آیه 63 سوره هود
<<62 | آیه 63 سوره هود | 64>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
صالح گفت: آیا رأی شما چیست اگر من بر دعوی خود معجز و دلیلی از طرف خدا در دست داشته باشم و او مرا از نزد خود رحمتی (مقام نبوت) داده باشد، اگر باز هم فرمان او نبرم در این صورت مرا در برابر (قهر) خدا که یاری تواند داد؟ که شما بر من جز ضرر و زیان چیزی نخواهید افزود.
گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر من بر دلیلی روشن از سوی پروردگارم متکی باشم و از سوی خود رحمتی به من عطا کرده باشد، چنانچه [در ابلاغ پیامش] از او نافرمانی کنم، چه کسی مرا [از عذابش] نجات می دهد؟ پس شما [در صورتی که خواسته های بی جایتان را بپذیرم] چیزی جز خسارت بر من نمی افزایید.
گفت: «اى قوم من، چه بينيد، اگر [در اين دعوا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مىكند؟ در نتيجه، شما جز بر زيان من نمىافزاييد.»
گفت: اى قوم من، چه گوييد اگر از پروردگارم حجتى به همراه داشته باشم و او مرا رحمت خويش ارزانى كرده باشد، چه كسى مرا يارى مىكند اگر از فرمانش سرپيچى كنم؟ اگر از شما فرمان برم جز به زيان من نخواهيد افزود.
گفت: «ای قوم! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رحمتی از جانب خود به من داده باشد (، میتوانم از ابلاغ رسالت او سرپیچی کنم)؟! اگر من نافرمانی او کنم، چه کسی میتواند مرا در برابر وی یاری دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیانکار بودنتان، چیزی بر من نمیافزاید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تخسير: خسر و خسران: كم شدن و كم كردن . زيان و نقصان رأس المال را از آن خسران گويند . «تخسير»: به خسران انداختن و تباه كردن..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ «63»
(صالح) گفت: اىقوم من! آيا نظر شما اين است كه اگر از طرف پروردگارم معجزه داشته باشم واز جانب او مشمول رحمت شده باشم، (لب فروبندم و تبليغ نكنم؟) پس اگر من خدا را معصيت كنم (و رسالتالهى را انجام ندهم)، چه كسى در برابر (قهر) او ياريم خواهد كرد؟ پس شما جز خسارت و زيان چيزى به من نمىافزاييد.
پیام ها
1- اديان آسمانى و رهبران الهى، نه با زور و تهديد و جهل، بلكه با بيّنه، معجزه و دليلهاى روشن، مردم را به خدا و توحيد دعوت مىكنند. «بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي»
2- مقام نبوّت، يك رحمت ويژهى الهى بر بندگان خاص است. «وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً»
3- پيامبران در صورت سهلانگارى در رسالت، گرفتار قهر الهى مىشوند. «فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ»
4- با خيالِ خوشايند مردم وحمايت آنان، دست از خدا وراه او برنداريم كه مردم منحرف، جز خسارت چيزى به ديگران نمىافزايند. «فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ»
5- مخالفت با حق، خسارت است. «تَخْسِيرٍ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 84
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63)
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ: فرمود صالح اى قوم من، خبر دهيد مرا. إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي: اگر باشم بر حجتى روشن از جانب پروردگار خود.
نكته: ترديد كلام، به اعتبار مخاطبين است كه شك داشتند بر حقانيت او.
وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً: و عطا كرده باشد مرا از جانب خود نبوتى كه لازم رحمت واسعه حق است. فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ: پس كيست كه يارى كند و باز دارد مرا از عذاب الهى، إِنْ عَصَيْتُهُ: اگر من نافرمانى كنم ذات سبحانى را
جلد 6 - صفحه 96
در تبليغ رسالت و منع از اشراك. حاصل آنكه اگر چنانچه من بر حق و اين نبوت افاضه رحمت الهيه و من مخالفت او نمايم در دعوت براى خاطر شما، پس ناصرى نيست و احدى مرا يارى نكند در دفع و منع عذاب سبحانى.
فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ: پس شما نمىافزائيد مرا غير از نسبت دادن زيانكارى به من به ابطال و تضييع شما آنچه حق تعالى به من عطا فرموده از نبوت و استتباع شما مرا در دين و ملت پدران خود. يا زياد نمىكنيد شما به گفتار خود: «أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا» مرا جز نسبت دادن من شما را به خسارت. يا اگر تابع شما شوم و اجابت سخنان شما نمايم، به منزله كسى باشم كه زيانكارى را آنا فآنا زياد گرداند، يا تقليد آباء و اقتداى به ايشان نيست مگر زيانكارى.
خلاصه هرچه حضرت صالح عليه السّلام ايشان را دعوت به ايمان فرمود قبول ننموده در طغيان افزودند، و گفتند: ما به تو ايمان نمىآوريم تا بيرونآورى براى ما از اين سنگ، شتر ماده كه ده ماهه آبستن باشد. و آن سنگى بود كه مىپرستيدند و هر سال نزد آن، جمعيت نموده، قربانيها مىكردند. پس خداى تعالى براى اتمام حجت به قدرت كامله، كوه شكافته، صداى عظيم ظاهر شد كه نزديك بود عقلها زائل گردد. ناگاه سر ناقه از آن شكاف هويدا و هنوز تمام گردنش بيرون نيامده بود كه شروع كرد به نشخوار كردن، پس جميع بدنش بيرون آمده به روى زمين ايستاد. چون اين حال غريب و معجزه عجيب مشاهده نمودند، درخواست نمودند كه بچه او هم آيد. فورا به امر الهى بچه شتر خارج و به اطراف شتر مىگرديد، حضرت صالح عليه السّلام از راه نصيحت فرمود:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61) قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (62) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63) وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (64) فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (65)
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (66) وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (67) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (68)
ترجمه
و فرستاديم بسوى قوم ثمود برادرشان صالح را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست شما را هيچ خدائى مگر او، او آفريد شما را از زمين و عمر داد شما را در آن پس طلب آمرزش كنيد از او پس باز گشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است
گفتند اى صالح بتحقيق بودى تو در ميان ما محلّ اميد پيش از اين آيا نهى ميكنى ما را از آنكه بپرستيم آنچه را ميپرستيدند پدران ما و همانا ما هر آينه در شكّى هستيم از آنچه ميخوانى ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا اگر من باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و داده باشد مرا از خود رحمتى پس كيست كه يارى كند مرا از عذاب خدا اگر نافرمانى كنم او را پس زياد نميكنيد براى من مگر نسبت زيانكارى
و اى قوم من اين شتر خدا است براى شما با آنكه نشانه قدرت است پس بگذاريدش بخورد در زمين خدا و نرسانيد به آن آزارى پس ميگيرد شما را عذابى نزديك
پس پى كردند آنرا پس گفت برخوردار شويد در سراى خودتان سه روز اين وعدهايست غير دروغ
پس چون آمد فرمان ما نجات داديم صالح را و آنانكه ايمان آوردند با او برحمتى از خودمان و از رسوائى آنروز همانا پروردگار تو او است نيرومند توانا
و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح كردند در خانههاشان بر جاى ماندگان
گويا نبودند در آن هرگز آگاه باشيد همانا قوم ثمود كافر شدند بپروردگارشان آگاه باشيد دورى از رحمت است براى ثمود.
تفسير
خداوند پس از حضرت هود حضرت صالح را مبعوث بر قبيله ثمود فرمود و آنها بنابر نقل اكمال از امام باقر عليه السّلام كمتر از چهل خانوار بودند اهل يك ده در كنار دريا و بعضى گفتهاند در وادى القرى بين شام و مدينه منزل داشتند و قوم عاد در يمن بودند در هر حال مأموريّت او هم مانند انبياء گذشته دعوت بتوحيد بود و نسبت برادر بقوم مكرّر بيان شده كه بملاحظه معمول عرب است كه اهل هر قبيلهاى يكديگر را برادر ميخوانند و آنحضرت پس از دعوت بتوحيد و نفى شرك فرمود خداوندى كه شما را در بدو امر از خاك آفريد و فعلا هم نطفهاى را كه شما از آن بوجود ميآئيد از موادّ ارضيّه خلق ميفرمايد و بشما طول عمر عنايت فرموده اگر استعمر كم مأخوذ از عمر باشد چون گفتهاند عمر آنها از سيصد تا هزار سال بوده يا شما را مأمور
جلد 3 صفحه 94
بعمران و آبادى زمين فرمود اگر مأخوذ از عمارت باشد زيرا اين عمل مطلوب و موجب طول عمر است يا شما را متمكّن از عمارت و محتاج بسكونت در زمين فرمود در هر حال چنين خداوندى مستحقّ پرستش و ستايش است نه بتهائيكه شما آنها را بدست خودتان ميسازيد پس طلب مغفرت نمائيد از خداوند براى گناهان گذشته خودتان و ثابت باشيد بر توبه و رجوع كنيد بپرستش حقّ از پرستش باطل و بدانيد كه رحمت خداوند نزديك به بنده موحّد است و اجابت ميكند دعاى او را و احاطه دارد بخلق و ميشنود دعاى آنها را و اگر صلاح باشد مستجاب ميفرمايد آنها در جواب گفتند اى صالح تو قبل از اين محلّ رجاء و مورد اميدوارى ما بودى در هر امر خيرى براى عقل و كفايت و درايت و خيرخواهى كه از تو بروز داشت نسبت بهمه ما ولى اينك اميدها از تو قطع شد چون ما را از عبادت بتها كه دين پدران ما بوده نهى ميكنى و دعوت مينمائى ما را بتوحيد و نفى شرك با آنكه ما يقين نداريم بصدق مدّعاى تو بلكه شك داريم بطوريكه موجب تزلزل خاطر ما شده نسبت بخودت و دينى كه آوردهاى حضرت صالح در جواب فرمود اى قوم من اگر براى من به بيّنه و برهان قطعى واضح توحيد خدا ثابت و مدلّل باشد و مرا مبعوث بر شما فرموده باشد و بخواهم با شما مماشاة نمايم و بوظيفه خودم كه دعوت است عمل ننمايم كدام يك از شما ميتوانيد با من همراهى كنيد و عذاب خدا را از من دفع نمائيد با آنكه مستحقّ عقابم پس متابعت من از شما و همراهى شما با من جز زيانكارى واقعى و نسبت آن براى من و شما فائدهاى ندارد چون تخسير مانند تفسيق بمعناى نسبت زيانكارى است خلاصه آنكه اين مدارا و مماطله براى من و شما چيزى جز نسبت زيانكارى و واقع خسران اضافه نمينمايد و اگر براى رفع تزلزل خاطر خودتان و اطمينان بصدق مدّعاى من محتاج بشاهد و معجزه باشيد اين ماده شتر كه بكيفيّت مخصوصه بهت آور براى شما از كوه بيرون آوردم و باين مناسبت ناقة اللّه خوانده ميشود كه اسباب عاديه در پيدايش او نبوده بلكه فقط باراده الهيّه موجود شده است و بر نفع شما است كه تمامتان از شيرش بهرهمند ميشويد معجزه قطعيّه و گواه صدق من است و ديگر نبايد شكّى داشته باشيد و مبادا آنرا آزار نمائيد بگذاريد در زمين خدا بچرد و از آب رودخانه بياشامد و بهمان ميزان بشما شير بدهد و اگر
جلد 3 صفحه 95
تخلف نمائيد بزودى عذاب الهى بر شما نازل خواهد شد ولى اين نصايح مشفقانه بخرج آنقوم عنود نرفت و عاقبت يكنفر از آنها با رضايت سايرين متصدّى قتل آن حيوان شد و همه از گوشت او خوردند و شريك در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حيات داد و بعد از آن وعده عذاب قطعى كه دروغ و قابل تخلّف نيست و بعد از نزول عذاب آنحضرت و اهل ايمان مشمول رحمت الهى شدند و از ذلّت و رسوائى و عذاب آنروز و روز قيامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاريّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصيحه مهيب آسمانى مردند و برو بزمين افتادند و ديگر از جاى خودشان برنخاستند مانند آنكه هيچوقت در دنيا نبودند و بكلّى آثارشان محو شد و باقى نماند براى آنها جز تنبيه الهى اهل عالم را بكفرشان و تأكيد آنرا بلعن آنها براى افاده استحقاقشان يا اخبار از محروميّت آنها از رحمت الهيّه و تفصيل اين قصه در سوره اعراف با بيان وافى گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ يا قَومِ أَ رَأَيتُم إِن كُنتُ عَلي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّي وَ آتانِي مِنهُ رَحمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِن عَصَيتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيرَ تَخسِيرٍ (63)
فرمود اي قوم من آيا مشاهده ميكنيد و درك مينمائيد که اگر بوده باشم بر بيّنه و دليل و معجزه از جانب پروردگارم و آمده باشد مرا از طرف او رحمت و تفضلي پس كيست مرا ياري كند از عذاب الهي اگر مخالفت او را كنم و عصيان اوامر او را بنمايم پس شما قوم بر من زياد نميكنيد غير از خسران و زيان را قالَ يا قَومِ أَ رَأَيتُم رؤيت در اينجا بمعني بصيرت قلب است که درك و تعقل و تدبر و تأمل و تفكر باشد که إِن كُنتُ عَلي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّي بينة بر حسب معني حقيّت چيزي را گويند که مدعي را واضح و روشن كند و مورث قطع و يقين گردد و در مقام خود ادله قطعيه را بر هشت قسم بيان كردهايم عقل مستقل و عقل غير مستقل و نصّ قرآن و نصّ خبر متواتر و نصّ خبر محفوف بقرائن قطعيه و اجماع قطعي و ضرورت دين و ضرورت مذهب هر كدام بجاي خود و مسئله اثبات نبوت خاصه بحكم عقل غير مستقل است زيرا بعد از دعوي نبوت و و جدان جميع شرائط نبوت و فقدان موانع که در مجلد اول كلم الطيب در باب نبوت عامه بيان كردهايم اگر اقامه معجزه يا اخبار نبي ثابت النبوة يا وصي ثابت الوصاية يا
جلد 11 - صفحه 80
معصوم ثابت العصمة بر طبق دعوي او شد عقل حكم ميكند بوجوب قبول و تصديق و ايمان بآن و حجت بر امت تمام ميشود و راه عذر منقطع ميگردد.
وَ آتانِي مِنهُ رَحمَةً که او مرا باين مقام رسالت انتخاب فرموده پس از تفضلات باز توقع داريد که من دست از دعوت خود بردارم و شما را واگذارم که در شرك و معاصي فرو رويد و خود را مورد غضب الهي در آورم.
فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ كدام يك از شما ميتوانيد که مرا از عذاب الهي نجات دهيد إِن عَصَيتُهُ اگر معصيت و نافرماني او كنم بعلاوه از اينكه نميتوانيد مرا ياري كنيد فَما تَزِيدُونَنِي غَيرَ تَخسِيرٍ زيرا مضافا بمعصيت خود گناهان شما هم پاي من نوشته ميشود و در عقوبتهاي شما هم شركت دارم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 63)- اما این پیامبر بزرگ الهی بدون آن که از هدایت آنها مأیوس گردد، و یا این که سخنان پر تزویرشان در روح بزرگ او کمترین اثری بگذارد، با متانت خاص خودش چنین پاسخ «گفت: ای قوم من! ببینید اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رحمتی از جانب خود به من داده باشد» آیا میتوانم رسالت الهی را ابلاغ نکنم و با انحرافات و زشتیها نجنگم؟! (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً).
در این حال «اگر من نافرمانی او کنم، چه کسی میتواند مرا در برابر وی یاری دهد»؟ (فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ).
«پس (استدلال به روش نیاکان و این گونه سخنان) شما جز اطمینان به زیانکار بودنتان چیزی بر من نمیافزاید»! (فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم