آیه 28 سوره اسراء
<<27 | آیه 28 سوره اسراء | 29>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چنانچه از ارحام و فقیران ذوی الحقوق مذکور چون فعلا نادار هستی ولی در آتیه به لطف خدا میدواری اکنون اعراض کرده و توجه به حقوقشان نتوانی کرد باز گفتار خوش به آنان بگو.
و اگر [به خاطر تهیدستی و فقر] باید از آنان [که به پرداخت حقّشان سفارش شدی] روی بگردانی [و این روی گردانی] برای طلب رزقی است که از سوی پروردگارت رسیدن به آن را امید داری؛ پس با آنان [تا رسیدن رزق خدا] سخنی نرم و امیدوار کننده بگو.
و اگر به اميد رحمتى كه از پروردگارت جوياى آنى، از ايشان روى مىگردانى، پس با آنان سخنى نرم بگوى.
و اگر به انتظار گشايشى كه از جانب پروردگارت اميد مىدارى از آنها اعراض مىكنى، پس با آنها به نرمى سخن بگوى.
و هرگاه از آنان [= مستمندان] روی برتابی، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی (تا گشایشی در کارت پدید آید و به آنها کمک کنی)، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إبْتِغَآءَ»: خواستن. چشم داشتن. مفعولٌله یا این که حال است. و تقدیر چنین است: إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمْ مُبْتَغِیاً رَحْمَةَ. «تَرْجُوهَا»: امیدوار بدانی. خواستار آنی. میتواند حال بوده و تقدیر چنین باشد: راجِیاً إِیّاها. «قَوْلاً مَّیْسُوراً»: سخن خوب و گفتار نرم. مراد هرگونه سخن نیک و برخورد محترمانه و مهربانانه است.
نزول
عطاء خراسانى گوید: عده اى از طایفه مزنیة نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و از براى شرکت در جنگ اسب یا شترسوارى خواستند. پیامبر فرمود: چیزى از این گونه سوارى ندارم به شما بدهم. اینان با حالت حزن و اندوه در حالتى که اشک از چشمان آنها سرازیر بود، برگشتند و گمان بردند که این جواب از اثر غضب و خشم بوده است سپس این آیة نازل گردید.[۱]
ضحاک گوید: این آیه درباره کسانى نازل گردید که از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره مساکین و بیچارگان پرسیده بودند.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً «28»
و اگر به انتظار رحمتى از پروردگارت كه به آن اميدوارى، از آنان اعراض مىكنى، پس با آنان سخنى نرم بگو.
«1». زخرف، 36.
«2». تفسير اطيبالبيان.
«3». حجرات، 10.
جلد 5 - صفحه 47
نکته ها
اين آيه، دربارهى برخورد مناسب با مردم است. لذا پيامبر حتّى آنگاه كه در انتظار گشايش و رحمت الهى بود، اگر كسى از ايشان چيزى درخواست مىكرد كه حضرت آن را نداشت، برايش دعا مىكرد و مىفرمود: خداوند، ما و شما را از فضل خويش روزى دهد. «1»
فاطمهى زهرا عليها السلام هنگامى كه براى كمك در كارهاى خانهى خود، از پيامبر كنيزى درخواست كرد، حضرت فرمود: در مسجد 400 نفرند كه لباس و غذا ندارند، اگر چنين نبود، خدمتكارى برايت تعيين مىكردم. آنگاه تسبيحات معروف به «تسبيح حضرت زهرا» را به او آموخت. «2»
قرآن دربارهى نحوهى سخن گفتن با مردم، دستورهايى دارد، از جمله اينكه با آنان سخنى نرم، ملايم، آسان، استوار، معروف و رسا گفته شود. «قَوْلًا مَيْسُوراً»، «قَوْلًا لَيِّناً» «3»، «قَوْلًا كَرِيماً» «4»، «قَوْلًا سَدِيداً» «5»، «قَوْلًا مَعْرُوفاً» «6»*، «قَوْلًا بَلِيغاً» «7»
پیام ها
1- پيامبران نيز گاهى دستشان براى كمك به ديگران خالى است. «ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها»
2- بايد به رحمت الهى اميدوار بود. «رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ»
3- ما از خدا طلبكار نيستيم، آنچه هم بدهد از رحمت اوست. «رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ»
4- تلاش واميد بايد در كنار هم باشد وهيچكدام به تنهايى كافى نيست. ابْتِغاءَ ... تَرْجُوها
5- مؤمن در جستجوى امكانات براى رسيدگى به محرومان است. «ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ»
6- امكانات مادّى را از رحمت الهى بدانيم. «ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ»
«1». تفسير لاهيجى.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». طه، 44.
«4». اسراء، 23.
«5». نساء، 9.
«6». نساء، 8.
«7». نساء، 63.
جلد 5 - صفحه 48
7- امكانات مادّى در جهت تربيت و تكامل انسان است. «رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ»
8- نداشتن، عذر پذيرفتهاى براى ترك انفاق و كمك نكردن است. تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ ...
9- اگر نياز مالى كسى را برطرف نكرديم، لااقل دل او را با سخن شايسته به دست آوريم. «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً»
10- به فقرا وعدهاى بدهيد كه بتوانيد عمل كنيد و مشكلزا نباشد. «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً «28»
وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ: و اگر اعراض كنى از ايشان يعنى از آنانى كه خدا فرموده حقى به ايشان دهى. اين اعراض به جهت شرم و حيا باشد از آنها كه در موقع سؤال فقرا، چون مال ندارى تا احسان كنى، از خجالت روى برگردانى ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها: در حالتى كه طلبكننده رحمت و روزى از پروردگار خود كه اميد دارى آن بخشش را. فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً: پس بگو مر سائلان را در وقت نبودن چيزى سخنى ملايم و نيكو در جواب.
تبصره: هر يك از آيات شريفه نكات و دقايق تمدن و تدين را بيان فرمايد، لكن ديده بصيرتى بايد تا آن حقايق را دريابد. از جمله آيه شريفه جواب سائل را در هنگام نداشتن عطا دستور فرموده به اين كه به زبان لين و سخن نيكو معذرت خواهيد.
در مجمع «1»- روايت شده چون اين آيه نازل شد، وقتى سؤال مىشد از حضرت و عطائى نداشت، مىفرمود (يرزقنا اللّه و ايّاكم من فضله) خداى تعالى روزى فرمايد ما و شما را از فضل خود.
و اين سرمشق جامعى باشد براى امت به رعايت وفاق و مكارم اخلاق.
در مرات الكمال- حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: ذللوا اخلاقكم بالمحاسن و قوّدوها الى المكارم. «2» يعنى: رام كنيد اخلاق خود را به نيكوئيها و بكشانيد آن را به مكرمتها.
ايضا: لو كنّا لا نجزوا جنّة و لا نارا و لا ثوابا و لا عقابا لكان ينبغى لنا ان نطلب مكارم الاخلاق فانّها مما تدلّ على سبيل النّجاح فرمود: اگر باشيم كه باك و ترسى
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 411.
«2» بحار الانوار، جلد 78، باب 16، صفحه 64، حديث 157.
جلد 7 - صفحه 361
نداريم نه به جنت و نه به آتش و نه به ثواب و نه به عقاب، هر آينه سزاوار و شايسته است براى ما اينكه طلب كنيم مكارم اخلاق را. پس بدرستى كه محسنات اخلاقيه از چيزهائى است كه دلالت كند بر راه ظفر يافتن به مطلوب، و فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «1»: بعثت لأتمّم مكارم الاخلاق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً «26» إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً «27» وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً «28» وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً «29» إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (30)
ترجمه
و بده بصاحب قرابت حقّش را و به فقير و محتاج در راه و بيجا صرف مكن مالت را بيجا صرف كردنى
همانا بيجا صرف كنندگان مال باشند برادران شيطانها و باشد شيطان مر پروردگار خود را ناسپاس
و اگر اعراض كنى از ايشان براى طلب رحمتى از پروردگارت كه اميد دارى آنرا پس بگو مر ايشانرا گفتارى ملايم
و قرار مده دستت را بسته بگردنت و مگشا آنرا تمام گشايش پس بنشينى ملامت شده باز مانده
همانا پروردگار تو گشاده ميكند روزى را براى كسيكه ميخواهد و تنگ ميگرداند بدرستيكه او باشد به بندگانش آگاه بينا
تفسير
- خداوند متعال پس از توصيه فرمودن بندگانرا باحسان در باره پدر و مادر توصيه فرموده است آنها را باداء حقوق واجبه و مستحبّه اقارب و ارحام در اموال و غيره كه در سوره بقره ذيل آيه الّذين ينقضون عهد اللّه گذشت و بنابراين اگر چه در ظاهر خطاب متوجّه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است ولى مقصود بخطاب عموم مكلّفين و متعلّق تكليف كلّيه حقوق اقارب است ولى بمقتضاى اخبار مستفيضه از اهل بيت عصمت و طهارت و غير ايشان از اصحاب مقصود بخطاب شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و متعلّق تكليف تمليك فدك است بحضرت فاطمه عليها السّلام و بنظر حقير مؤيّد اين معنى است آنكه فرموده و آت ذا القربى حقّه بلفظ مفرد چون اگر مقصود جمع بود ظاهرا بهتر آن بود كه بفرمايد و آت ذوى القربى حقوقهم و نيز مؤيّد اينمعنى است آنكه در بعضى از اين روايات ذكر شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از نزول آيه از جبرئيل سؤال فرمود مراد از ذا القربى كيست و جبرئيل بعد از مراجعه بخداوند عرض كرد مراد فاطمه عليها السلام است كه بايد فدك را باو عطا فرمائى و اگر ذا القربى ظهور در كلّيه اقارب و ارحام داشت جاى اين سؤال نبود و محتمل است آنكه مقصود بسؤال بيان مراد باطنى باشد كه علم آن مخصوص بانبيا و اوليا است چون قرآن داراى معانى باطنيّه است كه مكرّر اشاره بآن شده و بنابراين منافاتى نيست ميان قول مفسّرين عامّه كه اوّلا ذكر شد و روايات خاصه
جلد 3 صفحه 354
و بعضى از اخبار مأثوره از ائمه اطهار كه استدلال فرمودهاند باين آيه براى اثبات وصايت و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و بعضى اخبار ديگر كه دلالت دارد بر نزول آن براى اداء حقّ كلّيه اهل بيت عليهم السلام و قول بعضى از مفسّرين عامّه و خاصه كه ذا القربى را مخصوص باقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دانستهاند چون تمام معانى مراد است و همه مصداق اداء حقّ اقارب است نهايت آنكه در موارد متعدده بحسب اقتضاء حال و اهميّت مورد و حضور وقت حاجت بيان و تطبيق شده است و مسكين و ابن السبيل از مستحقّين زكاتند كه بايد حقّ آنها اداء شود و اصل تبذير بمعناى تفريق است و بصرف مال در محلّيكه سزاوار نباشد تفسير ميشود و ظاهرا اختصاص بصرف مال در حرام ندارد چنانچه از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه پرسيدند از آنحضرت كه آيا تبذير در حلال ميباشد فرمود بلى و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه بسعد فرمود اسراف در آب وضو منما اگر چه بر لب چشمه آب باشى و در بعضى روايات از دور انداختن هسته خرما نهى شده براى آنكه تبذير است و فرمودهاند تبذير از اسراف است و ظاهرا اسراف صرف مال زيادتر از مقدار سزاوار است كه در نتيجه صرف مقدار زائد خواهد بود در محليكه سزاوار نباشد و بنابراين حاصل معناى اسراف و تبذير تقريبا يكى است كه خرج بيجا باشد لذا هر يك بجاى ديگرى استعمال ميشود و همانا كسانيكه اموال خود را در محل بيجا و غير مرضىّ خدا صرف مينمايند برادران طريقتى و مسلكى و اتباع و امثال شياطين ميباشند و شيطان لعين از قديم الايام بسيار ناسپاس از نعم الهى و متمرّد از فرمان حقّ بوده كه تمام قواء خود را صرف در معصيت خدا نموده و مينمايد و نبايد بندگان خداوند پيرو و مطيع او باشند و اگر كسى اعراض نمايد از اداء حقوق ذوى الحقوق براى آنكه متمكّن نباشد و روى بگرداند از آنها براى خجلت و توجّه بخداوند و طلب فضل و رحمت و وسعت از او با اميدوارى باجابت و آنكه بتواند در آتيه حقوق آنها را ادا نمايد مورد ملامت نيست و بنابراين ابتغاء در كلام الهى بجاى عدم تمكّن از اداء حقوق واقع شده چون غير متمكّن طالب تمكّن است و ما بين عدم تمكّن و طلب آن از خداوند ملازمه عاديّه براى اهل ايمان است ولى بايد جواب سؤال آنها را با رفق و مدارا و ملايمت و ادب بدهد تا درجهاى كه ممكن و
جلد 3 صفحه 355
ميسور باشد بلكه مناسب است وعده بدهد كه در اوّل ازمنه امكان قيام باداء حقوق ايشان نمايد انشاء اللّه تعالى و نبايد كسى دست خود را كه خداوند براى بسط باو عطا فرموده مانند غل و بال گردن خود نمايد و براى اعطاء باز نكند و بخل و امساك را شعار خود كند كه اين از بزرگترين صفات ذميمه است و نبايد هم از حدّ اعتدال در بذل و بخشش تجاوز نمايد و هر چه دارد انفاق كند تا بحسرت و ملامت خود و دوستان مبتلا شود و پشيمان از خير گردد و در آتيه بزحمت بيفتد و از خيرات در موارد اهمّ باز بماند و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد محسور از ثياب است يعنى برهنه و مؤيّد اينمعنى است روايتى كه در كافى و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر كس چيزى از او ميخواست ميداد پس زنى پسرش را فرستاد نزد آنحضرت و دستور داد كه از او كمكى بخواهد و اگر فرمود ندارم بگويد پيراهنت را بمن عطا فرما و او باين دستور عمل نمود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيراهنش را باو داد پس خداوند باين آيه شريفه دستور فرمود به پيغمبر خود كه باقتصاد عمل نمايد و نيز در كافى از آنحضرت روايت نموده كه خداوند به پيغمبرش كيفيّت انفاق را تعليم فرمود و اين براى آن بود كه نزد او اوقيّهاى از طلا بود كه ظاهرا هفت مثقال است و راضى نشد كه شب آن طلا نزدش باشد تمام را صدقه داد و چون صبح شد چيزى نداشت و سائلى خدمت آنحضرت رسيد و بمقصودش نائل نشد و او را ملامت نمود و حضرت غمگين شد از آنكه چيزى ندارد كه باو بدهد چون مهربان بفقرا بود و با آنها برفق و مدارا سلوك ميفرمود لذا خداوند دستور فرمود كه بمقتضاى اين آيه عمل فرمايد و مراد آنستكه بسا باشد كه سؤال ميكنند از تو و عذر نداشتن را نمىپذيرند و اگر هر چه دارى بدهى تهى دست خواهى شد و در بعضى روايات از آنحضرت احسار بفاقه و در بعضى باقتار كه تنگ كردن نفقه بر عيال است تفسير شده و حاصل مراد بر هر تقدير ميانه روى و عدم تجاوز از حدّ اعتدال در عطاء است كه آدمى در نتيجه گرفتار بفقر و فاقه و خجلت اهل و عيال و ملامت دوستان نشود كه بگويند مالش را بمردم ميدهد و عيالاتش را گرسنه ميگذارد و قمّى ره شأن نزول آيه را بر وفق روايت كافى كه اولا نقل شد بيان فرموده و منافاتى با روايت دوّم ندارد چون
جلد 3 صفحه 356
ممكن است هر دو اتّفاق افتاده باشد و نبايد زياد از حال فقرا متأثر بود چون خداوند بر حسب صلاح بندگان توسعه و تضييق بر آنها ميفرمايد و خبير و بصير است باقتضاء حال و مقدار استعداد ايشان چنانچه در حديث قدسى وارد شده كه بعضى از بندگان من صلاح آنها نيست مگر در فقر و اگر بىنياز كنم ايشانرا موجب فسادشان گردد و بعضى از بندگان من صلاح آنها نيست مگر در غنى و اگر فقير كنم آنها را موجب فسادشان شود و من اعلمم بمصالح بندگانم و در نهج البلاغه است كه خداوند روزيها را مقدّر فرمود و زياد و كم كرد و قسمت نمود و در آن عدالت فرمود تا مردم را بفقر و غنى امتحان كند و غنى شاكر و فقير صابر از غير ممتاز شوند مقدّريكه بگل نكهت و بگل جان داد بهر كه هر چه سزا ديد حكمتش آن داد و اين منافى بالزوم اعانت و ترحّم در موارد لازمه نيست چون آنهم دستورى است كه دادهاند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِمّا تُعرِضَنَّ عَنهُمُ ابتِغاءَ رَحمَةٍ مِن رَبِّكَ تَرجُوها فَقُل لَهُم قَولاً مَيسُوراً «28»
و اگر اعراض كردي از والدين و اقارب و مساكين و ابناء سبيل بسبب نداشتن مال که نتواني اجابت كني توقعات آنها را و انتظار داشته باشي رحمت الهي و تفضلات او را پس بگو بآنها كلام ملايمي و آساني خلاصه كلام اينست که انسان مسلمان بايد اگر والدين يا اقارب يا فقراء يا ابناء سبيل و بالجمله ارباب حاجات توقع احسان داشته باشند مهما امكن بايد انجام داد و اگر ممكنش نيست با زبان خوشي با آنها صحبت كند که ان شاء اللّه در مقام هستم بلكه بتوانم از خجالت شما در آيم و اگر نتوانستم بدانيد از روي بياعتنايي نيست بلكه از روي عدم تمكن است.
وَ إِمّا تُعرِضَنَّ عَنهُمُ که نتوانستي احسان بآنها كني ابتِغاءَ رَحمَةٍ مِن رَبِّكَ که خداوند ترا مورد رحمت خود قرار دهد و بتواني انجام مقصد آنها را بكني ترجوها که اميدوار باشي و در مقام برائي فَقُل لَهُم قَولًا مَيسُوراً كلامي نگويي که باعث رنجش خواطر آنها باشد زيرا بسا موجب عقوق و قطع رحم و اهانت فقير و غريب ميشود بلكه با كمال رأفت و مهرباني و وداد از آنها عذر خواهي كني بلكه اگر احتمال ميدهي که بعدا بتواني تدارك كني بآنها وعده بده که ان شاء اللّه در فكر شما هستم.
243
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- و از آنجا که گاهی مسکینی به انسان رو میآورد و امکاناتی برای پاسخ گویی به نیاز او در اختیارش نیست، این آیه طرز برخورد صحیح با نیازمندان را در چنینی شرایطی بیان کرده، میگوید: «هرگاه از آنان [مستمندان] روی برتابی (به خاطر نداشتن امکانات و) انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی (تا گشایشی در کارت پدید آید و به آنها کمک کنی) با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو» حتی اگر میتوانی وعده آینده را به آنها بده و مأیوسشان نساز (وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.