غلو

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۶:۲۲ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«غُلُوّ» در لغت به معنای افراط و تجاوز از حدّ و اندازه در هر چیز است و در اصطلاح، غلوّ در دین به معنای آمیختن معارف الهی به گزافه‌هایی باطل و باور داشتن به صفات بى حدّ و مرز درباره كسى می‌باشد. محبت افراطی، انگیزه‌های دنیایی، جهل و تعصب، فهم غلط از متون دینی و توطئه‌های سیاسی، از عوامل ایجاد باورهای غلوآمیز در میان مسلمانان است. جريان انحرافی غلوّ، جريانى كفر آلود و حرام بوده و بر همين اساس، پيشوايان دینى با اين انحراف فكرى مقابله نموده و غالیان را طرد و تکفیر می‌کردند و پیروان خود را همواره از غُلات و تماس با آنها بر حذر می‌داشتند.

مفهوم‌شناسی غلو

«غُلُوّ» در لغت به معناىِ «زیادت و بلند شدن»، «فراتر از حد و اندازه رفتن»، «افراط كردن» است. ابن اثیر اصل و ریشۀ کلمهٔ غلو را به معنای ارتفاع و بلندی می داند و نیز تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را غلو می‌نامد.[۱] در لسان العرب غلو چنین معنا شده است: غلو تجاوز کردن از حد و اندازه در هر چیز، و افراط در چیزی یا خارج شدن از حد اعتدال است؛ یعنى فرد یا چیزى بیش از آنچه در او است، توصیف شود.[۲]

در معناىِ اصطلاحىِ «غُلُوّ» نيز عالمان، قيد «فراتر از حد» را آورده و بدان تأكيد كرده اند. غلو در اصطلاح شرع به معنای «باور داشتن به صفات بى حد و مرز درباره كسى يا چيزى» و افراط در دین است و آن تجاوز از حد وحی به سوی هوا و هوس و سلیقه‌های مختلف است؛ مانند این‌که پیامبران و امامان را خدا بدانند؛ مثل نصاری که برای پیامبران و بزرگان خود مقام الوهیت قایل شدند. شيخ مفيد پس از معناى لغوى آن، چنين نوشته است: از جمله متظاهران به اسلام، غاليان هستند كه امیرالمؤمنین (ع) و امامانى از نسل آن حضرت را به خداوندگارى و پيامبرى نسبت مى دهند و در برخوردارى آنان از فضل در دين و دنيا، به گونه اى توصيف شان مى كنند كه از حدّ، برون مى شود و از ميانه روى در مى گذرد ... .[۳]

بنابراین معنای غلوّ همان اعتقاد به الوهیت پیامبران یا اعتقاد به «نبوت» و الوهیت امامان است؛ یعنی انسان به شأن نبی و امام بیش از آن چه هست معتقد شود، یا او را شریک خداوند بداند؛ از این رو باید معتقد بود که ائمّه و پیامبر هرگز إله، ربّ و شریکان خداوند متعال نبوده اند. آنان در خدا حلول نکرده اند و با او اتّحاد ندارند.

پندار تثلیث و الوهیت مسیح (علیه‌السّلام) و مادرش مریم، مصداق روشن گزافه گویی و غلو مسیحیان در دین خویش است. مصداق بارز دیگر غلو در دین اسلام که اگر بدون قرینه به کار برود بر آن صدق می‌شود، غلو کسانی است که به الوهیت ائمه (علیهم السلام) به ویژه امام علی (علیه‌السلام) اعتقاد دارند.

علامه مجلسی می گوید: «غلوّ درباره پیامبر و ائمّه به این معناست که کسی قائل به الوهیت آنان یا شریک بودن آنان با خداوند متعال در معبود بودن، آفرینش و رزق بشود، یا بگوید خداوند در آن بزرگواران حلول کرده است، یا خداوند متعال با آنان متحد شده. .. یا بگوید ائمّه، پیامبر هستند، و یا بگوید شناخت آنان انسان را از همه اطاعات بی نیاز می سازد و با وجود این، تکلیفی به ترک گناهان نیست.[۴]

اصل و پایه و اساس همه ادیان الهی، توحید است. و چنانچه شیاطین جنی و انسی موفق شوند که پیروان دینی را از توحید منحرف کرده و به وادی شرک و تثلیث و غلوّ بکشانند آنها را در دایره کفر قرار می‌دهند و با برهان نمایی‌های واهی و خیالی گمراهشان می‌کنند. به همین جهت که غلو در هر دین و مذهب و توسط هر فردی و به هر بهانه‌ای که انجام شود هم انحراف است و هم موجب انحراف می‌شود.

