امام موسی کاظم علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
امام-کاظم.jpg
مقام امام هفتم
نام موسی
القاب کاظم
کنیه ابو الحسن
پدر امام صادق علیه السلام
مادر حمیده
زادروز 7 صفر سال 128 هجری قمری
زادگاه أبواء، بین مکه و مدینه
مدت امامت 35سال
مدت عمر 55 سال
تاریخ شهادت 25 رجب سال 183 هجری قمری
علت شهادت مسومیت توسط زهر
قاتل هارون الرشید لعنه الله
مدفن کاظمین


مرقد امام کاظم علیه السلام در کاظمین در جوار امام جواد علیه السلام


حضرت موسي بن جعفر عليه السلام امام هفتم شيعيان در سال 128 هجری در قريه «ابواء» (ميان مکه و مدينه) ديده به جهان گشود. نام مادرشان حمیده بربریه یا حمیده پاک بوده است.

امام کاظم عليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جعفر صادق علیه السلام به امامت رسيد و از سال 148 تا 183 يعنی مدت 35 سال رهبری شيعيان را بر عهده گرفت. ایشان معاصر با چهار تن از خلفای عباسی یعنی منصور عباسی (148 تا 158)،مهدی عباسی (158 تا 169)،هادی عباسی(169 تا 170) و هارون الرشید (170 تا 183) بودند و در بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق در بغداد در زندان سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید.

کنیه و القاب امام موسی کاظم (علیه السلام)

ربيع بن عبد الرحمن گفت: بخدا قسم موسى بن جعفر عليه السّلام از كسانى بود كه آثار جلالت و كمال دانش و اطلاع از حقايق عالم در چهره‌اش ديده مى‌ شد، و مي دانست چه كسى ادعاى مقامش را خواهد كرد و منكر امامت و جانشينش مي گردد ولى اين خشم را فرو مي خورد و آنچه مي دانست اظهار نمي كرد از همين جهت لقب كاظم يافت.[۱]

كنيه آن جناب ابو الحسن اول و ابو الحسن ماضى و ابو ابراهيم و ابو على بود معروف بعبد صالح و نفس زكيه و زين المجتهدين و وفى و صابر و امين و زاهر شد، لقب زاهر را از آن جهت يافت كه اخلاق پسنديده و بخشش فراوانش درخشيد. كاظم بواسطه كظم غيظ و چشم‌ پوشى كه از ستمگران ميكرد بطورى كه با زهر ستم آنها در زندان شهيد شد. كاظم كسى است كه خوف و اندوه پيكرش را فرا گرفته باشد.[۲]

از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود: نقش انگشترى پدرم موسى بن جعفر «حسبى اللَّه» بود در اين موقع امام دست خود را گشود و انگشترى را نشان داد و نقش آن را ديدم.[۳]

فرزندان امام موسی کاظم (علیه السلام)

حضرت ابو الحسن موسى ع سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت: 1- على بن موسى الرضا (علیه السلام) 2- ابراهيم 3- عباس 4- قاسم 5- اسماعيل 6- جعفر 7- هرون 8- حسن 9- احمد 10- محمد 11- حمزه 12- عبداللَّه 13- اسحق 14- عبيداللَّه 15- زيد 16- حسن 17- فضل 18- حسين 19- سليمان

20- فاطمه كبرى 21- فاطمه صغرى 22- رقيه 23- حكيمه 24- ام ابيها 25- رقيه صغرى 26- ام جعفر 27- لبابه 28- زينب 29- خديجه 30- عليه 31- آمنه 32- حسنه 33- بريهه 34- عايشه 35- ام سلمه 36- ميمونه 37- ام كلثوم

در ميان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن (علیه السلام) فرزند بزرگوارش حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا (علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عاليقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسى مردى كريم و بزرگوار و پرهيزكار بود و حضرت موسى بن جعفر اين فرزند بزرگوار را دوست مي داشت و بر ساير فرزندان مقدم مي داشت و بستان يسير خود را باو بخشيده بود.[۴]

امامت پس از امام صادق (علیه السلام)

گر چه امام صادق علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون فضل بن عمر جعفى ، معاذ بن كثير ، عبدالرحمان بن حجاج ، فيض بن مختار ، يعقوب سراج ، سليمان بن خالد ، صفوان جمّال و اسحاق و على - كه از برادران امام كاظم (عليه السلام) بوده اند - بر امامت فرزندش امام كاظم (عليه السلام) اشاره نمود[۵]، لیکن در عین حال بنا به دلايل سياسى، از جمله به دليل وحشتى كه از حاكميّت عباسيان وجود داشت، امام براى بسيارى از شيعيان خود ناشناخته ماند؛ زيرا امكان آن بود كه اگر به صورت صريح و در ملا عام، امامت امام کاظم علیه السلام معين گردد، از ناحيه خلفا تحت فشار قرار گيرد.

از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. شدّت اختناق منصور درباره علويان، به ويژه امام صادق عليه السّلام- كه عظمت فراوانى در جامعه كسب كرده بود- سبب شد تا سردرگمى خاصى ميان برخى از شيعيان، نسبت به رهبرى آينده، به وجود آيد.
  2. دعوت و جذب شيعيان آن حضرت از طرف بعضى از فرزندان امام صادق عليه السّلام- كه به ناحق داعيه امامت داشتند- و بهره ‌گيرى آنان از اين فرصت، مزيد بر علت مى‌شد.
  3. پراكندگى شيعيان نيز خود مشكل ديگرى بود؛ زيرا آنها در شهرهاى دور و نزديك زندگى مى‌ كردند و كسب اطمينان درباره امام واقعى براى آنان كار دشوارى بود.
  4. امام صادق عليه السّلام در وصیت خویش براى اين كه جان امام بعد از خویش را حفظ کند، افزون بر دو فرزند خود، امام كاظم عليه السّلام و عبد الله، منصور عباسى را نيز وصىّ خود قرار داد.[۶]
  5. مسأله اسماعيل بن جعفر بن محمد: از آنجا كه او فرزند بزرگتر امام صادق عليه السّلام بود، شيعيان گمان مى‌كردند كه رهبرى آينده شيعه از آن او خواهد بود. وى در حيات پدر وفات كرد و به طورى كه در روايت آمده، امام صادق عليه السّلام اصرار داشتند تا شيعيان با ديدن جنازه او به مرگش يقين كنند. با اين حال عده‌ اى، پس از آن حضرت با داعيه مهدويت اسماعيل و يا بهانه ‌هاى ديگر، فرقه‌ ایى بنام خطابيه، باطنيّه يا اسماعيليّه در شيعه به وجود آوردند[۷]

اين عوامل دست به دست هم داد و در ايجاد انشعاب ميان شيعيان پس از شهادت امام صادق عليه السّلام بسیار مؤثر بود به طورى كه يكى از اصحاب امام كاظم عليه السّلام گفت : ذهب النّاس بعد ابى عبد اللّه عليه السّلام يمينا و شمالا[۸]

نوبختى انشعاب شيعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق عليه السّلام بدين ترتيب برمى‌ شمارد:

  1. ناووسیه: كسانى كه معتقد بر مهدويت خود امام صادق عليه السّلام بودند.
  2. اسماعيليه خالصه كه هنوز بر زنده بودن اسماعيل اصرار مى ‌ورزيدند.
  3. آنان كه به امامت محمّد فرزند اسماعيل اعتقاد داشتند.
  4. دسته‌ اى كه به امامت محمّد بن جعفر معروف به ديباج معتقد بودند.
  5. فطحیه :گروهى كه امامت عبد الله افطح را قبول داشتند.
  6. كسانى كه به امامت موسى بن جعفر عليه السّلام اعتقاد داشتند.[۹]

برخوردهای سیاسی امام کاظم علیه السلام

دورانى كه امام كاظم عليه السّلام در آن زندگى مى‌ كرد، مصادف با نخستين مرحله استبداد و ستمگرى حكّام عباسى بود.اين اعمال فشار از زمان امام صادق عليه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا عليه السّلام كه دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه يافت؛ مردم در زمان مأمون اندكى احساس امنيت سياسى كردند، ولى ديرى نپاييد كه دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.فشار سياسى عباسيان در دوره‌اى آغاز شد كه پيش از آن امام باقر و صادق عليهما السّلام با تربيت شاگردان فراوان، بنيه علمى و حديثى شيعه را تقويت كرده بودند و جنبشى عظيم در ميان شيعه پديد آورده بودند.رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در اين حركت علمى، توازن و تعادل فكرى را ميان شيعيان برقرار كنند.

عصر امام كاظم عليه السّلام دوران بسيار سختى براى شيعيان بود و در اين دوران حركتهاى اعتراض‌آميز متعددى از ناحيه شيعيان و علويان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت كه از مهم ترين آنها قيام حسين بن على، شهيد فخ - در زمان حكومت هادى عباسى- و نيز جنبش يحيى و ادريس فرزندان عبد الله بود كه در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترين رقيب عباسيان، علويان بودند و طبيعى بود كه حكومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگيرد.[۱۰] امامان شيعه همگى بر لزوم رعايت تقيه پافشارى كرده و مى ‌كوشيدند تا تشكّل شيعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمايند. طبعا اين وضعيت سبب مى‌شد تا تاريخ نتواند از حركات سياسى آنها ارزشيابى دقيقى به عمل آورد.

برخوردهای امام موسی کاظم (علیه السلام) با خلفای عباسی

امام كاظم عليه السّلام پس از شهادت پدرش در سال 148،در زمان منصور دوانیقی امامت را عهده‌ دار شد. منصور عباسى در سال 158 در مكه مرد. جانشين وى تا سال 169 فرزندش مهدى عباسى بود.پس از آن، يك سال هادى عباسى خلافت كرد و آنگاه هارون به خلافت رسيد. امام در سال 183 به شهادت رسيد و در تمام اين سالها رهبرى شيعيان امامى را عهده‌دار بود.كتب تاريخ و حديث، برخوردهاى متعدد خلفاى عباسى با موسى بن جعفر عليه السّلام را نقل كرده‌ اند كه عمده‌ترين آنها برخوردهاى هارون است. از جمله این برخوردها می توان موارد زیر اشاره کرد:

  • برخورد امام موسی کاظم با منصور عباسی در روز نوروز
  • بازداشت امام توسط مهدی عباسی و داستان عجیب آزادی ایشان
  • تقاضای باز پس گیری فدک از مهدی عباسی
  • هادی عباسی و تهدید امام به قتل
  • مناظرات امام کاظم با هارون الرشید

مبارزات امام با دستگاه حکومت

نمونه ‌هاى ديگرى از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاكم عباسى نقل شده است. از آن جمله‌:

  • مبارزه منفى با دستگاه حکومت: مبارزه‌ایى كه گرچه در قالب نقشه ‌هاى براندازى نيست؛ بر عدم مشروعيّت نظام تأكيد كرده و مى‌ كوشد تا اعتماد مردم را نسبت به آن سست كند. نكته مهم در مبارزه منفى، عدم همكارى است؛ امرى كه به خودى خود، عدم مشروعيّت هيأت حاكمه را نشان مى‌دهد.‌

زمانى كه صفوان بن مهران به عنوان يك شيعه خدمت امام كاظم عليه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند:همه كارهاى تو نيكو و زيبا است جز يك كار. صفوان پرسيد: اى فرزند رسول خدا! آن چيست؟ امام فرمود:اين كه شترهايت را به هارون كرايه مى‌ دهى.صفوان گفت: من شترهايم را براى لهو و صيد و امثال آن به وى كرايه نمى ‌دهم، بلكه تنها براى سفر حج اين كار را انجام مى‌ دهد. در اين كار او خودش هم مباشرتى ندارد بلكه ديگران را براى آن اجير مى ‌كند. امام فرمود:آيا به نظر تو كرايه دادن شترانت به آنها صحيح است؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود:آيا دوست دارى آنها تا انقضاى مدت كرايه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود:هر كس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار مى‌ گيرد و هر كس كه از آنها باشد داخل جهنم مى ‌شود. پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت اين كار پرسيد، جواب داد: ديگر پير شده‌ام و غلامانم چنانكه بايد به اين كار نمى ‌رسند. هارون گفت: مى‌ دانم به اشاره چه كسى شترانت را فروخته‌اى؛ موسى بن جعفر.

  • نوع ديگر از برخورد امام كاظم عليه السّلام با خلافت عباسى، حركتى بود كه امام در برخورد با على بن يقطين داشت و از وى خواست تا در دربار عباسى بماند و بكوشد تا شيعيان را از گرفتارى نجات دهد. على بن يقطين در شمار اصحاب خاص امام كاظم عليه السّلام بود كه در دستگاه خلافت عباسى داراى نفوذ بود. او در دوره مهدى و هارون نفوذ فراوانى داشت و از آن به نفع شيعيان بهره‌گيرى مى‌كرد. زمانى كه او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترك گويد امام از دادن چنين اجازه‌اى خوددارى كرده و فرمود:اين كار را نكن كه ما به تو در آنجا انس گرفته ‌ايم و تو مايه عزّت برادرانت (شيعه) هستى و شايد خدا به وسيله تو شكستى از دوستانش را جبران نموده و توطئه ‌هاى مخالفان را درباره آنها بكشند. اى على! كفّاره گناهان شما همانا نيكى به برادرانتان است.

امام موسی کاظم (علیه السلام) در زندان

امام كاظم عليه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند كه مرتبه دوم آن از سال 179 تا 183؛ يعنى به مدت چهار سال به طول انجاميده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان اوّل مدّت قيد نشده است.

دلايل زندانى شدن امام در اين دو بار كه هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:

  1. ‌ سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام)
  2. نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان رسول خدا(صل الله علیه و آله) هستند.[۱۱]
  3. مفترض الطاعه بودن‌ امامان شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار [۱۲] مرحوم صدوق از جمله علل به شهادت رسيدن امام كاظم عليه السّلام را آگاهى يافتن هارون از اعتقاد شيعيان به امامت امام دانسته است. هارون فهميد كه شيعيان شب و روز به خدمت امام مى‌رسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانيد[۱۳]
  4. سعایت برخی از بستگان امام مانندعلی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام [۱۴]

جهت هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنين توجيهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انكار و نفرت قرار نگيرد. هارون در همان مسجد دستور توقيف حضرت را صادر كرد. [۱۵] وى دستور داد تا دو كاروان آماده كرده، يكى را به سمت كوفه و ديگرى را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه يكى از اين دو كاروان روانه ساخت. اين كار به اين دليل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در كجا زندانى مى‌شود.[۱۶]

هارون، امام كاظم عليه السّلام را نزد حاكم بصره، عيسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهايت، عيسى از اين كار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحويل شخص ديگرى بدهد.در غير اين صورت او را آزاد خواهد كرد، زيرا در تمام اين مدت كوشيده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چيزى نيافته است.

پس از آن، امام را تحويل فضل بن ربيع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده كه از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از اين كار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحويل فضل بن يحيى دادند و مدتى نيز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى‌ داشت. پس از آن امام كاظم عليه السّلام را تحويل زندانبان ديگرى بنام سندى بن شاهك دادند[۱۷]

شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام)

درباره كيفيت شهادت امام سه روايت مختلف نقل شده است:

  1. شهادت آن حضرت در پى مسموم كردن امام صورت گرفته است. اين در روايتى از امام رضا عليه السّلام آمده است. همينطور روايات ديگرى كه يحيى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مى‌كند، اين نكته آمده است.
  2. در نقلى آمده است كه آن حضرت را در فرشى پيچانده و چنان فشار داده‌اند كه حضرت به شهادت رسيده است. [۱۸]
  3. روايت ديگر آن است كه مستوفى نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق ایشان ريختند. [۱۹]

در اين باره روايتى كه بيش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارك آن حضرت را به دو دليل در معرض ديد خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:

  1. بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهك، فقها و وجوه اهل بغداد را كه هيثم بن عدى نيز در ميان آنها ديده مى‌شد، بر سر جسد مبارك امام آورد تا ببينند زخم و جراحت و يا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبيعى از دنيا رفته است.
  2. از آنجا كه برخى از شيعيان معتقد به مهدويت آن حضرت بودند و يا احتمال داشت اعتقاد به مهدويت او پيدا كنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمين نهادند و يحيى بن خالد دستور داد تا فرياد زنند: اين موسى بن جعفر است كه رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى كه از دنيا رفته بود نگاه كردند. آنگاه جنازه را در «باب التين» بغداد در مقبره قريشى‌ها دفن كردند. [۲۰]

تاريخ شهادت امام بنا به نقل شيخ صدوق 25 رجب 183 بنا به نقل شيخ مفيد 24 رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه 14 صفر بوده است‌.

برخوردهای امام موسی کاظم(علیه السلام) با سایر مذاهب اسلامی

از جمله مذاهب اسلامى كه در اواخر قرن اول هجرى پيدا شد و پس از آن هم سهم عمده‌اى در درگيرى‌هاى فكرى جامعه اسلامى داشت، مذهب اعتزال بود، اصل اساسى اين مذهب، توجيه مسائل دين در سايه عقل بود، كه سپردن مقوله‌هاى دينى به دست عقل، به طورى كه در توجيه و تحليل عقلى اين مقوله‌ها راه افراط سپرده شود، نمى‌توانست نتايج مطلوبى به بار آورد. از نمونه‌هاى آن انواع و اقسام عقايدى است كه به وسيلۀ اين عقل‌گرايان دربارۀ توحيد مطرح مى‌شد. گاهى صفات متضاد بر خدا نسبت داده و گاه برخى از صفاتى كه به تصريح قرآن، خدا متّصف به آنها است از حضرت بارى سلب كرده‌اند. اين حركت براى شيعيان كه خود امام معصوم داشتند، قابل قبول نبود.

در فرهنگ شيعه، اصول‌گرايى، به معناى توجه به احاديث رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از اساسى‌ترين اصول محسوب مى‌شد. در كنار آن، امامان خود در دفاع از حقانيت اسلام، توجيهات عقلى نيز ارائه مى‌دادند. در همين زمينه، شاگردانى هم تربيت شدند كه رسالت آنها دفاع عقلانى از دين و عقايد مذهب شيعه بود.[۲۱]

در برابر معتزله، گروههايى از اهل حديث بودند كه گرفتار احاديث جعلى فراوانى بوده و در مسألۀ توحيد، گرفتار شبهات و مشكلات بسيارى بودند.آنان كه از مشبّهه بوده و با تشبّث به ظواهر آيات و روايات مى‌كوشيدند براى خدا صفات انسانى و مادى بتراشند، امام موضع گرفته و خدا را از هر نوع تشبيه و صفت مادّى مبرّا مى‌ساخت.

امام موسی کاظم (علیه السلام) در برابر این دو گروه و به طور کلی در مبحث توحید می فرمایند:« لا تتجاوز فى التّوحيد ما ذكره الله تعالى فى كتابه فتهلك؛[۲۲] در مسألۀ توحيد از آنچه خداى تبارك و تعالى در كتاب خود ذكر كرده پا فراتر نگذار كه هلاك مى‌شوى.» و یا می فرمایند:«إنّ الله أعلى و اجلّ من أن يبلغ كنه صفته، فصفوه بما وصف به نفسه و كفّوا عمّا سوى ذلك. [۲۳]خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است كه كسى بتواند به حقيقت صفت او برسد؛ پس او را همانگونه كه خودش توصيف فرموده بشناسيد و از غير آن دست برداريد. و زمانى كه خودشان مى‌خواستند صفات خدا را بر شمرند، تنها از مضامين قرآن بهره مى‌گرفتند.[۲۴]

اخلاق و فضایل امام علیه السلام

امام کاظم عليه السلام به دليل حلم و بردباري در برابر تجاوزکاران و فرونشاندن غيظ و خشم خويش به «کاظم» ملقب بود و به خاطر لياقت و شايستگی اش به «عبدصالح» معروف بود.

خريدن غلام و آزاد ساختن غلام يكى از برنامه هاى عبادتى امام علیه السلام بوده است به حدى كه در مدت عمر خود بيش از هزار نفر را خريدارى و در راه خدا و جلب رضايت و خشنودى او آزاد ساخته است.

يكى از مشخص ترين صفات بارز پيشواى هفتم ما سخاوت و بذل وجود و كرم اوست كه در راه خدا مبذول مى داشت.

بر اين اساس است كه سيره نويسان بي طرف اتفاق نظر دارند كه امام موسى بن جعفر علیه السلام يكى از چهره هاى معروف سخاوت و كرم عصر خود بود و امكانات مالى خود را كه محصول دست رنج خود او بود و از راه كشاورزى و زراعت عائدش مي شد در اختيار نيازمندان و بيچارگان واقعى اجتماع قرار مي داد. به ترتيبى بخشش ها و كرامت هاى آن بزرگوار در اعماق دل هاى مردم ريشه دوانده بود كه در مدينه به صورت ضرب المثلى شيوع داشت و مردم گاهى در گفتگوهاى خود به هم ديگر مي گفتند: «تعجب از كسى است كه كيسه بذل و بخشش موسى بن جعفر به او رسيده باشد ولى باز هم اظهار فقر و تنگدستى بنمايد»

امام موسی بن جعفر علیه السلام بسيار به سراغ فقرا مي رفت. شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلی به فقرای مدينه مي رساند، در حالی که آن ها نمي دانستند از ناحيه چه کسی است.

اصحاب و شاگردان امام علیه السلام

از اصحاب امام کاظم (علیه اسلام) می توان به افراد زیر اشاره کرد:

که این شش نفر از اصحاب اجماع هستند.

گزیده ای از سخنان امام علیه السلام

  • الصبر على الوحده علامه قوه العقل،فمن عقل عن الله تبارك و تعالى اعتزل اهل الدنيا و الراغبين فيها و رغب فيما عند ربه و كان الله آنسه فى الوحشه و صاحبه فى الوحده، وغناه فى العيله و معزه فى غير عشيره.[۲۵]

صبر بر تنهايى نشانه قوت عقل است و هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالى تعقل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدآنچه نزد پرودرگارش است رغبت نموده،و خداوند در وحشت انيس اوست ودر تنهايى يار او، و توانگرى او در ندارى و عزت او در بى تيره و تبارى است.

  • ان العاقل لايكذب و ان كان فيه هواه.[۲۶] همانا كه عاقل دروغ نمى گويد، گر چه طبق ميل و خواسته او باشد.
  • قله المنطق حكم عظيم، فعليكم بالصمت، فانه دعه حسنه و قله وزر و خفه من الذنوب.[۲۷] كم گويى، حكمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى كه شيوه اى نيكو وسبكبار و سبب تخفيف گناه است.
  • ان الله حرم الجنه على كل فاحش قليل الحياء لايبالى ما قال و لا ما قيل له.[۲۸] همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوى كم حيا كه باكى ندارد چه مى گويد و يا به او چه گويند حرام گردانيده است.
  • اياك و الكبر، فانه لايدخل الجنه من كان فى قلبه مثقال حبه من كبر.[۲۹] از كبر و خودخواهى بپرهيز، كه هر كسى در دلش به اندازه دانه اى كبر باشد ، داخل بهشت نمى شود.
  • من احب الدنيا ذهب خوف الاخره من قلبه و ما اوتى عبد علما فازداد للدنيا حبا الا ازداد من الله بعدا و ازداد الله عليه غضبا.[۳۰]

هر كه دنيا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اى دانشى ندهند كه به دنيا علاقه مندتر شود، مگر آن كه از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گيرد.

پانویس

  1. عيون اخبار الرضا،شیخ صدوق، ج 1 ص 12
  2. زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص 11
  3. زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص 11
  4. ترجمه الإرشاد ،ص:588
  5. امامت امام کاظم علیه السلام، دانشنامه کلام اسلامی
  6. الخرائج، ص 293؛ مسند الامام الكاظم ج 1، ص 390
  7. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:380
  8. عيون اخبار الرضا ج 1، ص 31
  9. . فرق الشيعة، ص 79
  10. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:385
  11. الارشاد، ص 280
  12. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:397
  13. عيون اخبار الرضا ص 100
  14. سرّ السلسلة العلويه، ص 35؛ مسند الامام الكاظم ج 1، ص 127 به نقل از بخارى.
  15. الارشاد و نك: روضة الواعظين، ص 187
  16. مرحوم صدوق مى‌نويسد: فرداى آن روز در حالى كه در جايگاه رسول خدا بود در حال نماز او را دستگير كردند. عيون اخبار الرضا ج 1، ص 73
  17. مقاتل الطالبيين، ص 336
  18. مقاتل الطالبيين، ص 336
  19. تاريخ گزيده، ص 204
  20. كشف الغمه ج 2، ص 234
  21. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:410
  22. التوحيد،شیخ صدوق، ص ٧۶
  23. الكافى،شیخ کلینی، ج ١، ص ١٠۵
  24. التوحيد،شیخ کلینی، ص ٧۶
  25. تحف العقول، ص 387.
  26. همان، ص 391.
  27. همان، ص 394.
  28. همان، ص 394.
  29. همان، ص 396.
  30. همان، ص 399.

منابع

  • حيات فكرى و سياسى ائمه‌، رسول جعفریان،انتشارات انصاریان، 1381
  • زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی،ترجمه موسی خسروی،انتشارات اسلامیة
  • الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد،شیخ مفید،ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى‌، انتشارات اسلامية
  • تحلیلی از زندگانی امام کاظم علیهالسلام،باقر شریف قرشی، ترجمه محمد رضا عطایی
چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی


پیوندها

آشکار شدن محل زندان امام کاظم (علیه السلام) + تصویر

ویژه نامه شهادت امام کاظم علیه السلام