آیه 89 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (نزول)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<88 آیه 89 سوره بقره 90>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و چون کتاب آسمانی قرآن از نزد خدا برای هدایت آنها آمد با وجودی که کتاب (تورات) آنان را تصدیق می‌کرد و با آنکه خود آنها پیش از بعثت (پیامبر اسلام) انتظار غلبه بر کافران داشتند، آن گاه که آمد و شناختند (که همان پیغمبر موعود است) باز به او کافر شدند (و از نعمت وجود او ناسپاسی کردند)، پس خشم خدا بر کافران باد.

و هنگامی که برای آنان از سوی خدا کتابی [چون قرآن] آمد که تصدیق کننده توراتی است که با آنان است، و همواره پیش از نزولش به خودشان [در سایه ایمان به آن] مژده پیروزی بر کافران می دادند، پس [با این وصف] زمانی که قرآن [که پیش از نزولش آن را با پیشگویی تورات می شناختند] نزد آنان آمد، به آن کافر شدند؛ پس لعنت خدا بر کافران باد.

و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد، و از ديرباز [در انتظارش‌] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى‌جستند؛ ولى همين كه آنچه [كه اوصافش‌] را مى‌شناختند برايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران باد.

و چون ايشان را از جانب خدا كتابى آمد، و او را شناختند، هر چند كتابشان را هم تصديق كرده بود، و با آنكه زان پيش خواستار پيروزى بر كافران بودند، به او ايمان نياوردند، كه لعنت خدا بر كافران باد.

و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‌هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‌دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند؛ لعنت خدا بر کافران باد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And when there came to them a Book from Allah, confirming that which is with them—and earlier they would pray for victory over the pagans—so when there came to them what they recognized, they denied it. So may the curse of Allah be on the faithless!

And when there came to them a Book from Allah verifying that which they have, and aforetime they used to pray for victory against those who disbelieve, but when there came to them (Prophet) that which they did not recognize, they disbelieved in him; so Allah's curse is on the unbelievers.

And when there cometh unto them a scripture from Allah, confirming that in their possession - though before that they were asking for a signal triumph over those who disbelieved - and when there cometh unto them that which they know (to be the truth) they disbelieve therein. The curse of Allah is on disbelievers.

And when there comes to them a Book from Allah, confirming what is with them,- although from of old they had prayed for victory against those without Faith,- when there comes to them that which they (should) have recognised, they refuse to believe in it but the curse of Allah is on those without Faith.

معانی کلمات آیه

يستفتحون: طلب فتح و پيروزى مى كردند. فتح در اصل: گشودن و باز كردن است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس گويد: يهوديان قبل از بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله از طوايف اوس و خزرج استفتاح و طلب پيروزى به خاطر ظهور محمد صلى الله عليه و آله مي‌كردند وقتى كه خداوند محمد را از ميان عرب برگزيد و از طائفه بنى‌اسرائيل انتخاب ننمود روى برگرداندند.

معاذ بن جبل و بشر بن معرور[۳] به آن‌ها گفتند: اى جماعت يهود از خدا بترسيد و اسلام بياوريد مگر شما نبوديد كه قبلاً از ما به وسيله محمد استفتاح و طلب پيروزى مي‌نموديد در حالتى كه ما در آن وقت مشرك بوديم و به ما مى گفتيد كه بزودى محمد مبعوث خواهد گرديد.[۴]

سلام بن مسكم از طائفه بنى‌النضير در جواب گفت: اولاً پيامبرى مبعوث نشده است، ثانياً آن كسى كه ما مى گفتيم اين پيغمبر نيست[۵] سپس خداوند اين آيه را نازل فرمود[۶].[۷]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«89» وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ‌

و چون از طرف خداوند، آنان را كتابى (قرآن) آمد كه مؤيّد آن نشانه‌هايى است كه نزد آنهاست و پيش از اين به خود نويد مى‌دادند (كه با كمك كتاب وپيامبر جديد) بر دشمنان پيروز گردند، اما چون آنچه (از كتاب و پيامبر كه از قبل) شناخته بودند، نزد آنان آمد به او كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد.

نکته ها

اين آيه، صحنه‌ى ديگرى از لجاجت‌ها و هواپرستى‌هاى يهود را مطرح مى‌كند كه آنها بر اساس بشارت‌هاى تورات، منتظر ظهور پيامبر بودند و حتّى به همديگر نويد پيروزى مى‌دادند و به فرموده امام صادق عليه السلام يكى از دلايل اقامت آنها در مدينه اين بود كه آنها مى‌دانستند آن شهر، محلّ هجرت پيامبر است وبه همين سبب از پيش در آنجا سكنى گزيده بودند، ولى بعد از ظهور پيامبر اسلام، با آنكه نشانه‌هاى وى را موافق با آنچه در تورات بود يافتند، كفر ورزيدند. «1»

پیام ها

1- اديان الهى، يكديگر را تصديق مى‌كنند، نه آنكه در برابر هم باشند. «مصدقا»

2- به هر استقبالى نبايد تكيه كرد. با آنكه يهوديان در انتظار پيامبر صلى الله عليه و آله ساليانى در

«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 1 - صفحه 158

مدينه سكنى گزيدند، ولى در عمل كفر ورزيدند. «1» «كانُوا مِنْ قَبْلُ ... كَفَرُوا بِهِ»

3- شناخت حقّ و علم به آن كافى نيست. چه بسا افرادى كه حقّ را فهميدند، ولى به خاطر لجاجت كافر شدند. «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ (89)

وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ‌: و زمانى كه آمد ايشان را كتابى از جانب خدا كه قرآن باشد، مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ‌: تصديق كننده و موافق است مر آن چيزى را كه با ايشان است، يعنى تورات كه در اصول دين از توحيد و نبوت و معاد و غير آن با هم متحد باشد ايمان نياوردند، وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ‌: و حال آنكه بودند پيش از آمدن قرآن، يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا: طلب فتح و نصرت مى‌كردند در موقع اضطرار به قرآن و پيغمبر آخر الزمان بر آنان كه كافر شدند از مشركان عرب. و سبب آن بود كه هرگاه كفار عرب قصد يهود كردندى و كار برايشان سخت شدى، دستها برداشته مى‌گفتند: اللّهمّ انصرنا بنبىّ آخر الزّمان المنعوت فى التّورية «1»: بار خدايا نصرت فرما ما را به حق پيغمبر آخر الزمان كه وصف او در تورات است.

عياشى از اسحق بن عمار روايت نموده كه از حضرت صادق عليه السّلام از اين آيه سؤال نمودم، فرمود: جماعتى بودند ميان حضرت عيسى عليه السّلام و حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‌ترسانيدند بت پرستان را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و مى‌گفتند: هر آينه البته البته خارج مى‌شود پيغمبرى، و هر آينه البته البته مى‌شكند بتهاى شما را، و البته هر آينه بجا مى‌آورد به شما آنچه را كه ما بجا آورديم‌ «2».

«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 333.

«2» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 159، بنقل از كافى.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 199

پس چون رسول خدا مبعوث شد، كافر شدند به آن حضرت؛ چنانچه مى‌فرمايد: فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا: پس زمانى كه آمد ايشان را آن چيزى كه شناخته بودند در تورات از حق كه حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قرآن باشد، كَفَرُوا بِهِ‌: كافر شدند به آن به جهت حسد يا ترس قوّت رياست پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عالما عامدا كفر را بر ايمان و دنيا را بر آخرت اختيار كردند. فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ‌: پس لعنت خدا و دورى از رحمت او بر كفار است كه به علم خود رفتار نكردند و انكار ورزيدند.

تنبيه: مراد از لعنت خدا كه در قرآن فرموده بر دو قسم است: اول- دورى از رحمت واسعه، و اين در حق كافر مى‌باشد مانند آيه شريفه كه فرمايد: دورى از رحمت الهيه ثابت است براى كفار ابد الاباد كه هيچ وقت پرتو فيض رحيميه الهيه، شامل آنها نخواهد شد. دوم- مراد از لعنت، دورى از مقام و درجه رفيع مى‌باشد، چنانچه فرمايد: لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ‌: يعنى كرامت و رفعت مقامى كه صادقين نزد خدا دارند، دور است از كاذبين به سبب صفت دروغ.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ (89)

ترجمه‌

و چون آمد آنها را كتابى از نزد خدا كه تصديق كننده است مر آنچيزيرا كه با آنها است و بودند پيش از اين طلب فتح ميكردند بر آنان كه كافر شدند پس چون آمد نزد آنها آنچه شناخته بودند كافر شدند باو پس لعنت خدا بر كافران.

تفسير

و چون آمد نزد يهود قرآن كه تصديق مينمود از تورية آنچه را بيان شده است در آن كه محمد (ص) امى است و از اولاد اسمعيل (ع) است و مؤيد ببهترين خلق خدا است بعد از او كه على ولى اللّه است و آنها پيش از بعثت پيغمبر (ص) متوسل بآنحضرت شده طلب فتح و ظفر مينمودند بر اعداء خودشان و خداوند بآنها نصرت كرامت مى‌فرمود ولى چون شناختند او را و تطبيق نمودند اوصاف و امارات معهوده را با آنحضرت منكر نبوت شدند از روى حسد و تعدى بر او و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايتى نموده است كه خلاصه‌اش آنستكه يهود در كتب خود ديده بودند كه مكان هجرت محمد (ص) ما بين دو كوه عير واحد است كه در دو سمت مدينه است و جمعى آمدند بهر وسيله بود آنجا را پيدا كردند و بساير يهود نوشتند كه ما دار الهجره را پيدا كرديم بيائيد آنها نيامدند و اينها در مدينه اقامت نمودند و متمول شدند تا آنكه تبّع كه يكى از پادشاهان يمن بود بقصد تسخير مدينه حركت كرد و آنجا را محاصره نمود و اينها با او ملاطفت كردند و سبب اقامت خودشان را باو گفتند و او دو طائفه اوس و خزرج را مأمور اقامت در مدينه نمود براى آنكه وقتى پيغمبر بيايد او را يارى كنند و آنها چون مدتى توقف نمودند زياد شدند و متعرض اموال يهود ميشدند و آنها ميگفتند وقتى پيغمبر (ص) مبعوث شود ما شما را از ديار خود بيرون ميكنيم و اموال خودمان را مسترد ميداريم ولى چون پيغمبر (ص) مبعوث شد انصار باو ايمان آوردند و يهود كافر شدند اين معنى طلب فتح يهود بر كفار در اين آيه شريفه است و در تفسير امام (ع) حديث مفصلى از امير المؤمنين (ع) نقل فرموده كه متضمن وقائع متعدده است و قدر مشترك آنها آنست كه يهود به دستور حضرت موسى (ع) متوسل‌

جلد 1 صفحه 139

به محمد و آل او عليهم السلام ميشدند و خداوند آنها را از مهالك نجات مى‌داد و فرموده مراد از طلب فتح در آيه شريفه اينست و آنكه پيغمبر (ص) فرموده اين نصرت خداوند بود يهود را بسبب ذكر و صلوات آنها بر محمد و آل او پس اى امت محمد (ص) متوسل شويد در مواقع شدت و بلا بآن خاندان شريف تا خداوند شما را يارى كند و حفظ نمايد از دو شيطان كه در دو سمت شمايند از مأمورين ابليس براى گمراه نمودن پسران آدم مانند دو ملك كه در يمين و يسار هر كس هستند از طرف خداوند براى ثبت اعمال خوب و بد وقتى شخص ياد خدا بيايد و بگويد لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين اين دو شيطان مندك ميشوند و دور ميگردند انشاء اللّه تعالى، حقير عرض ميكنم اوس و خزرج دو طائفه از عرب بودند كه انصار از آنها بودند و ظاهر آيه شريفه آنست كه يهود ميدانستند كه پيغمبرى ميآيد و بر كفار غلبه ميكند و آنها در تحت تسلط كفار اجانب بودند و اميد داشتند كه آن پيغمبر بيايد و ايمان باو بياورند و باين وسيله خداوند فتح و فيروزى را نصيب آنها فرمايد و بعد از بعثت چون حضرت ختمى مرتبت از نسل حضرت اسماعيل بود و انبياء بنى اسرائيل از نسل حضرت اسحق بودند و عناد در قبائل عرب رواج داشت و ساره مادر حضرت اسحق خانم بود و هاجر مادر حضرت اسماعيل كنيز بود حسد بردند و شيطان وسوسه نمود و علماء براى حفظ مقامات خودشان انكار اوصاف پيغمبر (ص) را در تورية نمودند لذا موفق با سلام نشدند و بلعنت ابدى گرفتار شدند و اين معنى منافات با بيانات سابقه ندارد ممكن است همه بجاى خود صحيح باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَمّا جاءَهُم‌ كِتاب‌ٌ مِن‌ عِندِ اللّه‌ِ مُصَدِّق‌ٌ لِما مَعَهُم‌ وَ كانُوا مِن‌ قَبل‌ُ يَستَفتِحُون‌َ عَلَي‌ الَّذِين‌َ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُم‌ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِه‌ِ فَلَعنَةُ اللّه‌ِ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ (89)

(و چون‌ ‌اينکه‌ يهود ‌را‌ كتابي‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ آمد ‌که‌ تصديق‌ مينمود آنچه‌ ‌را‌ ‌با‌ آنان‌ ‌بود‌ و حال‌ آنكه‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌بر‌ كفار طلب‌ فتح‌ مي‌نمودند «بآمدن‌ ‌اينکه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌» ‌پس‌ وقتي‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ آمد ‌آن‌ چيزي‌ ‌که‌ ميشناختند، بآن‌ كافر شدند، ‌پس‌ لعنت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ كافران‌ باد.

1‌-‌ دويم‌ سفينه‌ ص‌ 512‌-‌ 513

2‌-‌ دويم‌ سفينه‌ ص‌ 512‌-‌ 513

3‌-‌ سوره‌ نصر ‌آيه‌ 2

جلد 2 - صفحه 98

وَ لَمّا جاءَهُم‌ كِتاب‌ٌ مِن‌ عِندِ اللّه‌ِ مراد ‌از‌ كتاب‌ قرآن‌ مجيد ‌است‌ و مُصَدِّق‌ٌ لِما مَعَهُم‌ صفت‌ كتاب‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌ لِما مَعَهُم‌ تورات‌ و ساير كتب‌ منسوب‌ بوحي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ يهود ميباشد و ‌در‌ اينجا اشكالي‌ پيش‌ آيد و ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ قرآن‌ تصريح‌ ‌شده‌ ‌که‌ اينان‌ كتب‌ الهي‌ ‌را‌ تحريف‌ نموده‌ و قبلا متذكر شديم‌ ‌که‌ تورات‌ فعلي‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ يهود ‌است‌ سه‌ مرتبه‌ تواتر ‌آن‌ قطع‌ ‌شده‌ و منتهي‌ بيك‌ نفر ميشود علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ مطالب‌ خلاف‌ واقع‌ و نسبتهاي‌ ناروا ‌که‌ بخدا و انبياء ‌او‌ ميدهند دليل‌ قطعي‌ ‌بر‌ تحريف‌ آنست‌ و ‌با‌ ‌اينکه‌ وصف‌ چگونه‌ قرآن‌ و پيغمبر اسلام‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مصدق‌ ‌اينکه‌ كتب‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ و آياتي‌ ديگر قرآن‌ و پيغمبر باين‌ وصف‌ ستوده‌ ‌شده‌! و جواب‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ اشكال‌ اينست‌ ‌که‌ كلمه‌ لِما مَعَهُم‌ دلالت‌ ندارد ‌بر‌ اينكه‌ قرآن‌ مصدق‌ ‌هر‌ چه‌ ‌ يا ‌ آنهاست‌ ‌باشد‌ زيرا نفرموده‌ ‌است‌ مصدقا لجميع‌ ‌ما معهم‌ ‌ يا ‌ لكل‌ ‌ما معهم‌ ‌تا‌ دلالت‌ ‌بر‌ عموم‌ كند، بلكه‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌ ‌في‌ الجمله‌ مطالب‌ حقه‌ ‌در‌ كتب‌ ‌آنها‌ هست‌ چنانچه‌ صفت‌ تحريف‌ ‌که‌ بكتب‌ ‌آنها‌ نسبت‌ داده‌ ‌شده‌ ‌هم‌ دلالت‌ ندارد ‌بر‌ اينكه‌ تمام‌ تورات‌ و كتب‌ وحي‌ آنان‌ محرف‌ ‌است‌ بلكه‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌ دست‌ تحريف‌ ‌در‌ ‌آنها‌ تصرف‌ نموده‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ اعتبار ساقط نموده‌ ‌است‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ آنچه‌ ‌از‌ خارج‌ مانند قرآن‌ و كلام‌ نبي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ائمه‌ طاهرين‌ مورد تصديق‌ قرار گيرد، معتبر و صحت‌ صدور ‌آن‌ ‌از‌ مقام‌ وحي‌ مسلم‌ ‌است‌ و آنچه‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ طريق‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ طريق‌ براهين‌ عقليّه‌ (مانند قول‌ بتجسم‌ و نسبت‌هاي‌ ناروا بساحت‌ قدس‌ انبياء و حليت‌ شراب‌ و نحو اينها) كذب‌ ‌آن‌ ثابت‌ شود، مربوط بوحي‌ نبوده‌ و افتراء محض‌ و ساخته‌ و پرداخته‌ دست‌ محرفين‌ ‌است‌ و آنچه‌ دليلي‌ ‌بر‌ صدق‌ ‌ يا ‌ كذبش‌ نباشد، چون‌ دست‌ تحريف‌ ‌في‌ الجمله‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ كتب‌ تصرف‌ كرده‌ و تواتر ‌آن‌ قطع‌ ‌شده‌ و دليلي‌ ‌بر‌ اعتبار ‌آن‌ نداريم‌، قابل‌ اعتماد نيست‌.

جلد 2 - صفحه 99

و ظاهرترين‌ مصاديق‌ مطالب‌ ‌اينکه‌ كتب‌ ‌که‌ قرآن‌ تصديق‌ نموده‌، اخباري‌ ‌است‌ ‌از‌ بعثت‌ پيغمبر اسلام‌ و صفات‌ و سيره‌ و رفتار ‌او‌ داده‌اند ‌حتي‌ علت‌ اقامت‌ يهود ‌در‌ مدينه‌ و اطراف‌ ‌آن‌ ‌از‌ سالهاي‌ قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ ‌براي‌ درك‌ حضور ‌او‌ بوده‌ و بمشركين‌ خبر بعثت‌ ‌او‌ ‌را‌ ميدادند و ‌خود‌ انتظار ظهور ‌او‌ ‌را‌ داشتند، و چون‌ ‌اينکه‌ اخبار ‌با‌ واقع‌ مطابق‌ ‌شده‌ همين‌ دليل‌ ‌بر‌ صدق‌ آنهاست‌ و لذا قرآن‌ مصدق‌ آنهاست‌.

وَ كانُوا مِن‌ قَبل‌ُ يَستَفتِحُون‌َ عَلَي‌ الَّذِين‌َ كَفَرُوا استفتاح‌ بمعني‌ انتصار و طلب‌ فتح‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مشركين‌ عربند و انتصار يهود ‌بر‌ كفار عرب‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ هنگام‌ خصومت‌ و تناول‌ اموال‌ و شكنجه بوده‌ ‌که‌ ‌از‌ كفار بآنها ميرسيده‌ ‌که‌ ميگفتند «اما ‌لو‌ بعث‌ ‌محمّد‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ لنخرجنكم‌ ‌من‌ ديارنا و اموالنا» چنانچه‌ مفاد خبري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ تفسير عياشي‌ و كافي‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ نقل‌ ‌شده‌، و ‌ يا ‌ مراد استنصاري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ موقع‌ محاربه‌ ‌با‌ اعراب‌ باسم‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مينمودند و ميگفتند «اللهم‌ انا نستنصرك‌ بحق‌ النبي‌ الامي‌ الّا نصرتنا ‌عليهم‌» چنانچه‌ ‌از‌ ‌در‌ المنثور ‌از‌ ‌إبن‌ عباس‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌.

«فَلَمّا جاءَهُم‌ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِه‌ِ» ‌پس‌ هنگامي‌ ‌که‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مبعوث‌ شد و يهود ‌او‌ ‌را‌ شناختند ‌هم‌ ‌از‌ جهت‌ مطابق‌ بودن‌ نعوت‌ و صفات‌ ‌او‌ بآنچه‌ ‌در‌ كتب‌ ‌خود‌ يافته‌ بودند و ‌هم‌ ‌از‌ جهت‌ مشاهده‌ معجزات‌ باهرات‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ ظاهر شد، باو كافر ‌شده‌ و ايمان‌ نياوردند.

و علت‌ كفر آنان‌ ممكن‌ ‌است‌ سه‌ چيز ‌باشد‌: يكي‌ آنكه‌ توهم‌ مينمودند ‌آن‌ نبي‌ موعود ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌هم‌ اكنون‌ ميگويند ‌آن‌ نبي‌ موعود ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌است‌ و هنوز مبعوث‌ نشده‌ و وقتي‌ ديدند پيغمبر اكرم‌ ‌از‌ اولاد اسمعيل‌ ‌است‌ حسد و عناد و عصبيت‌ آنان‌ مانع‌ ‌از‌ ايمان‌ شد.

جلد 2 - صفحه 100

دوم‌ اينكه‌ ديدند پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌با‌ رياست‌ و جاه‌ طلبي‌ و توغل‌ ‌در‌ ماده‌ و مال‌ و زخارف‌ دنيوي‌ ‌که‌ روش‌ ديرينه‌ يهود بوده‌ مخالف‌ ‌است‌ ‌از‌ اينجهت‌ زير بار نبوت‌ ‌او‌ نرفتند.

سوم‌ اينكه‌ توهم‌ مينمودند ‌پس‌ ‌از‌ بعثت‌ ‌آن‌ نبي‌ موعود مشركين‌ عرب‌ ‌که‌ دشمن‌ سرسخت‌ يهود بودند باو ايمان‌ نمي‌آورند و اينان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ چيره‌ ‌شده‌ و انتقام‌ خواهند كشيد و وقتي‌ ديدند كفار مدينه‌ بايمان‌ بآن‌ حضرت‌ سبقت‌ گرفتند بواسطه‌ دشمني‌ ‌با‌ ‌آنها‌ كافر ‌شده‌ و ايمان‌ بآن‌ حضرت‌ نياوردند، ‌اگر‌ چه‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ عمده‌ علت‌ كفر آنان‌ همان‌ حب‌ّ حيات‌ دنيوي‌ و مال‌ و منال‌ و زخارف‌ ‌آن‌ بوده‌ چنانچه‌ ‌از‌ آيات‌ ‌بعد‌ استفاده‌ ميشود و علل‌ ديگر بهانه بيش‌ نبوده‌ مثل‌ اينكه‌ ميگفتند چون‌ جبرئيل‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ پيغمبر نازل‌ مي‌شود ‌ما باو ايمان‌ نميآوريم‌.

فَلَعنَةُ اللّه‌ِ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ تفسير ‌اينکه‌ قسمت‌ قبلا گذشت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


الی 90]

اشاره

آیه 89 و 90

شأن نزول:

از امام صادق علیه السّلام ذیل این دو آیه چنین نقل شده که: یهود در کتابهای خویش دیده بودند هجرتگاه پیامبر اسلام بین کوه «عیر» و کوه «احد» (دو کوه در دو طرف مدینه) خواهد بود، یهود از سرزمین خویش بیرون آمدند و در جستجوی سرزمین مهاجرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله پرداختند، در این میان به کوهی به نام «حداد» رسیدند، گفتند: «حداد» همان «احد» است در همانجا متفرّق شدند و هر گروهی در جایی مسکن گزیدند. بعضی در سرزمین «تیما» و بعضی دیگر در «فدک» و عده‌ای در «خیبر».

آنان که در «تیما» بودند میل دیدار برادران خویش نمودند، در این اثنا عربی عبور می‌کرد مرکبی را از او کرایه کردند، وی گفت من شما را از میان کوه «عیر» و «احد» خواهم برد، به او گفتند: هنگامی که بین این دو کوه رسیدی ما را آگاه نما.

مرد عرب هنگامی که به سرزمین مدینه رسید اعلام کرد که اینجا همان سرزمین است که بین دو کوه عیر واحد قرار گرفته است، سپس اشاره کرد و گفت این عیر است و آن هم احد، یهود از مرکب پیاده شدند و گفتند: ما به مقصود رسیدیم دیگر احتیاج به مرکب تو نیست، و هر جا می‌خواهی برو.

آنها در سرزمین مدینه ماندند و اموال فراوانی کسب نمودند این خبر به سلطانی به نام «تبع» رسید با آنها جنگید، یهود در قلعه‌های خویش متحصّن شدند، وی آنها را محاصره کرد و سپس به آنها امان داد، آنها به نزد سلطان آمدند. تبع گفت:

من این سرزمین را پسندیده‌ام و در این سرزمین خواهم ماند، در پاسخ وی گفتند:

این چنین نخواهد شد، زیرا این سرزمین هجرتگاه پیامبری است که جز او کسی

ج1، ص98

نمی‌تواند به عنوان ریاست در این سرزمین بماند.

تبع گفت: بنابراین، من از خاندان خویش کسانی را در اینجا قرار خواهم داد تا آن زمانی که پیامبر موعود بیاید وی را یاری نمایند، لذا او دو قبیله معروف اوس و خزرج را در آن مکان ساکن نمود.

این دو قبیله هنگامی که جمعیّت فراوانی پیدا کردند به اموال یهود تجاوز نمودند، یهودیان به آنها می‌گفتند هنگامی که محمد صلّی اللّه علیه و اله مبعوث گردد شما را از سرزمین ما بیرون خواهد کرد! هنگامی که محمد صلّی اللّه علیه و اله مبعوث شد، اوس و خزرج که به نام انصار معروف شدند به او ایمان آوردند و یهود وی را انکار نمودند. این است معنی آیه «وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا»

تفسیر:

خود مبلّغ بوده خود کافر شدند! یهود با عشق و علاقه مخصوصی برای ایمان به رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله در سرزمین مدینه سکنی گزیده بودند و با بی‌صبری در انتظار ظهورش بودند «ولی هنگامی که از طرف خداوند کتابی (قرآن) به آنها رسید که موافق نشانه‌هایی بود که یهود با خود داشتند با این که پیش از این جریان خود را به ظهور این پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نوید می‌دادند و با ظهور این پیامبر صلّی اللّه علیه و اله امید فتح بر دشمنان داشتند. آری! هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند، نزدشان آمد نسبت به او کافر شدند» (وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ).

«لعنت خداوند بر کافران باد» (فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ).

آری! گاه انسان عاشقانه به دنبال حقیقتی می‌دود، ولی هنگامی که به آن رسید و آن را مخالف منافع شخصی خود دید بر اثر هوی‌پرستی به آن پشت پا می‌زند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌1، ص 111.
  3. صاحبان مجمع البيان از خاصه و لباب النقول از عامه اسم اين مرد را بشر بن البراء بن معرور گفته اند.
  4. صاحب لباب النقول گويد حاكم در المستدرك و بيهقى در الدلائل با سندى ضعيف از ابن عباس چنين نقل نموده اند كه يهوديان خيبر با طائفه غطفان به جدال و جنگ پرداختند سپس شكست خورده و فرار نمودند و اين دعا را مي‌خواندند و مى گفتند بار خدايا از تو مي‌خواهيم به حق محمد همان پيامبرى كه وعده نموده اى، ما را بر قوم غطفان پيروز گردان بعد در جنگ ديگرى كه اتفاق افتاده بود بر آن‌ها پيروز گشتند ولى وقتى كه محمد صلى الله عليه و آله مبعوث گرديد بر او كافر شدند.
  5. ابن ابى حاتم در تفسير خود از طريق سعيد يا عكرمة او از ابن عباس اين روايت را ذكر نموده است.
  6. عياشى در تفسير خود در روايتى كه سند آن را به ابوبصير رسانيده از امام جعفرصادق عليه‌السلام چنين نقل كند كه يهود در كتاب خود دريافته بودند كه مكان هجرت رسول خدا صلى الله عليه و آله ما بين عير و احد خواهد بود لذا بيرون رفتند تا آن را پيدا كنند سپس به كوهى رسيدند كه به آن حداد مى ناميدند پيش خود گفتند كه حداد همان احد است به همين منظور فرمود آمدند و در اراضى تيم و فدك و خيبر متفرق شدند ولى بعد با راهنمائى يك نفر اعرابى از طايفه قيس مكان مابين احد و عير را يافتند و به طوائف خود در خيبر و فدك پيام فرستادند كه مكان منظور را يافته ايم، شما به ما ملحق شويد وقتى كه با اموال خود با ساير طوايف مستقر شدند تبع طى جنگى به آنان حمله نمود و آن‌ها را محاصره كرد و بعد امان داد يهوديان به تبع گفتند: اين سرزمين محل هجرت پيامبرى است كه بعد خواهد آمد تبع در آن جا ماند و عده غالبين زيادتر شدند تا جائى كه به اموال يهوديان دست درازى مي‌كردند. يهود مى گفتند: اگر محمد مبعوث شود ما به وسيله او شما را از ديار خود بيرون خواهيم كرد و بر شما به وسيله او پيروز خواهيم گشت ولى وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مبعوث شد و انصار به او ایمان آوردند يهوديان ايمان نياورده و كافر ماندند و خداوند درباره آن‌ها چنين فرمود.
  7. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 18.

منابع