتقرب‌ ‌الي‌ اللّه‌ بدمه‌.

أَعمالُهُم‌ كَرَمادٍ خاكستر اولا ‌از‌ ‌بين‌ بردن‌ شيئي‌ ‌است‌ مي‌گويي‌ فلان‌ چيز خاكستر شد ‌يعني‌ بكلي‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌ فقط اثري‌ ‌از‌ ‌او‌ باقي‌ مانده‌ ‌که‌ خاكستر ‌باشد‌ اشتَدَّت‌ بِه‌ِ الرِّيح‌ُ باد بآن‌ خاكستر بوزد آنهم‌ فِي‌ يَوم‌ٍ عاصِف‌ٍ ‌که‌ باد تند شديد دامنه‌ داري‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ذره‌اي‌ ‌از‌ ‌آن‌ خاكستر باقي‌ نگذارد و ‌او‌ ‌را‌ ‌کان‌ ‌لم‌ يكن‌ كند و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ لا يَقدِرُون‌َ مِمّا كَسَبُوا عَلي‌ شَي‌ءٍ چگونه‌ قدرت‌ داشته‌ باشند ‌بر‌ جمع‌ آوري‌ ‌آن‌ خاكسترها و برگردانيدن‌ ‌آنها‌ بصورت‌ اولي‌ ذلِك‌َ هُوَ الضَّلال‌ُ البَعِيدُ انسان‌ ‌که‌ ‌از‌ جاده‌ مستقيم‌ خارج‌ ميشود ‌در‌ ضلالت‌ ميافتد ‌هر‌ چه‌ دورتر شود ضلالتش‌ بيشتر ميشود ‌که‌ ديگر ممكن‌ نيست‌ راه‌ ‌را‌ پيدا كند انسان‌ ‌اگر‌ ايمانش‌ ‌از‌ دست‌ نرود و ‌لو‌ مرتكب‌ معاصي‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ضلالت‌ ‌است‌ و لكن‌ ممكن‌ ‌است‌ بتوبه‌ و استغفار و اسباب‌ ديگر برگردد ولي‌ ‌اگر‌ تمام‌ صفحه‌ قلب‌ سياه‌ شد و قساوت‌ ‌او‌ ‌را‌ گرفت‌ ديگر ممكن‌ نيست‌ برگشتن‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌

‌لا‌ يرجي‌ بخير

و ‌در‌ خبر ديگر

صار قلبه‌ منكوسا.

376

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 18)- خاکستری بر سینه تندباد! در این آیه مثل بسیار رسایی برای اعمال افراد بی‌ایمان بیان شده که بحث آیات گذشته را در زمینه عاقبت کار کفار تکمیل کرده، می‌فرماید: «اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند همچون خاکستری است در مقابل تندباد در یک روز توفانی»! (مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ).

ج2، ص503

منظور از «أَعْمالُهُمْ» همه اعمال آنهاست حتی اعمال ظاهرا خوبشان که در باطن رنگ شرک و بت پرستی داشت.

همان گونه که خاکستر در برابر تندباد، آن هم در یک روز طوفانی آنچنان پراکنده می‌شود که هیچ کس قادر بر جمع آن نیست، همین گونه منکران حق «توانایی ندارند که چیزی از اعمالی را که انجام داده‌اند به دست آورند» و همگی بر باد می‌رود و دستهایشان خالی می‌ماند (لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی شَیْ‌ءٍ).

«و این همان گمراهی دور و دراز است» (ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع