حدیث لاضرر
به حدیث «لاضَرَرَ وَ لاضِرارَ فى الاسلام»[۱] یا «لاضَرَرَ وَ لاضِرارَ عَلىَ المُؤمِن»[۲] كه از رسول اكرم صلى الله علیه و آله نقل شده، حدیث لاضرر اطلاق مىگردد. این حدیث بدون قید «فى الاسلام» یا «عَلَى المُؤمِن» نیز نقل شده است.[۳]
در مفاد آن كه در كلمات فقها تحت عنوان قاعده لاضرر بحث شده[۴] دیدگاههاى مختلفى مطرح است.
محتویات
تعریف
یکى از مشهورترین قواعدى که در بیشتر ابواب فقه - چه در عبادات و چه در معاملات - بدان استناد میشود، قاعده «لا ضرر»[۵] است. اهمیت قاعده مذکور تا آنجا است که از گذشته دور، بسیارى از فقها رساله مستقلى را بدان اختصاص دادهاند.
مفهومشناسی قاعده «لا ضرر»
قاعده «لا ضَرر و لا ضرار»؛ برگرفته از حدیثی از پیامبر اسلام(ص) است. برای درک بهتر مراد از این روایت ابتدا باید معنای مفردات آن معلوم باشد. الف. «ضرر»: یعنی نقصانی که در چیزی وارد میشود.[۶] یا در جایی دیگر ضرر به معنای ضد نفع تعریف شده است، و این که در روایت آمده: «لا ضرر...»؛ یعنی انسان ضرری به برادرش وارد نمیکند تا موجب نقصان او در چیزی شود.[۷]
ب. «ضرار»: این کلمه؛ داراى معانى مختلفى است. «ضِرار» بر وزن «فِعال» مصدر باب مفاعله است. باب مفاعله دلالت بر اعمال طرفینى میکند. پس «ضرار» که مصدر باب مفاعله است مبیّن امکان ورود ضرر بر دو جانب و طرفین است، بر خلاف «ضرر» که همیشه از یک طرف علیه طرف دیگر وارد میشود. با توجه به قید طرفینى بودن، براى «ضرار» معانى مختلفى ارایه شده است:
1. مجازات بر ضررى است که از جانب دیگرى به انسان میرسد. 2. ضرر رساندن متقابل دو نفر است به یکدیگر. 3. ضرر در مواردى است که شخصى به دیگرى ضرر میرساند تا خودش منتفع گردد. 4. ضرار در موردى است که با ضرر رسانیدن به دیگرى، نفعى عاید شخص نشود.[۸] بنا بر این دیدگاه؛ ضرر و ضرار داراى معناى واحد هستند.
نظر امام خمینی(ره)درباره حدیث لا ضرر
امام خمینى در کتاب «الرسائل»،[۹] فرق بین ضرر و ضرار را چنین بیان کرده است: غالب استعمالات ضرر و مشتقات آن مالى یا نفسى است، ولى کاربرد ضرار و مشتقاتش در تضییق، اهمال، حَرَج، سختى و دشواری، شایع و رایج است. پس ضرار به معناى اخیر غلبه دارد. در قرآن مجید هم هر جا کلمه ضرر استعمال شده به معناى ضرر مالى و جانى آمده است؛ ولى هر جا کلمه ضرار آمده به معناى تضییق و ایصال حرج است؛ مانند آیه شریفه «لٰا تُضَارَّ وٰالِدَةٌ بِوَلَدِهٰا»[۱۰] و آیه نازل در خصوص مسجد ضرار. در این آیه، ضرار معناى نفسى یا مالى نمیدهد؛ منافقان قصد نداشتند مالى را تلف کنند یا صدمه بدنى به کسى بزنند، بلکه فقط میخواستند عقاید مسلمانان را مشوّش سازند و آنها را به تفرقه و نفاق روحى گرفتار کنند.
بالأخره بررسى موارد استعمال واژههاى ضرر و ضرار در منابع اسلامى نشان میدهد که «ضرر» شامل کلیه خسارتها و زیانهاى وارد بر دیگرى است، ولى «ضرار» مربوط به مواردى است که شخص با استفاده از یک حق یا جواز شرعى به دیگرى زیان وارد سازد که در اصطلاح امروزى از چنین مواردى به «سوء استفاده از حق» تعبیر میشود.[۱۱]
معناى «لا» در قاعده «لا ضرر» و معنای روایت
درباره «لا» در این روایت نظرات بسیار مفصلی بیان شده است،[۱۲] ولی به طور کلی با استفاده از تمام نظریات به نظر میرسد که معناى حدیث «لا ضرر» به کوتاه سخن آن است که ضرر در اسلام مشروعیت ندارد، ولى عدم مشروعیت ضرر، هم شامل مرحله قانونگذارى میشود و هم شامل مرحله اجراى قانون.
مستندات قاعده
الف. عقل: مهمترین دلیل براى نفى ضرر و ضرار، منبع چهارم فقه؛ یعنى عقل است. در واقع باید گفت که مدلول این قاعده جزء «مستقلات عقلیه» است که عبارتند از امورى که بدون حکم شرع خود عقل به آنها میرسد.
ب. کتاب: در قرآن مجید آیاتى وجود دارند که با تصریح به واژه «ضرر» و مشتقاتش در موارد خاص، احکامى را ارائه کرده که از باب تعلیق حکم بر وصف، حاوى معناى عام هستند و «لا ضرر» را به صورت یک قاعده میتوانند تثبیت کنند که در ادامه به ذکر دو نمونه از این آیات میپردازیم:
1. «لٰا تُضَارَّ وٰالِدَةٌ بِوَلَدِهٰا وَ لٰا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ»؛[۱۳] یعنى هیچ مادرى نباید به فرزندش ضرر برساند و نیز هیچ پدرى نباید به فرزندش زیان بزند. این آیه به مادران اعلام میدارد که با قطع شیر، موجب زیان و ضرر فرزند خود نشوند و پدران نیز با قطع نفقه، چنین ضرری وارد نکنند.
2. «وَ لٰا تُمْسِکُوهُنَّ ضِرٰاراً لِتَعْتَدُوا»؛[۱۴] یعنى برای ضرر رساندن، زنان را نزد خود نگه ندارید؛ تا در حق آنان ستم روا دارید. ظاهراً گروهى از مردان، زنان خود را طلاق داده و بعد به آنها رجوع میکردند؛ البته نه به علت رغبتى که به آنها داشتند، بلکه با نیت تجاوز و تعدى و گاه پایمال کردن حقوق مالى ناشى از زوجیت که به زنان تعلق میگرفت.
ج. روایات: در خصوص لا ضرر، روایات بسیاری وارد شده که نشانگر نوعی تواتر اجمالى در این موضوع است؛ به این معنا که هر چند همه روایات مذکور به یک لفظ نیستند، ولى مضمون واحدى دارند که در ذیل به دو مورد از این روایات، اشاره میکنیم.
1. امام باقر(ع) فرمود: «در زمان رسول خدا(ص)، سمرة بن جندب در کنار خانه مردى از انصار، درخت خرمایى داشت که راه رسیدن به آن از داخل خانه آن مرد میگذشت. سمره براى سرکشى به آن درخت و انجام امور آن، بارها سرزده وارد منزل مرد انصارى شده و بدین ترتیب باعث مزاحمت خانواده او میگردید تا اینکه عرصه بر صاحبخانه تنگ شد و به سمره گفت: تو بدون اطلاع قبلی وارد منزلم میشوى و ممکن است اعضاى خانوادهام در وضعیتى باشند که تو نباید آنها را ببینى! بعد از این، هنگام عبور، اجازه بخواه تا اهل خانهام مطلع باشند! سمره گفت: من از میان خانه تو به باغ خودم میروم و چون حق عبور دارم لزومى به اعلام و اخذ اجازه نمیبینم! مرد انصارى مجبور شد به رسول اکرم(ص) شکایت کند. آنحضرت به سمره فرمود: بعد از این هنگام عبور، حضورت را اعلام کن. سمره گفت: این کار را نخواهم کرد. پیامبر(ص) فرمود: از این درخت دست بردار و به ازاى آن، درخت دیگرى با همین ویژگی به تو میدهم. سمره قبول نکرد. آنگاه پیامبر فرمود: در مقابل آن درخت، ده درخت بگیر و دست از آن بردار و سمره بازهم قبول نکرد. پس پیامبر فرمود: دست از درخت بردار و به جایش در بهشت یک درخت خرما به تو خواهم داد؛ اما او این بار هم نپذیرفت تا اینکه رسول الله(ص) فرمود: "انّک رجل مضارّ و لا ضرر و لا ضرار على مؤمن"؛ یعنى: تو مرد ضرر زنندهاى هستى، و کسى نباید به مؤمن ضرر بزند. بعد از آن دستور داد آن درخت را کندند و نزد سمره انداختند».[۱۵]
2. شخصى به امام حسن عسکری(ع) نوشت که کسی قناتى دارد و دیگرى در همسایگی او قصد حفر قنات دیگری را دارد. او چه مقدار باید رعایت حریم کند؟ آنحضرت در پاسخ نوشت: «عَلَى حَسَبِ أَنْ لَا تُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَى»؛ یعنى: به گونهاى باشد که یکى به دیگرى ضرر نرساند.[۱۶] با توجه به مطالب گفته شده؛ معنای لا ضرر و لا ضرار این است که؛ در تشریع و اجرای احکام اسلامی ضرر رساندن به دیگران نفی شده است.
پانویس
- ↑ وسائل الشیعة، 26/14.
- ↑ 18/32.
- ↑ 32 و 25/400.
- ↑ رسائل فقهیة (شیخ انصارى)/ 109-111؛ القواعد الفقهیة (بجنوردى) 1/ 211-213.
- ↑ مصطفوی، سید محمد کاظم، القواعد، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1421ق؛ محقق داماد، سید مصطفی، ج1، ص 131، قواعد فقه، تهران، مرکز نشر علوم اسلامى، 1406ق؛ جعفری، محمد تقی، منابع فقه، ص 112، بیجا، بیتا.
- ↑ زمخشری، ابوالقاسم، الفائق فی غریب الحدیث، ج 2، ص 173، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417 ق.
- ↑ ابن اثیر جزری، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 81، قم، مؤسسه اسماعیلیان.
- ↑ ر.ک: همان، ص 82.
- ↑ امام خمینی، سید روح الله، الرسائل، ج 1، ص 33، قم، اسماعیلیان، 1410ق.
- ↑ بقره، 233.
- ↑ قواعد فقه، ج 1، ص 141.
- ↑ ر.ک: قواعد فقه، ج 1، ص 142 - 150.
- ↑ بقره، 233.
- ↑ بقره، 231.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 292، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
- ↑ همان، ص 293.
منابع
جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، جلد 3، صفحه 269.