آیه 101 سوره طه
<<100 | آیه 101 سوره طه | 102>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اینان در عذاب آن اعمال زشت مخلدند و سخت است بسی در قیامت بار اعمال زشتی که به دوش گرفتهاند.
در آن [وزر و وبال،] جاودانه اند و چه بد باری روز قیامت برای آنان خواهد بود.
پيوسته در آن [حال] مىماند، و چه بد بارى روز قيامت خواهند داشت.
در آن كار همواره بمانند. و بار روز قيامت برايشان بار بدى است.
در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند؛ و بد باری است برای آنها در روز قیامت!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«حِمْلاً»: بار. مراد بار سنگین گناهان است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلًا «101»
(آنها) براى هميشه در آن (بار گناه و عقوبتش) خواهند ماند و چه بد بارى است براى آنها، (بار گناه) در روز قيامت.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلاً (101)
«1» سوره زخرف، آيه 44.
جلد 8 - صفحه 324
خالِدِينَ فِيهِ: در حالتى كه جاويد باشند در عذاب آن وزر و جزاى آن.
وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلًا: و بد است براى ايشان روز قيامت اين وزر. يعنى بد است وزر اين ورز كفر و اعراض براى آنها روز قيامت كه موجب خلود در عذاب و عقاب است.
تنبيه: آيه شريفه توعيد و تهديد عظيمى است نسبت به معرضين از قرآن مجيد و منكرين فرامين خداوند حميد.
عياشى در ذيل حديثى روايت نموده از حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: شنيدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: جبرئيل نازل شد بر من و گفت: زود باشد در امت تو فتنهاى واقع شود. گفتم: محل خروج از آن فتنه چيست؟ گفت: كتاب خدا، در آنست بيان اخبار پيشينيان شما و اخبار بعد از شما و احكام ميان شما و قرآن است جدا كننده حق از باطل، نيست هزل و بيهوده، هر كه پشت كند قرآن را از جبارين پس عمل كند به غير قرآن، در هم شكند او را خداى تعالى، و هر كه تمسك كند هدايتى به غير قرآن واگذارد او را خدا به حال خود، قرآن ريسمان محكم الهى است، قرآن ذكر حكيم و صراط مستقيم است، زايل نكند آن را هواها و آرزوهاى متشتّته و مخفى ننمايد آن را زبانها و كهنه نشود به تلاوت «1» (الحديث).
پس علاقهمندان به قرآن را لازم است قدر اين نعمت بزرگ را كه مايه سعادت دنيا و آخرت است دانسته، حتى المقدور در عمل به احكام دينيه و دستورات اخلاقيه آن اقدام نموده و در نشر آن كوشش كنند و به تسويلات شياطين انسى و جنى فريفته نگردند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (97) إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً (98) كَذلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً (99) مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً (100) خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلاً (101)
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً (102) يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْراً (103) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ يَوْماً (104) وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً (105) فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً (106)
لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً (107)
ترجمه
گفت پس برو و همانا مر تو را است در زندگى آنكه بگوئى نبايد كسى مرا مس نمايد و من كسى را مس نمايم و همانا مر تو را است موعدى كه تخلّف كرده نشوى از آن و بنگر بخدايت كه گشتى تمام روز بر آن مقيم كه ميسوزانيم آنرا پس پراكنده ميكنيم آنرا در دريا پراكنده نمودنى
جز اين نيست كه خداى شما خداوند آنچنانى است كه نيست خدائى مگر او احاطه دارد بر همه چيز از راه دانش
اينچنين نقل ميكنيم براى تو از خبرهاى آنچه بتحقيق گذشته و بتحقيق داديم تو را از نزد خودمان موجب تذكّرى
كسيكه روى گرداند از آن پس همانا او بر ميدارد روز قيامت بار گرانى
كه جاودانيانند در آن و بد است براى آنها روز قيامت آن بار
روز كه دميده شود در صور و جمع كنيم گناهكاران را چنان روزى كبود چشمان
آهسته گويند ميان خودشان درنگ نكرديم مگر ده روز
ما داناتريم بآنچه ميگويند هنگاميكه ميگويد خردمندترين آنها كه درنگ نكرديد مگر روزى
و مىپرسند تو را از كوهها پس بگو پراكنده ميكند آنها را پروردگار من پراكنده كردنى
پس واميگذارد آنها را زمين صاف هموارى
كه نمىبينى در آن پستىئى و نه بلندئى را.
تفسير
پس از اعتراض حضرت موسى بسامرى و اقرار او بگناه كه در آيات سابقه بيان شد آنحضرت سامرى را نفى بلد فرمود و مقرر شد كه او از ميان بنى اسرائيل بيرون رود و با كسى معاشرت نكند و نگذارد دست كسى ببدن او برسد چون هر كس دستش ببدن او ميرسيد او و آنكس تب ميكردند لذا مجبور شد كه تنها مانند حيوانات وحشى در صحرا و بيابان زندگانى كند و قمّى ره فرموده باين حال
جلد 3 صفحه 524
بود تا مرد و اين علامت در خانواده او باقى ماند و الآن هم در مصر و شام هستند معروف بلامساس و حضرت موسى خواست او را بكشد خداوند باو وحى فرمود كه نكش او را چون مردى است سخى و اين ذيل كلام قمّى ره را در مجمع از امام صادق عليه السّلام نيز نقل نموده و حضرت موسى باو فرمود اين عذاب دنيوى تو است و عذاب اخروى تو موعدى دارد كه خداوند از آن تخلّف نميكند و در باره تو انجاز خواهد فرمود و نگاه كن و ببين خدايت را كه گوساله است و روز را در عبادت آن بشب ميرساندى هر آينه بخوبى بسوزانم آنرا و خاكسترش را در دريا بريزم اگر حرق بمعناى سوزاندن بآتش باشد كه ظاهر قرائت مشهور است ولى بنظر حقير بمعناى سائيدن بسوهان است و مراد آنستكه هر آينه با سوهان بسايم البته آنرا و سودهاش را در دريا بريزم چون ظاهرا بدن آن طلا بوده و روح نداشته و بعضى از قراء لنحرّقنّه بفتح نون و سكون حاء و تخفيف راء خواندهاند و اين قرائت از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و مؤيد اينمعنى است و در روايات اين واقعه كه در سوره بقره ذكر شد تصريح بآن شده بود و ظلت مخفّف ظللت است كه لام اوّل آن حذف شده در هر حال اين عمل براى آن بوده كه ذراتى از آن در دسترس مردم باقى نماند و بكلّى اثرش محو شود و عبادت كنندگان آن مفتضح و رسوا گردند و دماغشان بخاك ماليده شود و پس از آن به بنى اسرائيل فرمود جز اين نيست كه خداوند شما آن خداى يكتاى بىهمتائى است كه مستجمع صفات كمال و جلال و منزّه از هر عيب و نقص و مستحق پرستش و ستايش است نه گوساله فاقد عاجز ناتوان كه بسوزانند يا بسايندش و در دريا بريزند كه اثرى از آثارش باقى نماند و خداوند احاطه علمى بهمه چيز دارد و عبادت كنندگان گوساله را از غير آنها بخوبى ميشناسد و بمجازات ميرساند و كسى نميتواند عمل و اعتقاد خود را از خداوند مخفى نمايد و پس از نقل قصّه و بيانات حضرت موسى خداوند بحبيب خود فرموده باين كيفيّت و طرز مطلوب و مرغوبى كه ما نقل نموديم براى تو اين قصّه را قصص ساير انبيا و امم سابقه را بيان نموده و خواهيم نمود براى مزيد علم تو و عبرت خلق و تنبه و تذكّر و انذار و استبصار و ساير اغراض و ثمرات مترتّبه بر آنها و كتاب مشتمل بر آن قصص و ساير موجبات ذكر و فكر قرآن است كه ما آنرا از عالم غيب
جلد 3 صفحه 525
و نزد خودمان بتو عطا كرديم و كسيكه رو گرداند از آن و پشت پا زند باحكامش روز قيامت بار گرانى از عقوبت معصيت و كفر و كفران نعمت بدوش كشيده وارد محشر خواهد شد و مخلّد در آن بار گران خواهد بود و بكيفر اعمال خود كاملا خواهد رسيد و مفرّى براى او نخواهد بود و بد بار گرانى براى آنها خواهد بود آن بار گران گناه و عقاب آن و آنروز روزى است كه دميده ميشود در صور بتوسط اسرافيل و گنهكاران و سركشان از اطاعت خدا و پيغمبر سر از قبرها بيرون آورند و در صحراء محشر جمع گردند با چشمهاى كبود كه بدترين رنگهاى چشم است نزد عرب و كاشف است از شقاوت و شرارت در علم فراست و بعضى گفتهاند مراد آنستكه كور وارد محشر شوند و بعضى آنرا از آثار تشنگى قرار دادهاند و بنظر حقير معناى اوّل متعيّن است چون موافق با ظاهر و اعتبار است و كبودى چشم در روايت از علائم اهل آتش ذكر شده و قمّى ره فرموده ميباشد چشمهاشان بر گردانده شده و سفيدى آنها ظاهر گشته و نميتوانند بهم زنند آنرا و لابد از نهايت خوف و وحشت است و مؤيّد اينمعنى است كه خداوند فرموده صوتهاى خودشان را پنهان ميكنند و آهسته با يكديگر ميگويند ما در دنيا و قبر ده روزى بيش درنگ نكرديم و اين از نهايت رعب و هول است كه قلب آنها را پر كرده و متأسفند از آنكه چرا چند روزه دنيا را صرف در صبر بر طاعت و از معصيت ننمودند لذا خداوند فرموده ما بهتر ميدانيم مدّت درنگ آنها را وقتى كه اعقل و اعلم و اصلح آنها كه داراى طريقه نيكوتر است ميگويد درنگ نكرديد مگر يك روز چون تمام مدت دنيا در برابر آخرت مانند يكروز است و در اين مقام اقوال ديگرى در مجمع و غيره ذكر شده و چون مخالف با ظاهر و اعتبار بود حقير نقل ننمودم و معلوم است كه عدد ده خصوصيّتى ندارد بلكه كنايه از كمى مدّت است نهايت آنكه تمثيل بيكروز در برابر مدّت بىپايان آخرت اولى و انسب و امثل است و در نفحات نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيان اهوال قيامت را فرمود بعضى از قريش كه منكر معاد و حشر بودند از روى استهزاء از آنحضرت پرسيدند كه اين كوههاى باين عظمت و بزرگى در آنروز چه خواهد شد خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه جواب آنها را بفرمايد پروردگار من آنها را پراكنده كند يك نوع پراكندگى عجيبى كه از آنحضرت
جلد 3 صفحه 526
روايت شده خداوند آنها را مانند شن كند و بادى فرستد كه متفرّقشان نمايد و جاى آنها را زمين هموار بدون پستى و بلندى قرار دهد بطوريكه اى پيغمبر من يا اى شخص بينا در روى زمين گودى و بلندئى نخواهى ديد و از قمّى ره نقل نموده كه قاع زمينى است كه خاك نداشته باشد و صفصف زمينى است كه چيزى در آن نروئيده باشد و عوج پستى و امت بلندى است و بعضى گفتهاند قاع و صفصف يك معنى دارند و آن زمين هموار نرم صاف خالى از گياه است كه پستى و بلندى و پشته و درهئى نداشته باشد و مانند يك صف مستوى مشهود گردد و بنابراين جمله اخيره براى تأكيد اين معنى ذكر شده است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مَن أَعرَضَ عَنهُ فَإِنَّهُ يَحمِلُ يَومَ القِيامَةِ وِزراً (100) خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُم يَومَ القِيامَةِ حِملاً (101)
كسي که اعراض كند از اينکه ذكر که قرآن مجيد باشد پس بدرستي که آن كس بار سنگيني که نميتواند حمل كند بر خود حمل كرده روز قيامت از گناه و معصيت که عقوبت آنها و عذاب آنها در جهنم است که در آن عذاب مخلد هستند ابد الآباد و پايان ندارد و بد چيزي است از براي آنها اينکه بار سنگين که حمل كردهاند.
(مَن أَعرَضَ عَنهُ) اعراض باصطلاح پشت پا زدن است و ترك عمل بآن و اينکه صادق است بر كسي که يك دستور قرآن را عمل نكند زيرا لفظ قرآن و ذكر بر يك آيه آن هم صادق است، مثلا يكي از دستورات قرآن حجاب است بيحجابي اعراض از او است يكي نماز است يكي روزه است يكي خمس است يكي زكاة
جلد 13 - صفحه 94
است يكي اعراض از لهو و لغو است يكي احكام طلاق است يكي اجزاء حدود است حدّ قتل عمدي و خطايي حد زنا يكي احكام ديات است و غير اينها، و اعظم آنها ولايت و محبت اهل بيت عصمت و طهارت است در قرآن از لسان پيغمبر بيان ميفرمايد:
(وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً) فرقان آيه 32 و در زيارت ابي عبد اللّه عليه السلام دارد
(لقد اصبح كتاب اللّه فيك مهجورا و رسول اللّه فيك موتورا).
(فَإِنَّهُ يَحمِلُ يَومَ القِيامَةِ وِزراً) و زر بار سنگين است که طاقت فرسا است و در روز قيامت با اينکه بار سنگين گناه وارد ميشود و بعقوبت آنها و عذاب دردناك آنها گرفتار ميشود.
(خالِدِينَ فِيهِ) در آن عذاب و عقوب مسئله از ضروريات دين و مذهب اينکه است که مؤمن مسلما مخلد در عذاب نيست و گناهانش بقدر كوهها و درياها و ستارگان و ريگهاي بيابان باشد بالاخره پس از مدتي نجات پيدا ميكند و از اينکه آيه استفاده ميشود که اعراض از قرآن موجب سلب ايمان ميشود.
(وَ ساءَ لَهُم يَومَ القِيامَةِ حِملًا) بسيار سخت و بد باري است براي آنها در روز قيامت که بر خود حمل كردهاند و گرفتار عذاب آن شدهاند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 101)- سپس اضافه میکند: «آنها در میان این وزر جاودانه خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیهِ).
«و این بار سنگین گناه، بد باری است برای آنها در روز قیامت» (وَ ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلًا).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم