صلح امام حسن علیه السلام و معاویه
|
تقویم هجری قمری |
| روز واقعه:25 ربیع الاول |
| سال 41 هجری قمری |
از مهمترین حوادث زندگى مبارک امام حسن علیه السلام صلح او با معاویه است، که نفاق ها و خیانت هاى سپاه امام علیه السلام موجب آن شد. امام حسن مجتبى علیهالسلام براى از میان بردن تفرقه مسلمانان و نجات شیعیان از شرارتهاى معاویه و عوامل مزدورش، این صلح را پذیرفت. صلح امام حسن علیه السلام از مسائلی است که به کرات در منابع تاریخ تحلیلی اسلام مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.
محتویات
جریان صلح
پس از شهادت امام علی علیه السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام تلاش نمودند تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود یعنی سرکوب معاویه بن ابی سفیان را به انجام برسانند، لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى هاى پراکنده اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن مجتبى علیهالسلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند.
نفوذى هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیهالسلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانهزنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى کردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمهگاه امام حسن علیهالسلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیهالسلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
ریشسفیدان و صاحبنفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیهالسلام مخفیانه نامههایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیهالسلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن مجتبى علیهالسلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزمآورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند.
ولى رسوخ شرمآور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیهالسلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۱]
بدین سان، درگیرى و جنگ میان سپاهیان شام و سپاهیان عراق پایان یافت و آن سال را "عام الجماعة" نامیدند.
متن صلحنامه امام حسن علیه السلام و معاویه
به نوشته ابن اعثم کوفی متن صلحنامه اى که به امضاى طرفین و گواهان از دو سپاه رسید، از این قرار است: «هذا ما اصطلح عليه الحسن بن علي بن أبي طالب معاوية بن أبي سفيان، صالحه على: [أولا] أن يسلم إليه ولاية أمر المؤمنين على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه و سنة نبيه محمد صلّى اللّه عليه و سلم و سيرة الخلفاء الصالحين. [ثانيا] و ليس لمعاوية بن أبي سفيان أن يعهد لأحد من بعده عهدا، بل يكون الأمر من بعده شورى بين المسلمين. [ثالثا] و على أن الناس آمنون حيث كانوا من أرض اللّه [في] شامهم و عراقهم و تهامهم و حجازهم. [رابعا] و على أن أصحاب علي و شيعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و أولادهم. و على معاوية بن أبي سفيان بذلك عهد اللّه و ميثاقه، و ما أخذ اللّه على أحد من خلقه بالوفاء بما أعطى اللّه من نفسه. [خامسا] و على أنه لا يبغي للحسن بن علي و لا لأخيه الحسين و لا لأحد من أهل بيت النبي صلّى اللّه عليه و سلم غائلة سرا و علانية، و لا يخيف أحدا منهم في أفق من الآفاق. شهد على ذلك عبد اللّه بن نوفل بن الحارث و عمر بن أبي سلمة و فلان و فلان».[۲]
ترجمهی فارسی متن:
این است آنچه حسن بن علی بن ابیطالب با معاویه بن ابیسفیان بر آن صلح و توافق کردند:
[اولاً] حسن (ع) ولایت و ادارهی امور مؤمنان را به معاویه واگذار کرد، به شرط آنکه او در میان مردم بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبرش محمد صلیاللهعلیهوآله و روش خلفای صالح عمل نماید.
[ثانیاً] معاویه بن ابیسفیان حق ندارد پس از خود برای کسی عهدی قرار دهد، بلکه کار حکومت پس از او شورایی میان مسلمانان خواهد بود.
[ثالثاً] مردم در هر جایی از سرزمینهای خدا ـ چه در شام، چه در عراق، چه در تهامه و چه در حجاز ـ در امنیت باشند.
[رابعاً] یاران علی (ع) و شیعیان او نسبت به جانها، اموال، زنان و فرزندانشان در امنیت کامل باشند. و بر عهده معاویه بن ابیسفیان است که در این باره عهد خدا، پیمان محکم الهی، و آنچه را خداوند بر همه آفریدگانش الزام کرده که به عهد خویش وفا کنند، رعایت نماید.
[خامساً] هیچگونه زیان و فتنهای ـ نه پنهانی و نه آشکار ـ نباید متوجه حسن بن علی و برادرش حسین و هیچیک از اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله باشد، و هیچکس از ایشان در هیچ نقطهای از سرزمینها دچار ترس و بیم نگردد.
گواهان می دهند بر این پیمان: عبدالله بن نوفل بن حارث، عمر بن ابیسلمه، و ...»
گفتنى است که درباره بندهاى صلحنامه، اتفاق چندانى میان مورخان و سیرهنویسان نیست و برخى از آنان، موارد ذیل را نیز اضافه نمودند:
- حسن بن علی علیهالسلام و برادرش حسین علیهالسلام، هیچگاه معاویه را امیرمؤمنان خطاب نکنند؛[۳]
- معاویه و اصحابش، هیچگاه علی علیهالسلام را در نماز و غیر نماز، سب و لعن نکرده و از او جز به نیکى یاد نکنند.
- پس از معاویه، ولایت مسلمانان با حسن بن علی علیهالسلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسین بن علی علیهالسلام خواهد بود.[۴]
در برخی از منابع نیز شروط مالی زیر وجود دارد:
- خراج دو منطقه فارس، یعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختیار امام حسن علیهالسلام باشد.
- معاویه در هر سال مبلغ یک میلیون (و یا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختیار امام حسن علیهالسلام قرار دهد.[۵]
اما مطابق با آنچه ابن اعثم در الفتوح آورده مشابه این شروط را عبدالله بن نوفل فرستاده امام به نزد معاویه از پیش خود با معاویه مطرح نمود و معاویه قبول کرد. اما وقتی پیک امام حسن به نزد او بازگشت امام به او گفت درباره شرایط مالی که تو پیشنهاد کرده ای، این حق معاویه نیست که در مال مسلمانان برای من تعهدی بپذیرد. و در صلحنامه ای که خود نوشت سخنی از این موارد نیاورد.[۶]
علل صلح امام حسن علیهالسلام
براى راه یافتن به دلایل صلح امام حسن علیه السلام، بررسى دو موضوع ضرورى مىنماید: نخست شرایط نابسامان اجتماعى آن روزگار که امام علیه السلام را به صلح واداشت؛[۷] و دیگر، مقام والاى امامت و این که شخص امام با دانش آسمانى خویش همواره بهترین راه را برمىگزیند و از این رو، اطاعت از او بىچون و چرا واجب است:
الف. جامعه روزگار امام حسن علیه السلام به دلیل جنگهاى فراوان و کشمکشهاى سیاسى بسیار در کمند اضطرابها و نابسامانىها گرفتار آمده بود و این امر، خلافت امام حسن علیه السلام را با وضعیتى پیچیده و دشوار روبرو ساخته بود. از مشکلات بزرگ، وجود دستهها و احزاب پرشمار در کوفه بود؛ همانند امویان، خوارج، مذبذبین فرصتطلب و سربازان نافرمان. دسیسههاى معاویه - که از هیچ گونه قانون اخلاقى و انسانى پیروى نمىکرد - مشکلى دیگر بود.[۸] مشکل سوم، کمى یاران امام و همراه نبودن مردم و خیانت و دنیاپرستى برخى سران لشکر بود. از این رو، امام براى حفظ اسلام چارهاى جز صلح ندید. از جمله رهاوردهای صلح امام حسن علیه السلام عبارت بودند از:
- حفظ جان و مال و آبروى شیعیان
- آشکار ساختن چهره پلید معاویه و حفظ خلافت از لغزیدن به نظام موروثى
- در امان داشتن کشور اسلامى از طمع و تعرض دشمنان خارجى.
ب. امام معصوم علیه السلام از دانش الهى بهرهمند است و آنچه مىکند، به فرمان خداوند است و از این رو، سرپیچى از فرمان او روا نیست و مؤمنین مىباید بىچون و چرا از امام معصوم علیه السلام پیروى کنند. شیعیان با چنین ایمانى به امام معصوم علیه السلام برآناند که صلح امام حسن علیه السلام را مصلحت و منفعتهایى بسیار مهم بوده است و راه نیافتن خِرَد ما به این مصلحت و منفعتها به معناى ناصواب بودن تدبیر امام علیه السلام نیست.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مىفرماید: «حسن و حسین اماماند چه بنشینند و چه قیام کنند».[۹] شیعیان با الهام از چنین روایاتى، مطیع بىچون و چراى امام معصوماند، چه همانند حضرت حسن بن على علیه السلام راه صلح را مصلحت زمان خویش بداند و چه همانند حضرت حسین بن على علیه السلام برخیزد و راهى دیگر را مصلحت بشمارد.
وانگهى از روایات برمىآید که تنها راه درست در روزگار امام حسن علیه السلام صلح بوده است؛ از آن جمله است روایتى از همان امام که مىفرماید: «به خدا سوگند اگر من با معاویه مىجنگیدم، مردم مرا تسلیم او مىکردند... به خدا سوگند، آنچه من کردم براى شیعیان بهتر است از هر آنچه خورشید بر آن مىتابد و غروب مىکند. آیا نمىدانید که من امام شمایم و فرمانبردارىام بر شما فریضه است؟ آیا نشنیدهاید که پیامبر خدا مرا یکى از دو سالار جوانان بهشتى دانسته است؟ پس شک مکنید که من براى مصلحت امّت و پاسداشت خون آنان به صلح تن دادم».[۱۰]
پانویس
- ↑ اسدالغابه، ج۲، ص۱۴؛ تاریخ الطبرى، ج۵، ص۳۲۴؛ العقد الفرید، ج۴، ص۳۶۱؛ الثقات، ج۲، ص۳۰۵؛ المصنف (للصنعانى) ج۵، ص۴۶۱؛ شرح الأخبار فى فضایل الائمة الاطهار، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۹۰
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۸ و ۱۳.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۵؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۹۱.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص 74؛ ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، صص 177- 176؛ اخبار الطوال، ص 217- 218
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۹۰و۲۹۱.
- ↑ پیشوایان ما، ۱۱۷-۱۰۵.
- ↑ مصنّفات شیخ مفید، ۱۱/ ۲/ ۱۹-۱۶.
- ↑ تفسیر نورالثّقلین، ۶/۵۸.
- ↑ بحارالانوار، ۴۴/۱۹، ۲۱ و ۵۶.
منابع
- موسسه تبیان، نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام.
- جمعی از نویسندگان، فرهنگ شیعه، ص ۱۰۰ و ۱۰۱.
- ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.