شیخ صدوق می گوید: «اعتقادنا فی الغلاة والمفوّضة أنّهم کفّار باللَّه تعالی وأنّهم أشرّ من الیهود والنصاری والمجوس...»؛[۵]اعتقاد ما درباره غالیان و اهل تفویض این است که آنان به خدای سبحان کفر ورزیده اند و همانان از یهودیان، مسیحیان و مجوسیان بدتر هستند.

علامه مجلسی پس از بیان مصادیق غلوّ می گوید: همه این مطالب، الحاد، کفر ورزی و خروج از دین است؛ آن سان که دلیل های عقلی و آیات قرآنی و روایات و... بیانگر این معناست».[۶]

ولی گاهی دشمنان شیعه عقاید حقه تشیع را نادیده گرفته و شیعه را به عنوان غالی معرفی می کنند؛ دکتر کامل مصطفی مى‌نویسد: «غالیان از شیعه عقاید اصلى تشیع، از قبیل: بداء، رجعت، عصمت و علم لدنّی را تأسیس نمودند که بعدها به عنوان مبادى رسمى براى تشیع شناخته شد…».[۷] در حالی‌که اگر در معنای صحیح این عقاید که شیعه به آن معتقد است، با انصاف نگاه کنند و عقاید شیعیان را با نظر خودشان تفسیر نکنند غلوی در بین نیست.

علّامه مجلسی در این رابطه می گوید: «برخی از علمای کلام و حدیث در غلو راه زیاده روی و افراط پیموده اند و بی جهت سخن گفته اند؛ چرا که آنان از شناخت ائمّه علیهم السلام قاصر بودند و از درک احوال غریب و شئونات عجیب آن بزرگواران ناتوان بودند؛ از این رو آنان بیشتر راویان مورد اعتماد را قدح نموده اند و در وثاقت آنان که برخی از معجزه های غریبی را از ائمّه علیهم السلام نقل کرده اند، خدشه نموده اند تا جایی که برخی را که قائل به عدم سهو پیامبر شده اند و یا قائل شده اند که آنان از آنچه در گذشته رخ داده و در آینده اتفاق خواهد افتاد آگاهند و مواردی از این قبیل را، به غلوّ محکوم کرده اند... چنانکه در روایتی آمده: «لا تقولوا فینا ربّاً وقولوا ما شئتم ولن تبلغوا»؛[۸] ما را خدا قرار ندهید و هر چه خواستید بگویید که هرگز به مقام ما راه نخواهید یافت. در روایت دیگری آمده است: «إنّ أمرنا صعب مُستصعب لا یحتمله إلّا ملک مقرّب أو نبی مرسل أو عبد مؤمن امتحن اللَّه قلبه للإیمان»؛[۹] به راستی که امر ما سخت و سنگین است و رسیدن و معتقد شدن به آن چه ما داریم سخت است. کسی را توانایی حمل آن نیست، مگر فرشته مقرّب یا نبی مرسل و یا بنده مؤمنی که خداوند قلبش را با ایمان آزموده است.

از طرفی، بر ائمّه علیهم السلام نمی توان دروغ بست. این که می فرمایند: «در مورد ما هر چه می توانید بگویید» به این معنا نیست که شما آزادید هر چه دلتان می خواهد بگویید، گرچه دروغ باشد.

غلو در قرآن

خداوند در قرآن کریم مردم را از تمامی انواع غلوّ منع نمود.[۱۰] چنانکه می فرماید: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۖ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ ۚ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ ۘ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا» "ای اهل کتاب غلو نکنید در دینتان و مگوئید بر خداوند مگر حق ...".[۱۱]

در آیه ای دیگر در باب غلوّ در عقائد چنین می فرمایند: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» "ای اهل کتاب غلو نکنید در دینتان بناحق و پیروی مکنید از خواهش های جمعی که از حقیقت در گذشته گمراه شدند و گمراه کردند بسیاری را و گمراه شدند از میانه راه».[۱۲]

خداوند در آیاتی چند عقائد غلوّ کنندگان را چنین بیان می فرمایند: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ» "همانا کافر شدند آنانی که گفتند به راستی که خداوند، مسیح پسر مریم است".[۱۳]

و نیز در آیه بعد می فرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ» "آنها که گفتند: خداوند، یکى از سه خداست» (نیز) بیقین کافر شدند معبودى جز معبود یگانه نیست‏".[۱۴]

همچنین در آیه دیگر می فرمایند: "و یهود گفتند عزیر پسر خدا است".[۱۵]

علامه طباطبایی درباره غلوّ در دین ذیل همین آیات می گوید: «غالی» کسی را گویند که از حدّ تجاوز کرده و مرتکب افراط شود. خداوند در این آیه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) دستور می‌دهد که اهل کتاب را دعوت کند به این‌که در دین خود مرتکب غلو و افراط نشوند؛ چون اهل کتاب مخصوصا نصاری به این بلیه و انحراف در عقیده مبتلا بودند؛ آری دینی که از طرف پروردگار نازل شده باشد و کتب آسمانی آن‌را بیان کنند، نشانه‌اش این است‌که در درجه اول توحید را بر بشر عرضه کرده باشد؛ و شریک را از خدا نفی کند؛ دینی است که بشر را از انباز گرفتن برای خداوند و پرستش بت نهی کند؛ و یهود و نصاری دارای چنین دینی نیستند، چون این دو طایفه نیز برای خدا انباز گرفتند مخصوصا نصاری که رسوایی و شناعتشان از یهود بیشتر است.[۱۶]

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه ذیل این آیه نوشته است: در این آیه خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) دستور می‌دهد که به دنبال روشن شدن اشتباه اهل کتاب در زمینه غلو درباره پیامبران الهی، با استدلالات روشن از آنها دعوت کند که از این راه رسما باز گردند و می‌فرماید: «قُل یا اهلَ الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیرَ الحق؛[۱۷] بگو‌ ای اهل کتاب در دین خود، غلو و تجاوز از حد نکنید و غیر از حق چیزی نگوئید». البته غلو نصاری روشن است و اما در مورد غلو یهود که خطاب «یا اهل الکتاب» شامل آنها نیز می‌شود بعید نیست که اشاره به سخنی باشد که درباره عزیر می‌گفتند و او را فرزند خدا می‌دانستند. و از آنجا که سرچشمه غلو غالبا پیروی از هوا و هوس گمراهان است، برای تکمیل این سخن می‌فرماید: «و لاتتّبعوا اهواء قوم قد ضلّوا من قبلُ و اضلّوا کثیراً و ضلّوا عن سواءالسبیل»؛[۱۸] از هوس‌های اقوامی که پیش از شما گمراه شدند و بسیاری را نیز گمراه کردند و از راه مستقیم منحرف گشتند، پیروی نکنید.[۱۹]

غلو از دیدگاه روایات

روایات بسیاری در نکوهش و نهی از غلوّ از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله و معصومان علیهم السلام وارد شده است. در روایتی پیامبر خدا می فرماید: «لا ترفعونی فوق حقّی، فإنّ اللَّه تبارک تعالی اتّخذنی عبداً قبل أن یتّخذنی نبیاً»؛[۲۰] مرا بیش از آن چه هستم بالاتر نبرید؛ چرا که خدای تعالی پیش از آن که مرا به پیامبری برگزیند، به بندگی برگزیده است. این روایت نشان می دهد که برخی از مردم در زمان پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله به الوهیت آن حضرت معتقد شدند و نیز از این روایت معنای غلوّ معلوم می شود.

از امیر مؤمنان امام علی علیه السلام آمده که آن حضرت می فرمود: «اللهمّ إنّی بریء من الغلاة کَبِراءة عیسی بن مریم من النصاری. اللهمّ اخذُلهم أبداً ولا تنصر منهم أحداً»؛[۲۱] خدایا! من از غالیان، به سان دوری عیسی بن مریم از نصارا دور هستم. خدایا! همواره آنان را خوار گردان و کسی از آنان را یاری نکن.

همچنین علی علیه السلام در روایت دیگری می فرماید: «و إیاکم الغلوَّ کالغلوّ من النصاری، فإنّی بریء من الغالین»؛[۲۲] مبادا به سان نصارا غلو کنید. به راستی که من از غلو کنندگان بیزارم.

در روایتی امام رضا علیه السلام می فرماید: «فمن ادّعی للأنبیاء ربوبیة أو ادّعی للأئمّة ربوبیة أو نبوّة أو لغیر الأئمّة إمامة فنحن منه بُرآء فی الدنیا والآخرة»؛[۲۳] هر کس برای پیامبران مقام ربوبیت یا برای یکی از ائمّه مقام ربوبی یا پیامبری، یا برای غیر امامان مقام امامت و پیشوایی ادّعا کند، ما از او در دنیا و جهان آخرت بیزار هستیم.

در روایت دیگری راوی از امام رضا علیه السلام می پرسد: «یابن رسول اللَّه! فإنّ معی من ینتحل موالاتکم ویزعم أنّ هذه کلّها صفات علی علیه السلام وأنّه هو اللَّه ربّ العالمین. فلمّا سمعها الرضا علیه السلام ارتعدت فرائصه وَتَصَبَّبَ عرقاً وقال: سبحان اللَّه عمّا یقول الظالمون الکافرون علوّاً کبیراً. أو لیس کان علی علیه السلام آکلًا فی الآکلین فشارباً فی الشاربین»؟[۲۴] ای فرزند رسول خدا! من با کسی آشنا هستم که موالات شما را به خود می بندد و پندارش این است که همه این ها، صفات علی علیه السلام است و او همان خدا و پروردگار جهانیان است. هنگامی که امام رضا علیه السلام این سخن را شنید، اعضای بدنش لرزید و عرق بدن مبارکش را فرا گرفت و فرمود: پاک و منزّه است خداوند متعال و بلندمرتبه از گفتار ستم گران و کفرورزان. مگر نه این است که علی علیه السلام با غذاخورندگان غذا می خورد و با آشامندگان می آشامید؟! آری، او انسانی هم چون بقیه مردم بود.

حضرت ولی عصر علیه السلام در روایتی می فرماید: «تعالی اللَّه عزّوجل عمّا یصفون سبحانه وبحمده، لیس نحن شرکائه فی علمه ولا فی قدرته»؛[۲۵] خداوند متعال از آن چه توصیف می کنند فراتر است. پاک و منزّه است و مورد ستایش است. ما نه در علم و دانش او شریک هستیم و نه در قدرت و توان مندی او.

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «إیاکم و الغلوّ فینا، قولوا: إنّا عَبید مربوبون، وقولوا فی فضلنا ما شئتم»؛[۲۶] هرگز در مورد ما غلو ننمایید. (بلکه) بگویید: ما بندگان تربیت یافته خدا هستیم و در مورد برتری ما آن چه خواستید بگویید.

امام باقر علیه السلام به ابوحمزه ثمالی می فرماید: «یا أبا حمزة! لا تضعوا علیّاً دون ما رفعه اللَّه ولا ترفعوا علیّاً فوق ما جعل اللَّه»؛[۲۷] ای اباحمزه! علی علیه السلام را پایین تر از جایگاهی که خداوند قرار داده قرار ندهید و فراتر از مقام والایی که خداوند قرار داده قرار ندهید. به عبارت دیگر، بیش از آن چه هست نگویید و از آن چه هست پایین نیاورید.

امام باقر علیه السلام در روایت دیگری می ‎فرماید: «فإنّ الغلاة شرّ خلق اللَّه؛ یصغّرون عظمة اللَّه ویدّعون الربوبیة لعباد اللَّه. واللَّه، إنّ الغلاة شرٌّ من الیهود والنصاری والمجوس والّذین أشرکوا»؛[۲۸] به راستی غالیان بدترین آفریدگانند. آنان عظمت و شکوه خدا را کوچک می شمارند و ربوبیت را برای بندگان خدا ادّعا می کنند. به خدا سوگند! غالیان از یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و شرک ورزان بدترند.

برخورد اهل‌بیت با پدیده غلو

پدیده غلو با هجوم و واکنش شدیدی از سوی پیشوایان دینی در تمامی سطوح مواجه شده که در صدر آنان، اهل بیت (علیهم السلام) قرار دارند؛ و این خود، نشانه حقانیت و صداقت ایشان است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در مواجه با چنین افکار منحرفی این مهم را از دو طریق انجام دادند: نخست آن که عقائد حقه اسلام و خصوصاً مذهب اثنا عشریه را برای جویندگان حقیقت بیان می نمودند و این مهم با محوریت و مرکزیت توحید و یکتاپرستی و تبیین اصول و چارچوب آن و همچنین مشخص ساختن اصول و پایه های نبوت و امامت و چگونگی ارتباط پیامبر و امام با خداوندگار جهان صورت می پذیرفت. شیوه دوم ایستادن در مقابل حرکات منحرف غلو کنندگان و برخورد با آنان و پست شمردن تفکرات و تخیلاتشان انجام می گرفت.

در محور نخست مشاهده می کنیم که پیامبر اکرم (ص) با استناد به آیات قرآن کریم تمرکز بسیار زیادی در مسئله توحید با تمامی مراحل و مراتب آن داشته اند. روایات متعدد و همچنین تفاسیر مختلف عالمان شیعه، خود حکایت از این مهم دارد که با مراجعه به آنها می توان به حقانیت این مسئله گواهی داد.[۲۹]

در محور دوم نیز مشاهده می شود که رسول خاتم (ص) از هرگونه عمل انحرافی در مجامع اسلامی جلوگیری نموده اند. منابع حدیثی سرشار از برخوردهای پیامبر (ص) با پدیده غلو است. به عنوان مثال می توان به این روایت اشاره نمود: ابا رافع قرظی و سید نجرانی خطاب به پیامبر اکرم (ص) عرض کردند: ای محمد آیا می خواهی تو را بپرستیم و تو را خدا بخوانیم؟! پیامبر در پاسخ فرمودند: "پناه بر خدا، نمی پرستیم جز خدای یگانه و امر نمی نماییم به پرستش غیر او، پس من به چنین چیزی مبعوث نشدم و بدان امر نشدم".[۳۰]

ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) نیز با اتخاذ مشی پیامبر، با غلوکنندگان در دین برخورد جدی می‌کرده‌اند که با هیچ گروه دیگری چنین مقابله و برخوردی را انجام ندادند و آنها را از اینکار منع می‌کرده‌اند. در این جا تنها به بعضی از موارد که در روایات مختلف و معتبر آمده، اشاره می نماییم:

نقل شده است که: گروهی از بنی هاشم و سایر شیعیان خدمت امام باقر (علیه‌السّلام) رسیدند. امام به آنها فرمودند: از شیعیان غالی بپرهیزید و میانه‌روی را پیشه کنید... عرض کردند: غالی کیست؟ امام باقر (علیه‌السّلام) فرمودند: غالی کسی است که درباره ما مقامی را معتقد است که ما خودمان آن مقام را برای خویش قائل نیستیم... نمی‌توان به خدا نزدیک شد مگر با اطاعت از او. هرکس از شما مطیع او باشد، و به دستورات او عمل کند ولایت ما برایش سودمند است و هرکس نافرمانی خدا کند، ولایت ما برایش سودی ندارد.

آن حضرت همچنین درباره دوری از افراط و تفریط و عمل به میانه روی فرموده است: ترس از خدا در پنهان و آشکار و میانه روی در فقر و ثروت نجات بخش انسان است.[۳۱]

امام صادق (ع) چنین می فرمایند: "نزدیک ترین چیزی که انسان را از ایمان و اعتقادات سلیمش خارج می کند، همنشینی با غلوکنندگان و شنیدن سخنان ایشان همچنین تصدیق و تأیید پندارهایشان است؛ همانا پدرم از پدرش و او نیز از جدش رسول خدا چنین روایت می فرمود: دو گروه از امت من سودی از اسلام نجست اند، غلوکنندگان و قدریه".[۳۲]

در روایتی دیگر امام رضا (ع) می فرماید: "خدا لعنت کند غلو گویان را، با ایشان همنشین نشوید و تأییدشان مکنید و دوری جویید از اینان که خداوند متعال از اینان دوری جسته است.[۳۳]

ابوهاشم جعفری می گوید: از امام رضا (ع) درباره غلو کنندگان و مفوّضه سؤال کردم؛ حضرتش چنین پاسخ دادند: "غلو کنندگان کافر و مفوضه مشرک اند؛ همنشینی، اختلاط نمودن، اعتماد کردن، هم پیاله بودن، ارتباط داشتن، ازدواج کردن، پناه دادن، اطمینان نمودن، تأیید و کمک کردن به ایشان حتی به اندازه سر سوزنی موجب خروج از ولایت خداوند و رسولش و ولایت ما اهل بیت می گردد.[۳۴]

عوامل غلو و راه‌های رهایی از آن

برخی از اسباب و عوامل غلوّ را چنین برشمرد‌اند:

  • محبت افراطی و بیش از حد و تمایلات نفسانی و دور از دلیل و برهان
  • جهل و انحطاط فکری و بینش سطحی و پیروی از پیشینیان گمراه
  • بی‌توجهی به کتاب‌های آسمانی و تأویل و تفسیر غلط و غیر واقعی از متون دینی.
  • ناهنجاری‌های اخلاقی و بی‌مبالاتی نسبت به ارزش های اسلامی؛ برخی از غالیان در پوشش غلو، حرام ها را حلال می کردند.
  • آرزوها و طمع ورزی ها و غارت اموال مردمان؛ انگیزه بعضی از غلات در اظهار غلو، طمع ورزی در اموال مردم و تسلط بر حقوق شرعی بوده که ائمه (ع) در برخی روایات به این صفت اشاره نموده اند. امام حسن عسکری علیه السلام در مذمت بعضی از غلوکنندگان چنین می فرمایند: "لعنت خدا بر آنان که به نام ما اموال مردمان را تصاحب می نمایند".[۳۵] شریک بن عبدالله نخعی از اصحاب راستین امامان شیعه نیز چنین می گوید: آنان (غلات) گروهی اند که احادیث دروغین به امام صادق علیه السلام نسبت می دادند تا اموال و دراهم مردمان را تصرف کنند.[۳۶]
  • عوامل تشکیلاتی و سازماندهی شده؛ چون نفوذ پیروان ادیان مختلف در میان مسلمانان سست ایمان، مسامحه و حتی همراهی حاکمان با غالیان و پشتیبانی و حمایت حاکمان از اعمال ویرانگر و منحرف از دین غلات، همان گونه که در بابیه و بهائیه اتفاق افتاد.[۳۷]

در مقابل، راه‌های رهایی از غلوّ و غوطه‌ور نشدن در دامنه چنین انحراف فکری در امور زیر تجلی پیدا می کند:

  • تعریف دقیق و مشخص نمودن حدود و ثغور مرجعیت دینی و به کار بستن وصیت و سفارش مهم پیامبر اکرم (ص)؛ یعنی تمسک به ثقلین. اگر بخواهیم راه صحیح دینداری را از ضلالت و گمراهی بیابیم باید طبق وصیت نبی اکرم (ص) به کتاب و عترت تمسک جوییم؛ پر واضح است که تمسک جستن به کتاب و اهل بیت (ع) با پیروی از عالمان عامل و پرهیزکار - که قرآن و عترت با به بهترین و کامل ترین وجه ممکن می شناسند -، صورت تحقق پیدا می کند و مصداق آشکار چنین عالمانی، حکیمان و مراجع بزرگ دینی اند.
  • شناخت عللی که منجر به ظهور پدیده غلو می گردند که مهمترین آن جهل است. جهل نقشی اساسی در ظهور و ایجاد بدعت و افکار منحرف ایفا می نماید؛ از این رو بر انسان لازم است در دو بُعد به سلاح علم مسلح گردد. بُعد اوّل همانا شناخت کامل و دقیق خداوند و اطلاع یافتن بر مراتب توحیدی است. جنبه دوم شناخت ائمه (ع) و مقام آنان نزد خداوند (و چگونگی رابطه آنان با خالق یکتاست) و شعار اصلی ائمه (ع) که آن را مکرراً تکرار کرده اند عبودیت و بندگی خدای یگانه است.
  • اعتماد نکردن بر روایاتی که راویان آنها غُلات بوده که لازمه این مهم، شناخت راویان غلو کننده در منابع علم رجال است.
  • مقابله با افکار غلات به وسیله طرح افکار صحیح و درست.
  • دوری از کشیده شدن به ورطه محبت افراطی، زیاده روی در محبت و یا عدم درک صحیح از حدود و چارچوب آن، باعث ایجاد افکار منحرف می گردد. از این رو ائمه، ما را از این راه نادرست بر حذر داشته اند. امام سجاد (ع) در مذمت این گونه محبت چنین می فرمایند: "همانا یهود دوست داشتند عزیر (ع) را، تا آن جا که چه سخنان غلو آمیزی درباره او نگفتند، در حالی که نه عزیر از ایشان بود و نه اینان از عزیر؛ و نصرانیان دوست می داشتند عیسی (ع) را و چه گفته های غلو آمیز درباره او بر زبان جاری نکردند، در حالی که نه عیسی از ایشان بودند و نه عیسی (ع) از اینان. و همین سنت نیز در مورد ما جاری خواهد گردید، گروهی از شیعیان، ما را دوست خواهند داشت، تا آن جا که می گویند آنچه یهودیان درباره عزیر (ع) گفتند و آنچه نصرانیان درباره عیسی گفتند، پس اینان از ما نیستند و ما نیز از ایشان نیستیم".[۳۸]
  • توجه داشتن به توطئه ها و دسیسه های جهت داری که دشمنان برای انتشار و پخش چنین افکار مسمومی در مراکز و مجامع اسلامی ساخته و پرداخته کرده اند؛ توطئه هایی چون ایجاد فرق بابیه، بهائیه، قادیانیه و غیره که از سوی روسیه، انگلستان و صهیونیسم پشتیبانی و حمایت شده و می شوند.[۳۹]

پانویس

  1. ابن اثیر، ابوالسعادت، النهایه، ج۳، ص۳۸۲.
  2. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان عرب، مادۀ غلو، ج ۱۵، ص۱۳۲.
  3. تصحيح الاعتقاد، ص ۱۳۱.
  4. بحارالانوار، مجلسی، 25/ 346.
  5. الاعتقادات فی دین الامامیه، 97، به نقل از بحارالانوار، 25/ 342.
  6. بحارالانوار، 25/ 346.
  7. علی‌اصغر رضوانی، شیعه‌شناسى و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۷۱ به نقل از؛ الصلة بین التصوف و التشیع، فصل غلات.
  8. بحارالانوار، 25/ 347.
  9. همان.
  10. الغلو و الموقف الاسلامی، ص 17.
  11. نساء، 171.
  12. مائده، 77.
  13. مائده، 72.
  14. مائده، 73.
  15. توبه، 30.
  16. محمدحسین طباطبائی، تفسیرالمیزان، ج۶، ص۷۶.
  17. مائده، آیه۷۷.
  18. مائده، آیه۷۷.
  19. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۵۷-۵۸.
  20. بحارالانوار، 25/ 134، 265 و 272.
  21. الامالی، شیخ طوسی، 650، حدیث 1350.
  22. الاحتجاج، طبرسی، 2/ 438؛ بحارالانوار، 4/ 303 و 25/ 273.
  23. عیون أخبار الرضا علیه السلام، 1/ 217، بحارالانوار، 25/ 134 و 271.
  24. همان، 25/ 275.
  25. الصحیفة الهادیة والتحفة المهدیه، 236.
  26. الخصال صدوق، 614؛ بحارالانوار، 10/ 92.
  27. همان، 25/ 283
  28. الامالی، شیخ طوسی، 650، حدیث 1349؛ بحارالانوار، 25/ 265.
  29. مراجعه شود به: مفاهیم قرآن، جعفر سبحانی.
  30. بحارالانوار، ج 25، ص 262.
  31. مجلسی، بحارالانوار.
  32. همان، ص 270.
  33. همان، ص 273.
  34. همان.
  35. بحارالانوار، ج 25، ص 318.
  36. همان، ص 303.
  37. مراجعه شود به الغلو و الموقف الاسلامی، ص 101-116.
  38. بحارالانوار، ج 25، ص 289.
  39. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: بابیون و بهائیون، همایون همتی، ص 37-38.

منابع