احمد بن حسین بن سعید اهوازی
احمد بن حسين بن سعيد اهوازي
محتویات
زندگینامه
ابوجعفر احمد اهوازي فرزند حسين بن سعيد اهوازی است.[۱] در کتب تراجم، به اين كه تولدش در چه سالي رخ داده، اشارهاي نشده است. البته از آن جا كه شاگردش محمد بن حسن صفار قمی در سال 290 ق. ديده از جهان فروبسته، شايد بتوان فهميد كه او در نيمه اول سده دوم هجري در خاندانِ حسين بن سعيد پا به عرصه وجود گذاشته است.
زادگاه و پايگاه رشد پدر بزرگوار و نيز عموي احمد (حسن بن سعيد)، شهر كوفه بود و بدين لحاظ به آنان كوفي گفته شده است. اين دو از كوفه به سمت اهواز مهاجرت كردند و به اندازهاي در اين شهر، ماندگار شدند كه به اهوازي شهرت يافتند. روشن نيست كه احمد بن حسين در كوفه به دنيا آمد يا بعد از هجرتِ پدر به اهواز مهاجرت كرده است؛ ولي به هر حال، او نيز مانند پدر و عمويش به اهوازي شهرت يافته است. پس از مدتي احمد بن حسين، همراه پدرش، از اهواز به قم که يكي از شهرهاي فرهنگي و جايگاه نشر تفكر شيعي از شهرت بسزايي برخوردار بود، هجرت كرد.
در اين كه آيا احمد بن حسين اهوازي از ياران امام جواد و امام هادی عليهماالسلام به شمار میرود يا نه، ترديد وجود دارد. گرچه بعضي از پژوهشگران اين احتمال را از نظر دور ندانستهاند كه او نيز بسان پدرش، محضر آن بزرگواران را درك كرده باشد.[۲] البته رواياتي كه از احمد در دست است، همه با واسطه از امامان عليهمالسلام روايت شده است.
احمد بن حسين اهوازي، سرانجام در قم و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام از دنيا رفت و در همين شهر به خاك سپرده شد.[۳] سال وفات او مشخص نیست.
استادان
احمد بن حسين بن سعيد، براي فراگيري و بهرهمندي از اصحاب حديث، بسيار كوشا بود و از محضر استادان فراواني در كوفه، اهواز و شايد در مدينه و بغداد نيز كسب فيض كرد. وي از تمامی استادان روايتي پدرش حسين بن سعيد، روايت نقل میكند، مگر حماد بن عثمان.[۴] روشن است كه حسين بن سعيد اهوازی، استادان فراواني داشته و احمد نيز از آنها روايت نقل كرده است، مانند:
- صفوان بن يحيي؛
- عثمان بن عيسي؛
- قاسم بن محمد؛
- يعقوب بن يقطين؛
- نضر بن سُويد؛
- فضالة بن ايوب؛
- سهل بن زیاد آدمی؛
- حسين بن اسد بصري؛
- احمد بن ابراهيم.[۵]
شاگردان
اين محدث گرانقدر، پس از اين كه مقطعي از عمرش را در راه يادگيري و ضبط و ثبت روايات اهل بيت عليهمالسلام سپري كرد، آموختههاي خود را در اختيار علاقهمندان علم حديث قرار داد. گروهي از شاگردان وي عبارتند از:
- محمد بن حسن صفار؛ که در بين شاگردانش، بيشترين روايت را او از احمد اهوازی نقل كرده است.[۶]
- محمد بن احمد بن يحيي؛
- سعد بن عبدالله قمي؛
- محمد بن يحيي عطار قمي؛
- محمد بن يزيد نخعي.
در نظر عالمان
ميان دانشوران، درباره احمد بن حسین اهوازی دو نقطه نظر وجود دارد:
- الف. برخی راويان قمی دربارهاش گفتهاند او داراي انديشههاي غلوّ آميز بوده، و در پذيرش اخبار او و جايگاه ارزشياش دچار نوعي ترديد شدهاند.[۷]
- ب. گروه دوم كه بسياري از تراجم نويسان برجستهاند، او را از جمله محدثان فرزانه و بزرگوار به شمار آوردهاند.
ابن غضائري كه از معروفترين رجال شناسان شيعه و از كساني است كه اگر در باورهاي راوي كوچكترين نقطه ضعفي ببيند راوي را غيرقابل اعتماد میداند، درباره احمد چنين مینگارد: من روايات او را مورد ارزيابي قرار دادم و آن روايات را از هر گونه غلوّ پيراسته ديدم. روايات او بسيار جالب و عالي است و نشان از اعتقاد و نگرش صحيح رواي دارد.[۸]
ابوعلی حائری میگويد: همين كه نجاشي و شیخ طوسي آثار او را، يادآوري نموده و اشكالي بر او نگرفتهاند، خود نشان از بزرگي اوست.[۹]
علامه مامقاني مینويسد: گروهي از محدثان قم، اگر مینگريستند كه يك راوي، سهو كردن را شايسته مقام پيامبر و امامان معصوم علیهمالسلام، نمیدانست و از آنان نفي میكرد، او را متهم به افكار غلوآميز میكردند. فضائل و مناقبي را كه ما اينك براي امامان اثبات میكنيم و از كمالات آنان میدانيم، به نظر آنان به صورت باورهاي غلوآميز جلوه میكرده، در حالي كه اگر به روايات اين محدث نگريسته شود، نشاني از غلوّ افراط در آنها يافت نمیشود.
علامه شوشتري در اين راستا چنين نگاشته است: غالي بودن اين محدث مورد ترديد است. از آنجايي كه يك ترجمه شناسِ مدقق و محقق مانند ابن غضائري، او را پيراسته از هر گونه گرايش غلوآميز میداند، بايد در شأن و جايگاه او گفت: او داراي مقام بلند و اَخبار او پاك و پاكيزه است.[۱۰]
جمعي ديگر از پژوهشگران تراجم در اين راستا گفتهاند: محدثان قمی كه او را داراي گرايشهاي غلوآميز میدانستهاند، از او اخبار فراواني را نقل كردهاند. محمد بن حسن بن وليد كه از استوانههاي حوزه حديث شيعي است روايات بسياري را به واسطه محمد بن حسن صفار، از احمد بن حسين نقل میكند.[۱۱]
عالم معروف اهل سنت، ابن حجر عسقلاني در وصف اين محدث شیعی می گوید: «كان احمد بن حسين بن سعيد، من كبّار رجال الشيعه و كثير التصانيف»؛ احمد بن حسين بن سعيد يكي از بزرگان محدثان شيعه و پديدآورنده كتابهاي زيادي است.[۱۲]
آثار و روایات
احمد بن حسين با تأليف كتابهاي روايي، نام خويش را در گروه مؤلفان شيعي، جاودانه ساخت. آثار اين محدث بزرگوار بدين شرح است:
- 1. كتاب الاحتجاج؛
- 2. كتاب الانبياء؛
- 3. كتاب المثالب.[۱۳]
گزيدهاي از روایات
هنگامی كه به مجموعه رواياتي كه از احمد اهوازی در كتابهاي روايتي، به يادگار مانده نگريسته شود، میتوان اين را استنباط نمود كه گرايش برتر و انديشه غالب كه ژرفاي جان او را تسخير كرده، ولايت مداري است. روايات احمد، به گونه اساسي، پيرامون روشن ساختن منزلت والا و بيبديل امامان معصوم عليهمالسلام است.
دشواري اخبار اهل بيت عليهمالسلام:
امام محمدباقر عليهالسلام میفرمايد: «اِنَّ حَديثنا صَعْبٌ مستصعبٌ لايحتمله الاّ نبيّ مرسل او مَلَك مَقرَّبً او عبدٌ امتحن الله قلبه للايمان»؛ حديث ما اهل بيت عليهمالسلام بسيار دشوار است، آن را برنمیتابند مگر پيامبران مُرسل، يا فرشتگان مقرب و يا بندهاي كه خداوند قلب او را براي ايمان، آزمايش كرده باشد.[۱۴]
تربت سيدالشهداء:
امام صادق عليهالسلام فرمود: «في طين قبر الحسين علیهالسلام الشفاءُ مِنْ كلّ داء و هو الدَّواء الاكبر»؛ در تربت قبر امام حسين عليهالسلام شفا يافتن از هر بيماري است و تربت سيدالشهدا بزرگترين داروي شفابخش است.[۱۵]
خزائن علم و دانش:
امام باقر عليهالسلام به يكي از شيعيان فرمود: به خدا سوگند! ما گنجها و خزينههاي خدا در زمين و آسمان هستيم، نه خزينههاي طلا و نقره؛ بلكه خزائن علم و دانش خداييم.[۱۶]
نشان خشم خدا:
احمد اهوازی با واسطه از محمد بن فَرَج نقل میكند كه: امام جواد عليهالسلام به من نامهاي نوشت كه: هرگاه خداوند تبارك و تعالي بر مردمی خشم گيرد، ما را از جوار آنان دور میسازد.[۱۷]
ويژگيهاي معصومين عليهمالسلام:
امام باقر عليهالسلام فرمود: رسول اكرم صلي الله عليه و آله امين خدا در زمين بود. چون پروردگار آن حضرت را به جوار رحمت خويش فراخواند، ما اهل بيت، وارثان و امينان آن حضرت در ميان مردم هستيم. ما بر علم مرگها، بليهها، انساب مردم و فصل الخطاب آگاهي كامل داريم. ما وارثان پيامبران اولوالعزم هستيم.
اعجاز امام باقر عليهالسلام:
امام صادق عليه السلام فرموده است: روزي پدرم در سفر به سرزميني رسيد و دستور داد تا در آنجا خيمهها برپا كردند. حضرت به كنار درخت خرمايي كه نزديك آنجا بود رفت. آن درخت، خرما نداشت. آن بزرگوار خدا را ستايش كرد و دعاهايي خواند كه من نشنيدم، سپس فرمود: اي درخت خرما! از آنچه خداوند در تو قرار داده به ما ارزاني دار! تا حضرت چنين فرمود، ناگهان از درخت، خرماهاي سرخ و زرد به پايين فرو ريخت و حضرت از خرما تناول كرد. كسي هم كه همراهش بود از آنها خورد. حضرت سپس فرمود: اين نشان و معجزه در ميان ما خاندانِ عترت، مانند معجزهاي است كه براي حضرت مريم عليهاالسلام رخ داد. خداوند به او فرمود: درخت خرما را تكان بده آنگاه به قدرت خدا براي مريم از درخت خشك كه ناگهان سرسبز شده بود، خرما فرو افتاد.[۱۸]
حاجيان واقعي:
شخصي میگويد با امام صادق عليه السلام در موسم حج در مكه بوديم. حضرت از روي بلندي به سرزميني رسيد، دستور داد خيمهها را در آنجا، نصب كردند. آنگاه حضرت به آن جمعيت فراوان نگاه كرد، سپس فرمود: «ما اكثر الضجيج واَقّلَ الحجيج»؛ چقدر فراوانند آناني كه ناله میكنند و خدا را میخوانند؛ اما چه بسيار كماند حاجيان واقعي![۱۹]
حقيقت انسانها:
امام محمدباقر عليهالسلام فرمود: «انّا لَنَعْرِفُ الرجل اذا رأيناه بحقيقة الايمان و النفاق»؛ ما تا مردي را بنگريم، حقيقت و باطن او را از منظر ايمان و نفاق میشناسيم.
دانش امامان:
احمد با واسطه از سيف تمار روايت میكند كه: جمعي از اصحاب در حجر اسماعيل در مسجدالحرام نزد امام صادق عليهالسلام بوديم. حضرت فرمود: بنگريد آيا جاسوس و خبرچيني اين اطراف هست؟ ما به چپ و راست نگاه كرديم؛ اما كسي را نديدم و سپس عرض كرديم: كسي نيست. آنگاه حضرت فرمود: به خداي كعبه سوگند - اين را سه مرتبه تكرار فرمود - اگر من بين موسي و خضر بودم خبر میدادم كه از آنان عالم ترم و چيزهايي میگفتم كه بر آن آگاهي نداشتند.[۲۰]
تيمم بر سنگ گچ:
شخصي از امام محمدباقر عليهالسلام پرسيد: آيا تيمم بر گچ صحيح است؟ حضرت فرمود: بله. آن شخص باز پرسش كرد كه تيمم بر نوره چگونه است. حضرت پاسخ داد: اشكالي ندارد.[۲۱] آن مرد پرسيد: تيمم بر خاكستر حكمش چيست؟ حضرت پاسخ داد: جايز نيست؛ چون با خاكستر شدن از عنوان زمين خارج شده است.[۲۲]
پانویس
- ↑ رجال نجاشي، ص 78؛ فهرست شيخ طوسي، ص 65؛ خلاصةالاقوال، ص 202.
- ↑ تهذيب المقال، ج 3، ص 255.
- ↑ فهرست شيخ طوسی، ص 65 و ص 58.
- ↑ فهرست طوسي، ص 65؛ الجامع في الرجال، ص 106؛ مجمع الرجال، ج 1، ص 105.
- ↑ تنقيح المقال، مامقاني، ج 1، ص 329.
- ↑ الجامع في الرجال، ص 106.
- ↑ ر.ك: رجال علامه حلي، ص 202.
- ↑ همان؛ تهذيب المقال، ج 3، ص 255؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 56؛ معجم الرجال، ج 2، ص 93، ش 518؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 435.
- ↑ منتهیالمقال، ص 32.
- ↑ قاموس الرجال، ج 1، 435.
- ↑ الجامع في الرجال، ص 106؛ تهذيب المقال، ج 3، ص 256.
- ↑ لسان الميزان، ج 1، ص 157.
- ↑ رجال نجاشي، ص 78؛ فهرست طوسي، ص 65.
- ↑ صفار، بصائرالدرجات، ص 25.
- ↑ كامل الزيارات، باب 91، حديث 4.
- ↑ بصائرالدرجات، ص 103.
- ↑ اصول كافي، ج 1، ص 343.
- ↑ همان، ص 253.
- ↑ همان، ص 358 و 288.
- ↑ همان، ص 230.
- ↑ فقيهان شيعي گفتهاند: مراد حضرت، سنگ گچ و نوره است نه خود گچ و نوره.
- ↑ تهذيب الاحكام، ج 1، ص 197، 535.
منابع
- ستارگان حرم، ابوالحسن رباني، جلد 20، صفحه 211-222.