ابن کوّاء
«ابوعمرو عبدالله بن عَمرو» معروف به «ابن كَوّاء»، از پيشوايان خوارج در حَروراء، که نسبت به امیرالمومنین علیه السلام گستاخ بوده است.
گفتهاند كه پدرش عمرو از آن رو كه در دوران جاهليت با داغ مداوا شد، به كوّاء شهرت يافت (ابن قتيبه، المعارف، ۵۳۰). از تاريخ تولد و مرگ و از زندگی ابن كوّاء جز بعضی وقايع بزرگ چيزی دانسته نيست. در وقايع سال ۳۳ق. نام او در زمرۀ افراد سرشناسی از كوفه مانند مالک اشتر و كميل و صَعصَعة آمده است كه به سعيد بن عاص، حاكم كوفه، پرخاش میكردند كه «فَیء» مسلمانان را از آن خود كرده است.[۱] از اين رو به دستور عثمان آنان را كه ۹ يا بيش از ۱۰ تن بودند، به دمشق پيش معاويه فرستادند. به روايتی آنان در دمشق نيز ضمن مجادلهای با معاويه درآويختند و از آنجا به جزيره (شمال بينالنهرين) و سرانجام به حمص پيش عبدالرحمن بن خالد بن وليد تبعيد شدند.
ابن كواء در جنگ صفين جزو سپاه امام علی (ع) بود، اما هنگامی كه كار به «تحكيم» كشيد، وی به عنوان سخنگوی گروهی كه ابوموسی اشعری را به حكميت برگزيدند، مخالفت آن گروه را نسبت به انتخاب عبدالله بن عباس به سبب خويشاوندی وی با حضرت علی (ع) اعلام كرد[۲] و در واقع او بود كه ابوموسی را برای حكميت فرستاد.[۳] اين گروه كه «اصحاب البرانس» نام گرفتند و به تعبير اشتر از فرط عبادت پيشانی سياه داشتند، در بازگشت از صفين با علی (ع) وارد كوفه نشدند و ۰۰۰‘۱۲ نفر از آنان در حروراء، در نيم فرسخی كوفه از وی كناره گرفتند (ربيعالاول ۳۷ ق) و از اين رو حروریه ناميده شدند. در اين هنگام ابن كواء «امير الصلاة» و شَبَث بن رِبعی «امير القتال» آنان بود.[۴]
امام علی (ع) نخست ابن عباس را برای گفتوگو فرستاد و سپس خود نزد آنان رفت و آنان را برای مناظره به كوفه خواند.[۵] پاسخ علی (ع) به خردهگيريهای حروريه دربارۀ مسألۀ حكميت، حذف عنوان اميری مؤمنان در عهدنامه و مسائل ديگر، ابن كواء را به تصديق وادار كرد.[۶] از مقايسۀ مجموع روايات طبری در اين مورد چنين برمیآيد كه پس از نخستين گفتوگوی امام با ابن كواء در حروراء گروه خوارج به كوفه بازگشتند و مدتی در آنجا ماندند، اما همچنان به مخالفت با علی (ع) در مسألۀ تحكيم پا فشردند. سپس از كوفه به سوی نهر (نهروان) آمدند و در آنجا به خوارج بصره پيوستند و عاقبت كار به جنگ نهروان انجاميد. ظاهراً آنگاه كه خوارج از كوفه به سوی نهر درآمدند، ابن كواء در حروراء بود و همراه شبث بن ربعی با فرستادگان علی (ع) مناظره میكرد.
پيشوايی ابن كواء بر خوارج ۷ ماه به درازا كشيد. بعداً ۱۰ روز مانده به آخر شوال ۳۷ق، عبدالله بن وهب راسبی جای او و شبث بن ربعی را گرفت. در پايان اين ۷ ماه كه همراه با گفتوگو ميان طرفين بود، ابن كواء با ۰۰۰‘۲ نفر از مريدانش از گروه جدا شدند. بنابر بعضی روايات، ابن كواء و نيز شبث بن ربعی پس از اجتماع حروراء و پيش از جنگ نهروان از گروه خوارج جدا شدند و به منازل خود بازگشتند.[۷] شبث پس از اين به هواداران امام پيوست و در جنگ نهروان فرماندهی جناح چپ لشكر را برعهده گرفت،[۸] اما به نظر میرسد كه ابن كواء اگر از خوارج حروراء و نهروان گسيخت، به علی (ع) نپيوست. اگر هم حضور او در زمرۀ خوارج در نهروان قابل تصور باشد، روايات حاكی است كه از شركت در جنگ خودداری كرده است.[۹] ترديد و بعد تصديق ابن كواء در مورد صحت عمل و عقيدۀ علی (ع) اختصاص به دورۀ پس از صفين نداشت. او در جريان نبرد صفين هم عدم اطمينان خاطر خود را از چگونگی تصميم علی (ع) به جنگ با معاويه به صورت پرسشی ابراز داشته، پس از گرفتن پاسخ، صدق گفتار امام را تأييد كرده، به سوی او آمده بود.[۱۰] در صورت درست بودن گفتۀ خطیب بغدادی در مورد امان جستن ابن كواء با ده سوار در لشكر علی (ع) و با توجه به برافراشتن پرچم امان به دستور علی (ع) در روز جنگ نهروان، بايد گفت كه اين بازگشت ابن كواء در همان روز نبرد بود كه بسياری قبل از آغاز جنگ از ميدان خارج شدند و در حدود ۱۰۰ نفر به امام پيوستند.[۱۱]
بيشتر منابع برآنند كه ابن كواء در همان دورۀ مناظره با گروهی از یاران خود از خوارج جدا شد و به علی (ع) پيوست.[۱۲]
از تاريخ فوت ابن كواء هم مانند تولد او چيزی دانسته نيست. اگر گفتۀ ابوالفرج اصفهانی[۱۳] را بپذيريم، ابن كواء در ۷۴ و ۷۵ق. زنده و جزء شُراتی بوده است كه مُهَلَّب با آنان میجنگيد.
برخی از پرسشهای ابن كواء از علی (ع) در مآخذ نقل شده است، مانند پرسش او در مورد سياهی مشهود در روی ماه،[۱۴] نام و نسبت علی (ع) به صورتی غير معروف، سخن گفتن خداوند با فرزندان آدم پيش از موسی و فاصلۀ ميان مشرق و مغرب،[۱۵] معانی بعضی آيات قرآن، هويت ذوالقرنين و مقام برخی از صحابه.[۱۶] به نظر میآيد كه اين پرسشها بيشتر برای به زحمت انداختن آن حضرت بوده باشد، زيرا گاه ابن كواء در برابر سخنان علی (ع) موضع مخالف میگرفت.[۱۷]
ابن کواء نسبت به امیرالمومنین علیه السلام گستاخ بوده و در حضور آن حضرت زبان درازى مى کرده و از آزادى بیان در حکومت على علیه السلام سوءاستفاده مى نموده و گاه در مسجد و مجلس از آن حضرت آیات مشکله و مسائل مبهمه مى پرسیده است. گویند: وقتى پشت سر حضرت نماز مى خواند به صداى بلند این آیه تلاوت نمود: «وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ». (سوره زمر، آیه 65)(اشاره به این که مشرک شدى.) حضرت دو بار سکوت فرمود و چون بار سوم نیز وى همان آیه را به صداى بلند بخواند، حضرت در جواب او این آیه را تلاوت فرمود: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ»(سوره روم، آیه 60).
ابن قُتَيبه و ابن نديم ابن كواء را «ناسب» (نسبشناس) و عالم گفتهاند.[۱۸] ابن كواء شعر نيز میگفته است؛ نصر بن مزاحم چند بيت از اشعار او را در كتاب خود آورده است. وی مانند بعضی ديگر از همگنانش از قُرّاء بود.[۱۹]
ابن حجر به نقل از بخاری ابن كواء را صحيحالحديث نمیشناسد.[۲۰] مؤلفان شيعه او را خارجی ملعون ناميدهاند.[۲۱] مامقانی از اينكه ابن نديم او را شيعه و از اصحاب علی (ع) دانسته است، اظهار شگفتی میكند و اين نسبت را «غلط» میداند.[۲۲]
منابع
- "ابن کواء"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی.
- ↑ طبری، ۴ / ۳۱۷.
- ↑ نصر بن مزاحم، ۵۰۲.
- ↑ ابن عبدربه، ۴ / ۳۵۱.
- ↑ اسكافی، ۱۹۴.
- ↑ يعقوبی، ۲ / ۱۹۱.
- ↑ اسكافی، ۱۹۸-۲۰۰.
- ↑ بلاذری، ۲ / ۳۴۲.
- ↑ ابن قتيبه، الامامة، ۱۴۹.
- ↑ بلاذری، ۲ / ۳۶۲، ۳۷۵.
- ↑ ابن عبدربه، ۴ / ۳۰۳-۳۰۴.
- ↑ طبری، ۵ / ۸۶.
- ↑ اربلی، ۱ / ۲۶۵؛ ابن كثير، ۷ / ۲۸۱؛ ابن حجر، ۳ / ۳۲۹.
- ↑ الاغانی، ۱۳ / ۵۴.
- ↑ طبری، ۱ / ۷۵، ۷۶.
- ↑ شريف رضی، ۵۸- ۵۹.
- ↑ طبرسی، ۳۳۸-۳۳۹.
- ↑ ابن سعد، ۳ / ۲۲۵؛ طبری، ۱ / ۷۶.
- ↑ المعارف، ۵۳۰؛ الفهرست، ص ۱۰۲.
- ↑ دينوری، ۱۹۱.
- ↑ لسان الميزان، ص ۳۲۹.
- ↑ طوسی، ۵۰؛ ابن داوود حلی، ۲ / ۴۷۱.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ۲ / ۲۰۴.