آیه 42 سوره معارج

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۵۱ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<41 آیه 42 سوره معارج 43>>
سوره : سوره معارج (70)
جزء : 29
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

پس آنها را به کفر و ضلالت خود بگذار که به بازیچه دنیا دل بازند تا با روزی که وعده عذاب آنهاست رو به رو شوند.

پس آنان را واگذار تا [در گفتار باطل] فرو روند و مشغول بازی باشند، تا روزشان را که به آنان وعده داده اند دیدار کنند،

پس بگذارشان ياوه گويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شده‌اند ملاقات نمايند.

پس بگذارشان تا به بيهودگى درآيند و به بازيچه، تا به آن روزى كه وعده‌شان داده‌ايم برسند.

آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فروروند و بازی کنند تا زمانی که روز موعود خود را ملاقات نمایند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So leave them to gossip and play till they encounter the day they are promised:

Therefore leave them alone to go on with the false discourses and to sport until they come face to face with that day of theirs with which they are threatened;

So let them chat and play until they meet their Day which they are promised,

So leave them to plunge in vain talk and play about, until they encounter that Day of theirs which they have been promised!-

معانی کلمات آیه

«فَذَرْهُمْ ... یُوعَدُونَ»: (نگا: زخرف / ).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ «40» عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ «41» فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «42» يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‌ نُصُبٍ يُوفِضُونَ «43» خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «44»

به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها سوگند مى‌خورم كه ما تواناييم. بر اين كه بهتر از آنان را به جاى ايشان بياوريم و ما قطعاً مغلوب و ناتوان نيستيم. پس آنان را به حال خود واگذار، ياوه بگويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شده‌اند، ملاقات كنند. روزى كه شتابان از قبرها بيرون آيند، چنان كه گويى به سوى نشان‌هايى نصب شده مى‌دوند. چشمانشان فرو افتاده و ذلّتى (وصف‌ناپذير) آنان را فرا گرفته است. اين است آن روزى كه به ايشان وعده داده مى‌شد.

نکته ها

مراد از «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»، مشرق و مغرب‌هاى خورشيد است، زيرا خورشيد در هر روز از ايّام سال، مشرق و مغربى جداگانه دارد و از نقطه‌اى طلوع و در نقطه‌اى ديگر غروب‌

جلد 10 - صفحه 224

مى‌كند و هيچ گاه از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمى‌كند. «1»

مراد از «خَيْراً مِنْهُمْ» بهتر بودن در ايمان است. يعنى ما قادريم منافقان را از ميان برداريم و به جاى آنان مردمانى با ايمان بياوريم كه پيرو حق باشند و آن را انكار نكنند.

در باره‌ى مشرق و مغرب، در قرآن سه گونه تعبير آمده است:

به صورت مفرد: «الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» «2»*، به صورت تثنيه: «الْمَشْرِقَيْنِ* و الْمَغْرِبَيْنِ» «3» و به صورت جمع. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

در نگاه كلّى يك سمت مشرق و يك سمت مغرب است.

در نگاه ديگر، تغيير مدار در تابستان و زمستان است كه مدار تابستان در شمال و مدار زمستان در جنوب است پس خورشيد، دو مشرق و دو مغرب دارد.

و در نگاه دقيق‌تر، هر روز يك نقطه طلوع و غروب دارد كه در واقع 365 مشرق و 365 مغرب مى‌شود. حديثى از حضرت على عليه السلام نيز مؤيّد اين معناست. «4»

همانند آيه 41، خداوند در آيات ديگر نيز كافران و مشركان و منافقان را تهديد كرده كه قادر است آنان را از ميان بردارد و بهتر از آنان را بياورد: «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» «5»*، «إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» «6»

آيه 42 اين سوره، همانند آيه 83 سوره زخرف است. فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا ...

خروج از قبرها همراه با سراسيمگى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً» چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ» «7» و يا «مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‌ رَبِّهِمْ‌

«1». تفسير الميزان.

«2». بقره، 115.

«3». الرّحمن، 17.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». فاطر، 16.

«6». محمّد، 38.

«7». قمر، 7.

جلد 10 - صفحه 225

يَنْسِلُونَ» «1»

«نُصُبٍ» به علامتى گويند كه در راهها نصب مى‌شود تا راه گم نشود. البتّه برخى مفسّران با توجّه به آيه‌ «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» «2» كه در مورد قربانى كردن در پاى بت‌هاست، مراد از «نُصُبٍ» در اين آيه را نيز بت‌ها دانسته‌اند كه اين معنا از كلام خدا به دور است. «3»

در سوره قلم آيه 44 مى‌خوانيم: «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» مرا با تكذيب كنندگان اين قرآن واگذار تا از جايى كه فكرش را هم نمى‌كنند آنها را با قهر خود مى‌گيريم و البتّه به آنان مهلت مى‌دهم و تدبير من قوى است.

جبهه‌گيرى در برابر پيامبر سبب ذلّت در دنيا: «يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ» «4» و آخرت است. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

آنان كه در دنيا قصد دارند با چشمان خود به پيامبر آسيبى بزنند، «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» «5» در آخرت چشم‌هاى فرو افتاده و شرمنده دارند. «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ»

پیام ها

1- سوگند خداوند به مشرق و مغرب، بايد انسان را به فكر درباره آن‌ها وادار كند.

«فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

2- مشرق و مغرب، تحت ربوبيّت الهى قرار دارند. «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

3- نظام هستى، بر پايه نظم و حكمت استوار است، به گونه‌اى كه مى‌توان طلوع‌ها و غروب‌هاى هر روز در هر مكان را دقيق حساب كرد. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

4- هم آفرينش به دست اوست و هم تبديل آن. خَلَقْناهُمْ‌ ... نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ‌

5- هيچگاه خود را بهترين ندانيد كه خداوند بهتر از شما را بياورد. «نُبَدِّلَ خَيْراً»

6- تا احتمال اثر هست، ارشاد لازم است، امّا بعد از يأس از هدايت بايد آنان را رها كرد. «فَذَرْهُمْ»

7- سخنان ياوه و بى‌پايه درباره دين و رهبران دينى، انسان را در باتلاق گناه‌فرومى‌برد و او را گرفتار و مشغول مى‌سازد. «يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

8- وظيفه دعوت و ارشاد، مادامى است كه زمينه‌اى براى پذيرش باشد، امّا اگر

«1». يس، 51.

«2». مائده، 3.

«3». تفسير الميزان.

«4». مجادله، 20.

«5». قلم، 51.

جلد 10 - صفحه 226

آنان ياوه‌گويى مى‌كنند و همه چيز را به بازى گرفته‌اند، بايد به حال خود رها شوند. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

9- رها كردن مردم لجوج، همان مهلت دادن به آنهاست. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا»

10- معاد، جسمانى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

11- سرعت در جمعيّت انبوه، نشانه وحشت و اضطراب كافران در قيامت است.

«سِراعاً»

12- رسوايى و ذلّت در قيامت، سراسر وجود كافران را فرامى‌گيرد. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

13- انبيا، همواره مردم را نسبت به قيامت هشدار مى‌دادند. يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ‌ ...

الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 228

سوره نوح‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (42)

فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا: پس واگذار ايشان را تا شروع كنند در امور باطل، وَ يَلْعَبُوا: و به بازى مشغول شوند در شواغل فانيه دنيويه، حَتَّى يُلاقُوا: تا وقتى كه ملاقات كنند، يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ‌: روز خود را، آن روزى كه وعده داده شده‌اند. مراد، قيامت است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَما لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ (36) عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ (37) أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ (38) كَلاَّ إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ (39) فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (40)

عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (41) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (42) يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‌ نُصُبٍ يُوفِضُونَ (43) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ (44)

ترجمه‌

پس چيست آنانرا كه كافر شدند نزد تو شتابندگانند

از راست و چپ دسته‌هاى متعدّده حلقه زدگان‌

آيا طمع دارد هر مردى از آنها كه داخل شود در بهشت پر نعمت‌

نه چنين است همانا ما آفريديم آنها را از آنچه ميدانند

پس سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها همانا ما هر آينه توانائيم‌

بر آنكه بدل آوريم بهتر از آنها را و نيستيم ما آنكه پيشى گيرد بر ما ديگرى‌

پس واگذار آنها را كه در آيند در باطل و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند

روزى كه بيرون مى‌آيند از گورها شتاب كنندگان گوئيا آنها بسوى بتهاى منصوب خود ميشتابند

با آنكه از ترس بزير افكنده باشد چشمهاشان فرا ميگيردشان خوارى اين است آنروزى كه بآن وعده داده ميشدند.

تفسير

در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه هميشه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با منافقان الفت ميفرمود و آنها را نزديك بخود و در جانب راست و چپش مينشاند تا خداوند اذن فرمود كه آنها را از خود دور فرمايد آنجا كه فرموده و اهجرهم هجرا جميلا و فرموده فما للّذين كفروا قبلك مهطعين تا آخر آيات و گفته‌اند وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت قرآن ميفرمود مردمان متفرّقه دسته دسته در طرف دست راست و چپ حضرت حلقه ميزدند و با ديده عداوت باو نظر مينمودند و با خود ميگفتند اگر اين بهشتى كه محمّد ميگويد راست باشد ما بآن سزاوارتريم و بنابر اين ظاهر آيات شريفه آنستكه چيست و چه موجب و باعث شده براى كفّار واقعى كه اهل‌

جلد 5 صفحه 275

نفاقند كه نزد تو بشتاب جمع ميشوند يا بعداوت بر تو نظر مينمايند چون مهطعين در هر دو معنى استعمال مى‌شود و از راست و چپ تو دسته دسته و فرقه فرقه دور هم حلقه ميزنند و تماشا ميكنند و هر يك از آنها طمع دارند بدون ايمان و عمل صالح داخل در بهشت كه دار نعمت جاويد الهى است شوند نه چنين است آرزوى محالى نموده‌اند ما بنى آدم را از نطفه و آب گنديده نجسى خلق نموديم كه همه ميدانند و چيزى باين پستى بخودى خود قابل دخول در بهشت نميگردد بايد بايمان و عمل صالح خود را از آلودگيهاى مادّه پاك كند تا قابل بهشت گردد پس قسم نميخورم چون محتاج بقسم نيست يا پس نه چنين است كه شما تصوّر نموديد قسم ياد ميكنم بپروردگار مشرقها و مغربها و كلمه لا در فلا اقسم براى نفى مقاله آنها است يا سوگند ياد ميكنم بپروردگار و لا زائده است و اين اظهر است چنانچه قمى ره نقل فرموده و آنكه مراد از مشارق و مغارب مشارق و مغارب تابستان و زمستان است و از امير المؤمنين عليه السّلام بمشارق و مغارب روزانه از ايّام سال شمسى كه سيصد و شصت روز است تفسير شده و فرموده خورشيد در هر روز از ايّام سال مشرق و مغربى دارد كه عود نميكند بآن تا سال ديگر و متعلّق قسم آنستكه خدا قدرت دارد تمام آنها را نيست و نابود فرمايد در يك آن و بجاى آنها مردمى ايجاد فرمايد كه مؤمن و خداشناس و مخلص باشند و كسى نميتواند بر عذاب خدا سبقت گيرد بفرار بطوريكه دست انتقام الهى باو نرسد و مسبوق گردد پس امر فرموده به پيغمبر اكرم كه آنها را بحال خودشان وا گذارد تا در درياى جهالت و غوايت غوطه‌ور شوند و بلهو و لعب كودكانه موقت مشغول گردند تا بملاقات وعده گاه الهى كه روز قيامت است و عذاب آنروز واصل گردند و آن روزى است كه آنها از قبورشان بيرون ميآيند و بسرعت در محشر حاضر ميشوند مانند آنكه در دنيا بجانب بتهائيكه براى عبادت خودشان آنها را نصب نموده‌اند بسرعت ميروند و بر يكديگر سبقت ميگيرند يا بجانب علمى كه براى خودشان در لشگرگاهشان بپا داشته‌اند ميشتابند و نصب بفتح نون و سكون صاد نيز قرائت شده و بضمّتين كه قرائت مشهوره است محتمل است جمع باشد مانند سقف و سقف و ميشود هر يك لغتى جداگانه باشد و استعمال گردد و

جلد 5 صفحه 276

در هر حال با كمال خوارى و مذلّت سر بزير چشمها از شدّت ترس بزمين دوخته شده ببارگاه عدل الهى حاضر ميگردند و آنروز همان روز موعود الهى است كه در دنيا بتوسط انبياء و اولياء بآنها وعده داده ميشد و باور نميكردند. در ثواب الاعمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره سئل سائل را زياد بخوانيد چون كسى كه آن را زياد بخواند خداوند روز قيامت از گناهش سؤال نميكند و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در بهشت او را جاى ميدهد و در مجمع مانند اين حديث را از امام باقر عليه السّلام نقل نموده است و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.

جلد 5 صفحه 277

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَذَرهُم‌ يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي‌ يُلاقُوا يَومَهُم‌ُ الَّذِي‌ يُوعَدُون‌َ (42)

‌پس‌ واگذار ‌آنها‌ ‌را‌ فرو روند ‌در‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و جهالت‌ و بازيگري‌ كنند ‌تا‌ اينكه‌ اجل‌ ‌آنها‌ برسد و ملاقات‌ كنند روز ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ بآنها وعده‌ داده‌ ‌شده‌.

وظيفه‌ انبياء و دعات‌ حق‌ ارشاد و هدايت‌ و دلالت‌ و امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر ‌است‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ احتمال‌ تأثير ميرود اما ‌پس‌ ‌از‌ يأس‌ ديگر فائده‌ بخش‌ نيست‌ بايد رها كرد خطاب‌ بحضرت‌ نوح‌ رسيد: وَ أُوحِي‌َ إِلي‌ نُوح‌ٍ أَنَّه‌ُ لَن‌ يُؤمِن‌َ مِن‌ قَومِك‌َ إِلّا مَن‌ قَد آمَن‌َ فَلا تَبتَئِس‌ بِما كانُوا يَفعَلُون‌َ هود آيه 38، و خطاب‌ بپيغمبر اكرم‌ رسيد: ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حجر آيه 3. فقط بايد حجت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تمام‌ شود ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ نگويند ‌که‌ ميفرمايد: وَ لَو أَنّا أَهلَكناهُم‌ بِعَذاب‌ٍ مِن‌ قَبلِه‌ِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَذِل‌َّ وَ نَخزي‌ طه‌ آيه 134، لذا ميفرمايد:

فَذَرهُم‌ واگذار ‌آنها‌ ‌را‌ ‌خود‌ ‌را‌ بمشقت‌ و زحمت‌ نينداز فائده‌ ‌بر‌ دعوت‌ ‌آنها‌ ندارد و نتيجه‌ ندارد و اينها بكلي‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتاده‌اند قلب‌ ‌که‌ سياه‌ شد و قساوت‌ گرفت‌ و پرده‌ روي‌ عقل‌ كشيده‌ شد و چشم‌ قلب‌ كور شد و گوش‌ قلب‌ كر شد و زبان‌ قلب‌

جلد 17 - صفحه 200

لال‌ شد صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ فَهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ بقره‌ آيه 166.

يَخُوضُوا خوض‌ فرو رفتن‌ ‌است‌ و غرق‌ شدن‌ اينها فرو رفتند ‌در‌ اعماق‌ دنيا ‌يعني‌ ‌غير‌ دنيا هيچ‌ نظري‌ و توجهي‌ ندارند نه‌ بدين‌ و نه‌ بآخرت‌ تمام‌ ‌هم‌ ‌آنها‌ دنيا ‌است‌ و بس‌ چنانچه‌ امروز مشاهده‌ ميكنيم‌ ‌در‌ جامعه‌ ‌که‌ تمام‌ ‌هم‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ دنياي‌ دنيه‌ ‌است‌ و بجايي‌ نميرسند و واقف‌ نميشوند و عاقبت‌ ‌با‌ هزار حسرت‌ ميگذارند و ميروند.

وَ يَلعَبُوا لعب‌ بازيگري‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِب‌ٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم‌ وَ تَكاثُرٌ فِي‌ الأَموال‌ِ وَ الأَولادِ كَمَثَل‌ِ غَيث‌ٍ أَعجَب‌َ الكُفّارَ نَباتُه‌ُ ثُم‌َّ يَهِيج‌ُ فَتَراه‌ُ مُصفَرًّا ثُم‌َّ يَكُون‌ُ حُطاماً وَ فِي‌ الآخِرَةِ عَذاب‌ٌ شَدِيدٌ حديد آيه 19.

حَتّي‌ يُلاقُوا يَومَهُم‌ُ الَّذِي‌ يُوعَدُون‌َ ‌تا‌ ملاقات‌ كنند روز ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ بآنها وعده‌ داده‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردن‌ و عذابهاي‌ قبر و عالم‌ برزخ‌ سر ‌از‌ قبر بيرون‌ آرند و ‌آن‌ روز موعود ‌را‌ مشاهده‌ كنند ‌که‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 42)- در این آیه به عنوان انذار و تهدید کافران سرسخت و استهزاء کننده و لجوج، می‌فرماید: «آنان را به حال خود واگذار، تا در باطل خود فرو روند، و بازی کنند، تا زمانی که روز موعود خود را ملاقات کنند» (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون).

بیش از این استدلال و موعظه لازم نیست، آنها نه اهل منطقند و نه آمادگی برای بیدار شدن دارند، بگذار در اباطیل و اراجیف خود غوطه‌ور باشند، تا روز موعود آنها، روز رستاخیز، فرا رسد، و همه چیز را با چشم خود ببینند!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع