آیه 34 سوره مریم
<<33 | آیه 34 سوره مریم | 35>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این است (قضیه) عیسی بن مریم که مردم در امر خلقتش شک و ریب دارند، اکنون به سخن حق و صواب، حقیقت حالش بیان گردید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يمترون: مريه: شكّ و مردد بودن «يمترون» شك مى كنند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ «34»
اين است عيسى، پسر مريم؛ (همان) گفتار درستى كه در آن شك مىكنند.
ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ «35»
شايسته نيست كه خداوند فرزندى برگيرد، او منزّه است، هرگاه انجام كارى را اراده كند، همين قدر كه گويد: موجود باش، بىدرنگ موجود مىشود.
جلد 5 - صفحه 265
نکته ها
در چند آيهاى كه گذشت، عيسى عليه السلام با هفت صفت برجسته و دو برنامه معرّفى شده است؛ امّا صفات برجستهى او:
الف: بندهى خدا بودن. «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ»
ب: آوردن كتاب آسمانى. «آتانِيَ الْكِتابَ»
ج: پيامبرى. «وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا»
د: مبارك بودن. «وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً»
ه: نيكى به مادر. «وَ بَرًّا بِوالِدَتِي»
و: جبّار و شقى نبودن. «لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا»
ز: متواضع، حقّ شناس و سعادتمند بودن. وَ السَّلامُ عَلَيَ ...
و امّا دو برنامهى عيسى، يكى نماز و ديگرى زكات است. اين آيه مىفرمايد: سخن درست درباره عيسى همان است كه گفتيم. «ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ»
خداوند در قرآن، بارها مسيحيان را منحرف و عقايد آنان را درباره حضرت عيسى باطل دانسته است، چنانكه در آيه 73 سوره مائده: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ» و آيه 30 سوره توبه: «وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ» از آنان انتقاد كردهاست، امّا در اينجا با بيان سيماى واقعى حضرت عيسى عليه السلام، راه صحيح را در مقابل راه باطل نشان مىدهد.
براى تحقّق ارادهى خداوند، هيچگونه لفظى، حتّى به لفظ «كُنْ» نيازى نيست، ولى خداوند براى فهم ما ارادهى خود را در اين قالب بيان كرده است.
خداوند قادر مطلق است و در آفريدن نيازى به اسباب ندارد و قدرت بىنهايت او، دليل منزّه بودن او از عجز و ناتوانى، و اختيار كردن فرزند است.
جلد 5 - صفحه 266
قرآن و مسيح:
پس از فشارهاى شديد كفّار مكّه بر پيروان پيامبر صلى الله عليه و آله، جمعى از مسلمانان همراه جعفربنابيطالب عليهما السلام، به حبشه هجرت كردند. كفّار قريش گفتند: اگر مسلمين در آنجا قدرتى پيدا كنند و حكومتى تشكيل دهند، بتپرستى ما را ريشه كن خواهند كرد. آنان عمرو عاص و جمعى را همراه با هدايايى براى وزيران نجاشى به حبشه فرستادند. آنان هدايا را گرفتند تا نجاشى را عليه مسلمانان مهاجر تحريك نمايند؛ امّا نجاشى تصميم گرفت شخصاً مسلمانان را احضار كند و سخن آنان را بشنود.
جعفر كه سخنگوى مسلمانان بود، در حضور پادشاه حبشه سخنان خود را آغاز كرد. او از ظلمتهاى بتپرستى و خرافات و تجاوزهاى دوران جاهليّت و از طلوع اسلام و نورانيّت دين محمّد صلى الله عليه و آله چنان سخن گفت، كه نجاشى گريست و هداياى كفّار را برگرداند و گفت: خداوند كه به من قدرت داد، از من رشوه نگرفت، چرا من از شما رشوه بگيرم؟!
اين جلسه، به نفع مسلمانان و زيان كفّار پايان يافت. عمرو عاص پس از اين شكست به فكر فرو رفت و از فرداى آن روز پيشنهاد تازهاى مطرح كرد. او براى آنكه غيرت دينى نجاشى را تحريك كند، گفت: مسلمانان، عقايدى دارند كه ضد عقيده شماست.
نجاشى بار ديگر مسلمانان را احضار كرد و عقيده آنها را دربارهى حضرت مسيح عليه السلام جويا شد. جعفر طيّار در پاسخ، آياتى از سورهى مريم را تا آيهى «ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ» تلاوت كرد. نجاشى با شنيدن آيات نورانى قرآن، اشك ريخت و گفت: حقيقت همين است.
عمروعاص پس از شكست و رسوايى مجدّد، همين كه خواست حركت تازهاى انجام دهد، نجاشى دست خود را بلند كرد و سيلى محكمى بر او نواخت. «1»
«1». فروغ ابديّت، ج 1، ص 253، به نقل از كاملابن اثير، ج 2، ص 54؛ بحار، ج 18، ص 415.
جلد 5 - صفحه 267
پیام ها
1- در مقابل منحرفين و عقايد انحرافى، نشان دادن راه صحيح لازم است. «ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ»
2- شأن خداوند با فرزند داشتن سازگار نيست. ما كانَ لِلَّهِ ... (زيرا فرزند خواهى، يا به خاطر عمر محدود ماست، يا به دليل نياز ما به نيروى انسانى، يا نياز روحى و عاطفى انسان چنين اقتضا مىكند، كه خداوند از همهى اينها منزّه است. «سُبْحانَهُ»)
3- خداوند هيچ گونه فرزندى ندارد. «مِنْ وَلَدٍ» (برخلاف بعضىها كه ملائكه را دختران خدا، يا عيسى را پسر خدا مىپنداشتند.)
4- فرزند بايد از جنس پدر و مثل پدر باشد، امّا خداوند مثل ندارد. «سُبْحانَهُ»
5- هرگاه سخنان نارواى ديگران را نقل مىكنيم، فوراً با كلامى توحيدى ذهن خود و ديگران را تبرئه كنيم. «سُبْحانَهُ»
6- نه تنها عيسى عليه السلام بدون داشتن پدر و آدم عليه السلام بدون داشتن پدر و مادر خلق مىشوند، بلكه هر چيزى به ارادهى خدا ايجاد مىشود. «كُنْ فَيَكُونُ»
7- ميان خواست خدا و تحقّق اشيا، فاصلهاى نيست. حرف «فا» در «فَيَكُونُ»
8- رابطهى موجودات با خداوند، رابطهى خالق و مخلوق است، نه رابطهى پدر و فرزند. «كُنْ فَيَكُونُ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم