آیه 173 سوره اعراف
<<172 | آیه 173 سوره اعراف | 174>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
یا آنکه نگویید که منحصرا پدران ما به دین شرک بودند و ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم، آیا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رسانید؟
یا نگویید: پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، و ما فرزندانی پس از آنان بودیم [و راهی جز تقلید از آنان نداشتیم] آیا ما را به خاطر آنچه باطل گرایان انجام دادند، هلاک می کنی؟
يا بگوييد پدران ما پيش از اين مشرك بودهاند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم. آيا ما را به خاطر آنچه باطلانديشان انجام دادهاند هلاك مىكنى؟
يا نگوييد كه پدران ما پيش از اين مشرك بودند و ما نسلى بوديم بعد از آنها و آيا به سبب كارى كه گمراهان كرده بودند ما را به هلاكت مىرسانى؟
یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم؛ (و چارهای جز پیروی از آنان نداشتیم؛) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات میکنی؟!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَفَتُهْلِکُنا»: آیا ما را نابود میگردانی؟ مراد از نابودی در اینجا عقاب رساندن و مجازات کردن است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ «173»
يا نگوييد: پدران ما پيش از ما مشرك بودند و ما نيز فرزندانى از پس آنان بوديم (و ناچار راهشان را ادامه داديم)؟ آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل، مجازات و هلاك مىكنى؟
«1». براى اطلاع از اقوال و نظرات مختلف، به كتابهاى «پيام قرآن»، از آيتاللّه مكارم شيرازى و «منشور جاويد»، آيت اللّه سبحانى و تفسير اطيبالبيان مراجعه كنيد.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 218
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «174»
و ما اين گونه آيات خويش را روشن بيان مىكنيم (تا بدانند نور توحيد، از آغاز در سرشت آنان بوده است) و شايد آنان (به سوى خداوند و فطرت پاك توحيدى) بازگردند.
نکته ها
اگر گواهى بر ربوبيّت در عالم ذرّ يا فطرت نبود، انسان در دنيا به راحتى خداپرست نمىشد و همواره از نياكان خود، تقليد مىكرد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ...
پیام ها
1- فطرت خداشناسى در وجود انسان، براى اتمام حجّت از سوى خداوند است و چراغ فطرت، قدرت نور افشانى بر ظلمات محيط را دارد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ ...
2- جامعه و محيط، انسان را مجبور نمىكند. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ...
3- تقليد در اصول دين، جايز نيست. «أَشْرَكَ آباؤُنا»
4- عقيده، عمل و شرك نياكان، بستر اعتقاد، عمل وشرك فرزندان مىشود. «أَشْرَكَ آباؤُنا»
5- گناه و انحراف خود را به دوش ديگران افكندن، موجّه نيست. «تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا»
6- مشركان، باطلگرا مىباشند. «أَشْرَكَ آباؤُنا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»
7- در نظام كيفرى خداوند، هيچ كس به گناه ديگرى مؤاخذه نمىشود. «أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»
8- آيات الهى، براى توجّهدادن انسانهاست به ميثاق فطرت و سرشت توحيدى. «نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
9- اصل، توحيد است و شرك، عارضى است، لذا قرآن، خواستار بازگشت
جلد 3 - صفحه 219
مشركان به اصالت انسان است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (174)
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ: و چنانچه بيان كرديم ميثاق را، تفصيل مىدهيم آيات قدرت خود را تا تدبر نمايند در آن و به آن استدلال نمايند بر وحدانيت، وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ: و براى اينكه ايشان باز گردند از تقليد و اتباع باطل به حقيقت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 172 تا 174
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ (172) أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173) وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (174)
ترجمه
و هنگاميكه گرفت پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهاى ايشان نسلشانرا و گواه گرفت آنها را بر خودهاشان آيا نيستم پروردگار شما گفتند بلى گواه باشيم مبادا بگوئيد روز قيامت همانا ما بوديم از اين بيخبران
يا بگوئيد جز اين نيست كه شرك آوردند پدران ما از پيش و بوديم ما فرزندانى بعد از ايشان آيا پس هلاك مينمائى ما را بآنچه بجا آوردند تباهكاران
و اينچنين تفصيل ميدهيم آيتها را و باشد كه ايشان بازگشت نمايند.
تفسير
خداوند قبل از ايجاد موجودات عالم بود بتمام حقائق و ذوات و خصوصيّات و استعدادات و قابليّات آنها و در آن مقام رفيع تمامى بوجود عقلى نورى منبسط و مشهود پروردگار بودند گويا خداوند بلسان خالقيّت و اقتضاء عليّت از آنها سؤال ميفرمود آيا من خالق شما نيستم و آنها بزبان مخلوقيّت و اقتضاء معلوليّت جواب ميگفتند بلى ما شاهديم كه تو خالق مائى و ما مخلوق و بنده توئيم و اين مقاوله در عالم مثال كه اشباح موجودات در آنجا جمعند نيز واقع شد بطوريكه گوشهاى مناسب با آن عالم شنيدند چنانچه تسبيح سنگ ريزه را در دست پيغمبر (ص) گوشهائيكه بتصرف آنحضرت مناسب با آن عالم شده بود شنيدند از قضا اين گفتگو در اين عالم هم بين خدا و خلق دائما جارى است خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء گرام ايشان اين سؤال را نموده و مينمايد و بنى آدم بلسان عقل هميشه بلى گويانند و در مواقع شدّت و اضطرار بارتكاز فطرى توجّه بحق نموده اقرار بعبوديت مينمايند نهايت آنكه هواى نفس و وسوسه شيطان گاهى وادار مينمايد آنها را بانكار ولى اين اقرارها حجّت است از خداوند بر آنها در روز قيامت كه نگويند ما غفلت داشتيم از خالق خود و پدران ما ما را بشرك و كفر وادار نمودند
جلد 2 صفحه 492
آيا سزاوار است ما بكردار آنها معاقب شويم و بآنها جواب داده شود كه خداوند بشما عقل داد و در تمام مراتب وجود از شما اقرار گرفت شما تقليد از پدران خود نموديد با آنكه عقل شما حكم ميكرد كه در اصول دين نبايد تقليد كرد پس مراد از ظهور مظاهر و نشئات و مراد از ذرّيّه ذرّات يعنى رقائق حقائق و مراد از شهادت شهود و حضورشان در عالم عقل و مثال و اقرارشان بعبوديت بلسان حال و مقال است و اين طور خداوند بانحاء مختلفه مردم را متذكر بحكم عقلى و ادلّه توحيد مينمايد و براى آنكه رجوع بعقل و بازگشت بحق نمايند بيان ميفرمايد و در كافى و توحيد و عياشى از امام باقر ع نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود بيرون آورد از پشت آدم ذرّيّه او را تا روز قيامت پس بيرون آمدند مانند مورچه پس شناساند بآنها خود را و ارائه داد صنعش را و اگر نبود اين نمىشناخت كسى پروردگار خود را و در كافى و عيّاشى از صادقين عليهما السّلام نقل نموده كه خداوند گرفت يك قبضه از خاكيكه خلق فرمود از آن آدم (ع) را پس ريخت بر آن آب خوشگوار را و واگذارد آنرا چهل روز پس ريخت بر آن آب شور تلخ را و واگذارد آنرا چهل روز پس چون خمير شد آنگل مالش داد آنرا مالش شديدى پس بيرون آمدند مانند مورچه از راست و چپ آن و امر فرمود تمامى را كه داخل آتش شوند پس داخل شدند آنها كه از دست راست بيرون آمده بودند و آتش براى آنها خنك و سلامت شد و ابا نمودند آنها كه از دست چپ بيرون آمده بودند از اطاعت حق و از امام صادق (ع) سؤال نمودند كه چگونه جواب دادند ذريّات آدم با آنكه مورچه بودند فرمود قرار داد خداوند در آنها چيزيرا كه اگر ميپرسيدند از آنها جواب ميدادند و نيز از آنحضرت روايت شده كه چون اراده فرمود خداوند كه خلق نمايد خلق را پراكنده نمود آنها را ميان دو دستش و فرمود كيست پروردگار شما پس اول كسيكه بنطق آمد پيغمبر (ص) و امير المؤمنين (ع) و ائمه اطهار بودند و گفتند تو پروردگار مائى و خداوند بايشان علم و دين عطا فرمود و بملائكه فرمود اينها حمله دين و علم و امناء منند در خلق من و ايشان مسئول منند پس به بنى آدم فرمود اقرار كنيد بربوبيّت خدا و بولايت و اطاعت اين جماعت پس گفتند بلى پروردگار ما اقرار نموديم و خدا بملائكه فرمود شاهد باشيد و آنها گفتند شاهديم خدا فرمود اين براى آنستكه فردا نگويند ما از اين امر غافل بوديم يا بگويند پدران ما موجب گمراهى ما شدند چنانچه در آيه
جلد 2 صفحه 493
شريفه بيان شده است و قمى ره از آنحضرت در اين آيه نقل نموده كه پرسيدند اين امر براى آنها بمعاينه روى داد فرمود بلى پس معرفت ثابت ماند و موقف را فراموش نمودند و بعد از اين متذكر خواهند شد و اگر اين نبود نمىدانست كسى كه خالق و رازق او كيست و بعضى بزبان اقرار نمودند در عالم ذرّ ولى بقلب ايمان نياوردند و در اين باب روايات زيادى وارد شده و ما براى توضيح و تأييد مطالب سابقه بهمين اندازه اكتفا مينمائيم و بقيّه را بذوق و فهم و عقل خوانندگان واگذار ميكنيم چنانچه ائمه اطهار هم بر وفق عقول و افهام مردم حقائق را بيان فرمودهاند و كلمه اذكر در صدر آيه بمعنى يادآور خطاب به پيغمبر (ص) على الرّسم مقدّر است و اشهاد اعطاء عقل است كه بمنزله قول الست بربّكم است چنانچه كن فيكون عبارت از ايجاد و وجود است و شهادت بمعاينه و شهود و لفظ كراهة كه تقريبا بمعنى مبادا است قبل از ان تقولوا مقدر است و ذريّات بصيغه جمع و ان يقولوا و او يقولوا بصيغه مغايب نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآياتِ وَ لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ (174)
و اينکه نحو تفصيل ميدهيم آيات گذشتگان را شايد اينها از باطل دست بردارند و رجوع بحق كنند تنبيه- يك قسمت مهم قرآن در بسياري از سور قرآنيه قضاياي واقعه در امم سابقه از قضاياي آدم و ابناء آدم و نوح و هود و صالح و ابراهيم و لوط و يوسف و يعقوب و شعيب و موسي و فرعون و غير اينها غرض تاريخگويي و قصّهسرايي نبوده بلكه براي تنبه بندگان و موعظه و پند و نصيحت آنها است که متذكر شوند که خداوند با اهل ايمان و تقوي و صلحاء چه تفضلاتي داشته و از چه مهالكي و شدائدي آنها را نجات داده و اهل شرك و كفر و فسق و ظلم با چه بلاهايي روبرو شدند و بچه مهالكي افتادند و ميفرمايد فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبدِيلًا وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحوِيلًا فاطر آيه 41 و 42 که اينکه قضايا باعث رغبت مشركين و كفار و فساق شود بايمان و تقوي و اعمال صالحه و رجاء واثق بوعدههاي الهي و مورث خوف و انزجار از شرك و كفر و فسق پيدا شود و از اينکه عذابهاي دنيوي و خوف از وعيدهاي الهي و از عذاب آخرتي پيدا كنند لذا ميفرمايد و كذلك يعني و همين نحوي که پيش آمد شده بر امم سابقه نُفَصِّلُ الآياتِ فصل بمعني جدا كردن است دو چيز را از يك ديگر مقابل وصل که بمعني جمع بين دو چيز متفرق است
جلد 8 - صفحه 29
و آيات معجزات صادره از انبياء و قضاياي وارده بر امتهاي آنها يعني جدا جدا و يك يك براي اينکه امت بيان ميكنيم وَ لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ و بايد اينها متنبه شوند و از طريق فاسد خود و مشي در كفر و شرك و معاصي دست بردارند و بتوحيد و ايمان و تصديق انبياء و اعمال صالحه رجوع كنند لكن خيرهسري و خودپسندي و كبر و نخوت و هواي نفس و تقليد آباء موانع قويه است و نميگذارد بطريق صلاح بيايند و هدايت شوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 174)- آری «این گونه ما آیات را توضیح میدهیم و روشن میسازیم (تا بدانند نور توحید از آغاز در روح آنها بوده) شاید با توجه به این حقایق به سوی حق باز گردند» (وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
منظور از این عالم و این پیمان همان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» و تکوین و آفرینش است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتی بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگی برای حقیقت توحید به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خودآگاه! بنابراین همه افراد بشر دارای روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها دادهاند نیز به همین زبان است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم