آیه 164 سوره اعراف
<<163 | آیه 164 سوره اعراف | 165>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چون (پند و موعظه ناصحین در آنها اثری نکرد) جمعی از آن گروه گفتند: چرا قومی را که از جانب خدا به هلاک و یا به عذاب سخت محکومند باز موعظه میکنید؟ ناصحان گفتند: پند ما معذرت (و اتمام حجت) است از جانب پروردگارتان، و دیگر آنکه شاید (اثر کند و) تقوا پیشه کنند.
و گروهی از بنی اسرائیل [که در برابر بد کاری های دیگران ساکت بودند، به پند دهندگان خیرخواه و دلسوز] گفتند: چرا گروهی را که خداهلاک کننده آنان یا عذاب کننده آنان به عذابی سخت است، پند می دهید؟ [پند دادن شما کاری نابجاست.] گفتند: برای اینکه در پیشگاه پروردگارمان [نسبت به رفع مسؤولیت خود] حجت و عذر داشته باشیم و شاید آنان [از گناهانشان] بپرهیزند.
و آنگاه كه گروهى از ايشان گفتند: «براى چه قومى را كه خدا هلاككننده ايشان است، يا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد كرد، پند مىدهيد؟» گفتند: «تا معذرتى پيش پروردگارتان باشد، و شايد كه آنان پرهيزگارى كنند.»
و آنگاه كه گروهى از ايشان گفتند: چرا قومى را پند مىدهيد كه خدا هلاكشان خواهد كرد و به عذابى دردناك مبتلا خواهد ساخت؟ گفتند: تا ما را نزد پروردگارتان عذرى باشد. و باشد كه پرهيزگار شوند.
و (به یاد آر) هنگامی را که گروهی از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعی (گنهکار) را اندرز میدهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) برای اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست؛ بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
معذرة: عذر و معذرت: پوزش. بئيس: بؤس و بأس: شدت و سختى . بئيس: شديد و سخت. [۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «164»
و (به ياد آور) زمانى كه گروهى از آنان (بنىاسرائيل، به گروه ديگر كه نهى از منكر مىكردند) گفتند: چرا شما قومى را موعظه مىكنيد كه خدا هلاك كنندهى ايشان است، يا عذاب كنندهى آنان بر عذابى سخت است؟ گفتند: براى آنكه عذرى باشد نزد پروردگارتان و شايد آنها نيز تقوا پيشه كنند.
نکته ها
بنىاسرائيل سه گروه بودند: يكدسته قانونشكن، عدهاى ديگر دلسوزان نصيحتگر و گروه سوم گروهى بىتفاوت. بىتفاوتها به نصيحتگران مىگفتند: خود را خسته نكنيد، چون حرفهايتان در فاسقان اثر ندارد و آنها به هر حال جهنّمى هستند. ولى ناهيان از منكر مىگفتند: كار ما بىاثر نيست، حداقل آنكه ما نزد خدا معذوريم. و چه بسا آنها به واسطهى سخن ما تقوا پيشه كنند.
در آيهى 5 و 6 سورهى مرسلات، خداوند به كسانىكه ذكرش را به ديگران، چه براى اتمام حجّت و چه براى تأثير و هشدار القا مىكنند، سوگند ياد مىكند. «فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً عُذْراً أَوْ نُذْراً»
در كتاب امر به معروف و نهى از منكر، بيش از ده فايده براى امر و نهى، حتّى در صورتى كه اثر نكند، ذكر كردهام كه خلاصهاش را در اينجا بيان مىكنم، «1» تا شايد سكوت و ترس و بىتفاوتى در مقابل ترك معروف و عمل به منكر از بين برود:
1. گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمىكند، ولى در تاريخ، فطرت و قضاوت ديگران اثر دارد.
چنانكه امام حسين عليه السلام در راه امر به معروف و نهى از منكر شهيد شد، تا وجدان مردم در طول تاريخ بيدار شود.
«1». جالب اينكه اين سطرها را در هفته امر به معروف ودههى عاشورا مىنويسم كه امامحسين عليه السلام فلسفهى قيام خود را عمل نكردن جامعه به حقّ و نهى از منكر نكردن مىداند.
جلد 3 - صفحه 204
2. گاهى امر و نهى، فضا را براى ديگران حفظ مىكند. چنانكه اذان گفتن مستحبّ است، گرچه شنوندهاى نباشد، ايستادن به هنگام قرمز شدن چراغ راهنمايى لازم است، گرچه ماشينى نباشد. زيرا حفظ قانون و فضاى احترام و عمل به قانون، لازم است.
3. گاهى امر و نهى ما، گناهكاران را از گناه باز نمىدارد، ولى گفتنهاى پى در پى، لذّت گناه را در كام او تلخ مىكند و لااقل با خيال راحت گناه نمىكند.
4. براى حفظ آزادى بايد امر و نهى كرد، زيرا نگفتن، جامعه را به محيط خفقان و ترس و سكوت تبديل مىكند.
5. امر ونهى براى خود انسان مقامآفرين است، گرچه ديگران گوش ندهند. قرآن مىفرمايد:
«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ» «1»
6. امر به معروف و نهى از منكر، اگر در ديگران اثر نكند، لااقل براى خود ما يك نوع قرب به خداوند، تلقين و تمرين شجاعت و جلوهى سوز و تعهّد است.
7. گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمىكند، امّا روزى كه خلافكار در بنبست قرار گرفت و وجدانش بيدار شد، مىفهمد كه شما حقّ گفتهايد. بنابراين اگر امروز اثر نكند، روزگارى اثر خواهد كرد.
8. امر و نهى، وجدان انسان را آرام مىكند، انسان با خود مىگويد كه من به وظيفهام، عمل كردم، اين آرامش وجدان با ارزش است، گرچه ديگران گوش ندهند.
9. امر به معروف ونهى از منكر، سيرهى انبياست، گرچه ديگران گوش ندهند. قرآن مىفرمايد: «وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ» «2» و يا بارها مىفرمايد: مردم سخنان و ارشادهاى پيامبران را گوش نمىدادند و از آنها روى مىگرداندند. بنابراين ما نبايد توقّع داشته باشيم كه همه به سخنان ما گوش بدهند.
10. امر به معروف، يك اتمام حجّت براى خلافكار است تا در قيامت نگويد كسى به من نگفت! علاوه بر آنكه عذرى هم براى گوينده است تا به او نگويند چرا نگفتى؟
«1». فصّلت، 33.
«2». صافّات، 13.
جلد 3 - صفحه 205
11. هنگام قهر الهى، آمرين به معروف نجات خواهند يافت. (آيهى بعد به آن اشاره مىكند)
به هرحال، انبيا و اوصيا در راه امر به معروف و نهى از منكر شهيد شدند تا حقّ گم نشود واز ميان نرود، چنانكه قرآن در آياتى مىفرمايد: «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ» «1»، «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ» «2» و «يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ» «3» كه از اين آيات استفاده مىشود، گاهى در امر به معروف بايد تا مرز شهادت پيش رفت.
حضرت على عليه السلام در نامهاى به نمايندهى خود، به خاطر حضورش بر سر سفرهى اشراف او را توبيخ كرد. «4» يعنى آن حضرت براى آنكه زهد به اشرافىگرى كشيده نشود، فردى را فداى مكتب كرد.
پیام ها
1- عدّهاى، نه خود موعظه مىكنند ونه تحمّل موعظه كردن ديگران را دارند. وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ ...
2- گناه بىتفاوتى خود را نبايد با «خواستهِ الهى» توجيه كرد. «لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ»
3- بىتفاوتها، به جاى اعتراض به اهل گناه، به آمرين به معروف اعتراض مىكنند. «لِمَ تَعِظُونَ»
4- در مقابل كسانى كه موعظه و تلاش تربيتى را بىاثر مىدانند بايد مقاومت كرد.
لِمَ تَعِظُونَ ... قالُوا مَعْذِرَةً زيرا بازنداشتن مردم از گناه، مسئوليّت دارد و بايد پاسخگو باشيم.
5- قضاوتِ عجولانه، ممنوع است. نمىتوان گفت: خداوند اين گروه را عذاب يا هلاك خواهد كرد، شايد پرهيزكار شوند. مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ ... لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
6- نهى از منكر واجب است؛ يا براى اينكه افراد فاسق با ايمان شوند، «لَعَلَّهُمْ
«1». آلعمران، 112.
«2». بقره، 61.
«3». آلعمران، 21.
«4». نهجالبلاغه، نامه 45.
جلد 3 - صفحه 206
يَتَّقُونَ» يا براى عذر داشتن خود انسان نزد خداوند. «مَعْذِرَةً» (پس لازم نيست حتماً نهى از منكر اثر كند، تا بر ما واجب شود، زيرا ما مأمور به وظيفهايم، نه ضامن نتيجه)
7- مردان خدا، از اصلاح جامعه نا اميد نمىشوند و امر به معروف و نهى از منكر را ترك نمىكنند. «وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (164)
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ: و ياد بياور اى پيغمبر يهود را از اهل آن قريه وقتى كه گفتند جماعت ساكته، گروه ناهيه را و ملامت نمودند ايشان را كه، لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً: چرا پند مىدهيد و موعظه كنيد قومى را كه بىشبهه، اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ: خداى تعالى هلاك كننده ايشان است به مخالفت بر ترك تعظيم سبت، أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً: يا عذاب كننده ايشان است به عذاب شديد در آخرت كه آتش جهنم است، و اين را به جهت آن مىگفتند چون دانسته بودند كه موعظه به آنها فايده ندارد به سبب تمادى در عصيان.
جلد 4 صفحه 227
قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ: گفتند فرقه ناهيه اين وعظ ما عذر خواستن و معذرتى است حضور پروردگار شما. مراد آنكه چون امر به معروف و نهى از منكر بر ما واجب است، لذا آنها را موعظه كنيم تا عند اللّه معذور باشيم، وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ: و شايد ايشان بترسند از خدا و ترك اين معصيت و توبه نمايند تا عذاب الهى نازل نشود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 164 تا 166
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (164) فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (165) فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ (166)
ترجمه
و چون گفتند جماعتى از آنها چرا موعظه ميكنيد گروهى را كه خدا هلاك كننده است آنها را يا عذاب كننده است آنان را عذابى سخت گفتند براى تقديم عذر بسوى پروردگار شما و شايد آنها بپرهيزند
پس چون فراموش كردند آنچه پند داده شدند بآن نجات داديم آنانرا كه نهى مىكردند از بدى و گرفتيم آنانرا كه ستم كردند بعذابى سخت براى بودنشان كه نافرمانى مينمودند
پس چون سركشى كردند از آنچه نهى شدند از آن گفتيم مر ايشان را باشيد بوزينهگان راندگان.
تفسير
اهالى قريه كنار درياى مذكوره كه نام آن ايله بوده سه دسته بودند جمعى صيد ماهى بكيفيّت مذكوره در آيه سابقه مينمودند و بعضى نمينمودند و ساكت بودند و برخى نمينمودند و دسته اول را نهى ميكردند و دسته دوم بدسته سوم ميگفتند چرا اينها را موعظه ميكنيد وعظ بحال آنها ثمر ندارد چون متّعظ نميشوند و شرط نهى از منكر كه احتمال تأثير است موجود نيست خدا ميخواهد آنها را در دنيا هلاك كند يا در آخرت معذّب بعذاب شديد فرمايد ايشان جواب ميدادند كه موعظه مينمائيم آنها را براى آنكه عذر باشد از ما نزد خدا كه در اداء تكليف خودمان كه نهى از منكر است كوتاهى نكرديم علاوه بر آنكه نبايد مأيوس شد از تأثير شايد آنها از خدا بترسند و از اين امر نامشروع پرهيز نمايند و چون مواعظ و نصايح مشفقانه دسته سوم در آنها مؤثر نشد بلكه در طاق نسيان گذاردند و معامله فراموش شده با آن مواعظ حقّه نمودند ايشان از آنها كنارهگيرى كرده در قريه ديگرى ساكن شدند و خداوند آنها را مسخ فرمود بصورت ميمون بطورى كه اهل قراء اطراف يك يك آنها را ميشناختند و سه روز زنده بودند و بعد از سه روز باد سام و باران شديدى آمد و آنها را سوزاند و بدريا ريخت و از آنها و نسلشان كسى و چيزى باقى
جلد 2 صفحه 487
نماند و دسته دوم هم با دسته اول در عذاب شريك بودند براى ترك نهى از منكر و عدّه هالكين جمعا هفتاد هزار نفر وعده ناجين ده هزار و كسرى بوده چنانچه در تفسير امام (ع) از حضرت سجاد (ع) نقل شده است و در مجمع از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه دو فرقه هلاك شدند و فرقه سوم نجات يافتند و در كافى از آنحضرت و عياشى ره از امام باقر (ع) قريب به اين مضمون را نقل نموده كه آنها سه صنف بودند يك صنف كه تارك معصيت و آمر باطاعت بودند نجات يافتند و دو صنف ديگر كه تارك هر دو و تارك امر بمعروف بودند هلاك و مسخ شدند و بنابر اين دسته اول دو معصيت نمودند يكى صيد و ديگر ترك نهى از منكر و دسته دوم يك معصيت كه همان ترك نهى از منكر بوده و شايد فلمّا عتوا اشاره بهمان تكبّر و سركشى از نهى باشد و شايد مراد تكبر و سركشى از ترك منهىّ عنه باشد و اينكه در آيه سوم تغيير عنوان داده شده شايد براى اشاره باستحقاق دو عذاب و تمهيد مقدمه براى عذاب دوم باشد كه در ذكر مؤخر شده اگر چه در خارج مقدم بوده چنانچه اشاره شد كه اول مسخ شدند و بعد از آن سوختند در هر حال سيره الهيّه بر اين جارى شده كه وقتى قومى معصيت نمودند و قومى ساكت ماندند و عذاب نازل شد همه را بيك نهج فرا ميگيرد و خطاب خداوند بكلمه كن و كونوا امر تكوينى او است كه امر باش بچيزى با بودنش در خارج متّحد است و بعضى معذرة برفع قرائت نمودهاند يعنى اين موعظه ما عذرى است براى ما نزد پروردگار و خاسئين يعنى مطرودين و محرومين از هر خيرى مأخوذ از است خساء الكلب يعنى راند سگ را.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قالَت أُمَّةٌ مِنهُم لِمَ تَعِظُونَ قَوماً اللّهُ مُهلِكُهُم أَو مُعَذِّبُهُم عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعذِرَةً إِلي رَبِّكُم وَ لَعَلَّهُم يَتَّقُونَ (164)
و زماني که گفتند جماعتي از آنها براي چه موعظه ميكنيد قومي را که خداوند هلاك ميكند آنها را يا عذاب ميفرمايد آنها را عذاب سخت گفتند براي عذر بسوي پروردگار شما و شايد آنها متقي و پرهيزگار شوند.
وَ إِذ قالَت أُمَّةٌ مِنهُم آن جماعتي که ساكت بودند که مرتكب اينکه معصيت نشدند و ديگران را نهي نميكردند گفتند بانبياء و كساني که آنها را موعظه ميكردند چرا موعظه ميكنيد آنها را زيرا اينها که دستبردار نيستند و كلام شما در آنها تأثيري ندارد لِمَ تَعِظُونَ قَوماً که بايد اينها هلاك شوند يا بعذاب دچار گردند اللّهُ مُهلِكُهُم أَو مُعَذِّبُهُم عَذاباً شَدِيداً در جواب آنها انبياء و واعظين قالُوا مَعذِرَةً إِلي رَبِّكُم زيرا اگر آنها را موعظه نكنيم مسئول پروردگار ميشويم که ترك وظيفه خود كردهايم وَ لَعَلَّهُم يَتَّقُونَ و شايد كلام ما بآنها تأثير كند و دست بردارند سؤال- آيا فرمايش انبياء و واعظين حق بوده و بايد موعظه كرد يا سكوت ساكتين جواب- خصوصيات در وعّاظ و متّعظين و ساكتين مختلف است بسا ممكن است يكي احتمال تأثير بدهد بر او واجب است امر بمعروف و نهي از منكر كند ديگري مأيوس است بر او واجب نيست و بسا بعض اهل معاصي كلام بزرگي مثل انبياء و علماء در آنها تأثير دارد و لكن كلام عوام و متفرقه تاثير ندارد بعلاوه مسئله ارشاد جاهل و اقامه حجت با مسئله امر بمعروف و نهي از منكر تفاوت دارد مثل اتمام حجتها که حضرت ابي عبد اللّه عليه السّلام با لشكر كربلا داشت تا نفس آخر و در قرآن مجيد هم موارد زيادي داريم که انبياء حتي نبيّنا الأكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم با اينكه كفار و مشركين قساوت قلب آنها از حجاره سختتر بود و صم بكم عمي
جلد 8 - صفحه 13
بودند مع ذلک حجت را بر آنها تمام ميكردند براي اينكه نگويند رَبَّنا لَو لا أَرسَلتَ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِن قَبلِ أَن نَذِلَّ وَ نَخزي طه آيه
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 164)- این جمعیت از بنی اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ که با زندگی آنان کاملا آمیخته بود به سه گروه تقسیم شدند:
«گروه اول» که اکثریت را تشکیل میدادند، به مخالفت با این فرمان الهی برخاستند.
«گروه دوم» که قاعدتا اقلیت کوچکی بودند و در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند.
«گروه سوم»، ساکتان و بیطرفان بودند، که نه همگامی با گناهکاران داشتند و نه وظیفه نهی از منکر را انجام میدادند.
در آیه مورد بحث، گفتگوی این گروه را با نهی کنندگان شرح میدهد، میگوید: «و (به خاطر بیاور) هنگامی که جمعی از آنها به جمع دیگری گفتند: چرا قومی را اندرز میدهید که خداوند سر انجام آنها را هلاک میکند و یا به عذاب
ج2، ص106
دردناکی کیفر خواهد داد» (وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً).
«گفتند: (این اندرزها) برای اعتذار و رفع مسؤولیت در پیشگاه پروردگار شماست به علاوه شاید آنها بپذیرند و از گناه باز ایستند، و تقوا پیشه کنند»! (قالُوا مَعْذِرَةً إِلی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).
از جمله بالا چنین استفاده میشود که: گاهی بیان حقایق و وظایف الهی بدون احتمال تأثیر نیز واجب میشود و آن در موردی است که اگر حکم خدا گفته نشود و از گناه انتقاد نگردد کمکم به دست فراموشی سپرده میشود و بدعتها جان میگیرند و سکوت دلیل بر رضایت و موافقت محسوب میشود، در این گونه موارد لازم است حکم پروردگار آشکارا و در همه جا گفته شود هر چند اثری در گنهکاران نگذارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم