سید حسن معصومی اشکوری
فقيه مجاهد
اشاره:
آيت الله حاج سيد حسن معصومي، معروف به «اشكوري» از عالمان بنام، موجه، فعال و متقي در عرصه علم، سياست و فضيلت بود. او در استان گيلان بالاخص شهرستان رشت، ساليان متمادي از عمر گرانقدرش را صرف خدمت به اسلام و مسلمين و مبارزه با ظلم و فساد كرد.
تولد
وي در 3 شوال 1259 هـ.ق در نجف اشرف و در ميان خانداني معروف به علم، فقاهت و سيادت چشم به جهان گشود و دوران كودكي را نيز در همين شهر گذراند. پدر بزرگوارش آيت الله حاج سيدابوالقاسم اشكوري مجتهدي جامع الشرايط بود كه در اواخر قرن دوازدهم قمري، مرجعيت شيعه را در نجف اشرف عهدهدار بود. و مادرش دختر آيت الله آخوند ملا محمدرفيع بن عبدالمحمد كزازي كواري اراكي بود كه در نجف اشرف به فضل، دانش، زهد و تقوا شهرت داشت.[۱] آيت الله حاج سيد حسن معصومی اشكوري اصالتاً اهل اشكور است؛ منطقهاي كه در سدههاي اخير، مهد تربيت عالماني متقي و زاهد و دانشوراني برجسته بوده است.
اشكور كجاست؟
دو دهستان در بخش مركزي شهرستان رودسر استان گيلان به نام «اشكور» معروف است. ناحيه اشكور از دو بخش اشكور بالا و اشكور پايين تشكيل يافته و مجموعاً داراي 157 آبادي است كه از اين تعداد 50 آبادي در دهستان اشكور بالا و 107 آبادي در دهستان اشكور پايين قرار دارند. مساحت اين ناحيه 850 مربع و كيلومتر از جنوب به قزوين و از غرب به رودبار الموت و از شرق به تنكابن و از شمال به شهرستان رودسر محدود میشود. و تقريباً سراسر اين ناحيه كوهستاني در البرز شمالي واقع شده است و رودخانه خروشان و پر آب به نام پُلْرود (پَلُورود) اين سرزمين وسيع و سحرانگيز را از هم جدا میسازد. اين منطقه داراي آب و هواي بسيار لطيف، جنگلهاي انبوه و دست نخورده و زمستاني سرد و پربرف و مردمی ورزيده و خونگرم و متدين و آباديهاي سرسبز و خوش آب و هوا با صدها چشمه و آبشار و جويبارهاي روان و چشمههاي جوشان كوهستاني با زيبايي ويژه، بديعترين خلقتهاي مسحوركننده الهي است.[۲]
موقعيت فرهنگي اشكور
اشكور تماماً در ناحيه تاريخي ديلم قرار دارد و مردم اين سامان در قرن سوم به دست «ناصرالحق اطروش» مسلمان و شيعه اثني عشري شدند. اين سرزمين سرسبز از قديم الايام مهد پرورش عالمان جليل القدر و حكيماني بلندآوازه بوده است و در هيچ عصري از اعصار گذشته خالي و عاري از مفاخر فرهنگي و علمی و ديني نبوده، و در هر زماني فرزندان با استعداد و هوشمند اين سرزمين در پي كسب علوم وقت و دانش زمان و فنون رايج بودهاند. بزرگاني از اين آب و خاك (اشكور)، در علوم قديم و در دانش و تكنيك جديد شهرت يافتهاند كه در فرهنگ كشور و اسلام جايگاه بس رفيع و ارزندهاي دارند.[۳]
آيت الله عباس محفوظي گيلاني، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم و عضو خبرگان رهبري، در اين باره میفرمايد: «بزرگان و علما و عارفان بزرگي از اشكورات برخاستهاند كه عدهاي از آنان در اشكور ساكن و عدهاي هم در مراكز علمی همانند نجف و... ساكن بودهاند. اما علمايي كه در اشكور ساكن بودند معروفترين آنان عبارتند از آيات بزرگوار: ميرزا علياكبر طلوعي، نويسنده «ديوان طلوعي»، آقا سيد احمد محدث اشكوري، سيد محمدتقي معصومی اشكوري كه صاحب كرامات نيز بوده است، حاج شيخ شعبان جيردهي، آقا شيخ عبدالصمد بي بالاني اشكوري و ميرزا علي آقا رودباركي كه ايشان به تشخيص همه علما اشكور، اعلم علماي ناحيه اشكور بوده است».[۴]
در اين جا علاوه بر آن، چند نفر از عالمان و فرزندان نامدار خطه اشكور را نام میبريم:
- 1. حكيم متأله آيت الله آقا ميرزا هاشم اشكوري گيلاني (م 1330 ق)؛ وي استاد بسياري از حكما و عرفاي مهم و معروف تهران همانند فاضل توني، ميرزا احمد و ميرزا مهدي آشتياني و ميرزا محمدعلي شاهآبادي، استاد امام راحل قدس سره بوده است.[۵]
- 2. قطب الدين محمد بن شيخ علي بن عبدالوهاب بن پيله فقيه اشكوري[۶]؛ از علماي اماميه قرن يازدهم و از شاگردان ميرداماد (م 1042 ق) و از معاصران علامه مجلسی و شيخ حر عاملی بوده است. وي عالمی فاضل، عامل، متأله و متبحر در علوم و شاعر بود.[۷]
- 3. علامه سيد معصوم اشكوري، حكيم و فيلسوف بزرگ فلسفه اشراق، كه از اوتاد عصر و صاحب تأليفات و حواشي بر كتاب مشاعر حكيم ملاصدرا و كتاب خفري - شرح الهيات تجريد محمد بن احمد الخفري - است.[۸]
- 4. آيت الله شيخ محمد اشكوري؛ وي حاشيهاي بر مكاسب شيخ انصاري دارد.[۹]
نامداران خاندان اشكوري
خاندان آيت الله معصومی اشكوري بيشك يكي از خاندانهاي بزرگ و ريشهدار و از سادات عالي نسب حسيني و مورد احترام همگان، خصوصاً اهالي گيلان بودهاند. مدفن بسياري از سادات جليل القدر اين خاندان، زيارتگاه اهالي محترم شرق گيلان به ويژه و ناحيه وسيع اشكورات میباشد.[۱۰]
نسب اين خاندان شريف و بافضيلت به امام همام علي بن الحسين علیه السلام میرسد و خاندان معصومی را سادات حسيني میگويند و در منطقه اشكور معروف به «مير» میباشند. در قديم الايام، مردم آن ناحيه براي در امان ماندن از هجوم بيماريهاي عمومی مانند طاعون و وبا به اين سادات حسيني پناهنده میشدند. عالماني كه از اين خاندان با تقوا و اصيل برخاستهاند، از بنياعمام و فرزندان و نوادگان آنان عبارتند از آيات و حجج الاسلام:
- 1. سيد محمد معصومی اشكوري؛
- 2. سيد جواد معصومی اشكوري (داماد آيت الله العظمی سيد ابوالحسن اصفهاني)؛
- 3. سيد هادي معصومی اشكوري؛
- 4. سيد عبدالله معصومی اشكوري؛
- 5. سيد عباس معصومی اشكوري؛
- 6. سيد علي معصومی اشكوري؛
- 7. سيد مرتضي معصومی اشكوري؛
- 8. سيد جعفر معصومی اشكوري؛
- 9. سيد عبدالغني معصومی اشكوري؛
- 10. سيد ضياءالدين معصومی اشكوري.
و افراد ديگري از اين خاندان در كسوت روحانيت هم اكنون در قم، مشهد و تهران مشغول فعاليت علمی و ديني و خدمت به عالم اسلام و تشيع هستند.[۱۱] اما علاوه بر افراد مذكور، به شرح حال كوتاهي از برخي از مشاهير اين خاندان جليل القدر علم و فضيلت میپردازيم:
- 1. آيت الله سيد ابوالقاسم اشكوري (پدر بزرگوار چهره برگزيده اين مقاله) (م 1325 ق) وي از فقها و مجتهدان شيعه و از شاگردان برجسته آيات: شيخ مرتضي انصاري (م 1281 ق)، ميرزاي رشتي (م 1312 ق) و ميرزاي شيرازي (م 1312 ق) بود. از وي تأليفات فقهي و اصولي همانند بعية الطالب في حاشيه المكاسب و جواهر العقول في شرح فرائدالاصول به يادگار مانده است. ضمناً وي در حرم مطهر حضرت امام علی علیه السلام شبها به اقامه جماعت میپرداخت.خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ
</ref>
برای برچسب<ref>
پیدا نشد. اعيان الشيعه، ج 2، ص 416؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 135؛ الذريعه، ج 3، ص 133. (آيت الله سيد محمود مرعشي، پدر آيت الله العظمي نجفي مرعشي، از شاگردان معظمله بشمار ميرود).</ref>
- 2. آيت الله سيد اسدالله معصومی اشكوري (م 1332 ق)؛ عموي بزرگوار سيد حسن معصومی اشكوري. وي از شاگردان ميرزا حبيب الله رشتي است كه تقريرات درس وي را در يازده جلد نگاشته است.[۱۲]
- 3. آيت الله سيد حسين معصومی اشكوري (م 1349 ق)، عموي بزرگوار ديگر وي، كه از شاگردان آيات بزرگوار: ميرزاي رشتي، ملا عبدالله مازندراني، آخوند خراساني، سيد كاظم يزدي (صاحب عروةالوثقي) بشمار میآيد. از وي حواشي بر كفايه، رسائل، مكاسب و برخي كتب فقهي به يادگار مانده است.[۱۳]
- 4. آيت الله سيد ابوالحسن معصومیاشكوري (م 1368 ق)، عموي سوم وي، كه از شاگردان آخوند خراساني، سيد كاظم يزدي و شيخ عبدالله مازندراني محسوب میشود و از آثار وي میتوان به الاجتهاد والتقليد، منجزات المريض و برخي كتب فقهي همانند طهارت، خمس، قضاء، طلاق و... اشاره نمود.[۱۴]
- 5. آيت الله آقا سيد محمدتقي معصومی اشكوري (م 1354 ق) از عموزادگان وي؛ صاحب اثر گرانسنگ «دو چوب و يك سنگ» از شاگردان عارف نامدار آيت الله سيد موسي زرآبادي قزويني (م 1353 ق)، آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (م 1365 ق)، حاج آقا حسين قمی (م 1324 ق) و شيخ علياكبر نهاوندي، از عالمان بزرگ خطه خراسان میباشد كه كرامات زيادي را به وي نسبت دادهاند.[۱۵]
تحصيلات
آيت الله اشكوري كار تربيت و فراگيري قرآن را در همان اوان كودكي زير نظر پدر بزرگوار و مادر پاكدامن و مؤمنهاش؛ شروع كرد. سيد حسن چند سالي را در جوار حرم مطهر جدش حضرت امام علی عليه السلام ساكن بود تا اين كه به اتفاق پدر بزرگوارش به قصد زيارت مرقد امام رضا علیه السلام و صله ارحام، سفري به ايران داشت. و مدتي در زادگاه پدري خود (اشكور) دروس مقدماتي را نزد پدر بزرگوار و نيز عموي گرانقدرش آقا سيد جعفر اشكوري فراگرفت. البته عموي وي كه بعدها به ممالك آفريقايي سودان و زنگبار براي تبليغ دين و ترويج احكام نوراني جعفري رفته بود، در همان جا دارفاني را وداع گفت. هم اكنون مرقدش زيارتگاه عاشقان اهل بيت علیهم السلام در سودان است.
سيد حسن، پدر را كه رهسپار نجف اشرف بود، همراهي نكرد و در اشكور ماند و دروس مقدماتي را تا شرح لمعه در همان مكان خوش آب و هوا، نزد اساتيد آن روزگار - كه از اعمام و بني اعمام وي بودند - با مهارت خاص و دقت تمام به پايان رسانيد و آنگاه براي تحصيل علم و تكميل معارف، به امر عمويش، اشكور را ترك و به دارالعلم قزوين مهاجرت نمود و دو سالي را در قزوين براي ادامه تحصيل توقف نمود و بعد از چندي به اصفهان كه مركزيت علمی خاصي داشت، عازم گرديد.
مهمترين اساتيد وي در اصفهان: مرحوم جهانگيرخان قشقايي و مرحوم آيت الله سيد محمدباقر درچهاي بودند كه وي به همراه بسياري از فضلا و علماي گرانقدر همانند آيات عظام: بروجردي، آقا سيد جمال گلپايگاني و... كه بعداً از بزرگان و زعماي مهم شيعه شدند، در درس اساتيد بزرگوار ياد شده، شركت ميجستند.
آيت الله سيد حسن معصومي اشكوري بعد از چهار سال توقف و اتمام سطوح عالي، حوزه اصفهان رابه قصد نجف اشرف ترك گفت و در جوار حرم مطهر جدش امیرالمومنین علیه السلام رحل اقامت افكند. وي با استعداد سرشار و حافظه قوي و پشتكار و همت عالي به سرعت نردبان ترقي علم و كمال را طي نمود و به قله مدارج عاليه فقاهت پا گذارد. وي ابتداً به درس ميرزاي رشتي رفت ولي اين درس سودمند دوامي نيافت و سيد بيش از دو سال نتوانست از خرمن علم ميرزا خوشهها بچيند. بعد از رحلت ميرزاي رشتي در سال 1312 ق. سيد از محضر دانشمندان كمنظير حوزه نجف اشرف بهرهمند شد؛ همچون آيات عظام:
- 1. سيد ابوالقاسم معصومي اشكوري، والد ماجدش.
- 2. شيخ عبدالله مازندراني.
- 3. ملا محمدكاظم خراساني، صاحب كفاية الاصول.
- 4. سيد محمدكاظم يزدي، صاحب عروة الوثقي.[۱۶]
در ميان دروس فقه و اصول اساتيد مذكور، سيد عشق و علاقه خاصي به درس آخوند خراساني داشت؛ او با اشكالات خود، استاد را واداشت تا او را به جلسه درس خصوصي خويش فراخواند و از شاگردان خاص وي گردد. «سيد به واسطه ذوق اصولي و مشرب ادبي و حافظه قدرتمند خويش، مطالب تلگرافي و سنگين استادش آخوند خراساني را با بيان شيوا و روان خود براي برخي از همشاگردانش بازگو مي نمود. سيد در مدت چهار سال از درس آخوند بهره جست و اولين اجازه اجتهاد خود را از اين استاد گرانقدر دريافت داشت.
وي درباره عظمت علمي آخوند خراساني مينويسد: «تدريس علم اصول در حوزه علميه نجف اشرف و كربلا قبل از آخوند خراساني يك دوره طولاني داشت. از آيت الله حاج ميرزا حبيب الله رشتي شيخ المحققين نقل است كه فرمود: اگر من بخواهم يك دوره كامل علم اصول را تدريس كنم حداقل سي سال طول خواهد كشيد. براي طلبه فرصتي باقي نميماند كه بتواند فقه بخواند و ترويج دين كند. مرحوم آخوند خراساني زوايد علم اصول را حذف كرد و با آوردن نظريات و آراء تازه و مطرح ساختن افكار بلند فلسفي، با تأليف كتاب كفاية الاصول، اين درس را به يك دوره سه ساله تقليل داد و تدريس كرد.[۱۷]
آيت الله سيد حسن اشكوري با تسلط خاص، دوره علم اصول را به زبان عربي به نظم كشيد. منظومه اصول ايشان بالغ بر دو هزار بيت و بيش از يكصد و پنجاه موضوع و تبصره و اصل و فصل در دسترس است كه بلاغت و اختصار و انسجام بينظير دارد و نزد اهل علم و فن شاهكاري است. وي طبع سرشار و قريحه بلند و شورانگيز و عرفاني داشت كه شعر زير نمونهاي از ذوق سرشار اوست:
ساقي عشقم و اين باديه ميخانه ماست × عالمي مست از اين ساغر مستانه ماست.
نوع عشقم من و باكم نِه ز طوفان بلاست × شمع عرفانم و عالم همه پروانه ماست.[۱۸]
هجرت به ايران
آيت الله اشكوري به حوزه علميه نجف اشرف علاقه وافري داشت و همواره ميل داشت كه در جوار حرم علوي براي هميشه سكونت داشته و از درياي بيكران علمي و معنوي بزرگان نامدار و سترگ اين حوزه علميه كهنسال بهرهمند گردد؛ ولي آب و هواي نجف اشرف با وضع مزاجي وي ناسازگار بود. سيد حسن بيش از پنج سال در نجف اشرف نماند و نتوانست با شرايط جوي، خودش را تطبيق دهد و همواره با تحمل رنجهاي فراوان، اوقات عمر را سپري ميكرد؛ با اين وجود، به واسطه هوش و استعداد و همت عالي خود توانست مراحل علمي را سريع طي نمايد و بعد از كسب موفقيت علمي و اخذ اجازات اجتهاد از سوي برجستهترين اساتيد، به ناچار نجف اشرف را ترك و در تهران رحل اقامت افكند.
وي چندي هم در تهران به تدريس خارج فقه و اصول در مدرسه مروي همت گماشت ولي آب و هواي تهران نيز با وي سر ناسازگاري داشت و به دستور پزشكان ميبايستي در مناطق معتدل زندگي مي كرد. لذا وي به زادگاهش گيلان رفت و مدتي را در اشكور گذراند و سپس به دعوت علماي بزرگ رشت همانند آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني[۱۹] به رشت كوچ كرد و تا آخر عمر در اين شهر سكونت داشت.[۲۰]
خدمات و مبارزات
عصر زندگي آيت الله معصومي اشكوري را از دورههاي پرآشوب و نابسامان تاريخي گيلان و اساساً كشور بايد دانست. از اين رو زندگي او با نشيب و فرازهاي سياسي و اجتماعي توام بود. در ايران نهضت مشروطه پاگرفت و تب و تاب مشروطهخواهي همه جا را پر كرد. جنگ اول بين الملل، عوارض و آثار تخريبي و جنگي خود را در همه شئون به جاي نهاد و از طرفي جوش و خروش نهضت جنگل و انقلاب گيلان به رهبري ميرزا كوچك جنگلي، اين منطقه را تحت پوشش فراگير قرار داد. در چنين شرايط و موقعيتي آيت الله سيد حسن اشكوري به رشت وارد شد و مورد استقبال علما و اقشار مختلف قرار گرفت و در اين شهر رحل اقامت افكند.
كميته اتحاد اسلام
بعد از اقامت در رشت به پيشنهاد كميته اتحاد اسلام - متشكل از علماي بزرگ رشت - كه رياست آن را آيت الله حاج سيد محمود روحاني رشتي، مجتهد معروف ساكن رشت، به عهده داشت و نهضت جنگل را رهبري و پشتيباني ميكرد، آيت الله اشكوري به امر قضا پرداخت و رياست محكمه عالي استيناف گيلان را عهدهدار شد. پس از كمرنگ شدن كار كميته با اشغال گيلان از جانب روسها به سال 1338 هـ.ق از كار كناره گرفت.[۲۱]
تشكيل مجمع علماي گيلان
در زماني كه اميرلشكر گيلان، سرتيپ محمدحسين خان آيروم در رشت مستقر شد و به ارعاب و سركوب انديشمندان و مخالفين و قتل و غارت مبادرت ورزيد؛ آيت الله معصومي اشكوري «مجمع علما و روحانيون گيلان» را رهبري كرد تا با اعمال قدرت علمي و ديني، مانع از ستم و اجحاف مراكز قدرت و مأموران حكومت و شيطنت سياسي در عرصه اجتماع باشد.
اين مجمع متحد و منسجم كه مهمترين علماي گيلان در رأس آن بودند، روابط اجتماعي مستحكم و نفوذ فوقالعادهاي در جامعه گيلان داشت و در جهت مصالح و منافع و رفاه و رستگاري مردم به ويژه تشريح اقتدار شريعت و احكام دين در آن موقعيت خاص، گامهاي بلند و سودمندي برداشت. تشكيل اين مجمع و اقدامات قاطعانه آن در امور، براي آيت الله اشكوري پيآمدهاي ناگوار و رنجهاي فراواني به بار آورد و منجر به تبعيد وي از شهر رشت به روستاهاي دورافتاده و فاقد هرگونه امكانات اوليه آن زمان گرديد.
او سالها تحت نظر بودن و دوري از وطن و خانواده را تحمل كرد و در ماجراي اتحاد شكل و تغيير لباس كه روحانيون را هم خلع لباس، ميكردند، ايستادگي كرد و رنج و سختي را به جان خريد و ماهها در منزل منزوي و خانهنشين بود و از فشار حكومت پهلوي خم به ابرو نياورد تا بر اثر اقدامات علماي اعلام و مراجع نجف اشرف موفق شد خواست خود را به كرسي نشانده و كماكان با مقام شامخ اجتهاد، ملبس به لباس روحانيت باشد.
مجمع روحانيون گيلان بعد از پيشبرد نظرات مراجع تقليد نجف اشرف و توفيق آيت الله اشكوري بر تلبس به لباس روحانيت و عمامه، از اين استقامت و پيروزي براي حفظ حرمت ساير روحانيون استفاده كرده و با اتخاذ تدابيري، اجازه صدور جواز پوشش لباس را براي اهل علم بدست ميآورد و به صدور جواز مبادرت ميكند. تقاضاها در اين مورد زياد مي شود و سرانجام صدور جواز نيز فراگير مي شود. سروده زير نمونه درخواست منظوم اهل علم يكي از آباديهاي شرق گيلان است:
من احمدم(*) سمي شفيع قيامتم × در اِشْلَلَكْ[۲۲] مباشر امر امامتم
اخلاق من حسن بود فعل من حسن × داغ جبين، مراست نشان و علامتم
آزار من به كس نرسيده است تاكنون × گويا بشرنيم من و حيوان صامتم
نه قاضيم نه مجتهدم نه مُدرسم × نه مفتيان رشت و نه اهل روايتم
روحانيون كفر نيم، نه محصلم × ز آن هشت فرقه طرفه امام جماعتم
در هيئت ثمانيه اتحاد شكل × چون نعش در شبيهم و بيحس ساكتم
بر مدعاي خويش به نزديكان مردمان × غير از عمامه نيست دليل و علامتم
از بهر حفظ آن به برِ جمكرانِ كل × در انتظار لطف عميم و عنايتم.[۲۳]
با اين كيفيت، همه روحانيون گيلان در هر رده علمي كه بودهاند، در لباس روحانيت باقي ميمانند. با سختگيريهايي كه دولت در ساير نقاط كشور داشته، آزادي عمل روحانيون گيلان موجب اين مي شود كه حكومت مورد بازخواست قرار گيرد. فاطمي، حاكم وقت گيلان، در كميسيوني عدم رضايت دولت را در اين قضيه در يك دوبيتي به نظم چنين به آيت الله اشكوري اعلام ميكند.
از بس كه جواز گشته شايع × از منبع مخزن الودايع
كز سيل جواز ميتوان گفت × گنجينه علم گشته ضايع.
آيت الله اشكوري بلادرنگ در پاسخ يادداشت منظوم حاكم گيلان چنين ميسرايد:
در مملكتي كه نيست شايع × نه كسب، نه حرفه، نه صنايع
اين گونه اجازهها عجب نيست × از منبع مخزن الودايع
دردا كه پي متاع ايران × حيران شده مشتري و بايع
گنجينه علم را چه نقصان × عالِم نه كه عالمي است ضايع.[۲۴]
ناگزير از طرف حاكم تدابيري ديگر اتخاذ ميشود كه در جهت اهداف و نظريات مجمع روحانيون نبود.
آيت الله سيد حسن اشكوري از رجال و علماي برجسته آن ديار، دين و سياست را توام و يكي ميدانست و در زندگي خويش در عراق و ايران كه رژيم سلطنتي حاكم بود، معتقد بود كه «سلطنت بايد مطيع شريعت باشد نه شريعت، مطيع سلطنت» و با شجاعت و شهامت براي ترويج دين و شعائر آن و انجام تكاليف مذهبي و شرعي جامعه اهتمام ميورزيد و در حل و فصل امور اجتماعي و سياسي، صاحب نظر بود به طوري كه مورخ شهير گيلان، جهانگير سرتيپ پور، در كتاب نامها و «نامداران گيلان» ضمن شرح ايشان آورده است: «در سال 1320 خورشيدي كه گيلان مجدداً مورد تجاوز (روسها) قرار گرفت و رشت در اشغال قواي سرخ درآمد؛ كوششهايي از طرف بعضي طبقات در جهت مقاومت منفي آغاز شد كه آيت الله سيد حسن اشكوري به تقاضاي عدهاي، رياست گروهي را كه به نام «جمعيت خرده مالكان» متشكل شده بودند، پذيرفت و فعاليت اين گروه با مخالفت قدرت حاكم روبرو شد ولي بعضي اعضاي آن، مِنْ جمله سيد حسن اشكوري وظايفي را كه در چنين مصائب ميهني بر عهده شرافتمندان مترتب مي شود، در نهان انجام ميداد».[۲۵]
فارغ از مسائلي كه در مورد تشكيل اتحاد خرده مالكان، آقاي سرتيپ پور در كتاب خود به آن اشاره نمودهاند؛ بعد ديگر قضيه، حفظ حقوق صنفي در قبال تعرضات بود و مسأله تأمين آب زراعي و توزيع آن در ميان شاليكاران و همچنين بازارفروش و خلاصه اصل زراعي، كاشت، داشت و برداشت مطرح بود از جمله اقدامات مؤثر و مفيد اين اتحاد عزيمت گروهي به تهران و تحصن در برابر مجلس شوراي ملي و توقف شش ماهه در مجلس تا تحصيل نتيجه نهائي و تأمين خواسته در مورد استرداد املاكي بود كه رضاشاه در دوران سلطنت خود به اجبار غصب يا به ثمن بخس از مالكين مازندران و تنكابن و گيلان شرقي (لاهيجان، لنگرود، رودسر) گرفته بود.
آيت الله اشكوري بدواً به دخالت در املاك و تصرف آن رأي داد. مالكين و خرده مالكين به همين نحو عمل كردند و اراضي و مزارع و املاك از دست داده را تصرف كرده و از دست عوامل شاه خارج ساختند و بعداً به تحصن خود تا نتيجه نهائي ادامه دادند. گزارش عوامل دولت در محل و انعكاس آن در مجلس، مقاومت مالكين گيلاني بود و دولت به لحاظ وجود بيگانه در كشور و بلاد شمالي، طلب آرامش ميكرد. آيت الله در توجيه نظرات و رأي خود اصل غصب و غبن شرعي را در عمل و معامله و فرس (اسب) ماژور شاهي(') را در قبال مجلس عنوان كرد و در نتيجه با بررسيهاي دولت و مجلس طرح قانون واگذاري املاك با صواب ديد متحصنين تهيه و مورد تصويب قرار گرفت.
در سال 1329-30 ش. كه نهضت ملي ايران براي كوتاه كردن دست اجانب از كشور و منابع و ذخائر طبيعي آن، آغاز و موضوع ملي شدن نفت ايران مطرح شد، آيت الله اشكوري به تأييد و همگامي با نهضت پرداخت و با صدور اعلاميه و فتواي ديگر در تجهيز مردم گيلان و محافل فعال همت گماشت. نظر قاطع و فتواي ايشان بر ملي نمودن نفت و ذخائر ديگر و طرد اجانب، استوار بود و نقش مؤثري در پشتيباني عمومي از ملي شدن اين سرمايه مهم كشور داشت.[۲۶]
متن فتوا: بسم الله الرحمن الرحيم. راجع به ملي كردن صنعت نفت ايران، فتوا و رأي اينجانب را خواسته بوديد، لزوماً اعلام ميدارد چون معدن نفت لَوْخُلِّيَ داخلي و طبعه و همچنين ساير معادن مهمه از ذخاير ارضي و غيره جزء عوايد مسلمين ايران و اندوخته بيت المال است، اصلح به حال مسلمانان ايران آن است كه ملي شود و منافع آن صرف حفظ نظم و امنيت حدود و ثغور مملكت و ايجاد رفاه و آسايش جهت ملت و رفع فلاكت و ادبار مردم گردد، چه رسد به مسأله «نفت جنوب» بالخصوص كه وسيله مداخلات نامشروع و سوءاستفادهها و پايگاه تبليغات و تصميمات و عمليات خانمان سوز اجانب در امور كشور و ملت ايران ميباشد.
تسليط بيگانگان و كفار بر اموال و نواميس مسلمين، حرام و بر تمام مسلمين ايران لازم و واجب و وظيفه ملي و ديني آنان است كه با اهتمام مخصوص براي استفاده حق مسلم و حتمي خود از چنگال اجانب سعي و كوشش نمايند. و براي سعادت ايرانيان و رفع تجاوز و تعدي و قلع مظالم و اجحافات ستمكاران بايد صنعت نفت در سراسر كشور ملي گردد تا استقلال سياسي و اقتصادي ميسر و از انحطاط و اضمحلال ايران جلوگيري به عمل آيد.[۲۷]
اشكور در سالهاي 1327-1328 ش. كه به موجب رأي مجلس مؤسسان قرار شد ايران داراي كنگره مشورتي باشد و علاوه بر مجلس شوراي ملي، مجلس سنا هم مركب از علما و بزرگان و دانشمندان و رجال سياست تشكيل شود، قانون مجلس سنا تصويب و به موقع اجرا گذارده شد. ايالات و ولايات كشور در تكاپوي تعيين سناتورهاي شايسته براي اعزام به اولين دوره مجلس سنا شدند؛ دولت نيز فضاي باز انتخاباتي اعلام و براي سنجش رشد مردم فقط نظارت بر امور داشت. مردم شرق گيلان (حوزه انتخابيه لاهيجان، لنگرود، رودسر و توابع) از فرصت استفاده كردند با اكثريت تام آيت الله حاج سيد حسن اشكوري را انتخاب نمودند و شايستگي و برجستگي و حس تدبير خود را در انتخاب بروز دادند و كاري كردند كه ساير ايالات كشور و حتي ساير حوزههاي انتخابيه گيلان نكرد. به سال 1332 خورشيدي در دوره دوم نيز مردم اين حوزه انتخاب خود را تكرار كردند ولي ايشان شركت در اين مجلس را نپذيرفت.[۲۸]
از منظر ديگران
آيات بزرگوار و اساتيد برجسته حوزه علميه نجف اشرف در طي اجازات اجتهاد به وي، مقام علمي و منزلت ديني و اجتماعي وي را با عباراتي بسيار مستحكم و ارزشمند و ستودني، اين گونه به رشته تحرير درآوردهاند:
سيد ابوالحسن اصفهاني: ...و بعد فان جناب العالم الفاضل المهذب الكامل الجليل النبيل صاحب الفكرة القويمة والسليقة المستقيمة السيد حسن نجل المرحوم حجة الاسلام السيد ابوالقاسم الاشكوري اعلي الله مقامه...
آيت الله حاج شيخ شعبان گيلاني: ...فان جناب السيد الجليل والعالم النبيل والفاضل الكامل صفوة العلماء الاعلام و مصباح الظلام و ملاذ الاسلام و معدن التقي والسداد و مركز الهداية و الرشاد فرع شجرة النبوة و ثمرة دوحة الامامه مؤيّد الشرع المبين السيد حسن آقا الجيلاني الاشكوري...
آيت الله سيد حسين غروي النجفي الاشكوري (عموي بزرگوار معظمله): ان العالم والفاضل الورع الكامل علم الاعلام و صفوة العلماء العاملين العظام ملاذ الاسلام والمسلمين حضرة المستطاب السيد السند آقا سيد حسن آقا النجفي الاشكوري...
شيخ الواعظين حاج نصرالله لاهوتي اشكوري: در سال 1324 شمسي به عتبات عاليات مشرف شدم و براي درك محضر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني، مرجع اعظم تقليد، با رخصت قبلي شرفيات حضور گرديدم. در مجلس با عظمت آيت الله كه جمعي از علماي عجم و عرب حضور داشتند، آيت الله مرا كه مهماني از اشكور گيلان بودم، در كنار مصطبه (تشك) خويش جاي داد و ضمن تفقد مخصوص از آيت الله سيد حسن اشكوري فرمود: «ايشان اگر در نجف ميماندند، نوبت به ما نميرسيد!».[۲۹]
شيخ حسن شمس گيلاني: المولي السيد حسن بن سيد ابوالقاسم الاشكوري الجيلاني كان عالماً فاضلاً اديباً شاعراً؛ آن جناب از برجستهترين علماي گيلان و از اعاظم اهل فضل و دانش است. امروزه در گيلان به مثل آن جناب در ادبيات و سرودن شعر عربي كسي نيست. ذوق شعري آن جناب بسيار عالي است. مولانا مردي است آزاد و غني الطبع و خوش فكر و معاش آن از راه فلاحت است؛ به هيچ وجه از ممر روحانيت ارتزاق ننموده و اشعار عربي و فارسي زياد گفته است.[۳۰]
تأليفات
آيت الله سيد حسن اشكوري تأليفات فقهي و اصولي و ديوان شعري دارد كه برخي از آنان به زيور طبع آراسته شده است. تأليفات ايشان به شرح زير است:
- 1. حاشيه بر كفاية الاصول استادش آخوند خراساني.
- 2. منظومه دوره علم اصول، با بيش از دو هزار بيت و در يك صد و پنجاه موضوع كه در سلاست و بلاغت و اختصار و انسجام بينظير و نزد اهل علم شاهكاري است.
- 3. آذركده؛ ديوان شعري اين عالم بزرگوار «آذركده» نام دارد و تخلص شعري ايشان «حسيني» است. تمام اشعار اين كتاب كه بالغ بر 213 صفحه است، همه در مدح و مرثيه اهل بيت علیهم السلام ميباشد. وي در فارسي اقتدا به هيچ شاعري نكرده و تمام اشعار وي به وجه مُخَمَّس و مُسدّس است كه اگر آن را فرهنگ و ادبيات عاشوراي حسيني بدانيم، چيزي گزاف نگفتهايم.
اين ديوان چندين بار چاپ شده و آخرين بار نيز انتشارات هدايت رشت در 4000 نسخه در سال 1374 ش. چاپ نموده است. اين ديوان به دو صورت عربي و فارسي تهيه و تدوين شده است. درباره فصاحت و لطافت ادبي شعر ايشان، مرحوم حاجي مرتضي كسائي (م 1354 ش) - كه علاوه بر دانائي و توانائي در سخن و خطابت، از موهبت الهي حُسن صوت برخوردار بود - گفته است: «اينجانب در سال 1308 ش. با چند تن از علماي قم و گيلان از جمله آقا شيخ عباس قمي معروف، صاحب مفاتيح الجنان از راه دريا همراه و همسفر بوديم. به قاعده مرسوم و امكانات زمان ناگزير ميبايست صحاري گرم عربستان را با گردونههاي بيسقف و راحله به ويژه در شب طي كرد. من هم با ساير راهيان قافله كه اغلب عرب بودند، در گردونهاي سرباز از مكه به منا، كه مسافت متنابهي به نظر ميرسيد، ميرفتم براي تسلط به اين محفل و رفع خمودي همسفران، مانع را مفقود و مقتضي را موجود ديدم؛ گوشه احرام را به سر كشيده و در گوشهاي از گردونه غنوده با تحريري گيرا و دلچسب قصيدهاي عربي از قصائد سروده مولانا سيد حسن اشكوري را در مدح حضرت ختمي مرتبت پيغمبر صلی الله علیه و آله با صوتي جلي و رثا شروع به خواندن كردم. در طول مدت، نفسها در سينه ساكت بود و صدا از كسي بلند نميشد مگر در مواقعي كه تجديد نَفَس ضرورت داشت؛ بانگ احسنت احسنت اعراب در فضا طنين انداز ميشد و سكوت را ميشكست. پس از ختم قصيده، حضار با پيجوئي و تفحص خاص پرسش ميكردند: اين قصيده غرا از كدام شاعر برجسته عرب است و خواننده آن از كدام كشور عربي است؟ موقعي كه توضيح ميدادم سروده، از اديبي است عجمي و خواننده آن عجم، باور نميكردند كه عجمي بدين سلاست و بلاغت و شيوائي شعر عربي بسرايد...».[۳۱]
رحلت
آيت الله حاج سيد حسن معصومي اشكوري قريب به 80 سال در اين جهان زندگي كرد و عمرش را صرف خدمت به اسلام و مسلمين و همياري به همنوعان خصوصاً محرومان و مبارزه با اجانب و بيگانگان، نمود. سرانجام در طي مدت يك دوره بيماري در سال 1374 ق. (1334 ش) در رشت دارفاني را وداع گفت و با تشييع از سوي اقشار گوناگون آن سامان، پيكر پاكش به قم منتقل و با حضور كمنظير علما و روحانيان در جوار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، بالاسر حرم (مقبرة العلماء) مدفون گرديد. مجالس ترحيم و باشكوهي در نجف اشرف، قم و خصوصاً در گيلان براي آن مرحوم منعقد گرديد. عاش سعيداً و مات سعيداً.
تذكر: پسرعموي اين بزرگوار نيز آيت الله سيد حسن حسيني اشكوري نام داشت. (حدود 1295-1367 ق) و او نيز از شاگردان ميرزاي رشتي و آخوند خراساني و... بود و با وي تشابه اسمي داشته است. وي در سال 1367 ق. در نجف اشرف رحلت كرد و در همان سرزمين پاك مدفون شد.[۳۲]
پانویس
- ↑ ديوان آذركده، آيت الله سيد حسن اشكوري، ص 15، چاپ هدايت، رشت، سال 1374 ش.
- ↑ مقدمه كتاب ارزنده «دوچوب و يك سنگ» آيت الله آقا سيد محمدتقي معصومي اشكوري، ص 11 و 12؛ به اهتمام جعفر سعيدي در سال 1374 ش در نشر سايه چاپ گرديده است.
- ↑ گذري به اشكور و نظري به اشكوري، سيد ابوالقاسم اشكوري فرزند معظمله، ص 2 و 3.
- ↑ پيام حوزه، نشريه شوراي عالي حوزه علميه قم، ش 19، ص 120.
- ↑ شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، ج 6، ص 291.
- ↑ كلمه «پيله فقيه» به زبان گيلكي به معناي فقيه بزرگ، پدر بزرگوار قطب الدين محمد كه منصب شيخ الاسلامي لاهيجان را به عهده داشته است. ر.ك: پيشينه تاريخي-فرهنگي لاهيجان و بزرگان آن، نقل از خاتمه «محبوب القلوب»، به قلم آن مرحوم.
- ↑ ريحانة الادب، محمدعلي مدرس تبريزي، ج 4، ص 475؛ لغت نامه دهخدا، ج 3، ص 351؛ مقدمه تفسير شريف لاهيجي، محدث ارموي، ص 5؛ طبقات اعلام الشيعه، قرن 12، ص 698؛ اعيان الشيعه، ج 9، ص 431.
- ↑ گذري به اشكور و نظري به اشكوري، ص 208.
- ↑ تراجم الرجال، سيد احمد حسيني اشكوري، ص 160؛ بزرگان تنكابن، محمد سمامي حائري، ص 206.
- ↑ اماكن مذهبي و بقاع متبركه شهرستان رودسر، اصغر عليزاده رودسري وي نام بيش از 50 نفر از سادات و علماي معصومي اشكوري را در كتابش آورده است.
- ↑ اسامي مذكور در مقدمه ديوان آذركده آمده است.
- ↑ اعيان الشيعه، ج 2، ص 416؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 135؛ الذريعه، ج 3، ص 133. (آيت الله سيد محمود مرعشي، پدر آيت الله العظمي نجفي مرعشي، از شاگردان معظمله بشمار ميرود).
- ↑ احسن الوديعه، ج 2، ص 131؛ اعيان الشيعه، ج 5، ص 458.
- ↑ اعلام العراق الحديث، ج 1، ص 57؛ معجم رجال الفكر والأدب في النجف، ص 33.
- ↑ مقدمه «دوچوب و يك سنگ»، به قلم جعفر سعيدي «دوچوب و يك سنگ» يعني دو چوب كه به طور عمودي گذارده شود، اين طور مي شود«11» و يك سنگ بغل آن آيد، اين طور ميشود «110» مطابق با نام مقدس حضرت امام علی علیه السلام ولي برخي از آيات همانند آقاي بهجت و مجتهد سيستاني كه به اسرار مگوي اين كتاب به خوبي واقف هستند، فرمودند: اين نام (دو چوب و يك سنگ) نمادي از مطلب ديگري است كه مأذون به بيان آن نمي باشيم. ر.ك: تقريظ آيت الله سيد محمدمهدي مرتضوي لنگرودي بر كتاب دو چوب و يك سنگ، ص 8؛ براي آگاهي بيشتر از اين كتاب و مؤلف عارف آن ميتوانيد به آثار ذيل رجوع نماييد: الف) مكتب تفكيك، محمدرضا حكيمي، ص 166، چاپ مركز بررسيهاي اسلامي، قم. ب) دروس هيئت و رياضي، علامه حسن زاده آملي، ج 2، ص 793 و 794. ج) هزار و يك نكته، علامه حسنزاده آملي، نكته 676.
- ↑ شرح حال آيت الله سيد حسن معصومي اشكوري در منابع ذيل آمده است: ريحانة الادب، ج 1، ص 79؛ تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 122؛ نامها و نامداران گيلان، جهانگير سرتيپ پور، ص 15؛ لغت نامه دهخدا، فصل اول، ص 2685؛ كتاب بعيةالطالب في حاشيةالمكاسب، چاپ اول، ج 1، ص 1؛ روزنامه گيلان ما، اسفند سال 1329 ش شماره 65؛ زندگي نامه، حجةالاسلام حاج سيدابوالقاسم عدناني بلخي، مدرس حوزه علميه مشهد، روزنامه سايبان، رشت، 1344 ش، از شماره 9374 الي 9377.
- ↑ ديوان آذركده، ص 20.
- ↑ همان، ص 22.
- ↑ آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني - از شاگردان صاحب جواهر و شيخ انصاري و از علماي طراز اول گيلان و اعلم علماي رشت و داراي مرجعيت و رياست شرعيه در آن سامان - چهرهاي فقيه، اصولي، مبارز متقي بود كه شرح خدمات و مبارزات معظمله در خطه گيلان به صورت مفصل در كتب ذيل آمده است: تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 118؛ تاريخ گيلان، عبدالفتاح فومني، ص 61، مشروطه در گيلان، ه-ل رابينو در صفحات مختلف به همراه عالم رباني حاج سيد محمود خُمامي آمده است؛ گيلان در جنبش مشروطيت، ابراهيم فخرائي، ص 100 و 135؛ آذركده، ص 31.
- ↑ نامها و نامداران گيلان، ص 15.
- ↑ ديوان آذركده، ص 31.
- ↑ دهي در جوار رحيمآباد شهرستان رودسر كه آيت الله اشكوري منزل مسكوني داشته و اوقات فراغت را در آن جا ميگذرانده است كه اين منزل هنوز باقي است.
- ↑ ديوان آذركده، ص 34.
- ↑ همان، ص 35.
- ↑ نامها و نامداران گيلان، ص 15.
- ↑ آئينه در آفتاب، نوشته فرزند بزرگوارش سيد ابوالقاسم معصومي اشكوري، ص 36.
- ↑ همان، ص 37.
- ↑ همان، ص 38.
- ↑ ديوان آذركده، ص 42.
- ↑ تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 118.
- ↑ آذركده، ص 33.
- ↑ تراجم الرجال، سيد احمد حسيني اشكوري، ص 257.
(*). آيت الله حاج سيد احمد محدث اشكوري.
('). فرس ماژور شاهي.
منبع
محمدتقي ادهمنژاد, ستارگان حرم، جلد 15، صفحه 58-77