آیه 4 سوره مجادله
<<3 | آیه 4 سوره مجادله | 5>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هر که برده نیابد (یعنی بر آزاد کردن برده توانایی ندارد) باز باید پیش از جماع دو ماه پی در پی روزه بگیرد، و باز اگر نتواند باید شصت مسکین را طعام دهد. این (حکم کفّاره) برای آن است که شما به خدا و رسول او ایمان (کامل) آرید. و این احکام حدود الهی است و کافران را عذاب دردناک دوزخ مهیّاست.
کسی که توانایی [آزاد کردن برده را] ندارد، باید پیش از آنکه با هم آمیزش کنند، دو ماه پی در پی روزه بگیرد، و هر که نتواند باید شصت مسکین را طعام دهد؛ این حکم برای این است که به خدا و پیامبرش ایمان آورید [و از فرهنگ جاهلی دوری گزینید]؛ و اینها حدود خداست. و برای کافران عذابی دردناک است.
و آن كس كه [بر آزادكردن بنده] دسترسى ندارد، بايد پيش از تماس [با زن خود] دو ماه پياپى روزه بدارد؛ و هر كه نتواند، بايد شصت بينوا را خوراك بدهد. اين [حكم] براى آن است كه به خدا و فرستاده او ايمان بياوريد، و اين است حدود خدا. و كافران را عذابى پردرد خواهد بود.
اما كسانى كه بندهاى نيابند، پيش از آنكه با يكديگر تماس يابند، بايد دو ماه پى در پى روزه بدارند. و آن كه نتواند، شصت مسكين را طعام دهد. و اين بدان سبب است كه به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد. اينها حدود خداست. و براى كافران عذابى است دردآور.
و کسی که توانایی (آزاد کردن بردهای) نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد؛ و کسی که این را هم نتواند، شصت مسکین را اطعام کند؛ این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید؛ اینها مرزهای الهی است؛ و کسانی که با آن مخالفت کنند، عذاب دردناکی دارند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مُتَتَابِعَیْنِ»: پیاپی. مراد این است که دو ماه روزه باید بدون فاصله باشد. حتی اگر روزی روزه گرفته نشود، روزهای ماقبل هدر میرود و باید دو ماه را تکمیل کند. «ذلِکَ»: این قانونگذاری. این بیان و تعلیم احکام. یادآوری: کفاره ظهار به ترتیب: آزاد کردن بنده، دو ماه روزه گرفتن، و یا شصت نفر فقیر را طعام دادن است. رعایت ترتیب واجب است (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن، المراغی).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ «4»
پس كسى كه (بردهاى براى آزاد كردن) نيافت، بايد قبل از آميزش با همسر، دو ماه پى در پى روزه بگيرد و كسى كه نمىتواند بايد شصت مسكين را طعام دهد. اين براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان آوريد و اين قوانين الهى است و براى كافران (كه اهل عمل به احكام الهى نيستند)، عذابى دردناك است.
نکته ها
در قرآن بيش از ده مرتبه كلمهى «حدود» بكار رفته است كه اكثر آنها مربوط به حقوق خانواده مىباشد.
جلد 9 - صفحه 504
كسىكه بردهاى براى آزاد كردن نيافت، بايد دو ماه پى در پى روزه بگيرد. بر اساس روايات، اگر كسى 31 روز آن را پشت سر هم روزه گرفت، مىتواند باقى روزهها را به صورت متفرقه بگيرد. و اين خود تسهيلى است كه از طريق اهل بيت وارد شده است. «1»
تكرار جمله «قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا» در اين دو آيه، نشان آن است كه قبل از پرداخت جريمه، تماس با همسر ممنوع است. «2»
پیام ها
1- دين جهانى بايد قوانينش قابل تطبيق با هر زمانى باشد، تا مردم در بن بست قرار نگيرند. گاهى برده نيست، «فَمَنْ لَمْ يَجِدْ» و گاهى امكان روزه گرفتن نيست.
«فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ»
2- جرائم اسلامى، انواع بركات را براى جامعه در بر دارد:
بردگان را آزاد مىسازد. «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»
با روزه گرفتن، افراد را صبور و مقاوم مىكند. «فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ»
با اطعام، گرسنگان را سير مىكند. «فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً»
3- جريمه بايد متنوع و درجهبندى داشته باشد و شرايط زمانى و مكانى و توان افراد در نظر گرفته شود. فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ ... فَمَنْ لَمْ يَجِدْ ... فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ
4- احكام الهى تخفيف بردار هست، ولى تعطيل بردار نيست. فَمَنْ لَمْ يَجِدْ ... فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ ...
5- در مجازات و جرايم الهى، از اموال يا توان بدنى شما كاسته مىشود ولى در عوض به ايمانتان افزوده مىشود. فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ ... فَصِيامُ شَهْرَيْنِ ... فَإِطْعامُ سِتِّينَ ...
ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا
6- فلسفه جرايم و كيفرها را روشن كنيد تا مردم با دلگرمى آنها را بپذيرند.
فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ ... ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا
«1». تفاسير نورالثقلين و نمونه.
«2». تفسير الميزان.
جلد 9 - صفحه 505
7- عمل نكردن به حدود الهى وبىاعتنايى به آن، كفر است. «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ «4»
فَمَنْ لَمْ يَجِدْ: پس هر كه نيابد بنده را براى كفاره، فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ: پس بر او است روزه داشتن دو ماه پىدرپى. مراد به تتابع نزد اكثر فقها، دو ماه هلالى يا شصت روز روزه داشتن است. مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا: پيش از آنكه يكديگر را مسّ كنند به مباشرت، فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ: پس هر كه نتواند روزه داشتن به طريق مذكور به جهت مرض و كبر سن، فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً: پس بر اوست طعام دادن شصت مسكين، هر يكى نصف صاع از غالب قوت بلد از گندم و آرد، و اگر قادر نباشد يك مد؛ (مراجعه به رسائل علميه). ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا: فرض نموده است اين بيان تعليم احكام را تا تصديق كنيد، بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: به خدا و رسول او در قبول شرايع او و ترك آنچه بوديد بر آن در زمان جاهليت. وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ: و اين حكمها حدود الهى است كه از آن تجاوز نتوان نمود، وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ: و مر ناگرويدگان راست اگر قبول حدود الهى نكنند عذاب دردناك در آخرت. بعد از نزول اين آيه، حضرت، اوس را مخير ساخت ميان طلاق و امساك؛ او دوم را اختيار نمود، حضرت فرمود: به جهت آن رقبه آزاد كند.
(آية 5)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «1» الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «2» وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «3» فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ «4»
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ «5»
ترجمه
بتحقيق شنيد خدا گفتار زنى را كه مجادله ميكرد با تو در امر شوهرش و شكايت مينمود از ابتلاى خود بخدا و خدا ميشنود گفتگوى شما را با يكديگر همانا خدا شنواى بينا است
آنانكه ظهار ميكنند از شما مسلمانان از زنانشان نيستند آنها مادرانشان نباشند مادران آنان مگر زنانى كه زادند آنها را و همانا آنها ميگويند ناپسندى از گفتار و دروغى را و همانا خدا هر آينه عفو كننده آمرزنده است
و آنانكه ظهار ميكنند از زنهاشان پس برمىگردند از آنچه گفتند پس بر آنها است آزاد كردن بندهاى پيش از آنكه بهم رسند آن دو اين است كه پند داده ميشويد بآن و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است
پس كسى كه نيابد بنده را پس بر او است روزه دو ماه پى در پى پيش از آنكه بهم رسند آن دو پس كسيكه نتواند پس بر او است طعام دادن شصت مسكين اين براى آنست كه ايمان بياوريد بخدا و پيغمبرش و اينها حكمهاى معيّن خدا است و براى كافران عذابى است دردناك
همانا آنان كه مخالفت و عناد ميكنند با خدا و پيغمبرش خوار و ذليل شدند همچنانكه خوار و ذليل شدند آنانكه بودند پيش از آنها و بتحقيق نازل كرديم آيات ظاهرات و
جلد 5 صفحه 157
معجزات باهرات را و براى كافران عذابى است خوار كننده.
تفسير
قمى ره نقل فرموده سبب نزول اين سوره آن بود كه اول كسى كه در اسلام ظهار نمود مردى بود كه او را اوس بن صامت ميخواندند از جماعت انصار و پيرمرد بود پس غضب نمود بر عيال خود روزى و گفت بآن زن تو بر من مانند پشت مادر منى پس پشيمان شد از اين و معمول در زمان جاهليّت آن بود كه اگر مردى چنين سخنى را بعيال خود ميگفت آن زن بر او حرام مؤبّد ميشد پس اوس بعيال خود كه خوله نام داشت گفت ما اين سخن را موجب حرمت ميدانستيم در زمان جاهليّت و خدا ما را موفق باسلام فرمود پس برو خدمت پيغمبر و سؤال كن از حكم آن پس خوله خدمت آنحضرت رسيد و عرضه داشت پدر و مادرم فداى تو باد اى پيغمبر خدا همانا اوس بن صامت شوهر و پدر اولاد و پسر عموى من است و بمن گفته تو بر من مانند پشت مادر منى و ما اين را در جاهليّت موجب حرمت ميدانستيم و فعلا ببركت وجود تو موفق باسلام شديم پس خداوند اين سوره را نازل فرمود و در فقيه از امام صادق عليه السّلام اين معنى را نقل نموده بعلاوه آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جواب آن زن فرمود گمان ميكنم كه حرام شدى بر شوهر خود پس آن زن دست بدعا برداشت و گفت شكايت ميكنم بخدا از فراق شوهر خود پس نازل شد يا محمّد قد سمع اللّه تا قول خداوند لعفوّ غفور پس نازل شد كفّاره اين قول و خدا فرمود الّذين يظاهرون من نسائهم تا عذاب اليم و در كافى از امام باقر عليه السّلام اين معنى تأييد شده با تفاوت آنكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در جواب آن زن فرمود تاكنون راجع باين موضوع حكمى بر من نازل نشده و نميخواهم از كسانى باشم كه سؤال ميكنند و خود را بزحمت مىاندازند و اضافات ديگرى كه حاجت بذكر آنها نيست جز آنكه مستفاد از اين حديث آنست كه آن زن بر آن مرد بدون كفّاره بعد از نزول آيه اول و دوم حلال شد ولى چون خدا نميخواست اهل ايمان مرتكب اين امر شوند آيه سوم را نازل فرمود و مراد از يعودون لما قالوا عود مسلمانان بقولى است كه از آن مرد مسلمان صادر شده بود ولى در مجمع نسبت بائمه هدى عليهم السلام داده كه مراد بعود اراده نقض قول خود است از كسيكه ظهار نموده چون وطى جائز نيست
جلد 5 صفحه 158
مگر بعد از كفّاره و بيشتر عود را بمعناى پشيمانى از عمل سابق و اراده نزديكى با زن خود گرفتهاند و در هر حال مفاد آيات شريفه آنست كه شنيد خداوند قول آن زنى را كه گفتگو و مجادله مينمود با تو در امر شوهر خود چون گفتهاند خيلى اصرار و الحاح نمود تا موفق بمرام خود شد و شكايت مينمود بسوى خدا از ابتلاء خود چون اشتكاء شكايت از گرفتارى خود است نه از غير بخلاف شكايت كه از عمل غير است چنانچه در مجمع نقل شده و خدا ميشنود محاوره و گفتگوى پيغمبر خود و آن زن را كه با يكديگر ردّ و ايراد مينمودند و البته خدا هم ميشنود اقوال را و هم ميبيند احوال را آن كسانى كه ميگويند بزنهاشان تو بر من مانند پشت مادر منى آن زنها مادران واقعى آنها نيستند مادران حقيقى آنان نباشند مگر زنانى كه آنها را زائيدهاند آنان سخن ناپسند و منكر و دروغ و باطلى ميگويند ولى خداوند چون عفوّ و غفور است از گناهان گذشته آنها گذشته و آنان را آمرزيده است و آن كسانيكه ظهار مينمايند از زنهاشان يعنى آن سخن منكر دروغ را ميگويند پس عود ميكنند بآنچه گفتند يا رجوع مينمايند از آن بدو معنائى كه ذكر شد بر عهده آنان است آزاد نمودن يك بنده براى كفاره آن گناه و حلّيّت آن زن ثانيا بر آنان پيش از آنكه دستشان بهم برسد و مقاربت نمايند اين حكم كفّاره كه بر مسلمانان فرض شد موجب مرتدع شدن آنان از اين عمل و پند گرفتن بآن حكم است و كسيكه نيابد بندهئى را و متمكّن نباشد از آزاد نمودن آن پس بايد دو ماه هلالى متوالى روزه بگيرد يا اقلّا يك ماه و يكروز متوالى روزه بگيرد و بقيّه را متفرّقا يا متواليا انجام دهد پيش از آنكه دستشان بهم برسد و كسيكه متمكّن از روزه نباشد براى مرض و غيره مانند عطش و ضعف مفرط پس بايد شصت نفر فقير را اطعام نمايد تا سير شوند يا نفرى يك چارك گندم يا جو يا برنج و امثال اينها بآنها بدهد تا آن زن بر او حلال شود و وجوب اين كفّاره مرتّبه براى آنست كه مسلمانان عملا تصديق نمايند خدا و پيغمبر او را باطاعت احكام اسلام و ترك رسوم جاهليّت اين احكام ظهار و كفاره آن حدود و موازين مقرّره الهيّه است كه از آن نبايد تعدّى و تجاوز نمود و براى كسانيكه منكر احكام دين شوند و قبول ننمايند عذاب اليم جهنّم است آنچه ذكر
جلد 5 صفحه 159
شد اجمالى بود از احكام ظهار و كفاره آن و در تفصيل و تبيين آن بايد بكتب فقهيه مراجعه نمود و معلوم است كسانيكه با خدا و پيغمبر او مخالفت و معاندت نمايند و سرپيچى از احكام اسلام كنند بهلاكت و ذلّت دچار شوند مانند اقوام سابقه كه مخالفت با انبيا نمودند و بخوارى هلاك شدند و خداوند براى اثبات صدق پيغمبر خاتم و صحّت احكامش ادلّه و براهين واضح و روشنى اقامه فرموده كه جاى شبهه و ترديد براى كسيكه بديده انصاف در آنها نظر كند باقى نميماند و براى كفارى كه تكبّر از قبول دين اسلام و احكام آن نمودهاند در آخرت عذابى است كه آنان را از تكبّر بيرون ميآورد و خوار و ذليل مينمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَمَن لَم يَجِد فَصِيامُ شَهرَينِ مُتَتابِعَينِ مِن قَبلِ أَن يَتَمَاسّا فَمَن لَم يَستَطِع فَإِطعامُ سِتِّينَ مِسكِيناً ذلِكَ لِتُؤمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلكَ حُدُودُ اللّهِ وَ لِلكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ «4»
پس كسي که نيافت پس روزه بگيرد دو ماه پي در پي پيش از آنكه نزديك يكديگر بروند پس كسي که توانايي ندارد بر صيام پس اطعام كند شصت فقير را اينکه براي اينست که ايمان آوريد به خدا و به رسول او و اينست حدود الهي و از براي كافرين عذاب اليم است.
فَمَن لَم يَجِد مثل زمان ما که اصلا رقبه و غلام و كنيز نيست يا بر فرض وجود تمكن از خريدن و آزاد كردن ندارد يا دسترسي ندارد.
فَصِيامُ شَهرَينِ مُتَتابِعَينِ در اخبار دارد دو ماه هلالي يا شصت روز پي در پي حتّي دارد اگر سي روز روزه گرفت و يك روز افطار كرد بايد استيناف كند بلي اگر سي و يك روز گرفت که يك روز از ماه دوم را ضميمه كرد بقيّه را متفرقا بگيرد مانعي ندارد.
مِن قَبلِ أَن يَتَمَاسّا که تا تمام دو ماه را نگيرد نميتواند نزد او برود در اخبار دارد اگر زوج مملوك باشد كفاره او يك ماه است نصف ما علي الحرّ چنانچه در باب حدود نصف حدّ حرّ و حرّه را دارند و فقط همين صيام كفّاره آنها است عتق رقبه و اطعام بر آنها نيست.
فَمَن لَم يَستَطِع فَإِطعامُ سِتِّينَ مِسكِيناً در موضوع اطعام بعضي گفتند: نصف صاع لكن مشهور و مختار يك مد از طعام است و مراد از مسكين مطلق فقراء است که گفتند الفقير و المسكين اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا چنانچه در باب زكاة هر دو را ذكر فرمود: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساكِينِ الايه و در اينجا فقط مسكين را فرموده ذلِكَ لِتُؤمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلكَ حُدُودُ اللّهِ ايمان به خدا و رسول تصديق فرمايشات آنها و زير بار رفتن است. (تنبيه) در اخبار دارد اگر پس از اظهار طلاق داد كفاره باو تعلق نميگيرد.
وَ لِلكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ که اگر زير بار نرفت كافر ميشود و براي خود عذاب
جلد 16 - صفحه 450
دردناك اختيار كرده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- و نیز از آنجا که آزاد کردن یک برده برای همه مردم امکان پذیر نیست، همان گونه که در شأن نزول آمد و نیز ممکن است انسان از نظر مالی قادر به آزاد کردن برده باشد اما بردهای برای این کار پیدا نشود- همان گونه که در عصر ما چنین است- لذا جهانی و جاودانگی بودن اسلام ایجاب میکند که در مرحله بعد جانشینی برای آزادی بردگان ذکر شود به همین دلیل در آیه مورد بحث میفرماید:
«و کسی که توانائی (آزاد کردن بردهای) نداشته باشد دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا).
این کفاره نیز اثر عمیق بازدارندهای دارد، به علاوه از آنجا که روزه در تصفیه روح و تهذیب نفوس اثر عمیق دارد میتواند جلو تکرار این گونه اعمال را در آینده بگیرد.
البته ظاهر آیه این است که هر شصت روز پی در پی انجام شود، و بسیاری از فقهای اهل سنت نیز بر طبق آن فتوا دادهاند، ولی در روایات ائمه اهل بیت علیهم السّلام آمده است که اگر کمی از ماه دوم را (حتی یک روز) به دنبال ماه اول روزه بگیرد مصداق شهرین متتابعین و دو ماه پی در پی خواهد بود و این تصریح حاکم بر ظهور آیه است.
و از آنجا که بسیاری از مردم نیز قادر به انجام کفّاره دوم یعنی دو ماه متوالی روزه نیستند، جانشین دیگری برای آن ذکر کرده، میفرماید: «و کسی که این را هم نتواند شصت مسکین را اطعام کند» (فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً).
ظاهر «اطعام» این است که به اندازهای غذا دهد که در یک وعده سیر شود، اما در روایات اسلامی در یک «مد» طعام (حدود 750 گرم) تعیین شده است.
سپس در دنباله آیه بار دیگر به هدف اصلی این گونه کفّارات اشاره کرده، میافزاید: «این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید» (ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
ج5، ص120
آری! جبران گناهان به وسیله کفّارات پایههای ایمان را محکم میکند، و انسان را نسبت به مقررات الهی علما و عملا پایبند میسازد! و در پایان آیه برای این که همه مسلمانان این مسأله را یک امر جدی تلقی کنند میگوید: «اینها مرزهای الهی است، و کسانی که با آن مخالفت کنند عذاب دردناکی دارند» (وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ).
قوانین الهی را از این رو «حدود الهی» میگویند که عبور از آن مجاز نیست.
چنانکه دیدیم اسلام «ظهار» را به شدّت محکوم کرده، بنابر این هر گاه کسی نسبت به همسرش ظهار کند، همسرش میتواند با مراجعه به حاکم شرع او را موظف سازد که یا رسما از طریق طلاق از او جدا شود و یا به زندگی زناشوئی باز گردد، اما پیش از بازگشت باید به ترتیبی که در آیات فوق خواندیم کفّاره بدهد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم