آیه 33 سوره مریم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۰ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْم...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا

مشاهده آیه در سوره


<<32 آیه 33 سوره مریم 34>>
سوره : سوره مریم (19)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و سلام حق بر من است روزی که به دنیا آمدم و روزی که از جهان بروم و روزی که (برای زندگانی ابدی) باز زنده برانگیخته شوم.

و سلام بر من روزی که زاده شدم، و روزی که می میرم، و روزی که زنده برانگیخته می شوم.

و درود بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‌ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شوم.»

سلام بر من؛ روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‌ميرم و روزى كه ديگر بار زنده برانگيخته مى‌شوم.

و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که می‌میرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Peace to me the day I was born, and the day I die, and the day I am raised alive.’

And peace on me on the day I was born, and on the day I die, and on the day I am raised to life.

Peace on me the day I was born, and the day I die, and the day I shall be raised alive!

"So peace is on me the day I was born, the day that I die, and the day that I shall be raised up to life (again)"!

معانی کلمات آیه

«وَالسَّلامُ عَلَیَّ»: (نگا: مریم / ).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا «33»

و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‌ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شوم.

پیام ها

1- خط انبيا، تنها خطى است كه از تولّد تا معاد، از هر گونه انحراف سالم است.

وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ‌ ... أُبْعَثُ حَيًّا

2- در مواردى، تجليل از خود جايز است. وَ السَّلامُ عَلَيَ‌ ...

3- مهم‌ترين روزها براى انسان، روز تولّد، وفات و زنده شدن در قيامت است. «1»

وُلِدْتُ‌ ... أَمُوتُ‌ ... أُبْعَثُ‌

4- مرگ و قيامت براى همه است. (عيسى عليه السلام گرچه تاكنون زنده است و در آسمان‌ها به سر مى‌برد، امّا او هم روزى خواهد مرد.) «يَوْمَ أَمُوتُ»

5- كسى كه محكوم به تولّد و مرگ و رستاخيز است، چگونه او را شريك خدا مى‌پنداريد؟ وُلِدْتُ‌ ... أَمُوتُ‌ ... أُبْعَثُ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (33)

صفت نهم: چون عيسى عليه السلام سخن را به اينجا رسانيد، بر طريق يحيى عليه السلام ختم كلام را نمود. وَ السَّلامُ عَلَيَ‌: و سلام خداى تعالى بر من است چنانچه بر يحيى عليه السلام بود. يَوْمَ وُلِدْتُ‌: روزى كه متولد شدم. وَ يَوْمَ أَمُوتُ‌: و روزى كه بميرم. وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا: و روزى كه برانگيخته شوم‌

«1» نور الثقلين ج 3 ص 335 روايت 71.

جلد 8 - صفحه 177

زنده.

لطيفه: آيه شريفه تعريض است به لعنت كردن كسانى كه مريم را متهم ساختند، چه هر گاه شخصى به جماعتى گويد كه جنس سلام بر من است به خاصه، مستلزم تعريض است به آنكه ضد آن بر شما باشد، و نظير اينست قوله تعالى‌ «وَ السَّلامُ عَلى‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‌» «1» يعنى‌ «أَنَّ الْعَذابَ عَلى‌ مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى» «2» تنبيه: آيه شريفه دال است بر آنكه انسان را جايز است كه وصف نفس خود كند به صفات مدح، گاهى كه غرض او متصف شدن مخاطب باشد به آن صفات حسنه و ترك ضد آن نموده.

در خبر است كه روزى يحيى عليه السلام عيسى عليه السلام را گفت: تو بهتر از منى، پس شفيع من شو نزد خدا. عيسى عليه السلام جواب گفت: بلكه تو بهتر از منى، پس شفاعت كن نزد خدا، زيرا من سلام بر خود كردم و خدا سلام فرمود بر تو، «3» و مراد استشفاع هر يك از ديگرى استدعاى زيادتى مرتبه بود كه هر يك نزد خدا داشتند نه استغفار از گناه، زيرا انبياء معصومند از جميع معاصى صغيره و كبيره. و مراد به خيريت هر يك به اعتبار صفتى خاص بوده و عنايت مخصوصه سبحانى كه آن ديگرى را نبوده مانند اختصاص يحيى عليه السلام به سلام خدا بر او، و مختص بودن عيسى عليه السلام به اعطاى انجيل مثلا، پس قول هر يك در شأن يكديگر كه (انت خير منّى) مكذب و نافى قول ديگر نباشد؛ و به روايتى عيسى عليه السلام چون سخن را به اين جا رسانيد ديگر سخن ننمود تا به حد تكلم رسيد.

از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه پنج نفر قبل از وقت سخن گفتند: 1- گواه حضرت يوسف عليه السلام‌ «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» «4».

«1» سوره طه آيه 47.

«2» سوره طه آيه 48.

«3» منهج الصادقين ج 5 ص 420.

«4» سوره يوسف آيه 26.

جلد 8 - صفحه 178

2- كودك مشاطه دختر فرعون. 3- صاحب جريح. 4- حضرت عيسى عليه السلام. 5- طفل زنى كه اصحاب اخدود او را بسوختند.

خلاصه قضيه آن: بعد از آنكه پادشاه آن زمان مسلط شد و ياغى و طاغى به پروردگار گرديد، جوانى بود موحد، او را طلبيد گفت: غير از من خدائى هست؟

گفت: بلى، پروردگار من و تو؛ ملك در غضب، او را در شكنجه كشيد، هر چه كرد نتوانست او را بكشد تا به دستور او، جوان او را شهيد نمود. مردم همه گفتند ايمان آورديم به پروردگار غلام، ملك امر كرد تا گودال آتش فراهم و هر كه به او ايمان نياورد به آتش اندازند، زنى با طفل سه ماهه ابا از آتش داشت، طفلش به سخن درآمد كه مادر صبر كن كه تو برحقى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا «29» قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا (30) وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (31) وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا (32) وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (33)

ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ (34) ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (35) وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (36)

ترجمه‌

پس اشاره نمود باو گفتند چگونه سخن گوئيم با كسيكه باشد در گهواره كودكى‌

گفت همانا من بنده خدايم داد بمن كتاب را و گردانيد مرا پيغمبر

و گردانيد مرا با بركت هر جا باشم و توصيه نمود مرا بنماز و زكوة ماداميكه باشم زنده‌

و گرداند مرا نيكوكار بمادرم و نگرداند مرا سركش فرمان نابردار

و نازل شد سلامتى بر من در روز كه متولّد شدم و در روز كه ميميرم و در روز كه‌

جلد 3 صفحه 471

مبعوث ميشوم در حاليكه زنده‌ام‌

اين است عيسى پسر مريم ميگويم گفتار حقى را كه در آن شك ميكنند

نبوده است مر خدا را كه بگيرد از جنسى فرزندى منزّه است او چون اراده كند امرى را پس جز اين نيست كه ميگويد مر آنرا بشو پس ميشود

و همانا خدا پروردگار من و پروردگار شما است پس عبادت كنيد او را اين است راه راست.

تفسير

- حضرت مريم بعد از شنيدن مقالات قوم كه در آيات سابقه ذكر شد در مقام جواب اشاره نمود بحضرت عيسى يعنى از اين بچه بپرسيد و جواب بشنويد من روزه‌ام و نمى‌توانم سخن بگويم آنها گفتند چگونه ما سخن بگوئيم با كودكى كه در گهواره است يا مانند آن، كه آغوش مادر است چون مهد بر جايگاه هم اطلاق ميشود ناگاه حضرت عيسى زبان گشود و فرمود همانا من بنده خدايم كه داد مرا انجيل و گرداند مرا پيغمبر و گرداند مرا با بركت و نفع در هر جا باشم و توصيه فرمود مرا باداء نماز و زكوة ماداميكه زنده‌ام و گرداند مرا نيكوكار بمادرم و نگرداند مرا سركش متكبر و بدبخت متمرّد و مقدّر فرمود براى من سلامتى از شرور و رذائل و آفات را از روز كه بدنيا آمدم تا روز كه از دنيا ميروم و در روز كه مبعوث ميشوم براى زندگى جاويد و قيام در حضور الهى در محشر روز قيامت كبرى و اينكه لفظ سلام معرّف بالف و لام شده شايد براى اشاره بسلام خدا باشد كه در قصّه حضرت يحيى گذشت و شايد براى شمول انواع سلامتيها باشد كه اشاره شد و ظاهر آيات شريفه آنستكه آنحضرت در آنحال واجد مقام نبوّت و داراى كتاب و شريعت و ساير اوصاف مذكوره در آيات بوده چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا عيسى بن مريم وقتى كه در گهواره تكلّم نمود حجّت خدا بود بر اهل زمانش فرمود بلى آنروز نبى و حجّت خدا بود ولى مرسل نبود گفتند آنروز حجّت خدا بود بر زكريّا با آنكه در گهواره بود فرمود آنروز سخن گفتنش معجزه‌اى بود براى مردم و رحمتى بود از خدا براى مريم و اثبات پاكدامنى او و نبى بود و حجّت بر هر كس شنيد كلام او را در آنحال پس ساكت شد و سخن نگفت تا دو سال و حضرت زكريا حجّت خدا بود بعد از سكوت عيسى عليه السّلام تا دو سال پس از دنيا رحلت نمود زكريّا و ارث برد از او فرزندش يحيى‌

جلد 3 صفحه 472

كتاب و حكمت را با آنكه صبى و صغير بود و چون عيسى عليه السّلام بهفت سالگى رسيد سخن گفت به نبوّت و رسالت وقتى كه وحى باو رسيد پس بود حجّت بر يحيى عليه السّلام و بر تمام مردم و بآيات اين سوره كه دلالت بر اين معانى دارد تمسّك فرمود و ظاهرا مراد امام عليه السّلام آنستكه داراى منصب نبوت بوده ولى مأمور به ابلاغ احكام نبوده چون گفته‌اند فرق بين نبى و رسول آنستكه نبى داراى حكم است ولى مأمور به ابلاغ نيست و رسول نبى مأمور بابلاغ است و اينكه فرموده حجّت بود بر هر كس شنيد كلام او را ظاهرا براى جواب از استبعاد آنها بوده از حجّت بودن او بر زكريّا چون گفته‌اند حضرت زكريا كه شوهر خاله او بود آنوقت كه تكلّم كرد حاضر بود و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه عيسى عليه السّلام قائم بحجّت شد با آنكه پسر سه ساله بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از زكوة در كلام حضرت عيسى زكوة فطره است چون تمام مردم مالدار نيستند امّا فطريّه بر همه تعلّق ميگيرد و كلمه برّ كه بمعناى بار و نيكوكار است عطف است بر مباركا در آيه قبل يعنى و جعلنى برّا در عيون از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از جمله معاصى كبيره عقوق والدين است چون خداوند عاقّ را جبّار شقى خوانده در اين آيه شريفه و خداوند بعد از نقل كلام عيسى عليه السّلام احتجاج بر نصارى فرموده باين تقريب كه اين كسيكه از مادر بدميدن روح الامين در مريم متولّد شد و در كودكى اقرار بعبوديّت و نبوّت خود كرد عيسى بن مريم بود نه آنكه شما ميگوئيد كه پسر خدا و شريك او است من ميگويم گفتار حقّ را كه حقّم اگر قول منصوب باشد كه قرائت عاصم و بعضى است و آنچه گفتيم ما از احوال او گفتار حقّ است اگر مرفوع باشد كه قرائت جمع ديگر است و بنابر اول قول مفعول فعل مقدّر و بنابر دوّم خبر مبتداء محذوف است و با آنكه واضح است حقيّت اين قول باز نصارى در آن شك ميكنند يا مخاصمه مينمايند براى آنكه بعضى ميگويند خدا است و بعضى پسر خدا چون ممكن نيست خداوندى كه منزّه است از جسميّت و لوازم آن كه توالد و تناسل است از جنس بشر يا ملائكه يا ساير موجودات براى خود فرزندى اتّخاذ و اختيار نمايد بلكه هر وقت بخواهد امرى بشود ميگويد بشو ميشود مانند ما احتياج بتوالد و تناسل ندارد و هم جنس با بشر يا ملائكه يا ساير موجودات نيست تا اولاد از جنس آنها داشته باشد

جلد 3 صفحه 473

و اين اقرار حضرت عيسى بعبوديّت اختصاص باين حال نداشت بلكه بعد از مبعوث شدن برسالت هم اوّل سخنى كه با قوم فرمود اين بود كه گفت همانا خدا پروردگار من و پروردگار شما است پس بندگى كنيد او را و شريك نكنيد غير او را با او در بندگى اين راه راستى است كه شما را بسعادت دنيا و آخرت ميرساند و بنابراين آيه اخيره جزء اقوال حضرت عيسى است نهايت آنكه چون در خارج منفصل از اقوال سابقه او بوده خداوند هم آنرا منفصل نقل فرموده و بعضى و انّ بفتح همزه قرائت نموده‌اند و بنابراين از امورى است كه خداوند آنحضرت را بآنها توصيه فرموده بود و در هر حال عطف بر ما سبق است و شمّه‌اى از تفسير اين آيه در سوره آل عمران در ضمن احوال آنحضرت و حضرت زكريّا گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ السَّلام‌ُ عَلَي‌َّ يَوم‌َ وُلِدت‌ُ وَ يَوم‌َ أَمُوت‌ُ وَ يَوم‌َ أُبعَث‌ُ حَيًّا (33)

و سلام‌ ‌بر‌ ‌من‌ روزي‌ ‌که‌ متولد شدم‌ و روزي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عالم‌ ميروم‌ و روزي‌ ‌که‌ مبعوث‌ و زنده‌ ميشوم‌ (وَ السَّلام‌ُ عَلَي‌َّ يَوم‌َ وُلِدت‌ُ) سلامتي‌ ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌است‌ حضرت‌ عيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ولادتش‌ ‌با‌ تمام‌ اولاد آدم‌ فرق‌ داشت‌، زيرا ‌از‌ نطفه‌ گنديده‌ نبود چون‌ پدر نداشت‌ و نيز ‌در‌ رحم‌ ‌از‌ علقه‌ مضغه‌ و ساير مراحل‌ ‌را‌ طي‌ نكرد ‌در‌ ظرف‌ يك‌ روز متولد شد وَ يَوم‌َ أَمُوت‌ُ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌که‌ زمين‌ پر ‌از‌ عدل‌ و داد

جلد 12 - صفحه 438

ميشود و ريشه‌ ظلم‌ و جور كنده‌ ميشود و دوره‌ رجعت‌ ائمه‌ اطهار ‌که‌ تمام‌ صفحه‌ زمين‌ اهل‌ ايمان‌ و اعمال‌ صالحه‌ و مشمول‌ بركات‌ الهي‌ هستند ‌در‌ يك‌ همچو زماني‌ ‌از‌ دنيا ميرود وَ يَوم‌َ أُبعَث‌ُ حَيًّا روز قيامت‌ ‌که‌ تمام‌ زنده‌ مبعوث‌ ميشوند و بجزاء ‌خود‌ ميرسند اهل‌ بهشت‌ درجات‌ مختلف‌ دارند بقدر ايمان‌ و اخلاق‌ حميده‌ و اعمال‌ حسنه‌ و درجه‌ اعلاي‌ ‌از‌ همه‌ درجه‌ انبياء و اوصياء انبياء ‌است‌ آنهم‌ بمراتب‌ مختلفه‌ چنانچه‌ اهل‌ عذاب‌ ‌هم‌ دركات‌ مختلفه‌ دارند ‌در‌ جهنّم‌ بقدر كفر و عناد و ظلم‌ و صفات‌ خبيثه‌ و اعمال‌ سيّئه‌ و بهمين‌ معني‌ گذشت‌ ‌در‌ حق‌ حضرت‌ يحيي‌ ‌که‌ فرمود ‌در‌ ‌آيه‌ 15 وَ سَلام‌ٌ عَلَيه‌ِ يَوم‌َ وُلِدَ وَ يَوم‌َ يَمُوت‌ُ وَ يَوم‌َ يُبعَث‌ُ حَيًّا.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 33)- و سر انجام این نوزاد (حضرت مسیح) می‌گوید: «و سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم، و آن روز که می‌میرم، و آن روز که زنده بر انگیخته می‌شوم» (وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا).

این جمله هم در مورد یحیی آمده و هم در مورد حضرت مسیح (ع)، با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را می‌گوید و در مورد دوم مسیح (ع) این تقاضا را دارد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع