آیه 183 سوره شعراء
<<182 | آیه 183 سوره شعراء | 184>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنچه به مردم میفروشید (تمام بدهید و) از وزن و پیمان کم نگذارید، و در زمین به ظلم و فساد کاری برنخیزید.
و از قیمت اشیا و اجناس مردم به هنگام خرید نکاهید، و در زمین تباهکارانه فتنه و آشوب برپا نکنید،
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد.
به مردم كم مدهيد و بىباكانه در زمين فساد مكنيد.
و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش برای فساد نکنید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«لا تَبْخَسُوا»: نکاهید (نگا: اعراف / ، هود / ). «لا تَعْثَوْا» فساد نکنید (نگا: بقره / ).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «183»
و اجناس مردم را كم ندهيد و در زمين به فساد و تبهكارى نكوشيد.
نکته ها
كلمهى «كيل»، براى مايعات و كلمهى «قسطاس»، براى وزنها و كلمهى «أَشْياءَهُمْ»، براى چيزهاى عددى و غيره بكار رفته است.
در اين آيات دو امر و دو نهى مشاهده مىكنيم كه مكمّل يكديگرند. «أَوْفُوا- وَ لا تَكُونُوا» و «زِنُوا- لا تَبْخَسُوا»
در روايات آمده است: كسانى كه عيب جنس خود را به مشترى نگويند، فرشتگان، آنان را لعنت مىكنند وكسانى كه با مكر وحيله ديگران را فريب دهند، بدترين مردم هستند. «2»
كمفروشى، يكى از منكرات بزرگ اقتصادى است كه همه آفات لقمه حرام را به دنبال دارد. كمفروشى، تنها در داد و ستد نيست، بلكه ممكن است افرادى در تدريس، طبابت، نظارت، مهندسى و شئون ديگر زندگى نيز كمفروشى كنند و چنان كه بايد حقّ ديگران را ادا نكنند.
«1». تفسير كبيرفخررازى.
«2». غررالحكم.
جلد 6 - صفحه 365
پیام ها
1- پيمانه و ترازو، سابقه و تاريخى بس طولانى دارد. «أَوْفُوا الْكَيْلَ»
2- كم فروشى، حرام و مراعات حقّ الناس واجب است. أَوْفُوا الْكَيْلَ ...
3- انبيا، بر سلامت نظام اقتصادى جامعه نظارت داشتند. «أَوْفُوا الْكَيْلَ»
4- اديان آسمانى بر عدالت اجتماعى و اقتصادى تأكيد دارند. «أَوْفُوا- وَ زِنُوا»
5- ميزان سنجش در هر امرى بايد عادلانه و درست باشد. «بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ»
6- مراعات حقوق همهى انسانها لازم است، نه تنها مؤمنين. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ»
7- كمفروشى، در هر چيزى ممنوع است و مخصوص پيمانه و ترازو نيست.
«لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ»
8- كمفروشى، نوعى فساد است و كسانى كه به جامعه ضربهى اقتصادى مىزنند مفسد فى الارض هستند. زيرا نابسامانىهاى اقتصادى، سرچشمهى از هم پاشيدگى نظام اجتماعى است. «لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»
9- شناخت انحرافات موجود در جامعه، گام اوّل در اصلاح جامعه است.
(تمامآيات)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183)
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ: و كم مكنيد مردمان را چيزهاى ايشان را از حقوق آنها و ايشان را از آن منع منمائيد به كم دادن كيل و وزن. وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ: و تباهى مجوئيد در زمين به قتل و غارت و قطع طريق در حالتى كه فساد كنندگان باشيد. «عثى» در لغت به معنى فساد شديد است به خرابى بنيان و قتل و غارت و پايمالى زراعات، و قوم شعيب به تمام اين افعال ارتكاب مىنمودند و معذلك مرتكب انواع ديگر از فساد مىشدند. «2» به سند معتبر از حضرت على بن الحسين عليه السّلام مروى است كه اول كسى كه كيل و ترازو ساخت شعيب پيغمبر عليه السّلام بود كه به دست خود ساخت، پس قوم او كيل مىكردند و حق مردم را تمام مىدادند. بعد از آن شروع كردند در كم نمودن كيل و ترازو و دزدى، پس ايشان را زلزله گرفت و به آن معذب شدند.
«1». قاموس قرآن سيد على اكبر قرشى، ج 6، ص 6، به نقل از مصباح قيومى، انتشارات دار الكتب الاسلاميه.
«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 78،، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 493
و باز به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مروى است كه:
اوحى اللّه الى شعيب النّبىّ انّى معذّب من قومك مائة الف و اربعين الفا من شرارهم و ستّين الفا من خيارهم فقال يا ربّ هؤلاء الاشرار فما بال الاخيار فاوحى اللّه اليه عزّ و جلّ داهنوا اهل المعاصى و لم يغضبوا لغضبى.
حق تعالى وحى فرمود به شعيب كه من عذاب مىكنم از قوم تو صد هزار نفر را: چهل هزار نفر از بدان آنها و شصت هزار نفر از خوبان آنها. شعيب گفت:
خدايا نيكان را براى چه عذاب فرمائى؟ حق تعالى وحى فرمود براى آنكه مداهنه كردند با اهل معاصى، و نهى از منكر ننمودند و براى غضب من غضب نكردند.
تنبيه: يكى از گناهان كبيره كم فروشى و دزدى از حقوق مردم مىباشد، گذشته از اينكه مخالفت الهى است، موجب اشتغال ذمه خواهد بود و آيات بسيار و احاديث آل اطهار در نهى از آن وارد شده از جمله:
1- قرب الاسناد- از حضرت صادق عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله انّ فيكم خصلتين هلك فيهما من قبلكم من الامم قالوا و ما هما يا رسول اللّه قال المكيال و الميزان: فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله: بدرستى كه در شما دو خصلت است كه هلاك شدند در اين دو كسانى كه پيش از شما بودند. عرض كردند: چيست آن دو اى رسول خدا؟ فرمود: مكيال و ميزان.
2- شيخ مفيد رحمه اللّه در اختصاص از حذيفه يمانى. قال كنّا مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله اذ قال انّ اللّه تبارك و تعالى مسخ من بنى اسرائيل اثنى عشر جزءا فمسخ منهم القردة و الخنازير و السّهيل و الزّهرة و العقرب و الفيل و الجرى فمسخ لأنّه كان من التّجار و كان يبخس النّاس فى المكيال و الميزان. گفت: بوديم ما با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: خداى تعالى مسخ فرمود از بنى اسرائيل دوازده طايفه را از جهت جزاى عمل آنها، پس مسخ فرمود بعضى آنها را بوزينه و خوك و سهيل و زهره و عقرب و فيل و خرس تا آنكه فرمود: و اما خرس، پس مسخ شد به جهت آنكه از تجار بود و كمفروشى مىنمود به مردم در مكيال و
جلد 9 - صفحه 494
ميزان. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
ترجمه
تكذيب كردند اهل بيشه و جنگل خاصّى فرستادگان را
هنگامى كه گفت بآنها شعيب آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
تمام كنيد پيمانه را و نباشيد از زيان رسانندگان
و وزن كنيد با ترازوى راست
و كم مكنيد از مردمان چيزهاشان را و بتعدّى سعى نكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
و بترسيد از آنكه آفريد شما را و خلق پيشينيان را
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
و نيستى تو مگر انسانى مانند ما و بدرستيكه گمان ميبريم بتو كه از دروغگويانى
پس فرود آور بر ما پارههائى از جانب آسمان اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من داناتر است بآنچه ميكنيد
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان عذاب روز سايبانى از جنس ابر همانا آن بود عذاب روزى بزرگ
همانا در اين آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال بحضرت شعيب كه مبعوث بر اهل مدين بود مأموريت ديگرى هم داد و آن ارشاد و انذار اهل أيكه بود كه بيشه و جنگلى است از اشجار نرم و نازك پيچيده بهم و آنها بتكذيب او تمام انبيا را تكذيب نمودند
جلد 4 صفحه 125
چون اصول مرام پيغمبران متّحد است و همه مصدّق يكديگرند و مكذّب يكى از ايشان مكذّب همه است و اين وقتى بود كه آنحضرت بدوا آنچه را انبياء سابق فرموده بودند فرمود و بعدا چون در ميان آنها كم فروشى و تعدّى بحقوق و اموال و قتل و غارت و فتنه و فساد رواج داشت فرمود تمام كنيد و پر نمائيد پيمانه را در وقت وفا و اداء مال غير و ضرر نرسانيد بكسيكه آنرا از شما خريدارى نموده و تحويل نگرفته بناقص گذاردن و پر ننمودن پيمانه در صورتى كه بكيل معامله نموديد و بسنجيد متاع را با ترازوى راست درست عدل و كم و كسر نكنيد اشيائى را كه مردم از شما خريدارى نمودند از ميزان استحقاق آنها بانواع حيله و مكر در صورتى كه بوزن معامله نموده باشيد و طغيان نكنيد در زمين بفتنه و فساد و قتل و غارت و تعدّى باموال و نواميس مردم و قطع طريق بر آنها و امثال اينها و بپرهيزيد از غضب خداوندى كه خلق فرمود شما و مردم قبل از شما را از آباء و اجدادتان و غير آنها و اهل ايكه كه اجنبى از آنحضرت بودند لذا خداوند بر خلاف اقوام سابقه آنها را برادر نخوانده با كمال جرئت و جسارت گفتند تو از اشخاصى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند لذا عقلت زائل شده يا اجوف و ميان تهى مانند ساير مردم هستى و احتياج بخوردن و آشاميدن دارى و امتيازى از ما ندارى كه پيغمبر خدا باشى و نيستى مگر بشرى مانند ما و ما گمان ميكنيم تو دروغگوئى باشى از دروغگويان عالم اگر راست ميگوئى پارههائى از آسمان بر سر ما فرود آور كه ما را نابود كند و بعضى كسفا بسكون قرائت نمودهاند و در هر حال جمع كسفه بمعناى قطعه است و حضرت فرمود خداوند بهتر ميداند كه اعمال شما چه اقتضا دارد اگر مقتضى براى عذاب فورى باشد البتّه شما را معذّب خواهد فرمود و چون تكذيب كرده بودند پيغمبر خدا را و اصرار بكفر داشتند خداوند همان مسئول آنها را مرزوقشان فرمود باين نحو كه چند شبانه روز هوا را بر آنها بشدت گرم و حبس نمود كه از منازل خودشان بيرون نميآمدند تا يكروز قطعه ابرى براى آنها نمايان شد كه از آن احساس خنكى و روحانيّت ميشد لذا همه از منازلشان بيرون آمدند و زير آن جمع شدند ناگهان صيحه آسمانى رسيد و آن ابر مبدّل بآتش شد و بر سرشان
جلد 4 صفحه 126
ريخت و سوختند و خاكستر شدند و آن روز از بزرگترين روزهاى عذاب الهى بود و در آن سايبان ابرى نشانه قدرت خدا بود كه چگونه ميتواند فورا خوشى را بنا خوشى مبدّل فرمايد و مسئول متجاسرين را بطرز شگفتآورى اجابت فرمايد و هميشه اكثريت در دنيا با كفار بوده و اهل ايمان كم بودهاند چنانچه گفتهاند از اهل ايكه كه در حوالى مدين بود كسى بحضرت شعيب ايمان نياورد ولى از اهل مدين جمعى ايمان آورده بودند و عزّت و رحمت خدا واضح و مبيّن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِذ قالَ لَهُم شُعَيبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُم رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسئَلُكُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلي رَبِّ العالَمِينَ (180) أَوفُوا الكَيلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ المُخسِرِينَ (181)
وَ زِنُوا بِالقِسطاسِ المُستَقِيمِ (182) وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أَشياءَهُم وَ لا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدِينَ (183)
بدون ذكر اخ و در آنجا تعبير باخ فرموده و اينکه نه اخوت نسبيست بلكه محليست.
تفسير اينکه آيات بعين مطابق با ما سبق است.
و تمام دهيد كيل را و نباشيد از كمگذاران و ميزان كنيد بميزان صحيح مستقيم و كم نگذاريد اشياء ناس را و در روي زمين تجاوزات نداشته باشيد و افساد نكنيد.
يكي از معاصي بزرگ كمفروشيست و اشيايي که مورد معامله واقع ميشود هر كدام يك نحو تعيين ميشود و اينکه پنج قسم است بعضي به كيل تعيين ميشود مثل شربت آلات که بليوان يا فنجان يا استكان يا شيشه و امثال اينها و بعضي بوزن تعيين ميشود مثل حبوبات، لحوم، خبوزات و بسيار ديگر، بعضي بعدد مثل گردو و مركبات و قرص و بيض و نحو اينها، بعضي به زرع و متر مثل زمين و فرش و پارچه و نحو اينها، بعضي بنظر مثل عمارات و الوان و اشكال و نحو اينها، و در تمام اينها انحاء تقلبات ميآيد: كيل را كوچك ميگيرد، وزن را در سنگ كم قرار ميدهد، عدد را در شماره تقلب ميكند، زرع و متر را كوچك ميگيرد، نظر را در رنگ يا باطن شيء تقلب ميكند، بالجمله حق مشتري را نميدهد و اينکه مضرات بسياري دارد، حق اللّه
جلد 14 - صفحه 84
معصيت بزرگ استحقاق عقوبت شديد دارد، ظلم به بندگان که در حديث قدسي قسم ياد فرموده
(و عزتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم)
و در عقبه صراط سؤال از مظالم ميشود و حق النّاس است واجب است بصاحبش رد كند و جميع تصرفات در آن مال حرام و معصيت است و اگر هم هيچگونه تصرفي نكند حبس حقوق است و از معاصي دائميه است آن بآن معصيت است و اگر مخلوط به مال خود نمود مال مختلط ميشود و لو يك درهم در هزار درهم و تصرف در جميع آنها حرام است.
و چهار حكم دارد اگر مقدار حرام معلوم و صاحبش هم معلوم و لو بعلم اجمالي بايد رد كند يا تصالح كنند يا صاحبانش صرفنظر كنند و اگر مقدار معلوم و صاحبش مجهول است بايد از جانب صاحبش رد مظالم دهد و اگر مقدار مجهول و صاحبش معلوم است بايد تصالح كنند و اگر مقدار و صاحب هر دو مجهول بايد خمس مالش را بدهد.
و حق النّاس امرش از حق اللّه سختتر است زيرا بسا باشد خداوند بكرم و لطفش از حق خود در گذرد و عفو فرمايد لكن ناس از يك درهمش هم صرفنظر نميكنند و اگر مرد ورثه در هيچ يك از اموالش نميتوانند تصرف كنند چون دين است و دين مقدم بر ارث است و مضار ديگر که اكل مال حرام دل را سياه ميكند و قلب را قسي ميكند خدا را فراموش ميكند شيطان را مسلط ميكند، اگر نطفه از حرام منعقد شد فرزند که از لقمه حرام بوده فاسد ميشود الي غير ذلک و يكي از معاصي بزرگ اصحاب و قوم شعيب اينکه بوده لذا ميفرمايد:
(أَوفُوا الكَيلَ) وفاء تمام دادنست چنانچه استيفاء تمام گرفتن است و اينکه نسبت باشيايي که به كيل تعيين ميشود.
(وَ لا تَكُونُوا مِنَ المُخسِرِينَ) خسران زيان است يعني كسر گذاردن كسر گذارنده نباشيد.
(وَ زِنُوا بِالقِسطاسِ المُستَقِيمِ) نسبت باشيايي که بوزن تعيين ميشود و قسطاس را بعضي گفتند ترازو است و بعضي گفتند قپان است و بهتر اينست که بگوئيم ميزان است نه بمعني، مصطلح بلكه بمعني لغوي يعني «ما يوزن به الشيء و ميزان کل شيء بحسبه» و مثل ترازو و قپان از آلات وزن است و امروز وسائل وزن بسيار است و مستقيم حد وسط است نه زياد بگيريد و نه كم بدهيد.
جلد 14 - صفحه 85
(وَ لا تَبخَسُوا النّاسَ أَشياءَهُم) بخس شامل تمام ميشود حتي بعدد و زرع و متر و بمعني كم كردن است.
(وَ لا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدِينَ) عثي بمعني فسد است يعني فساد نكنيد در زمين که داخل در زمره مفسدين ميشويد همين كم فروشي مورث فساد در زمين ميشود زيرا احتياجاتش بسيار است مثلا اينکه يك نفر خباز يك جنس که خبز ميفروشد دارد موقعي که كم ميدهد خودش هم احتياج بصد جنس ديگر دارد: بقصاب، بقال، ميوه فروش، آرد فروش، بزاز و بسيار ديگر آنها هم باين كم ميدهند يك نفع را در نظر گرفته صد ضرر بخود وارد كرده بعلاوه بركات هم برداشته ميشود و خسران و زيانش زياد ميگردد و فساد دنيا را پر ميكند.
تنبيه: اينکه نوع معاملات از اموريست که عقل مستقل بقبح آن هست حتي نزد همان كس که كم ميفروشد اگر بگويي كم فروشي خوب است يا بد! بد ميداند و اگر بگويي كم فروختهاي بدش ميآيد و اگر ديگران باو كم دهند بد ميگويد چندان احتياج بتبليغ نيست لكن عيب در اينست که «النّاس يستسهلون الذم في قضاء الوتر» لذا انبياء آمدند که بگويند مجرد ذم نيست عقوبات دنيوي و اخروي بسيار دارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 183))- «و حق مردم را کم نگذارید» و بر اشیاء و اجناس مردم، عیب ننهید (وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ).
«و در زمین تلاش برای فساد نکنید» (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم