یقظه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۱ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«یَقظه» در مقابل «غفلت»، به معنای بیداری و توجّه است. علمای اخلاق و اهل سلوک، اولين منزلگاه سیر و سلوک و طیّ طريق انسان به سوی کمال و تعالی را «يقظه» می‌دانند.

معنای یقظه

«یقظه» در لغت از ریشه «یقظ» به معنای بیداری و هوشیاری و توجّه بوده[۱] و نقیض خواب است.[۲] در همین راستا «ایقاظ» مصدرِ «ایقظ» به معنای بیدارکردن فردی از خواب است.[۳]

همچنین درباره معنای لغوی این کلمه آمده که یقظه عبارت است از: «اَلاِْنْتِباهُ وَالتَوَجُّهُ اَعَمُّ مِنْ اَنْ یَکُونَ بِزَوالِ الْمَوْتِ وَالنَّوْمِ کُلاًّ اَوْ فِی الْجُمْلَةِ»؛ بیداری و توجه اعم از این است که مرگ و خواب در کار نباشد یا به طور کلی و یا صورت اجمالی... .

یقظه در قرآن

در آیات قرآن تنها یک کلمه از ریشه «یقظ» می‌یابیم که آن نیز به معنای لغوی است: «وَ تَحْسَبُهُمْ اَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُود»؛[۴] و با آن‌که آنان (اصحاب کهف) خفته بودند، گمان می‌کردی که آنان بیدارند. ولی آیات بسیاری وجود دارند که بدون استفاده از ریشه «یقظ» اما ناظر به همان معنای عرفانی «یقظه» می‌باشند؛ مانند «قیام لله» در آیه «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى».[۵]

شاید بتوان گفت: جامع تر از همه الفاظی که چنین محتوایی دارند، همان واژه «ذکر» است. کلمه «ذکر» گاهی در مقابل نسیان واقع می شود که در این صورت به معنی فراموش نکردن و ادامه توجه است. و گاهی نیز به معنی یادآوری است؛ یعنی توجهی که پس از نسیان و فراموشی بر انسان عارض می شود.

مادّه «ذکر» در صورت ها و شکل های مختلف، بیش از 292 بار در قرآن بکار رفته است که نشان از اهمیت یادآوری و توجه و تنبّه دارد. این آیات انسان را به خداوند متوجه می سازد: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْلِي وَلاَ تَكْفُرُونِ»؛[۶] مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و سپاسگزار من باشید و به من کفر نورزید.

و دستور می دهد که زیاد به یاد خدا باشید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا»؛[۷] ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را یاد کنید، یادی بسیار.

و گاه انسان را به یاد نعمت های خدا می اندازند: «وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ»؛[۸] و نعمت خدا را بر خود و آنچه را که از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده (و به وسیله آن به شما اندرز می دهد)، به یاد آورید.

و همین طور سرگذشت و تاریخ پیشنیان و توجه به قیامت و... را مورد تذکر قرار می دهد و گاه از انسانها می پرسد: «أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ»؛[۹] آیا متذکر نمی شوید؟

زمانی نیز زیانهای اعراض از یاد خدا را متذکر می شود که موجب زندگی سخت خواهد بود و در جهان آخرت، اعراض کننده از یاد خدا نابینا محشور خواهد شد: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»؛[۱۰] کسی که از یاد من رو گرداند، برای او زندگی (تلخ و) سخت خواهد بود و در روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم».

به یک معنی می توان گفت: که تمام آیات انذار و تبشیر، برای زدودن آثار غفلت و بیداری مردم از خواب غفلت و تنبّه و تذکر نازل شده است؛ پس یکی از مهمترین رسالت های پیامبران، بیداری و تنبّه مردم بوده است؛ چنان که امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ اللّهَ اَرْسَلَ اِلَیْکُمْ رَسُولاً لِیُزِیحَ بِهِ عِلَّتَکُمْ وَیُوقِظَ بِهِ غَفْلَتَکُمْ»؛ ای مردم! خداوند پیامبری به سوی شما فرستاد تا بوسیله آن بیماری های (روحی و اخلاقی) شما را برطرف سازد و شما را از غفلت، بیدار نماید.

یقظه و بیداری در روایات

در روایات اسلامی نیز به مسئله «یقظه» و بیداری -به همان معنای مصطلح عرفانی آن- پرداخته شده است که در ذیل به نمونه هایی اشاره می شود:

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «اَما مِنْ ذلِکَ بُلُولٌ اَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقْظَةٌ»؛ آیا درد تو را درمان و خواب تو را بیداری نیست؟

امام علی علیه السلام می فرماید: «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقْظَةٍ فِی الاَْبْصارِ وَالاَْسْماعِ وَالاَْفْئِدَةِ»؛ با نور یقظه و بیداری، چشم ها و گوش ها و قلبها را روشن ساختند.

ایشان در جای دیگری فرمودند: «وَکَیْفَ لایُوقِظُکَ خَوْفُ بَیاتِ نِقْمَةٍ وَقَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعاصِیهِ مَدارِجَ سَطَواتِهِ فَتَداوَ مِنْ داءِ الْفَتْرَةِ فِی قَلْبِکَ بَعَزِیمَةٍ وَمِنْ کَریَ الْغَفْلَةِ فِی ناظِرِکَ بِیَقْظَةٍ وَکُنْ لِلّهِ مُطِیعا وَبِذِکْرِهِ آنِسا»؛ و چگونه ترس از فرود آمدن بلای شب هنگام تو را بیدار نکرده است؟ با این که در درون گناه غوطه وری و در زیر سلطه و قدرت خداوند قرار داری؟ پس مرض سستی دل را با استقامت و عزم راسخ مداوا کن و این غفلتی که چشمت را فراگرفته با بیداری برطرف ساز و مطیع خداوند شو و به یاد او انس گیر.

و در مناجات شعبانیه از امام علی علیه السلام آمده است: «اِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ اِلَّا فِی وَقْتٍ اَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا(کلما) اَرَدْتُ اَنْ اَکُونَ کُنْتَ فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ اَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْک‌»؛[۱۱] خدایا! من آن نیروئی که بتوانم به وسیله آن خود را از نافرمانیت منتقل سازم ندارم، مگر در آن وقت که تو برای دوستیت بیدارم کنی، و آن طور که خواهی باشم، پس تو را سپاس گویم که مرا در کرم خویش داخل کرده‌ای، و دلم را از چرکی‌های بی‌خبری و غفلت خویش پاکیزه ساختی.

یقظه و بیداری در عرفان

اهل عرفان و سلوک، اولين منزلگاه طیّ طريق به سوی كمال مطلق كه همان توحيد است را «يقظه» می‌دانند. مرحوم امام خمینی -که خود منادی بزرگ بیدار اسلامی در دوره معاصر بود- در این باره می گوید: «عمده، به فكر تصفيه و اصلاح افتادن است و از خواب بيدار شدن است. منزل اول انسانيت «يقظه» است و آن بيدار شدن از خواب غفلت و هشيار شدن از سكر طبيعت است و فهميدن اينكه انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله مي خواهد. ... مركوبِ اين سفر پر خوف و خطر...، همت مردانه است».[۱۲]

ایشان در موضعی دیگر می گوید: «اهل معرفت مي گويند: اول منزلِ سلوك، «يقظه» است؛ ... و به همين آيه («قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى»)[۱۳] تمسك مي كند خواجه عبدالله انصاری از «منازل السائرین»... اول منزل را منزل بيداري ذكر مي كند و اين آيه شريفه را هم شاهد مي آورد.... ايشان تعبيرش اين است كه يعني بيدار بشويد، بيدار شدن هم يك قسم از «قيام» است و تمام نهضت هايي كه در عالم واقع مي شود آن هم قيام است؛ قيام از خواب و قيام بعد از بيداري... . اگر ما تكليف خودمان را دانستيم و بيدار شديم و فهميديم كه بايد سير كنيم «الی الله»، بايد مجاهده كنيم براي خدا، قيام كنيم براي خدا و در همه ابعادي كه هستيم و داريم به تكليف خودمان، به تكليف هايي كه خداي تبارك و تعالي به وسيله انبيا براي ما بيان فرموده است عمل بكنيم، راه مستقيم را طي بكنيم، منتهي مي شويم به سعادت...».[۱۴]

آثار یقظه و بیداری

بیداری و توجه به خود، مراتبی دارد که بر هر مرتبه آن آثار ویژه ای مترتب خواهد شد؛ آثاری که بر اساس تنوع استعدادها و مراتب معرفت و ایمان انسانها متنوع خواهد بود:

1. خودشناسی و خداشناسی:

توجه به نفس منشأ تقویت علم حضوری در نفس انسان می شود. سپس به تدریج علم حضوری در مسیر تقویت و کمال خویش به جایی می رسد که باب معرفت های ارزنده دیگری و از آن جمله، معرفت توحیدی را به روی انسان باز می کند.

یکی از معانی حدیث نبوی «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ؛[۱۵] هر کس خودش را شناخت، خدایش را شناخته است»؛ این است که هرگاه انسان با درک حضوری حقیقت وجود خویش را یافت، می بیند که یک موجود رابط و طفیلی و کاملاً وابسته به خداوند است و هر اندازه که وابستگی خودش را به خدا بیشتر درک کند، خدا را بهتر خواهد شناخت.

این تلازم خودشناسی و خداشناسی در قرآن به طریق دیگری بیان شده است، آنجا که می فرماید: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ مانند کسانی که خدا را از یاد بردند پس ما آنان را از یاد خودشان بردیم، نباشید. آنان همان تبهکاران هستند.

در روایت پیشین، خداشناسی از لوازم خودشناسی به شمار آمده و در آیه فوق نیز خود فراموشی از لوازم غفلت از خدا شمرده شده است. و نتیجه هر دو بیان عبارت است از وجود یک رابطه ویژه واقعی و تکوینی میان نفس انسان که مخلوق و معلول و وابسته است و خدا که خالق و علت مستقل و غیروابسته است.

2. پیدایش حقیقت‌جویی در انسان:

بیداری و توجه به نفس، موجب می شود که انسان درباره خویش بیندیشد و یک سلسله علوم حصولی را تحصیل نماید که در حرکت تکاملیش مؤثر است و در نتیجه نفس انسانی را بشناسد که چگونه موجودی است، از کجا آمده، در دنیا چه موقعیتی دارد و به کدام سو در حرکت خواهد بود. از سوی دیگر، با پی بردن به اعماق نفس، آن را به عنوان آیتی از آیات الهی و مظهر بسیاری از صفات الهی می شناسد؛ یعنی از طریق شناخت حصولی به نوع دیگری از خداشناسی حصولی دست پیدا خواهد کرد و ممکن است آیات ذیل ناظر به همین معرفت و خداشناسی باشد: «وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»؛ و در زمین نشانه هایی (از خدا) است برای اهل یقین و در جانهایتان (نیز آیات و نشانه های خدا هست) آیا نمی بینید؟

و در جای دیگر می فرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»؛ بزودی نشانه های خود را در آفاق (و اطراف جهان) و در جانهایشان به آنان می نمایانیم تا برایشان آشکار شود که او حق است.

3. تلاش برای کسب کمالات انسانی:

بیداری و خودشناسی موجب می شود تا انسان در فکر شناخت کمالات و مصالح خودش و راه کسب آنها بیفتد و برای تحصیل آنها تلاش کند و از سوی دیگر، عیوب و نواقص و مفاسد خویش را بازشناسد و خود را از آلوده شدن و سقوط بازدارد.

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج‌۷، ص۴۶۷.
  2. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج‌۵، ص۲۰۱.
  3. فواد بستانی، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص۱۶۹.
  4. سوره کهف، ۱۸.
  5. سوره سبا، 46.
  6. سوره بقره، 152.
  7. سوره احزاب، 41.
  8. سوره بقره، 231.
  9. سوره صافات، 155.
  10. سوره طه، 124.
  11. سید بن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج‌۲، ص۶۸۶.
  12. شرح چهل حديث، ص99.
  13. سوره سبا، 46.
  14. صحيفه امام، ج10 ص243-244.
  15. بحارالأنوار، ج۲ ص۳۲.

منابع