میرزا علی آقا شیرازی
منبع: ستارگان حرم، جلد 4
نویسنده: غلامرضا گلى زواره
ميرزا على آقا شيرازى
(واعظ وارسته)
اشاره
حاج ميرزا على آقا شيرازى؛ فاضل مشهور، اديبِ محقق، فقيه فرزانه، طبيب صاحب نفس و سرآمد عارفان عصر خويش بوده اند و استاد شهيد مطهرى وى را «نهج البلاغه مسلم» مى دانست. آن چه كه به زندگى اين شخصيت بزرگ امتياز خاصى ميدهد، حالات ويژه اخلاقى و تأثير آن بر رادمردانى چون شهيد مطهرى و ديگر انسانهاى جوياى تهذيب نفس است. افكار ميرزا در علوم متداول آن زمان تحول آفريد، وى مبناى درس اخلاق و جلسات وعظ خويش را بر محور نهج البلاغه قرار داد و گروه كثيرى از شهرهاى مختلف، حتى عتبات عاليات در محضرش گرد آمدند.
دوران كودكى
«محمدقاسم شيرازى» چهره شناخته شده و تاجر معتبر شيراز بشمار مى رفت.(1) بعد از وفات حاج علىاكبر فرزند محمدقاسم شغل پدر را پى گرفت، اما مدتى بعد اشتياق به تحصيل او را به نجف اشرف رساند. البته در نجف نيز فعاليت هاى تجارى را ادامه داد. كشش درونى و همنشينى با اهل دانش سبب شد تا حاج علىاكبر سعادت حضور در مكتب دانشورانى گرانمايه، چون علامه مولا حسين بن محمد اسماعيل اردكانى، معروف به فاضل اردكانى (1235-1305 ه.ق) راه يابد.(2)
حاج على اكبر پس از فراغت از تحصيل، پژوهشى را در روايات و احاديث انجام داده و كتاب معروف «شرح الاربعين حديثا فى فضيلة الصلوة على النبى و آله صلى الله عليهم اجمعين» را نوشت. اين كتاب ضمن تأييد كمالات علمى اين بازرگان اهل فضل، گوياى علاقه وى به خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام نيز هست.(3)
اولين مكتب درسى على در خانه تشكيل شد و نخستين معلم پدرش بود، حاج على اكبر براى تربيت چنين فرزندى از جان و دل كوشيد(4) و سرانجام در سال 1304 ه.ق جان به جان آفرين تسليم كرد.(5) بعد از فوت پدر، آيت الله ميرزا حسين شيرازى كه اين خانواده را به خوبی مى شناخت، سيد عبدالله ثقة الاسلام را قيم و وصى وى قرار داد.(6)
استادان
حاج ميرزا على آقا در سال 1316 ه.ق راهى اصفهان شد و بخشى از تحصيلاتش را در مدرسه نيم آورد - واقع در انتهاى بازار بزرگ اصفهان - گذراند. جاذبه معنوى مدرسان اين مدرسه، خصوصا آقا سيد محمدباقر درچه اى، موجب شده بود تا على به اين مكان روى آورد. مرحوم درچه اى يكى از علما و فقهاى مشهور اصفهان بود. به طورى كه پس از درگذشت آيت الله سيد اسماعيل صدر در كاظمين (1338 ه.ق) اهالى اصفهان و برخى نقاط ايران به ايشان رجوع كردند.(7) و بزرگانى چون مرحوم آيت الله بروجردى و شهيد مدرس نزد وى شاگردى كرده اند.
زمانى كه حاج ميرزا على آقا از مكتب آيت الله درچه اى استفاده مى كرد، دو نام آور عرصه انديشه آخوند ملا محمد كاشى و جهانگيرخان قشقايى مشغول تربيت شاگردان در ميدان حكمت و فلسفه بودند، نيم قرن فلسفه ملاصدرا را در اصفهان تدريس مى كردند. مرحوم آيت الله بروجردى آخوند كاشى را مجتهد در معقول و منقول معرفى كرده است و مي گويند: هنگام شب و سحر ذكر ملكوتى «يا سبوح» «يا قدوس» از حجره اين حكيم بلند بود و شخص موثقى خاطر نشان ساخته است. احساس مى نمودم درختان با اين ذكرگويى با وى همنوا مى باشند.(8) فيلسوف، فقيه و حكيم ربانى جهانگيرخان قشقايى استاد ديگر حاج ميرزا على آقا است كه حاج شيخ عباس قمى از وى به عنوان عالم جليل و فاضل نبيل و صاحب مهارت در معقول، منقول و عرفان ياد كرده است.(9)
حاج ميرزا على آقا در بوستان شيخ اسدالله قمشه اى (1297-1334 ه.ق) كه بهارى كوتاه داشت، گشت و گذارى كرد و ذهن مشتاق خود را از رايحه دانش و تقواى اين مرد الهى، عطر آگين ساخت.(10) شيخ عبدالحسين محلاتى (1270-1312 ه.ق)(11) بود و در مدرسه صدر اصفهان دروس خارج را تدريس مى نمود، يكى ديگر از اساتيد حاجى ميرزا على آقا بود.(12)
آيت الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى (1292-1381 ه.ق) مرجع عظيم الشأن قرن اخير در اصفهان، به دليل تسلط بر منابع، تشريح مبانى فقه و اصول با زبانى رسا و قابل فهم، حوزه درسى گرم و پررونقى داشت و يكصد نفر در آن حضور مى يافتند حاج ميرزا على آقا شيرازى علاوه بر آن كه از شاگردان برجسته آيت الله بروجردى محسوب مى شد، رابطه اى تنگاتنگ با آن فقيه داشت و استادش از همت عالى، علو طبع و حالات اخلاقى وى بر خويشتن مى باليد.
حاج ميرزا على آقا شيرازى مباحثى، چون فقه، اصول، رجال و درايه را نزد حاج آقا ميرزا كمال الدين ابوالهدى كرباسى (متوفى 1356 ه.ق) كه عالمى فقيه و زاهدى مجتهد بود، فراگرفت.(13)
شيخ محمد حكيم خراسانى گنابادى اصفهانى، از مفرسان و حكماى معاصر است كه بعد از درگذشت آخوند كاشى و جهانگيرخان قشقايى، استاد مسلم فلسفه در اصفهان بود. شهيد مطهرى مى نويسد: «حاج ميرزا على آقا از نظر سنى با حكيم خراسانى تفاوت چندانى نداشته و با معظم له و حاج آقا رحيم ارباب دوستى در كمال صميميت داشته اند اما با توجه به اين كه فلسفه را از بزرگسالى تحصيل كرده به احتمال زياد از محضر دوست صميمى اش بهره مند شده است.(14) چون حاج ميرزا على آقا از دوران نوجوانى به آموزش طب علاقه داشت و احساس مى كرد با فراگيرى آن مى تواند خدمتى به جامعه انجام دهد، به محضر حاج ميرزا محمدباقر حكيمباشى (متوفى 1327 ه.ق) از اطباء معروف راه يافت.(15)
حاج ميرزا على آقا شيرازى كه مدتى از جوار بارگاه مقدس مولاى متقيان دور مانده بود، نگاه مشتاقش هميشه راه نجف را مى كاويد، گويى اين ندا از نجف گوشش را نوازش مى داد:
گرفتم اين كه ز ما چند گاه ماندى دور × دوباره باز به آغوش ما در آيى زود
هنگامى كه وى وارد نجف شد، حوزه هاى علميه اين شهر در اوج شكوه و مزين به وجود فقيهانى فرخنده و فرزانگانى والامقام بود.از شخصیت هايى كه حاجى به محضرشان شتافت و از اندوخته هاى علمى آنان استفاده كرد، شيخ الشريعه اصفهانى (1266-1339 ه.ق)(16) ملا محمدكاظم خراسانى (1255-1329 ه.ق) و سيد محمدكاظم يزدى (1248-1337 ه.ق) كه از مفاخر شيعه و استونه هاى عظيم فقاهت بشمار مى آيند، مى توان نام برد. احتمال قوى حاج ميرزا على در سال 1323 ه.ق به اصفهان عزيمت نمود، و خود مى گويد: «در جريان مشروطه خواهى به اصفهان آمدم...».(17)
غواص اقيانوس علوى
موقعى كه حاجى به اصفهان قدم نهاد، با تلاش علما و استادان حوزه علميه كه شهيد آيت الله مدرس در دين آنان چون ستاره اى مى درخشد، آرامش نسبى به اصفهان بازگشته بود. حاج ميرزا على آقا با كمال فروتنى و به رغم توانايى هاى علمى، در اصفهان به امور بازرگانى مشغول شد تا آن كه روزى به درس نهج البلاغه مرحوم مدرس حاضر شد. شهيد مدرس وقتى وى را ديد، چون از سوابق علمى حاجى آگاهى داشت، به او گفت: «آقا حيف است، با آن كمالات، به چنين امورى بپردازيد. مسير خودتان را عوض كنيد و به تجارتِ آخرت روى آوريد، و به اين ترتيب حاجى گام در مسير جديد گذاشت. آرى نسب نامه تدريس نهج البلاغه در حوزه هاى علميه ايران به شهيد مدرس مى رسيد و حاجى اين تبارنامه را روشن مى كند و فراگيرى اين كتاب را مديون مدرس مى داند، زيرا وى سپس از تذكر مدرس به تدريس و كاوش در آثار علمى و نيز ارشاد مردم از طريق وعظ و خطابه روى مى آورد.(18)
حاج ميرزا على آقا چنان در اقيانوس نهج البلاغه به غواصى پرداخت كه گويى با نهج البلاغه زندگى مى كرد. استاد شهيد آيت الله مرتضى مطهرى مى نويسد: «قبل از برخورد با وى اين كتاب (نهج البلاغه) را نمى شناخت... يك نهج البلاغه مجسم بود. مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرورفته بود. براى من محسوس بود كه روح اين مرد با روح اميرالمؤمنين پيوند خورده و متصل شده است...».(19)
و در جاى ديگر مى نويسد: «نهج البلاغه به او حال مى داد و روى بال و پر خود مى نشاند و در عوالمى كه ما نمى توانستيم درك كنيم، سير مى داد. جمله هاى اين كتاب ورد زبانش بود و به آن ها استشهاد مى نمود. غالباً جريان كلمات نهج البلاغه بر زبانش با جريان اشك از چشمانش بر محاسن سپيدش همراه بود...».(20)
وقتى آيت الله سيد محمدرضا خراسانى، رئيس حوزه علميه وقت اصفهان، از حاجى خواست براى طلب هاى مدرسه، مباحث اخلاقى مظرح كند، به تدريس نهج البلاغه روى آورد. او وقتى سخن مى گفت، تسلط و تبحرش آشكار مى شد.(21) يكى از شاگردانش، سيد رضا سيادت موسوى مى گفت: «غيرممكن بود حاجى لب به سخن بگشايد و از نهج البلاغه چيزى بر زبان نياورد».(22)
آيت الله سيد اسماعيل هاشمى نيز گفته است: «آيت الله حاج ميرزا على آقا شيرازى از بزرگ علمايى است كه در ميان اهل علم و همه مردم قداست وافرى داشت در همان اوقات نخستين كه براى تحصيل علوم دينى به اصفهان آمدم، از محضر اين بزرگمرد استفاده مى كردم به خصوص كه در خطب و بيان نهج البلاغه تخصصى خاص داشتند و قطع نظر از تبحر در ادبيات و خطب شريف، آن معنويتى كه در خطبه ها نهفته بود، از سيماى اين انسان وارسته مشاهده مى گرديد».(23)
استاد مهدى خلف زاده كه از سال 1324 ه.ق در درس نهج البلاغه حاجى شركت مى نمود و هم حجره ايشان بود، از انقلاب درونى استاد در حال شرح نهج البلاغه سخن گفته است.(24) عالمان بزرگى مانند شيخ جواد جبل عاملى و سيد روح الله خاتمى نيز در درس و تفسير نهج البلاغه اين عارف متعبد شركت نموده اند. از حالت روحانى استاد و تأثير بخشى بر خلق و خوى شاگردان سخن گفته اند.(25)
آيت الله محمد واعظ زاده خراسانى كه در سال 1327 ه.ش حاجى را در اصفهان ديده، مى گويد: يكبار او را در بيت آيت الله بروجردى (در قم) ديدم. فرمود: سيد رضى در نهج البلاغه خطبه ها را تقطيع كرده و دارم قطعات حذف شده را جمع مى كنم و متوجه شده ام كه اين تقطيعات گاه مخل مقصود است.(26)
اين عالم عامل غير از نهج البلاغه تفسير قرآن، شرحى كبير و شرح نفيسى را درس مى گفت. او به كتب روايى نيز نظر خاصى داشت و طلاب را به مطالعه آنان تشويق مى كرد. گرچه از اهل معقول بشمار مى رفت ولى حكمت و فلسفه تدريس نكرد و در تدريس ساير علوم از انديشه هاى حكيمان بىبهره نبود. در ادبيات عرب و ادبيات فارسى در بين متأخرين از نوادر بود و علم طب خود را خوب مى دانست.
شهيد مطهرى مى نويسد: «اين مرد در عيناين كه فقيه (در حد اجتهاد) و حكيم و عارف و طبيب و اديب بود و در بعضى قسمت ها؛ مثلا طب قديم و ادبيات طراز اول بود و قانون بوعلى را تدريس مى كرد. از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سيدالشهداء علیهم السلام بود.(27) جلال الدين همايى مى گويد قسمت معالجات قانون ابو على سينا را خدمت مرحوم، حاج ميرزا على آقا شيرازى فراگرفتم.(28)
معرفت و تربيت
يكى از فرزانگانى كه به محفل نورانى اين عالم ربانى راه يافت، شهيد آيت الله مطهرى است. وى در تابستان سال 1321 ه.ش يعنى چهار سال پس از اقامت در قم ايشان به اصفهان رفت، با اين مرد بزرگ آشنا شده و از محضرش استفاده كرد. اين آشنايى تبديل به ارادت زياد از سوى وى و لطف استاد از طرف آن مرد بزرگ شد. به طورى كه بعدها حاج ميرزا على آقا به قم مى آمد و در حجره شهيد مطهرى اقامت مى گزيد و علماى بزرگ در آن جا با ايشان ديدار داشتند(29) و آن متفكر شهيد درك محضر اين استاد را از ذخائر گرانبهاى عمر خود مى دانست و حاضر نبود با هيچ چيزى معاوضه كند.(30)
فقيه عارف، حكيم و اديب معاصر آيت الله حاج آقا رحيم ارباب (1297-1396 ه.ق) از شاگردان خاص حاج ميرزا على آقاست، وى به آقا رحيم احترام بسيارى مى گذاشت و در اصفهان به نماز جمعه او حاضر مى شد.(31)
حسن نيت و خلوص از سراسر وجود اين دانشمند گرانمايه نمايان بود.(32) آيت الله سيد روح الله خاتمى (متوفى 1367 ه.ق) در اين باره مى گويد: «در مدرسه صدر اصفهان از استادانى استفاده كردم كه از حيث مقام اخلاق، زهد و عرفان معروف بودند و يكى از آن ها حاج ميرزا على آقا شيرازى است كه از ابتدا با ايشان مانوس شدم و استفاده هايى از محضرش كردم. شرح شمسيه و قسمتى از نهج البلاغه را نزدشان خواندم و اساساً با هم مأنوس بوديم و ايشان به حجره من مى آمدند و مى رفتند.(33)
استاد سيد جلال الدين همايى (1287-1359 ه.ق) يكى ديگر از پرورش يافتگان برجسته حوزه درسى و تهذيب حاج ميرزا على آقاست. رابطه اين استاد و شاگرد نيز به مرور زمان به اشتياق و ارادت متقابل مبدل شد. استاد منوچهر قدسى مى نويسد: «مرحوم همايى به حاجى عشق و ارادتى مالا كلام داشت و تا او آخر عمر آن مرحوم هرگاه به ايشان برمى خورد، عاشقانه و صداقانه مى گفت: دلم مى خواهد يك بار ديگر قانون را در خدمت شما دوره كنم. از استعداد حاجى سخن ها داشت.(34) وقتى همايى در تابستان از تهران به اصفهان مى آمد، با حاجى ديدار تازه مى كرد و اين ملاقات همه افاضه و استفاضه بود.(35)
آيت الله احمد فياض (متولد 1324 ه.ش) اين توفيق را بدست آورد تا در اصفهان از محضر پرفيض حاج ميرزا على آقا شيرازى بهره مند شود. وى مى گويد: حجره ايشان در جوار حجره من بود. نهج البلاغه تدريس مى نمود و افراد زيادى در درسش شركت مى كردند. در زهد، تقوا و حالات معنوى شهرت داشت و چون به نماز مى رفت و طلبه ها متوجه مى شدند، به وى اقتدا مى نمودند. با وجود آن كه در علوم متعدد صاحب نظر و متبحر بود، ولى جنبه اخلاقى وى اين توانايى ها را تحت الشعاع قرار مى داد. آيت الله فياض، مدرس پاك سيرت و بدون پيرايه اى است كه در نهايت سادگى و قناعت زندگى مى كرد و از مدرسان مشهور حوزه علميه اصفهان بشمار مى رود.(36)
آيت الله مشكوة (متوفى 1369 ه.ش) شاگرد مبرز حاجى ميرزا على آقاست كه بسيارى از كمالات را نزد وى آموخته. آيت الله مشكوة او كه در اصفهان و نجف تحصيلات خويش را تكميل كرده بود، در زادگاهش «خمينى شهر» مدرسه اى تأسيس كرد و به تربيت طلاب دينى پرداخت. وى در مشكلات درسى به اهل بيت توسل مى جست.(37)
آيت الله شيخ جواد جبل عاملى مى گويد: خدمت حاج ميرزا على آقا كه مرد مذهبى بود، درس تفسير قرآن و نهج البلاغه مى رفتم كه واقعا كم نظير بود و براى كسانى كه اين جلسات علمى را درك نكرده اند، تصورش مشكل است. آن چه مى گفت، از دل برمى خاست و بر دل مى نشست.(38) از ديگر شاگردان مرحوم حاج ميرزا على آقا، مى توان حاج شيخ عبدالرحيم ملكان (متولد 1302 ه.ش)، آيت الله سيد اسماعيل هاشمى (متولد 1333 ه.ق)، مرحوم حسين عمادزاده (متوفى 1369 ه.ش) (صاحب تأليفات متعدد در شرح حال اهل بيت عليهم السلام، استاد فضل الله ضياء نور (متوفى 1604 ه.ق) و پروفسور على شيخ الاسلام (متولد 1302 ه.ش) نام برد.
احياى آثار
حاج ميرزا على آقا شيرازى به موازات تدريس، از كاوش در منابع قرآنى، روايى و نيز آثار سلف غافل نبود و ضمن تلاش هاى علمى به ارزش والاى «تفسير تبيان» پى برد و پس از تحقيق و تفحص و تصحيح علمى و چاپ اصلاح شده اين اثر نفيس را عهده دار شد. در اين راستا از اهتمام آيت الله سيد محمد حجت كوهكمراى و جهد برخى شاگردان فاضل خود از جمله حسين عمادزاده، حاج آقا رحيم ارباب و جلال الدين همايى بهره برد و سرانجام تفسير تبيان شيخ طوسى در سال 1365 ه.ق (با چاپ سنگى در دو مجلد رحلى انتشار يافت.(39)
احياء انتشار كتاب «زادلمعار» علامه مجلسى و تصحيح و منقح نمودن اين كتاب ارزشمند نيز به عهده حاج ميرزا على آقا شيرازى بود كه با هزينه مرحوم روغنى زاده بازرگانى خير در سال 1324 ه.ش به چاپ رسيد. همچنين كتاب «من لايحضره الطبيب» مربوط به زكرياى رازى نيز پس از تحقيق لازم به ضميمه كتاب برءالساعة (بهبودى آنى) با دستيارى آقا جمال الدين معارف پرور به زيور طبع آراسته كرد.(40)
اخلاق و رفتار
حاج ميرزا على نسبت به ارشاد و هدايت جامعه احساس وظيفه مى كرد و بر فراز منبر به موعظه حاضران مى پرداخت. از اين رو محضر مرحوم آقا سيد على نجف آبادى (متولد 1287 ه.ق) و آيت الله حاج شيخ محمدحسن عالم نجف آبادى (متوفى 1384 ه.ق) بهره برد.(41) وقتى كه مرجع عاليقدر - آيت الله بروجردى - جهان تشيع تصميم گرفت كلاسى اخلاقى در حوزه علميه قم برگزار كند، با وجد و آن كه اشخاص برجسته اى در قم بودند، حاج ميرزا على آقا را كه با مراتب فضل و كمالش از قبل آشنايى داشت براى اين منظور به قم فراخواند.(42)
طهارت روح، قداست نفس و صفاى ضميرش سبب شد تا آوازه اش حتى عتبات عاليات بپيچيد. شهيد مطهرى درباراش مى گويد: «يكى از بزرگترين اهل معنايى است كه من در عمر خود ديده ام».(43) آيت الله فاضل لنكرانى در وصف وى گفته است. مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى... انصافا اخلاقى علمى و عملى متجسم بود و هر كس كه با ايشان برخورد مى كرد، تحت تأثير و جاذبه او قرار مى گرفت. مدتى هم از محضر ايشان از نظر اخلاق استفاده كرديم.(44)
از عوامل عمده توفيق حاجى در رسيدن به كمالات معنوى انجام فرائض دينى، عبادات و مستحبات و پرهيز از محرمات، مداومت بر ادعيه و زيارات بود، در مدرسه صدر چون به نماز مى ايستاد، با وجود اين كه مى خواست در اختفا نماز بخواند و از امامت جماعت پرهيز داشت، هنوز در ركعت اول بود كه صحن و ايوان مدرسه از نمازگزار پر مى شد.(45)
شهيد مطهرى مى گويد: اين پيرمرد با حالى عجيب سوره والفجر را مى خواند. وقتى به اين آيه مى رسيد؛ «و جى ء يومئذ بجهنم» ديگر منقلب مى شد و اشك هايش مى ريخت، درست مثل مرغى كه پرپر بزند.(46)
حاجى به دنيا اعتنايى نداشت، اما حالات زاهدانه او را از وضع محرومان غافل نمى كرد و رسيدگى به دردمنان جزو برنامه هايش بود.(47) اقشار گوناگون مبالغى را به عنوان سهم امام به وى مى دادند ولى در مسير بين محل درس تا منزل همه پول ها را به نيازمندان مى داد و چون به خانه مى آمد، ديگر دينارى در جيبش نبود.(48) وقتى مشغول تدريس شد، گاه در باغچه مدرسه صدر و روى خاك ها مى نشست. خانه مسكونيش به عيالش كه از سادات بود، تعلق داشت.(49)
آيت الله ميرزا اسدالله جوادى گفته است: وقتى حاجى از مشهد بازگشت و به ديدنش رفتيم، در خانه اى محقر ساكن بود كه درب اتاق هايش شيشه نداشت و با كاغذ جاى قاب شيشه ها را پوشانيده بودند. سرانجام دردهاى جانگداز در گذرگاه هاى دشوار وادى ايمن به كمين نشستند و بدن نحيف اين پير پارسا را دربند بستر گرفتار ساختند با آشكار شدن هلال ماه جمادى الاول كه مقارن با اوايل فصل زمستان بود، اندك اندك ستاره فروزان فضيلت در چهار دوارى خانه محقرش محصور شد تا آن كه در بين الطلوعين روز يكشنبه هفدهم دي ماه سال 1334 ه.ش مطابق با 24 جمادى الاول 1375 ه.ق تن خاكى را به خاك باز پس داد و ميهمان عرشيان شد.(50) پيكرش را با احترام فراوان از اصفهان به قم انتقال داده، بنابر وصيتش در جوار بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها و مزار شيخان، ضلع جنوبى شرقى دفن كردند.(51)
پى نوشت
(1). نقباءالبشر فى اعلان قرن الرابع عشر، شيخ آقا بزرگ تهرانى، ج 4، ص 1488.
(2). الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 13، ص 70 مؤلف «الذريعه» مكان اين تلمذ را معين ننموده ولى سيد مصلح الدين مهدوى ضمن آن كه حاجى علىاكبر شيرازى را در جمله فاضلان معرفى كرده، مى افزايد نامبرده نزد مولى محمدحسين كاظمينى در نجف تحصيل نموده است، اما چون فاضل اردكانى در نجف حوزه درسى نداشته، شايد حاج علىاكبر سيد نجف تا كربلا را طى مى نموده تا در جوار بارگاه حضرت امام حسين علیه السلام از مقامات علمى استادش بهره مند گردد.
(3). الذريعه، ج 13 ص 70، تذكرة القبور، ص 436.
(4). الذريعه، همان .
(5). تذكرة القرور، ص 436.
(6). طبيب جسم و جان، ص 37.
(7). شرح حال رجال ايران، مهدى بامداد، ج 3، ص 302.
(8). مصاحبه با آيت الله حيدرعلى محقق، مجله حوزه، شماره 53 ص 51-52.
(9). فوائد الرضويه، حاج شيخ عباس قمى، ج اول، ص 88.
(10). علوم و عقايد (بررسى در عقايد مذهبى، سياسى و فلسفى) ابراهيم جواهرى، ص 8.
(11). زندگينامه شیخ مرتضی انصاری، ضياءالدين سبط الشيخ، ص 218.
(12). تاريخ شهر سامرا، و شمه اى از زندگى آيت الله بروجردى، سيد مصلح الدين مهدوى، ص 112.
(13). مجله حوزه سال چهاردهم، شماره 83، ص 36.
(14). خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهرى، ص 617، پاورقى .
(15). تذكرة القبور، ص 67-68.
(16). در مورد وى بنگريد به كتاب ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت، محمدعلى محمدى .
(17). مدرس مجاهدى شكست ناپذير، ص 159.
(18). همان مأخذ، ص 160.
(19). عدل الهى، شهيد مطهرى، ص 251.
(20). سيرى در نهج البلاغه، ص 10 و 11.
(21). طبيب جسم و جان، ص 60-61.
(22). همان، ص 90.
(23). همان، ص 42.
(24). همان، ص 80.
(25). مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل 165 (گفتگو با آيت الله جبل عاملى) و مجله پيام انقلاب، شماره 72، ص 24.
(26). سرگذشت هاى ويژه از زندگى استاد شهيد مرتضى مطهرى، ج 3، ص 35.
(27). عدل الهى، ص 252، پاورقى .
(28). همايى نامه، ص 23.
(29). عدل الهى، ص 25.
(30). سيرى در نهج البلاغه، مقدمه .
(31). طبيب جسم و جان، ص 61.
(32). كيهان فرهنگى، آذر 65، ص 33.
(33). مجله پيام انقلاب، شماره 72، ص 25.
(34). رساله شعوبيه، جلال الدين همايى.
(35). همان، ص 4.
(36). مجله حوزه، سال سوم، دى ماه 1365، شماره 18، ص 36.
(37). مصاحبه با آيت الله مشكوة، مجله حوزه، سال ششم، شماره 31، ص 53-54.
(38). مجله حوزه، شماره 15، ص 26-27.
(39). بيست مقاله، آيت الله رضا استادى، ص 211.
(40). مؤلفات و مصنفات ابوبكر محمد بن زكرياى رازى، دكتر محمود نجمآبادى، ص 71.
(41). مجله پيام انقلاب، همان شماره، ص 17.
(42). شهيد مدرس، ماه مجلس، از نگارنده ص 54.
(43). گفتارهاى معنوى، شهيد مطهرى، ص 120.
(44). مجله پيام انقلاب، شماره 90، ص 25.
(45). مدرس مجاهدى شكست ناپذير، ص 159 و سيرى در نهج البلاغه، مقدمه .
(46). تفسير سوره فجر و سوره قيامة، شهيد مطهرى، ص 29.
(47). روزنامه رسالت، شماه 2778، شماره 1376/6/5.
(48). طبيب جسم و جان، ص 88.
(49). علوم و عقايد، ابراهيم جواهرى، ص 8.
(50). لمعاتى از شيخ شهيد، ص 15 و تاريخ حكما و عرفاى متأخرين صدرالمتألهين، منوچهر صدوقى، ص 83.
(51). ناصح صالح، غلمرضا گلى زواره، ص 229.