بگو که شما (هر چه خواهید) انفاق کنید (صرف مخارج جنگ و تبلیغات مزوّرانه کنید) چه از روی میل و چه کراهت، هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد، زیرا (کار شما خودنمائی است و) شما مردمی بوده که سخت به فسق خو گرفتهاید.
بگو: [ای منافقان!] چه از روی میل و رغبت یا بی میلی و اکراه انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نشود؛ زیرا شما گروهی فاسق هستید.
بگو: «چه به رغبت چه با بىميلى انفاق كنيد، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، چرا كه شما گروهى فاسق بودهايد.»
بگو: خدا از شما نمىپذيرد، چه از روى رضا انفاق كنيد چه از روى كراهت، زيرا مردمى نافرمان هستيد.
بگو: «انفاق کنید؛ خواه از روی میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمیشود؛ چرا که شما قوم فاسقی بودید!»
این آیه درباره عبدالله بن ابى رئیس منافقین نازل گردیده و در آن از وى توبیخ و سرزنش شده است.[۲]
ابن عباس گوید: جد بن قیس گفت وقتى که من زنان را ببینم نمى توانم صبر کنم، بلکه مفتون و دلباخته آنان مى گردم و به رسول خدا صلى الله علیه و آله مى گفت حاضرم تو را با مال خودم کمک کنم ولى در جنگ حاضر نشوم، سپس این آیه نازل گردید[۳].[۴]
(به منافقانى كه به جاى حضور در جبهه، قصد كمك مالى دارند) بگو: چه از روى علاقه انفاق كنيد وچه از روى كراهت، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، زيرا شما قومى فاسق بودهايد.
نکته ها
به گفتهى تفاسير، منافقانى كه در جنگ تبوك شركت نكردند، مىخواستند با كمك مالى به جبهه، خود را شريك پيروزى بدانند.
قبول نشدن انفاق منافقان، يا به اين معنى است كه در دنيا كمكهاى مالى از آنان دريافت نمىشود، يا آنكه در آخرت پاداشى ندارند.
پیام ها
1- انفاق تنها براى سير كردن شكم نيست، اصلاح روح و رشد معنوى هم مورد نظر اسلام است. «أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً»
2- روح، نيّت و باطن افراد، در ارزش اعمالشان اثر دارد. منافقى كه از پيروزى مسلمانان ناراحت و از آسيب رسيدن به آنان خوشحال مىشود، اعمالش با اين آلودگى باطن، بىاثر است. أَنْفِقُوا ... لَنْ يُتَقَبَّلَ
3- خدمات وانفاقهاى منافقان، بىارزش است وحبط مىشود. أَنْفِقُوا ... لَنْ يُتَقَبَّلَ
4- هر كمكى را از هر كسى قبول نكنيم. «لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ»
5- شرط قبولى اعمال، تقوا و پاكدلى است و مسائل سياسى، اجتماعى، عبادى و اخلاقى با هم پيوند دارند. لَنْ يُتَقَبَّلَ ... كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ
6- فسق، مانع قبولى اعمال است. إِنَّكُمْ ... فاسقين
بعد از آن فرمايد كه اين منافقين با ثبوت در كفر، انفاق آنها فايدهاى نخواهد
ج5، ص 119
داشت:
قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً: بگو اى پيغمبر، چون نفقه كنيد از روى طوع و رغبت، يا به كره و نفرت، به هيچ وجهى، لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ: هرگز قبول گرديده نشود از شما. إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ: بدرستى كه شما هستيد گروهى خارج شدگان از اسلام، و انواع صدقات و خيرات و مبرات از كافر قبول نشود. يا بتحقيق شما هستيد متمردين از طاعت الهى، و حق تعالى قبول صدقات فرمايد از مؤمنين مخلصين. در منهج- مروى است كه جند بن قيس به حضرت رسالت عرض كرد: اجازه تخلف مىطلبم، چه آمدن من به حرب بنى الاصفر متعسر است، اما لشكر تو را به مال خود مساعدت نمايم. حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود كه اى پيغمبر، انفاق او مقبول درگاه ما نخواهد شد به سبب نفاقش.
در انوار گفته: نفى تقبل محتمل امرين است: اول- آنكه آن مال را از شما قبول نكنند، بنابراين نهى مسلمانان است از اخذ مال منفقين متخلفين. دوم- آنكه قبول درگاه الهى نشود و ثوابى بر آن مترتب نخواهد بود.
بگو انفاق كنيد برغبت يا كراهت هرگز قبول نمىشود از شما همانا شما بوديد گروه متمرّدان
و باز نداشت ايشانرا كه قبول شود از آنها انفاقهاشان مگر آنكه آنان كافر شدند بخدا و به پيغمبرش و نمىآيند بنماز مگر آنكه آنها كسلانند و انفاق نميكنند مگر آنكه آنها كراهت دارندگانند
پس بشگفت نياورد ترا مالهاى آنها و نه فرزندان آنها جز اين نيست كه ميخواهد خدا آنكه عذاب كند ايشانرا بآن در زندگانى دنيا و بيرون رود جانهاشان با آنكه آنها كافرانند.
تفسير
در منهج روايت نموده كه بعضى از متخلّفين از جهاد خواستند بكمك مالى جبران نمايند از تخلّف و باين وسيله تحصيل اذن نمايند اين آيه نازل شد و بنابر اين محتمل است مراد از عدم قبول نفقات آنها عدم حصول غرض آنها از انفاق باشد ولى در مجمع عدم قبول را بعدم ثواب تفسير فرموده بمناسبت آنكه در آيه دوم تصريح شده كه مانع از قبول نفقات آنها كفرشان است كه موجب حبط كليّه اعمال است و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه ضرر ندارد با ايمان عملى و نفع ندارد با كفر عملى يعنى از اعمال و آنكه حضرت براى اينمعنى استشهاد بآيه دوم فرموده و عياشى هم به اين مضمون نقل نموده است و بنظر حقير در آيه اوّل ميفرمايد نفقات شما قبول نمىشود خواه از روى رضا و رغبت باشد خواه از روى اكراه و براى فرار از جنگ باين معنى كه منتج مقصود شما نيست و ثواب هم ندارد زيرا كه شما متمرّد از حكم خدا و پيغمبريد و براى غرض دنيوى انفاق ميكنيد و شرط قبول اعمال آنستكه براى رضاى خدا باشد و عامل متّقى و پرهيزكار باشد و شما فاقد هر دو شرطيد و در آيه دوم ميفرمايد علاوه بر اين علّت اصلى عدم قبول نفقات آنها آنستكه كافرند و عمل آنها صحيح نيست چون اسلام شرط صحّت اعمال است و اسناد عدم قبول بعلّت سابقه اولى از اسناد آن بعلّت لاحقه است و علامت كفر آنها آنستكه در نماز جماعت با ميل و رغبت حاضر نمىشوند بلكه با كراهت و كسالت حاضر ميشوند بطورى كه معلوم ميشود
جلد 2 صفحه 591
اجبارى است و براى حفظ جان و مالشان است نه براى اميد ثواب و خوف عقاب نفقاتشان هم از روى كراهت و بهمين ملاحظات است لذا فرضا اگر از روى رضايت هم بدهند قبول نميشود و نبايد كسى بشگفت بيايد و غبطه ببرد از زيادى اموال و اولاد آنها چون جز وبال و خسارت و زحمت براى آنها ثمرى ندارد و خداوند ميخواهد چند روزى آنها را سرگرم باين موهومات بنمايد كه هر گونه آزار و اذيت را براى جمعآورى و حفظ آنها تحمّل نمايند و نتوانند صرف در تهيّه توشه آخرت كنند و عاقبت بگذارند و با حسرت و ندامت از دنيا بروند با حال كفر كه موجب عذاب دائمى است چون زهوق بمعنى خروج با مشقّت است و خطاب در فلا تعجبك اگر چه ظاهرا متوجه به پيغمبر (ص) است ولى واقعا مراد اهل ايمانند و محتمل است خطاب بهر شنونده باشد و لام در ليعذّبهم يا بمعنى ان ناصبه است يا براى بيان عاقبت چنانچه در مجمع ذكر شده است ولى بنظر حقير لام زائده است براى تاكيد و ان ناصبه بعد از آن مقدر است و اراده الهى بعذاب آنها تعلق گرفته است در دنيا بسبب اموال و اولاد و بموت آنها با حسرت و ندامت در حال كفر آنها بسوء اختيارشان نه بكفر آنها در حال موت تأمل لازم است.
و ثانيا آيه شريفه إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقِينَ جمع محلّي بالف و لام مفيد عموم است جميع مراتب تقوي را شامل است و اولين مراتب تقوي، تقواي از كفر و ضلالت که مرادف با ايمان است و عدم قبول مطلبي ملازم با عدم صحت است بنا بر اينکه ميگوييم قل اي رسول محترم باينها که براي حاضر نشدن در خروج انفاق ميكنند که بگويند ما هم خدمتي كرديم انفقوا و لو بصورت امر است لكن قضيه شرطيه است يعني اگر انفاق كنيد طوعا از روي ميل او كرها بدون ميل از روي كراهت لَن يُتَقَبَّلَ مِنكُم لن براي نفي تأبيد است يعني هرگز از شما پذيرفته و قبول نميشود إِنَّكُم كُنتُم قَوماً فاسِقِينَ بچند تأكيد كلمه انّ جمله اسميه، تأكيد ضمير كم در كنتم، قوما شما متمرد و كافر و منافقيد و اينکه جمله بيان علت عدم قبول است و از شواهد قويه بر اينكه مراد از فسق كفر و نفاق است آيه بعد که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- قرآن در اینجا به قسمتی دیگر از نشانههای منافقان و نتیجه و سر انجام کار آنها اشاره کرده و روشن میسازد که چگونه اعمال آنها بیروح و بیاثر است و هیچ گونه بهرهای از آن عایدشان نمیشود، و از آنجا که در میان اعمال نیک، انفاق در راه خدا و نماز (پیوند خلق با خالق) موقعیت خاصی دارد، مخصوصا انگشت روی این دو قسمت گذارده است.
نخست میگوید: ای پیامبر! «به آنها بگو: شما چه از روی اراده و اختیار در راه خدا انفاق کنید و چه از روی کراهت و اجبار (و ملاحظات شخصی و اجتماعی) در هر حال از شما پذیرفته نخواهد شد» (قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ).
سپس به دلیل آن اشاره کرده، میفرماید: «زیرا شما گروه فاسقی بودید» (إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِینَ). نیتهایتان آلوده، و اعمالتان ناپاک، و قلبتان تاریک است، و خدا تنها عملی را میپذیرد که پاک باشد و از شخصی پاک و با تقوا سر زند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: