جدال و مراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«جدل» یا «جدال» به معنی بحث و مشاجره با دیگران به منظور تحمیل فکر خود و غالب شدن بر آنهاست. جدال اگر برای اثبات عقاید حقّه باشد و غرض از آن ارشاد و هدایت باشد نه دشمنی و برتری جویی، جدال مذموم نیست، بلکه از مصادیق «جدال احسن» در قرآن کریم است.

جدال در لغت و اصطلاح

ریشه کلمه «جدال» از «جدلت الحبل» (طناب را محکم تابیدم) گرفته شده است.[۱] چون کسی که چنین سخنی می‌گوید می‌خواهد دیگری را با سخن و رأی خود بپیچاند تا در نتیجه طرف مقابل با زور از افکار و عقاید خود دست بردارد. راغب اصفهانی در معنای لغوی «جدال» می‌گوید: جدال عبارت است از بحث و گفتگویی که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت می‌گیرد و علت این که به این گونه مباحث مجادله می‌گویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره می‌پردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند.

علمای اخلاق در تعریف جدال چنین گفته‌اند که شخصی در مقام اعتراض به سخن دیگری باشد و همتش بر این اساس پایه‌ریزی گردد که عیب و ایراد آن را آشکار سازد با این قصد که او را خوار ساخته، خود را فردی زیرک و فهیم نشان دهد بدون این که انگیزه دینی یا فایده آخرتی در میان باشد.[۲] علامه طباطبائی در مورد معنای جدل می گوید: «الجدل الکلام على سبیل المنازعة والمشاجرة»؛[۳] جدل سخن گفتن به روش منازعه و مشاجره است.

جدال در اصطلاح علم منطق عبارت است از آن که انسان از مسلّمات طرف مقابل، علیه او بهره‌برداری کند؛ در مقام استدلال از مقدماتی که طرف قبول دارد استفاده کند که این روش برای قانع کردن یا خاموش کردن طرف مقابل بسیار مؤثر است و چنانچه کیفیت برخورد در این گونه استدلال، متین و خوب باشد، همان جدال احسن است که قرآن آن‌ را تحسین کرده است.[۴] در زبان اهل منطق دلیلی را که یقین آور باشد، برهان گویند و هرگاه دلیل در مقابل خصمی باشد و مراد ساکت کردن او، آن را جدل خوانند نه برهان. چون شاید به دلیلی ساکت شود که گوینده آن را صحیح نداند مانند احتجاج بر یهودی به تورات.[۵]

و «مراء» عبارت است از ایراد و اعتراض به سخن دیگری و اظهار نقص و خلل در آن به قصد تحقیر و اهانت وی و اظهار برتری و هوشمندی خود و جدال همان مراء است که مورد و متعلّق آن مسائل اعتقادی و بیان و تقریر آنها باشد. خصومت نوعی مجادله و لجاج در گفتار است برای بدست آوردن مالی یا مقصودی دیگر و این گاهی با شروع به سخن است و گاهی به نحو اعتراض، و مراء جز به صورت اعتراض بر کلام دیگری نیست. پس مراء نوعی ایذاء و اذیت کردن است و ناشی از عداوت و حسد می‌باشد. ولی جدال و خصومت، زمانی از یکی از این دو و زمانی از غیر این دو ناشی می‌شود.[۶]

جدال از نگاه قرآن و سنت

این کلمه به سه معنای مجادله حق و مجادله باطل و دفاع، در قرآن بکار رفته است و همه در اصل معنا یکی است و فرق آنها در مصادیق است: مثلاً در آیاتی که می‌فرماید: «از آنها که به خود خیانت کردند دفاع مکن» و «از آنها در پیش خدا، روز قیامت چه کسی دفاع می‌کند»،[۷] جدال به معنای دفاع بکار رفته است و در آیه «با آنها (یهودیان) به روشی که نیکوتر است مناظره کن»،[۸] به معنای مجادله حق استعمال شده است. در آیاتی همچون «آنها پس از روشن شدن حق باز با تو مجادله می کنند»[۹] و «بوسیله باطل مجادله می کنند تا بدان وسیله حق را نابود سازند»،[۱۰] مجادله باطل مد نظر واقع شده است.

البته ناگفته نماند اکثر استعمال این کلمه در قرآن، در منازعه و مخاصمه و مجادله ناحق بکار رفته است که در موارد متعدد نهی از آنها شده است؛ از آن جمله در حج که عملی عبادی، سیاسی، اجتماعی است، به صراحت از آن نهی شده است و با این دستور، تمرین عملی برای حاجیان و قدم گذاران در وادی عشق و عمل و خودسازی می‌دهد. در روایت هم وارد شده است که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله بر گروهی که مشغول مجادله بودند وارد شدند و بعد از عتابشان فرمودند: «پیشینیانِ شما را جدال و مراء هلاک کرد».

آنگاه شروع به بیان آثار وخیم و نامبارک آن کرده، فرمودند: «مجادله را ترک گویید چرا که مؤمن هرگز در بحث به ستیز نمی‌پردازد، مجادله را ترک گویید که مجادله‌گر زیان دیده است و من در روز قیامت از آن که مناقشه کند، شفاعت نمی‌کنم و هر که ترک مجادله کند در حالی‌ که حق با اوست من برای او سه خانه در باغهای جنت و در میانه آن و بالاترین طبقه آن ضمانت می‌کنم، مجادله را ترک کنید زیرا پروردگارم بعد از پرستش بتان اولین چیزی که مرا از آن نهی فرمود «مراء» بود.[۱۱]

جدال أحسن و جدال مذموم

جدال اگر بحق باشد - یعنی برای اثبات یکی از عقاید حقّه باشد - و قصد و غرض از آن ارشاد و هدایت باشد و طرف مجادله دشمنی و عناد نداشته باشد، این «جدال احسن» است و مذموم نیست، بلکه پسندیده است و از ثُبات در ایمان حکایت می کند و یکی از نتایج نیرومندی معرفت و بزرگی نفس شمرده می‌شود و اگر جدال به حق نباشد، مذموم است و از رذائل قوه غضب یا شهوت به حساب می‌آید که همراه با عصبیّت یا غلبه جوئی یا طمع مالی می باشد.[۱۲]

مجادله در دین حرام نیست یعنی دلیل آوردن بر مخالف و رد دلیل مخالف کردن و بر آنان حجت آوردن و مجاب کردن بلکه واجب است پس تمرین و آمادگی برای مجادله نیز حرام نیست به این که علم کلام بخوانند و طریق مجادله را بیاموزند و مذاهب مخالفان را یاد گیرند تا بر آنها حجت آورند.[۱۳]

علامت جدال احسن، آن است که اگر مطلب حق از جانب طرف مقابل بیان شود هیچ ناراحتی در خود احساس نکند؛ چرا که هر دو به دنبال حق و حقیقت بودند، اما علامت مجادله باطل آن است که اگر سخن حق بر زبان شخص مقابل جاری شود، جدال کننده ناراحت شود و بخواهد که آنچه او می گوید صحیح باشد و آن را به طریق جدال بر طرف مقابل تحمیل کند و در ضمن آن نقص و عیب و ایراد کلام او را ظاهر سازد.[۱۴]

زمینه‌های جدال

یکی از غرایز اساسی و خصائص روحی که در ساختمان وجود بشر نهاده شده و او را به تلاش و فعالیت های مداوم زندگی وامی‌دارد «حب ذات» و خودخواهی است. اما باید دانست که سعادت بشر وقتی تأمین می‌شود که در بهره‌برداری از تمایلات خود دچار رکود یا زیاده روی‌نگردد ولی متأسفانه می‌بینیم که «خودخواهی» افراط آمیز یکی از عوامل اساسی در پیدایش این خصلت مذموم است و غالباً نهال آن از سرچشمه خودخواهی و خودپسندی سیراب می‌شود.

البته گاهی مجادله کننده برای گرفتن حق خود و یا بیان احکام و معارف الهی قدم در این وادی می‌گذارد که با بیانات قبلی مشخص شد که جدال احسن اشکالی ندارد. اما نوع کسانی‌ که مرتکب جدال می‌شوند یا به خاطر تکبری است که دارند یا تعصبی که نسبت به یک موضوع یا گروه خاصی دارند و با این که می‌دانند اشتباه است حاضر به پذیرش آن نیستند و یا در اثر جهل به آن می‌پردازند و فکر می‌کنند با این روش توانایی تغییر نظر طرف مقابل را دارند.

در کل باید اذعان داشت که همه این ها از وسوسه شیاطین هستند که آنها قدم به قدم و آهسته و آرام[۱۵] شخص را به دام می اندازند و جدال کننده اسیر دست آنها می‌شود بدون این که گاهی خود متوجه باشد.[۱۶]

آثار جدال و مراء

فرد لجباز برای این که خواهش غرورآمیز خود را اعمال نماید در هر انجمنی سخنی که به میان آید و در هر موضوعی اظهارنظر شود، بدون این که قصد راهنمایی و رفع اشتباه داشته باشد، بی‌درنگ زبان به اعتراض می‌گشاید و با حملات و انتقادهای بی‌مورد درصدد کوبیدن و نابود ساختن شخصیت گوینده برآمده او را به یاوه‌گویی و نفهمی متهم می کند تا بدین وسیله برتری خود را به اثبات برساند و امتیازات و فضیلت موهوم و خیالی خویش را به رخ سایرین بکشد و گاهی نیز چهره زشت لجاجت خود را در زیر نقاب «سئوال کردن» یا «رفع اشتباه» پنهان می‌سازد.

لجاجت پیشه با چنین روحیه‌ای قضاوت منصفانه را از دست می‌دهد و در حق‌کُشی و انواع بی‌عدالتی جسور و بی‌باک می‌گردد و چه بسا که موجب شک و شبهه‌هائی شود که اعتقادات حقّه را ضعیف سازد.[۱۷] البته نباید واکنش این رویه ناپسند را نادیده گرفت؛ زیرا شخصی که عزتش سرکوب شده و مورد تحقیر قرار گرفته است ناچار عکس العمل هایی از خود نشان خواهد داد و در فرصت‌های مناسب نیروهای خود را به کار انداخته و به جبران تحقیر و اهانتی که دیده اقدام خواهد کرد.

شیوع این صفت در میان یک ملت به نابودی وحدت فکری و مسلکی آن ملت و همچنین کشمکش های دامنه‌دار در عرصه زندگی اجتماعی آنها منجر خواهد شد که زیانهای ناشی از آن را به آسانی نمی‌توان ترسیم کرد. حداقلّ اثر آن، رویش نفاق در قلب آنها و ایجاد کینه و دشمنی در میان آنان خواهد بود.[۱۸] چون در اثنای مجادله احساسات به هیجان درآمده، آهنگ صحبت هر قدر هم ملایم باشد باز در دلها أثر بدی برجای می‌گذارد. در این گونه موارد کلمه‌ای که از روی تندی ادا شود رشته دوستی را پاره می‌کند و چه بسا کلماتی در اثنای آن بر زبانها جاری شود که پرده‌ای از اسرار طرف مقابل را بِدَرد و آبرویی ریخته شود و عیوب مخفی را نمایان سازد.[۱۹]

درمان جدال و مراء

ملا احمد نراقی می گوید: راه معالجه مراء و جدال و خصومت این است که انسان بداند که این‌ها باعث دشمنی و بغض و دوری می‌شود و مهر و الفت را زایل کرده، دوستی و یگانگی را از میان می‌برد. شکّی نیست که نظام عالم بر همبستگی و یگانگی استوار است و این مقتضای عنایت الهی و حکمت ازلی است و اختلاف و تفرقه با آن سازگار نیست و عاقل نباید مرتکب خلاف فعل و حکمت پروردگار شود. این علاج علمی است. امّا معالجه عملی آن است که در عمل همواره بر ضد مراء و جدال و خصومت رفتار کند؛ یعنی گفتار خوش و سخن نیک داشته باشد و بر آن مواظبت کند، هر چند با زحمت و به تکلّف باشد تا این که ملکه او شود و اضداد آن (مراء و جدال و خصومت) به کلّی برطرف گردد.[۲۰]

پانویس

  1. راغب اصفهانی؛ المفردات فی غریب القرآن، المکتبه المرتضویه، تهران، «الجدال المفاوضة علی سبیل المنازعة والمغالبة واصله من جدلت الحبل ای احکمت فتله».
  2. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان ۱۳۷۵، چاپ سوم، ص۵۵۱؛ علامه نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، انتشارات قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج۲، ص۱۳۵.
  3. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۳، ص۳۳۲.
  4. علامه مظفر، محمدرضا؛ المنطق، نشر دارالتفسیر (اسماعیلیان)، چاپ اول، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۲۵۷.
  5. نثر طوبی، علامه شعرانی، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۷۶.
  6. مجتبوی، سید جلال الدین؛ علم اخلاق اسلامی، ج۳، ص۳۷۸.
  7. سوره نساء/ ۱۰۷ و ۱۰۹.
  8. سوره نحل/۱۲۵.
  9. سوره انفال/۶.
  10. سوره غافر(المؤمن)/۵.
  11. علامه مجلسی، بحارالأنوار، المکتبه الإسلامیه، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۱۳۸.
  12. مجتبوی، سید جلال الدین؛ علم اخلاق اسلامی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم،۱۳۷۷ش، ج۳، ص۳۷۸.
  13. نثر طوبی، علامه شعرانی، ج۱، ص۱۲۷.
  14. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان ۱۳۷۵، چاپ سوم، ص۵۵۱.
  15. سوره بقره/۱۶۸.
  16. گیلانی، عبدالرزاق؛ شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، تصحیح رضا مرندی، انتشارات پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ش، صص۳۰۷-۳۰۸.
  17. مجتبوی، سید جلال الدین؛ علم اخلاق اسلامی، ج۳، ص۳۷۷.
  18. امام صادق علیه السلام از قول امام علی علیه السلام فرمود: برحذر باشید از جدال و خصومت در گفتگو که آنها قلوب را نسبت به برادران مریض می‌کنند و ریشه نفاق هستند که نفاق روی آنها می‌روید. شیخ کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۳۰۰.
  19. موسوی لاری، سید مجتبی؛ بررسی مشکلات اخلاقی و روانی، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۴۵ش، صص ۲۰۸-۲۱۲؛علم اخلاق اسلامی، ج۳، ص۳۷۹؛ امام خمینی، روح الله؛ چهل حدیث، چاپ دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ بیستم، ۱۳۷۸ش، ص۳۷۵.
  20. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، تابستان ۱۳۷۵، چاپ سوم،ص۵۵۴.

منابع

  • اصغر صفرزاده، "جدال"، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۱۰ تیر ۱۳۹۲.
  • نثر طوبی، علامه شعرانی، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۱۲۶.