آیه 25 سوره کهف
<<24 | آیه 25 سوره کهف | 26>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنها در کهف کوه سیصد سال، نه سال هم افزون درنگ کردند (یهود بر علی علیه السّلام در این آیه اعتراض کردند که نه سال زیاده در تورات ما نیست. حضرت پاسخ داد که این نه سال بر این است که سال شما شمسی و سال ما قمری است).
[اصحاب کهف] سیصد سال در غارشان ماندند و نُه سال به آن افزودند.
و سيصد سال در غارشان درنگ كردند و نه سال [نيز بر آن] افزودند.
و آنان در غار خود سيصد سال آرميدند و نُه سال بدان افزودهاند.
آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إِزْدادُوا تِسْعاً»: نه سال بر آن افزودند. مراد این است که اصحاب کهف سیصد سال شمسی زنده و در حال خواب بوده که اگر با سال قمری حساب شود، نه سال بر آن افزوده میگردد. چرا که سیصد سال شمسی مساوی با سیصد و نه سال قمری است. در اینجا قرآن مجید حقیقتی را بیان داشته است که سالها بعد علم نجوم بدان پی برده است.
نزول
ابن عباس [۱] و ضحاک[۲] گویند: وقتى که این قسمت آیه «وَلَبِثُوا فِی کهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ» نازل شد. از پیامبر سؤال کردند که آیا این عدد سیصد درباره سال است یا ماه؟ خداوند نازل کرد: «سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعاً».[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25»
و آنان در غارشان سيصد سال ماندند و نُه سال (نيز بر آن) افزودند.
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26»
بگو: خداوند به مدّتى كه در غار ماندند، داناتر است. غيب آسمانها و زمين از آنِ اوست. چه بينا و شنواست! جز او براى مردم هيچ يار و ياورى نيست و هيچ كس را در حكم و فرمانروايى خود شريك نمىگيرد.
نکته ها
يهوديان در مورد مقدار توقّف اصحاب كهف در غار، از حضرت على عليه السلام سؤال كردند.
حضرت فرمود: 309 سال. گفتند: در كتاب ما 300 سال آمده است! آن حضرت فرمود:
9 سال به خاطر تفاوت سال شمسى و قمرى است. «1»
در تفسير مراغى اين تفاوت نه سال را، نشانهى معجزه بودن قرآن دانسته كه چه اندازه دقيق است و تفاوت سالهاى قمرى و شمسى را هم در نظر گرفته است.
ممكن است گفته شود: مقدار، همان سيصد سال بوده كه مردم نه سال به آن افزودهاند،
«1». تفسير مجمع البيان.
جلد 5 - صفحه 161
«وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» از اين رو خداوند در جواب مىفرمايد: «قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا» بگو: خدا داناتر است. عمر انسان حدّ معيّنى ندارد، مثل آب نيست كه در صد درجه بجوشد و در درجهى صفر يخ بزند. در آزمايشها عمر بعضى موجودات زنده تا دوازده برابر افزايش يافته است. چنانچه در جرايد نوشتند: ماهى منجمدى كه مربوط به چند هزار سال پيش بود و در ميان يخهاى قطبى پيدا شد، پس از قرار گرفتن در آب ملايم، زندگى را از سر گرفت. «1»
اگر آمار، ساده وعادّى بيان شود، ممكن است يا فراموش شود و ياشنونده به آن توجّه خاص نكند. مثلا اگر بيمارى به پزشك بگويد: من چهار ساعت در نوبت نشستهام، يا بگويد چهار ساعت 7 دقيقه كم، توجّه پزشك تفاوت دارد. زيرا ارقام گاهى براى بيان كم وزياد است وخيلى درآن دقّت نيست، ولى اگر ريز ودقيق بيان شود، شنونده را جذب مىكند. لذا درباره مدّت تبليغ حضرت نوح مىفرمايد: هزار سال مگر پنجاه سال، تا اعلام كند ارقام دقيق است. در اين آيه نيز مىفرمايد: سيصد سال وسپس مىفرمايد: نه سال اضافه. تا بگويد آمار دقيق است.
پیام ها
1- شيوه بيان آمار واعداد بايد دقيق باشد. «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً»
2- دقّت در بيان ارقام و آمار، آن را در ذهن، ماندگارتر مىكند. «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26»
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا: بگو اى پيغمبر كه خداى داناتر است به مقدارى كه درنگ كردند. اين ردّ اهل كتاب است كه انكار زيادتى مىكردند. لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: مر ذات سبحانى را باشد مخفيات همه اهل آسمانها و زمينها، پس چگونه به مدت اصحاب كهف عالم نباشد. أَبْصِرْ بِهِ: چه بينا است خدا به هر موجودى. وَ أَسْمِعْ: و شنوا است به هر شنيدنى. ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍ: نيست مر اهل آسمان و زمين را غير از خدا دوستى كه متولىّ امور ايشان شود. وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً: و شريك نمىكند ذات حق تعالى در فرمان خود هيچكس را.
نكته: قوله تعالى «أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ» ذكر صيغه تعجب به جهت دلالت است بر آنكه ادراك سبحانى خارج است از ادراك شنوندگان و بينندگان، زيرا هيچ چيز حاجب او نيست در ادراك، و همه چيز در احاطه ادراك الهى يكسان است از لطيف و كثيف و كوچك و بزرگ و نهانى و آشكار.
تنبيه: آيه شريفه «وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً» دلالت دارد بر آنكه جايز نيست براى هيچكس كه حكم نمايد به غير آنچه خداوند حكم فرموده، زيرا ذات سبحانى مالك الرقاب باشد؛ پس حكم و فرمان اختصاص به او خواهد
«1» منهج الصادقين ج 5 ص 347.
جلد 8 - صفحه 42
داشت. نزد بعضى معنى آيه آنكه: و شريك نمىكند خداى تعالى در حكم خود به آنچه اخبار فرمايد از غيب هيچكس را، يعنى علم غيب مختص ذات علام الغيوب باشد. قرائت ديگر «و لا تشرك» يعنى شريك نكن تو اى انسان در فرمان حق، احدى را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25» قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26» وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «27»
ترجمه
و درنگ نمودند در غارشان سيصد سال و افزودند نه سال را
بگو خدا داناتر است بمدّت درنگ ايشان اختصاص بعلم او دارد امور نهانى آسمانها و زمين چه بينا است او و چه شنوا است نيست براى اهل عالم غير از او هيچ سرپرستى و شريك نميكند در حكمش احدى را
و بخوان آنچه را وحى شد بتو از كتاب پروردگارت نيست بدل كنندهاى مر سخنان او را و هرگز نيابى غير او پناهى.
تفسير
- خداوند متعال بعد از بيان عدّه اصحاب كهف بيان فرمود مدّت درنگ ايشان را در غار كه آنهم مورد اختلاف شده بود در ميان اهل كتاب و تصريح فرمود بآنكه مدّت درنگ ايشان سيصد سال بود بعلاوه نه سال بسال قمرى كه
جلد 3 صفحه 421
سيصد سال تمام است بسال شمسى چنانچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه يكنفر يهودى از آنحضرت سؤال نمود از مدّت درنگ اصحاب كهف در غار و او جواب فرمود مطابق با قرآن يهودى گفت ما در كتاب خودمان يافتيم كه سيصد سال بوده حضرت فرمود آن بسال شمسى است و اين بقمرى حقير عرض ميكنم از اينجا ممكن است استفاده شود كه مسلمانان بايد حساب سنوات را بسال قمرى تعيين كنند نه بشمسى و الا آنحضرت جواب را بحساب سال شمسى ميداد كه بقبول و تسليم يهودى نزديكتر باشد و مورد اشكال و محتاج بجواب نشود و شايد سرّ آنكه خداوند نفرموده سيصد و نه سال بلكه اوّلا فرموده سيصد سال و بعدا نه سال را اضافه فرموده آن باشد كه كلام شروع شود بر طبق حساب اهل كتاب و در معرض انكار نباشد و ختم شود بدستور حساب در شرع اسلام مانند آنكه بفرمايد درنگ كردند سيصد سال و افزودند نه سال را بحساب اسلام و بعد از بيان اين حقيقت با اين تعبير لطيف به پيغمبر خود دستور فرموده كه باز اگر اختلاف نمودند در مدّت درنگ ايشان بفرمايد خداوند داناتر است از هر كس بمدّت درنگ ايشان چون علم او احاطه دارد بآنچه در آسمانها و زمين است پيدا و نهان و جاى تعجّب است از بينائى و شنوائى خداوند چون غير از بينائى و شنوائى خلق است كه حاجب و مانعى براى آن متصوّر نيست و لطيف و كثيف و بزرگ و كوچك و پيدا و نهان در برابر او يكسان است نيست براى اهل آسمانها و زمين جز خداوند مدير و مدبّر و صاحب اختيار و كار گذارى و شريك نفرموده خدا در حكم و اخبار از غيب با خود هيچ كس را و نبايد كسى با او در حكم شركت نمايد و بعد از اخبار خداوند از مدّت درنگ اصحاب كهف سخنى بر خلاف بگويد و در آيه اخيره دستور تلاوت قرآن را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داده اعمّ از قصص و حكايات و اخبار از مغيبات و غيرها و آنكه تا دامنه قيامت تغيير و تبديلى در آن روى نخواهد داد و آنكه جز خداوند براى احدى در هيچ زمان ملجأ و پناه و مأمن و آرامگاهى نخواهد بود.
جلد 3 صفحه 422
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُلِ اللّهُ أَعلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيبُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ أَبصِر بِهِ وَ أَسمِع ما لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَ لا يُشرِكُ فِي حُكمِهِ أَحَداً «26»
بفرما که خداوند داناتر است بآن مقدار که اينها درنگ كردند از براي او است آنچه غيب است در آسمانها و زمين بينا است بدرجه اعلاي بينايي به آن و شنوا است بدرجه اعلي شنوايي نيست از براي آنها از غير خدا ولي و نيست شريك در حكم او احدي قُلِ اللّهُ أَعلَمُ بِما لَبِثُوا كانه بعضي انكار كردند اينکه مدترا بفرما که خداوند خبر داده و او داناتر است بمقدار لبث آنها در كهف لَهُ غَيبُ- السَّماواتِ وَ الأَرضِ در موضوع علم غيب گفتيم غيب مراتبي دارد آنچه که ممكن نميتواند پي ببرد علمش مختص بذات حق است مثل علم ذات بذات و بصفات و آنچه بر ما مخفي و غيب است لكن ممكن است که خداوند علم آن را بملائكه يا انبياء و ائمه افاضه فرمايد مثل علم بما کان و ما يکون الي انقضاء خلقه بر آنها غيب نيست و بر ما غيب است أَبصِر بِهِ وَ أَسمِع از روي تعجب خداوند بصير است بتمام مبصرات و سميع است بتمام مسموعات ازلا و ابدا که گفتيم برگشت بصير و سميع بعلم است علم بمبصرات و بمسموعات مثل حكيم علم بمصالح و مفاسد و مريد علم بصلاح و فساد و مدرك علم بجزئيات ما لَهُم مِن دُونِهِ غير از ذات مقدّس پروردگار مِن وَلِيٍّ که بتواند نفعي بآنها بخشد يا دفع ضرري از آنها بكند وَ لا يُشرِكُ فِي حُكمِهِ أَحَداً و در احكامش و تقديراتش و افعالش احدي را شريك و كمك نگرفته و نيست و احتياج به احدي ندارد فَعّالٌ لِما يُرِيدُ و يحكم ما يشاء.
(جمله ثانيه) خلاصه مطلب اينكه جماعتي که داراي ايمان محكم بودند و در فشار مشركين قرار گرفتند که آنها يا برگردند بشرك يا كشته شوند و اينها فرار كردند و سگ آنها هم همراه آنها آمد تا رسيدند درب كهف خود را در كهف مخفي كردند که مشركين آنها را نيابند و مشركين هم در تعقيب آنها آمدند تا درب كهف و لكن خداوند چشم
جلد 12 - صفحه 345
آنها را كور كرد آنها را نيافتند و برگشتند چنانچه حقير همين نحو را بعين مشاهده كردم در مسجد نبي صلّي اللّه عليه و اله و سلّم در مدينه مشرف بودم بين محراب و منبر و يكي از رفقاء پهلوي من كتاب مناسك شيخ انصاري را باز كرده بود و زيارت صديقه طاهره را تلاوت ميكرد شرطه رسيد و كتاب را گرفت و اينکه صفحه که زيارت داشت انگشت گذارد و كتاب را هم گذاشت و رئيس شرطهها را صدا زد او آمد و از رفيق ما پرسيد چه قرائت ميكردي گفت مناسك حج رو بشرطه كرد و گفت شوف يعني مشاهده كن اگر زيارت فاطمه است جلب كن او را بشرطه خانه و اگر مناسك است باو رد كن اينکه شرطه از اول كتاب صفحه صفحه مشاهده كرد تا صفحه پشت انگشت و از آخر هم مشاهده كرد تا صفحه پشت انگشت و صفحه که انگشت گذارده بود نديد و كور شد و كتاب را رد كرد، و خداوند آنها را بنوم انداخت سيصد و نه سال در حال نوم بودند و اعجب از اينکه سگ آنها بيدار بود و پاسبان آنها بود تا موقعي که بيدار شدند يك نفر از آنها را بطريق ناشناس فرستادند در شهر براي تحصيل امر معاش پس از اينكه اهل شهر فهميدند و قضايايي که در آيات شريفه بيان شده خداوند آنها را در كهف مخفي فرمود و تا كنون در كهف هستند.
(جمله ثالثه) در اخبار داريم که اينها پس از ظهور حضرت بقيّة اللّه از كهف خارج ميشوند و خدمت حضرتش مشرف ميشوند و داخل در اصحاب آن حضرت ميشوند و نيز داريم در زمان حضرت رسالت امير المؤمنين و جمعي از اصحاب را بتوسط ابر و باد روانه فرمود درب كهف حضرت امير عليه السّلام فرمود سلام كنيد باصحاب كهف سلام كردند جواب نشنيدند خود امير عليه السّلام سلام كرد جواب صريح آمد و شهادت دادند بوصايت و ولايت و امامت آن حضرت.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 26)- سپس برای این که به گفتگوهای مختلف مردم در این باره پایان دهد میگوید: «بگو: خداوند از مدت توقف آنها آگاهتر است» (قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا).
چرا که: «غیب آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
کسی که از پنهان و آشکار، در مجموعه جهان هستی با خبر است چگونه ممکن است از مدت توقف اصحاب کهف آگاه نباشد.
«راستی او چه بینا و چه شنواست» (أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ).
به همین دلیل «آنها (ساکنان آسمانها و زمین) هیچ ولی و سرپرستی جز او ندارند» (ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ).
و در پایان آیه اضافه میکند: «و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمیدهد» (وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً). در حقیقت این تأکیدی است بر ولایت مطلقه خداوند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.