آیه 123 سوره انعام
<<122 | آیه 123 سوره انعام | 124>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و همچنین ما قرار دادیم که در هر دیاری رؤسای بدکار ستمگر (با مردم آنجا) مکر اندیشند، و در حقیقت مکر جز با خویشتن نمیکنند و به این هم آگاه نیستند.
و این گونه [که در مکه می بینی] در هر آبادی و شهری رؤسا و سردمداران گنهکاری قرار دادیم تا در آن [برای گمراه کردن مردم] نیرنگ زنند، ولی جز به خودشان نیرنگ نمی زنند، و [این واقعیت را] درک نمی کنند.
و بدين گونه، در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مىگماريم تا در آن به نيرنگ پردازند، و[لى] آنان جز به خودشان نيرنگ نمىزنند و درك نمىكنند.
و بدين سان در هر قريهاى مجرمانشان را بزرگانشان قرار داديم تا در آنجا مكر كنند، ولى نمىدانند كه جز با خود مكر نمىورزند.
و (نیز) این گونه در هر شهر و آبادی، بزرگان گنهکاری قرار دادیم؛ (افرادی که همه گونه قدرت در اختیارشان گذاردیم؛ اما آنها سوء استفاده کرده، و راه خطا پیش گرفتند؛) و سرانجام کارشان این شد که به مکر (و فریب مردم) پرداختند؛ ولی تنها خودشان را فریب میدهند و نمیفهمند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
قرية: راغب گويد: قريه نام موضعى است كه مردم در آنجا جمع شوند. به مردم نيز قريه گويند و در هر دو معنى به كار رود. قرى در اصل به معنى جمع كردن است. قريه اغلب به شهر بزرگ گفته مى شود و در ده كمتر به كار مى رود. به لانه مورچگان قرى النمل گويند. بايد با قرينه فهميد كه مراد ده است يا شهر.
اكابر: جمع اكبر. مراد از آن، بزرگ بودن از حيث مال و شهرت و مانند آن است.
مجرميها: آن جمع مجرم است. به جهت اضافه به ضمير، نونش ساقط شده است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ «123»
و ما اين گونه در هر ديارى مجرمان بزرگش را مىگماريم تا در آن قريهها و مناطق، حيله (و فسق و فساد) كنند، امّا جز به خودشان نيرنگ نمىكنند ولى نمىفهمند (كه نتيجهى حيله، به خودشان باز مىگردد).
نکته ها
در شأن نزول آيهى قبل، به جنگ و ستيز ابوجهل با پيامبر اسلام اشاره شد، اين آيه مىفرمايد: وجود ابوجهلها، چيز تازهاى نيست و هميشه و همه جا در مقابل دعوتهاى حقّ، چنين مهرههاى فاسدى بوده است. «وَ كَذلِكَ»
پیام ها
1- سنّت الهى، پاسخ دادن به مكر و حيلههاى دشمنان است. «وَ كَذلِكَ»
2- تلاشهاى خوبان و بدان، همه در مدار قدرت الهى است. جَعَلْنا ... مُجْرِمِيها
(هم در اين آيه كه مربوط به مجرمان است و هم در آيهى قبل كه دربارهى مؤمنان بود كلمهى «جَعَلْنا» بكار رفته است)
3- رهبران فاسد و مفسد، ريشهى فساد جامعهاند. «أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها»
4- مكر و تزوير، حربهى رهبران مفسد است. «لِيَمْكُرُوا»
5- از دست دادن صفا و صداقت و گرفتار شدن به قهر الهى، بزرگترين ضربهاى
جلد 2 - صفحه 548
است كه حيله گران به خود مىزنند. «ما يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ»
6- بدتر از بيمارى، جهل به بيمارى است و بدتر از حيله، ندانستن اينكه آثار سوء آن به حيلهگر برمىگردد. «ما يَشْعُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (123)
بعد از آن بر وجه تسليت حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله بر آزار كفار و وعيد اهل طغيان فرمايد:
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ: و همچنانكه در مكه اكابر مجرم هستند، قرار داديم در هر قريهاى أَكابِرَ مُجْرِمِيها: بزرگان گنهكاران آن موضع را بر وجه تخليه.
بيان- تفسير آيه را وجوهى است: 1- واگذاشتيم آنها را بعد از اتمام حجت. 2- آنچه در حق مؤمنان بجا آورديم از اعطاى عقل باطن و ظاهر و علم و قدرت و حيات و كمال عقل و تمكين و نصب ادله، در حقّ كفار نيز مرعى داشتيم الا آنكه مؤمنان به حسن اعتقاد ايمان آوردند، و كفار به سوء اختيار بر كفر ماندند. 3- چنانچه نور ايمان را كه حجج بينه و دلايل ساطعه است به اهل
«1». 24 نمل، 38 عنكبوت.
«2» حجرات، 7.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 369
ايمان نموديم، به كفار نيز ارائه داديم. اينها به حسن اعتقاد مهتدى شدند، و آنها به سوء اختيار در ضلالت ماندند. لِيَمْكُرُوا فِيها: تا عاقبت كار آنها بجائى رسيد كه مكر مىكردند در آن موضع، و مردمان را از ايمان باز مىداشتند، چنانچه رؤساى قريش به مكه در موسم حج بر سر چهار راه مردم را از راه حق باز مىداشتند و هركه مىآمد و از احوال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سؤال مىنمود مىگفتند او ساحر و شاعر و كاهن است. وَ ما يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ: و مكر نمىكنند اين كفار مگر به نفسهاى خود، چه وبال مكر به خودشان راجع است وَ ما يَشْعُرُونَ: و نمىفهمند يا ادراك نكنند كه تبعه مكر و عقوبت آن، به صاحب مكر مىرسد نه به غير كه وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ. «1» نكته- «ل» در آيه «ليمكروا» لام عاقبت كه آن را لام صيرورت نامند، مانند لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (123)
ترجمه
ترجمه و همچنين قرار داديم در هر بلدى بزرگان گناهكارانش را تا مكر كنند در آن و مكر نمىكنند مگر با خودشان و ادراك نمىنمايند.
تفسير
چنانچه در مكه معظمه خداوند مقدّر فرموده بود كه بزرگان عصات و طغات آنجا از قبيل أبو جهل و ابو سفيان و أبو لهب و غيرهم وجود داشته باشند و بمكر و حيله و مراء و جدال با مسلمانان معارضه نمايند در هر بلدى مقدّر فرموده كه اين قبيل اشخاص
جلد 2 صفحه 377
باشند باين معنى كه بآنها خلعت وجود و قدرت و اختيار عنايت فرموده و مهلت داده است كه بسوء اختيار خودشان كسب شقاوت نمايند و باستحقاق مخلّد در نيران باشند و بازنداشته آنها را از اعمال قبيحه بلكه بحال خودشان واگذار فرموده چون قابل هدايت نبودند ولى ضرر اعمال آنها در دنيا و آخرت بخودشان عائد ميشود و بخدا و پيغمبر (ص) و مسلمانان نميتوانند ضررى وارد نمايند اين حال بزرگان آنها است چه رسد بزير دستان كه تابع آنها هستند و مقهور اراده ايشان پس نبايد خاطر مبارك رسول اكرم آزرده باشد از رفتار اقوام و اهل بلد او با آنحضرت و پيروانش چون اين رويّه اختصاص بقومى و بلدى ندارد تا بوده چنين بوده و هست و تعجّب از اين است كه خودشان متوجه بقبح اعمالشان نيستند و لام در ليمكروا لام صيرورة و عاقبت است يعنى مئال حال آنها اين است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَذلِكَ جَعَلنا فِي كُلِّ قَريَةٍ أَكابِرَ مُجرِمِيها لِيَمكُرُوا فِيها وَ ما يَمكُرُونَ إِلاّ بِأَنفُسِهِم وَ ما يَشعُرُونَ (123)
و همين نحو قرار داديم در هر آبادي بزرگان مجرمين آن آبادي را تا اينكه مكر كنند سايرين آبادي را ولي مكر نميكنند مگر بنفوس خود ولي نميفهمند که با خود مكر ميكنند.
در هر شهرستان و آباديها يك دسته رؤساء و بزرگاني دارد که ساير اهل شهر و ده تابع آنها هستند و اينکه رؤساء براي حفظ مقام رياست خود جلوگيري ميكنند سايرين را که در مقام تحقيق برنيايند و نروند خدمت پيغمبر (ص) و ائمه عليهم السّلام و علماء تا هدايت شوند و بهزار حيله و تزوير اينها را فريب ميدهند و بكفر و ضلالت آنها را سوق ميدهند و غافل از اينكه اينها علاوه از عقوبات كفر و ظلم و شرك و طغيان و معاصي خود عقوبات سايرين هم بر آنها بار ميشود هم عقوبت ضلالت را دارند هم عقوبت اضلال زيرا سه قسم فاعل داريم: فاعل بالمباشرة و بالتسبيب و بالرضا و لذا ميگوييم عقوبت اولين و آخرين الي يوم القيمة حمل بر شيخين ميشود چون فعل آنها منشأ تمام فسادهائيست که روي زمين واقع شده و ميشود، اگر گذارده بودند حق بر مسند خود قرار گيرد روي زمين را عدل و داد پر كرده بود لذا ميفرمايد وَ كَذلِكَ جَعَلنا مكرر گفتهئيم که تقدير و قضاء الهي منافي با سوء اختيار عبد و صحت عقوبت نيست در دعاء كميل ميخواني
(اجريت عليّ حكما اتبعت فيه هوي نفسي و لم احترس فيه من تزيين عدوّي فغرني بما اهوي و اسعده علي ذلک القضاء
الدعاء) لذا نسبت جعل را بخدا ميدهد که بقضاء و تقدير چنين بوده.
فِي كُلِّ قَريَةٍ قرية در قرآن محل اجتماع جمع كثيريست اعم از شهرستانها و دهات اطراف هر چه بزرگ باشد مثل لندن يا كوچك باشد مثل قصبه.
جلد 7 - صفحه 195
أَكابِرَ مُجرِمِيها ممكن است اضافه باشد يعني در ميان مجرمين قرية اكابر آنها يا صفة باشد يعني اكابري که مجرمين آن قريه بودند لِيَمكُرُوا فِيها متعلق بجعلنا که اينکه نحوه جعل شده، و مكر عبارت از عمليست که بصورت محبوب طرف است و در باطن مبغوض است و اگر نسبت بخدا داده شد وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَيرُ الماكِرِينَ آل عمران آيه 47 مراد اينست که دولت و عزت و رياست و قوت و قدرت و مهلت ميدهد تا هر چه بتوانند طغيان و سركشي و فساد و ظلم و معصيت كنند و بعقوباتش گرفتار شوند وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ آل عمران آيه 172، و همين آيه را عليّه عاليه بر يزيد پليد تلاوت فرمود، و اگر نسبت ببنده داده شد اينست که از راه دوستي دشمني كنند مثل مأمون ملعون با حضرت رضا عليه السّلام، و اينکه اكابر فريب ميدهند اهل قريه را که در طلب حق نروند و ايمان نياورند و بكفر و ضلالت بسر برند.
وَ ما يَمكُرُونَ إِلّا بِأَنفُسِهِم چنانچه بيان شد که گناه سائرين را هم تحمل ميكنند و گرفتار ميشوند وَ ما يَشعُرُونَ خيال ميكنند از گرده آنها بار كشيديم و از تبعيت آنها استفاده كرديم و بر آنها رياست و بزرگي نموديم.
برگزیده تفسیر نمونه
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم