آیه 110 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۳۷ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ ۖ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<109 آیه 110 سوره یوسف 111>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 13
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(مردم با انبیاء چندان ضدیت کردند) تا آنجا که رسولان مأیوس شده و گمان کردند که وعده نصرت خدا خلاف خواهد شد (یا گمان کردند که دیگر هیچ کس تصدیق آنها نخواهد کرد) در آن حال یاری ما بدیشان فرا رسید تا هر که ما خواستیم نجات داده شد، و نیز قهر و انتقام ما از بدکاران عالم باز گردانده نخواهد شد.

[پیامبران، مردم را به خدا خواندند و مردم هم حق را منکر شدند] تا زمانی که پیامبران [از ایمان آوردن اکثر مردم] مأیوس شدند و گمان کردند که به آنان [از سوی مردم در وعده یاری و حمایت] دروغ گفته شده است. [ناگهان] یاری ما به پیامبران رسید؛ پس کسانی را که خواستیم رهایی یافتند و عذاب ما از گروه مجرمان برگردانده نمی شود.

تا هنگامى كه فرستادگان [ما] نوميد شدند و [مردم‌] پنداشتند كه به آنان واقعاً دروغ گفته شده، يارىِ ما به آنان رسيد. پس كسانى را كه مى‌خواستيم، نجات يافتند، و[لى‌] عذاب ما از گروه مجرمان برگشت ندارد.

چون پيامبران نوميد شدند و چنان دانستند كه آنها را تكذيب مى‌كنند، ياريشان كرديم و هر كه را كه خواستيم نجات داديم و عذاب ما از مردم گنهكار بازگردانيده نشود.

(پیامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه که رسولان مأیوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است؛ در این هنگام، یاری ما به سراغ آنها آمد؛ آنان را که خواستیم نجات یافتند؛ و مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمی‌شود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

When the apostles lost hope and they thought that they had been told lies, Our help came to them, and We delivered whomever We wished, and Our punishment will not be averted from the guilty lot.

Until when the apostles despaired and the people became sure that they were indeed told a lie, Our help came to them and whom We pleased was delivered; and Our punishment is not averted from the guilty people.

Till, when the messengers despaired and thought that they were denied, then came unto them Our help, and whom We would was saved. And Our wrath cannot be warded from the guilty.

(Respite will be granted) until, when the messengers give up hope (of their people) and (come to) think that they were treated as liars, there reaches them Our help, and those whom We will are delivered into safety. But never will be warded off our punishment from those who are in sin.

معانی کلمات آیه

استيئس: يأس و استيئاس: نوميدى . «استيئس»: نوميد شد. بأسنا: بأس در اصل به معنى شدت و سختى است به معنى عذاب، جنگ مرض و غيره آيد كه از مصاديق سختى هستند. «بأسنا»: عذاب ما. .[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ «110»

(دعوت پيامبران و مخالفت دشمنان همچنان ادامه داشت) تا هنگامى كه پيامبران (از هدايت مردم) به آستانه نوميدى رسيدند وكفار گمان كردند (وعده‌ى عذاب) به دروغ به آنان داده شده است، آنگاه يارى ما به آنان رسيد، پس كسانى را كه مى‌خواستيم نجات يافتند و (لى) عذاب ما ازگروه مجرمان باز گردانده نمى‌شود.

نکته ها

در طول تاريخ، پيامبران در دعوت خود مستمر و مصرّ بودند، تا آنكه از هدايت مردم مأيوس مى‌شدند، چنانكه مخالفانِ لجوج نيز دست از مقاومت برنمى‌داشتند. نمونه‌هايى از آن را در قرآن مى‌خوانيم:

الف: نمونه يأس انبيا:

بعد از آنكه نوح ساليان متمادى مردم را دعوت كرد، جز گروه اندكى كسى ايمان نياورد، خداوند به او فرمود: «لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ» «1» جز كسانى كه ايمان آورده‌اند، كس ديگرى از قوم تو ايمان نخواهد آورد. نوح در نفرين خود كه نشان از يأس او نيز دارد، مى‌گويد: «وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً» «2» يعنى از اينان جز كافر فاجر نيز متولد نخواهد شد.

در داستان زندگى و دعوت هود، صالح، شعيب، موسى، و عيسى عليهم السلام نيز اين يأس از ايمان آوردن كفار به چشم مى‌خورد.

ب: نمونه سوءظن مردم به انبيا:

كفّار تهديد انبيا را توخالى و دروغ مى‌پنداشتند. در سوره هود آيه 27 مى‌خوانيم‌ «بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ» «3» گمان مى‌كنيم شما دروغگوييد. يا اينكه فرعون به موسى عليه السلام گفت: «إِنِّي لَأَظُنُّكَ‌

«1». هود، 36.

«2». نوح، 27.

«3». هود، 27.

جلد 4 - صفحه 305

يا مُوسى‌ مَسْحُوراً» «1» به راستى كه گمان مى‌كنم كه تو افسون زده‌اى.

ج: نمونه نصرت خداوند:

قرآن نصرت الهى را حقّى مى‌داند كه خداوند بر خود لازم كرده است‌ «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» «2» يعنى يارى مؤمنان بر ما لازم است. يا در جاى ديگر مى‌فرمايد: «نَجَّيْنا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» «3» ما هود و مؤمنان را نجات داديم.

امّا درباره قهر خداوند كه از مجرمان برنمى‌گردد، در سوره‌ى رعد آيه 11 مى‌فرمايد: «إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ» هرگاه خداوند بر قومى قهر بگيرد، برگشت ندارد.

پیام ها

1- قساوت و لجاجت در انسان، تا آنجا اوج مى‌گيرد كه انبياى بردبار را نيز مأيوس مى‌كند. «إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ»

2- خوش‌بينى و حسن‌نيّت و حوصله اندازه دارد. «حَتَّى»

3- نيروى خود را صرف زمينه‌هاى غيرقابل نفوذ نكنيد. بايد از برخى مردم صرف نظر كرد. «اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ»

4- مهلت دادن به مجرمان وتاخير عذاب آنان، از سنت‌هاى الهى است. «حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ» يعنى به قدرى ما به مجرمان مهلت داديم كه انبيا مأيوس شدند.

5- تاخير عذاب الهى سبب جرأت وتكذيب مجرمين مى‌گردد. حَتَّى إِذَا ... وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا

6- نااميدى انبيا از هدايت مردم، شرط نزول قهر خداست. إِذَا اسْتَيْأَسَ‌ ... لا يُرَدُّ بَأْسُنا ...

7- امدادهاى الهى نسبت به پيامبران هم زمان خاصى دارد. إِذَا اسْتَيْأَسَ‌ ... جاءَهُمْ‌ 8- قهر الهى شامل انبيا و مومنان واقعى نمى‌شود. «فَنُجِّيَ»

9- هم قهر و عذاب و هم لطف و امداد به دست خداست. نَصْرُنا ... بَأْسُنا

«1». اسراء، 101.

«2». روم، 47.

«3». هود، 58.

جلد 4 - صفحه 306

10- سرنوشت قهر يا نجات انسان بدست خود اوست. «مَنْ نَشاءُ، الْمُجْرِمِينَ»

11- اراده وخواست خدا قانون‌مند است. «مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ»

12- راه خدا بن‌بست ندارد. إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ‌ ... جاءَهُمْ نَصْرُنا (هر كجا مردم كار را به بن‌بست كشاندند قدرت خدا جلوه مى‌كند.)

13- هيچ قدرتى مانع قهر خدا نمى‌شود. «لا يُرَدُّ بَأْسُنا»

14- سنت خداوند در حمايت انبيا و هلاكت مجرمان است. «جاءَهُمْ نَصْرُنا، لا يُرَدُّ بَأْسُنا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ (110)

بعد از آن براى تسليه خاطر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حال انبيا را با قوم و امت خود اخبار فرمايد كه ما تأخير انداختيم عقاب را از امم سابقه كه تكذيب كردند پيغمبران را چنانچه عقاب مكذبان امت تو را نيز تأخير ساختيم:

حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ‌: تا اينكه رسيد به حدى كه نااميد شدند پيغمبران از ايمان قوم به اخبار الهى. وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا: و يقين كردند پيغمبران اينكه تكذيب گرديده شدند، يعنى دانستند كه قوم مبالغه نمودند در تكذيب به حدى كه احدى از آنان اصلاح نپذيرند و ايمان قبول نكنند. «1»

«1» اين معنى بنابر آنست كه لفظ «كذبوا» را با تشديد «ذال» قرائت كنيم.

جلد 6 - صفحه 316

قرائت ثانى «كذبوا» تخفيف و مجهول، يعنى: و گمان كردند قوم اينكه پيغمبران دروغ گفته شدند يعنى وعده الهى به فتح و ظفر و نصرت نعوذ باللّه دروغى بود. سوق آيه شريفه شد و لكن قرائت ائمه هدى مخفف نقل شده، چنانچه در تفسير ابو الفتوح رازى (قدس الله سره) «1» از حضرت امير المؤمنين و حضرت سجاد و حضرت باقر و حضرت صادق عليهم السّلام و جمله‌اى از مفسرين تخفيف را نقل نموده و فرمايش حضرت رضا عليه السّلام در جواب مأمون فرمود: «حتّى اذا استيأس الرّسل من قومهم و ظنّ قومهم انّ الرّسل قد كذّبوا» ممكن است كه چون در ذهن مأمون چنين بود كه رسل گمان كردند دروغ گفته شدند در وعده نصرت، و اين قسمت شايسته شأن انبيا نيست، لذا حضرت در مقام ردع او فرمود: قوم گمان كردند كه وعده انبيا دروغ بود.

قرائت سوم- «كذّبوا» تخفيف و معلوم يعنى قوم گمان كردند كه انبيا دروغ گويند. نزد بعضى يقين كردند انبيا كه قوم بتحقيق دروغ و افترا نمودند بر خداى تعالى.

خلاصه چون انبياء مأيوس شدند از ايمان قوم، و قوم گمان كردند وعده نصرت دروغ است. جاءَهُمْ نَصْرُنا: آمد پيغمبران را نصرت و فتح و ظفر ما به نزول عذاب بر كفار. فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ: پس رها شدند و خلاص گرديدند از عذاب، آنان كه ما خواستيم و مستحق نجات بودند به سبب تصديق و ايمان، و ما بقى هلاك شدند. وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ‌: و هيچكس نتواند رد نمايد و بازگرداند عذاب ما را از گروه كافران و مخالفان و منهمكين در عصيان و طغيان، زيرا احدى را با سطوت قهر قهارى، تقابل و توانائى نيست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ (110) لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَرى‌ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (111)

ترجمه‌

تا چون مأيوس شدند پيغمبران و گمان كردند پيشينيان كه بآنها بتحقيق دروغ گفته شده آمد ايشانرا نصرت ما پس نجات داده شد هر كه خواستيم و باز گردانده نشود عذاب ما از گروه گناهكاران‌

هر آينه باشد در قصّه آنها موجب عبرتى براى صاحب خردان نباشد نقلى كه دروغ بسته شده باشد ولى تصديق چيزى‌

جلد 3 صفحه 184

است كه در برابر آنست و بيان هر چيز و هدايت و رحمت براى گروهى كه ميگروند.

تفسير

- خداوند تأخير انداخت نصرت پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را چنانچه تأخير انداخت عذاب امم سابقه را تا وقتى كه مأيوس شدند انبياء گذشته از ايمان آنها و نصرت خودشان بر كفّار و گمان كردند امم سابقه كه دروغ گفته شدند يعنى انبياء بآنها دروغ گفتند در آنكه وعده عذاب بآنها دادند در صورتى كه ايمان نياورند و بنابراين ضمير مستتر در ظنّوا راجع است بامم سابقه كه مستفاد از اين آيه و مذكور در آيه سابقه است بعنوان الذّين من قبلهم و بعضى كذّبوا بتشديد ذال قرائت نموده‌اند و بنابراين مرجع ضمير در ظنوا رسل است يعنى انبياء معتقد شدند كه مردم آنها را تكذيب كردند در وعده عذاب و ديگر كسى بايشان ايمان نمى‌آورد و پس از نااميدى خداوند نصرت داد ايشانرا بر كفّار بارسال عذاب پس نجات داده شدند اهل ايمان بخواست خدا از آن و گرفتار شدند كسانيكه تكذيب نمودند پيغمبران را و مجرم شدند و كسى نتوانست جلوگيرى از عذاب آنها نمايد در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده در معناى اين آيه كه فرمود تا وقتى كه مأيوس شدند پيغمبران از قومشان و گمان كردند قومشان كه دروغ گفته شدند آمد پيغمبران را نصرت ما و بوده است در قصّه حضرت يوسف و برادرانش يا در قصّه پيغمبران و اممشان عبرت و پند و اندرز براى خردمندان كه چگونه خداوند اهل طاعت را بدرجات رفيعه در دنيا و آخرت ميرساند و چگونه اهل معصيت را در هر دو سراى رسوا و خوار و ذليل و بى‌اعتبار فرموده چون قرآن كلام خدا است نه افسانه مجعولى از يوسف و زليخا مانند ساير افسانه‌ها و مصدّق ساير كتب سماوى است كه قبل از آن بر انبياء عظام نازل شده و در آن بيان و شرح تمام معارف و احكام دين است و موجب هدايت و رحمت است براى كسانيكه ايمان مى‌آورند بآن و عمل مى‌كنند بمفاد آن در ثواب الاعمال و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه بخواند سوره يوسف را در هر روز يا در هر شب خداوند او را در قيامت محشور فرمايد باجمالى چون جمال يوسف و مأمون شود از فزع آنروز و از اخيار و بندگان صالح خدا باشد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده‌

جلد 3 صفحه 185

كه سوره يوسف عليه السّلام را بزنانتان نياموزيد و در نزد آنها نخوانيد چون در آن موجبات افتتان است سوره نور را بآنها بياموزيد كه در آن مواعظ است بنظر حقير منظور آيات حدود و حجاب است و در خصال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه بر زنها كراهت دارد ياد گرفتن سوره يوسف عليه السّلام‌

جلد 3 صفحه 186

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


حَتّي‌ إِذَا استَيأَس‌َ الرُّسُل‌ُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُم‌ قَد كُذِبُوا جاءَهُم‌ نَصرُنا فَنُجِّي‌َ مَن‌ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأسُنا عَن‌ِ القَوم‌ِ المُجرِمِين‌َ (110)

‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ انبياء مأيوس‌ شدند ‌از‌ ايمان‌ آوردن‌ قوم‌ و مشركين‌ و كفار قوم‌ گمان‌ بردند ‌که‌ ‌اينکه‌ رسل‌ و انبياء دروغ‌ بستند بخدا و خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ نفرستاده‌ و دستوري‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نيامده‌ آمد ‌آن‌ رسل‌ ‌را‌ نصرت‌ ‌ما ‌پس‌ نجات‌ داده‌ شد ‌هر‌ كس‌ ‌که‌ ‌ما خواستيم‌ ‌که‌ مؤمنين‌ باشند و بأس‌ و عذاب‌ ‌ما برداشته‌ نميشود ‌از‌ قوم‌ گنه‌ كاران‌ دعوت‌ انبياء و رسل‌ حتم‌ و لازم‌ ‌است‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ احتمال‌ تأثير ميرود ‌که‌ قوم‌ ايمان‌ آورند و ‌پس‌ ‌از‌ قطع‌ بعدم‌ تأثير دعوت‌ نتيجه‌ ندارد و حجة ‌بر‌ ‌آنها‌ تمام‌ ‌شده‌ چنانچه‌ ‌در‌ خطاب‌ بحضرت‌ نوح‌ ميفرمايد وَ أُوحِي‌َ إِلي‌ نُوح‌ٍ أَنَّه‌ُ لَن‌ يُؤمِن‌َ

جلد 11 - صفحه 295

مِن‌ قَومِك‌َ إِلّا مَن‌ قَد آمَن‌َ فَلا تَبتَئِس‌ بِما كانُوا يَفعَلُون‌َ هود ‌آيه‌ 38 و چنانچه‌ يكي‌ ‌از‌ شرائط امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر احتمال‌ تأثير ‌است‌ و مكرر گفته‌ايم‌ مجرد فاعليت‌ فاعل‌ كافي‌ نيست‌ قابليت‌ قابل‌ ‌هم‌ شرط ‌است‌.

حَتّي‌ إِذَا استَيأَس‌َ الرُّسُل‌ُ ‌يعني‌ انبياء دعوت‌ ميكنند ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ مأيوس‌ شوند ‌از‌ ايمان‌ قوم‌ ‌پس‌ ‌از‌ يأس‌ ‌آنها‌ ‌را‌ رها ميكنند چنانچه‌ ميفرمايد فَذَرهُم‌ يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي‌ يُلاقُوا يَومَهُم‌ُ الَّذِي‌ يُوعَدُون‌َ زخرف‌ ‌آيه‌ 83 معارج‌ ‌آيه‌ 42 وَ ظَنُّوا و يقين‌ پيدا كردند ‌که‌ ظن‌ ‌در‌ اينجا بمعني‌ يقين‌ ‌است‌ بقرينه‌ لفظ بأس‌ أَنَّهُم‌ قَد كُذِبُوا ‌که‌ قوم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند و فرمايشات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دروغ‌ پنداشتند و تصديق‌ نكردند.

جاءَهُم‌ نَصرُنا نصرت‌ الهي‌ ‌براي‌ رسل‌ آمد فَنُجِّي‌َ مَن‌ نَشاءُ ‌که‌ مؤمنين‌ باشند نجات‌ پيدا كردند باراده‌ و مشيّت‌ الهي‌ چنانچه‌ مكررا ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ درباره‌ قوم‌ نوح‌، هود، صالح‌ و ‌غير‌ اينها ميفرمايد فنجينا ‌الّذين‌ آمنوا و كفار و مشركين‌ دچار عذاب‌ شدند وَ لا يُرَدُّ بَأسُنا عذاب‌ و بليات‌ دنيوي‌ مثل‌ غرق‌، خسف‌، صيحه‌، صاعقه‌ و ساير بليات‌ و عقوبت‌ اخروي‌ خلود ‌در‌ آتش‌.

عَن‌ِ القَوم‌ِ المُجرِمِين‌َ جرم‌ تقصير كاريست‌ مجرم‌ تقصير كار ‌است‌ شامل‌ مشرك‌ و كافر و مخالف‌ و ارباب‌ ضلال‌ و مبدع‌ و معاند و منكر ضروريات‌ و جاحد و مرتاب‌ و شاك‌ و اهل‌ معاصي‌ ‌که‌ ‌هر‌ كدام‌ ‌در‌ حدّ ‌خود‌ مقصر هستند بلي‌ عصات‌ مؤمنين‌ ممكن‌ ‌است‌ بشفاعت‌ و شمول‌ رحمت‌ و مغفرت‌ ردّ بأس‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بشود و اينها مسلما ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مشمول‌ نيستند و مراد ‌غير‌ اينها ‌است‌.

296

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 110)- در این آیه اشاره به یکی از حساسترین و بحرانی‌ترین لحظات زندگی پیامبران کرده، می‌گوید: پیامبران الهی در راه دعوت به سوی حق، همچنان پافشاری داشتند و اقوام گمراه و سرکش همچنان به مخالفت خود ادامه می‌دادند «تا آنجا که پیامبران از آنها مأیوس شدند، و (مردم) گمان بردند که به آنها دروغ گفته شده است، در این هنگام یاری ما به سراغ آنها آمد، آنان را که خواستیم نجات یافتند» (حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ).

و در پایان آیه می‌فرماید: «عذاب و مجازات ما از قوم گنهکار و مجرم، بازگردانده نمی‌شود» (وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ).

این یک سنت الهی است، که مجرمان پس از اصرار بر کار خود و بستن تمام درهای هدایت به روی خویشتن و خلاصه پس از اتمام حجت، مجازاتهای الهی به سراغشان می‌آید و هیچ قدرتی قادر بر دفع آن نیست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع