مجتبی لنکرانی غروی
آیتالله حاج شیخ مجتبى لنکرانى (۱۳۱۵ - ۱۴۰۶ ق)، از فقها و علمای شیعه معاصر و از شاگردان علامه محمدجواد بلاغى و سید ابوالحسن اصفهانى بود. وی در فقه، اصول، تاریخ، ادبیات، شعر، لغت و کلام تبحر داشت و سالها در سامرا، نجف و اصفهان مشغول به تدریس و تربیت شاگردان بود.
نام کامل | حاج شیخ مجتبى لنکرانى |
زادروز | ۱۳۱۵ قمری |
زادگاه | نجف |
وفات | ۱۴۰۶ قمری |
مدفن | قم، حرم حضرت معصومه |
اساتید |
علامه محمدجواد بلاغى، سید ابوالحسن اصفهانى، میرزا محمدحسین نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی،... |
شاگردان |
سید عبدالعزیز طباطبایى، شهید مرتضى بروجردى، محمد اسحاق فیاض، سید على گلپایگانى،... |
آثار |
أوفى البیان، گلستان حاتمى، تقریرات فقه و اصول،... |
محتویات
ولادت
مجتبى لنکرانى به سال ۱۳۱۵ قمرى در نجف اشرف پا به عرصه گیتى نهاد. پدرش آیت الله حسن بن شکور لنکرانى نجفى (م، ۱۳۶۱ ق)، از دانشمندان صاحب نام حوزه نجف اشرف و از شاگردان سید حسن صدر بود. از تألیفات او مى توان «نتایج الافکار فى فهم کلمات الائمةالاطهار» را نام برد.[۱]
تحصیل و استادان
شیخ مجتبى لنکرانى در سایه هدایت و ارشاد پدر فرهیخته اش، مقدمات و مراتب تحصیل و رشد را طى نمود و وارد حوزه علمیه نجف اشرف گردید و در محضر اساتید خود، فقه و اصول را به کمال فراگرفت و خود به مقام بلند استادى نایل آمد. برخی از اساتید او عبارتند از:
- آیت الله سید ابوتراب خونسارى (م، ۱۳۴۶ ق): از بزرگترین مدرسان حوزه نجف اشرف بشمار مى رود آثارى مانند: «سبیل الرشاد فى شرح نجاة العباد»، «قصد السبیل»، و «مصباح الصالحین» از او به یادگار مانده است.
- علامه محمدجواد بلاغى (م، ۱۳۵۴ ق): او را پایهگذار علم کلام نوین در حوزه نجف اشرف دانسته اند. شیخ مجتبى لنکرانى، فلسفه و کلام را از خرمن انبوه دانش علامه بلاغى، فراگرفت.
- میرزا ابوالهدى کلباسى (م، ۱۳۵۶ ق): فرزند آیت الله ابوالمعالى کلباسى اصفهانى و از شاگردان برجسته آخوند خراسانی است. در فقه و اصول و رجال، متبحر بود و صاحب این آثار است: «البدر التمام»، «الصراط المستقیم»، «الدرالثمین» و «حاشیه بر کفایه».
- آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى (م، ۱۳۶۵ ق): از مراجع بزرگ شیعه.
- آیت الله آقا ضیاءالدین عراقى (م، ۱۳۶۱ ق): از مدرسین مشهور.
- آیت الله میرزا محمدحسین نائینى (م، ۱۳۵۵ ق): از اصولین بزرگ.
- آیت الله شیخ محمدحسین اصفهانی کمپانى (م، ۱۳۶۱ ق): از مدرسین مبرز و مشهور.
- آیت الله سید محمد فیروزآبادى.[۲]
- آیت الله میرزا على ایروانى.
- آیت الله شیخ محمود شیرازى.
- آیت الله شیخ عبدالحسین رشتى.
- آیت الله شیخ کاظم شبسترى تبریزى.
- آیت الله شیخ مرتضى محلاتى.
- آیت الله شیخ مرتضى طالقانى.
- آیت الله سید حسین بادکوبه اى.
تدریس و شاگردان
هجرت به سامرا:
شهر سامرا و حرم عسکریین علیهماالسلام، از دیرباز به علت سکونت اهل تسنن و کمىِ شیعیان، همواره محیطى غربت افزا و حزن آور براى دوستداران این دو امام همام بود. از این رو میرزاى بزرگ شیرازى، در سال ۱۲۹۱ ه.ق با هجرت به این شهر و تأسیس حوزه بزرگ درسى، گرد مظلومیت و غبار غربت را از رخسار آن زدود؛ ولى بعد از درگذشت میرزا و انتقال مجدد پایگاه مرجعیت شیعه به نجف اشرف، باز هم شهر سامرا و حوزه آن از وجود و حضور دائم علما و فضلا خالى شد.
در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله بروجردى، ایشان تصمیم به اعزام نماینده اى قوى به سامرا گرفتند تا ضمن تدریس و تبلیغ و اداره حوزه این شهر، پایگاه شیعه را تقویت کند. بدین منظور آیت الله حاج شیخ مجتبى لنکرانى را انتخاب کردند که ضمن برخوردارى از وجاهت و موقعیت مطلوب بین علما و فضلاى نجف اشرف، خود مدرسى زبردست و صاحب کرسى تعلیم و تربیت بودند. بعد از درگذشت مرحوم آیت الله بروجردى، آقا مجتبى لنکرانى از سوى مرحوم آیت الله سید احمد خوانسارى و با حمایت و کمک ایشان چند سالى در سامرا ماند.
او در سامرا حوزه گرمى را تأسیس کرد و شاگردانى گرد آورد. حضور این شخصیت گرانقدر شور و نشاط تازه اى در شیعیان و طلاب این شهر ایجاد نمود. به دنبال هجرت شیخ مجتبى به سامرا، تعداد زیادى از شاگردان ایشان در نجف نیز براى استفاده از محضر استاد به این شهر هجرت کردند. در هر سال، در ماه مبارک رمضان، که طبق روال همیشگى، ایشان درس عقاید و کلام برقرار مى کردند، مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالى، طلاب و فضلاى حوزه نجف را تشویق مى کرد که با استفاده از ایام تعطیلى دروس حوزه، به سامرا مسافرت کنند و از مباحث اعتقادى حاج شیخ مجتبى بهره برده و موجب تقویت ایشان در آن شهر غریب شوند. توقف او در سامرا حدود نُه سال به طول انجامید و مجدداً به نجف اشرف بازگشتند.
هجرت به ایران:
حکومت بغداد که همیشه حضور بزرگان حوزه را در این کشور مخل و مزاحم خود مى دید، در جهت فشار و تضعیف حوزه کهنسال نجف اشرف از هیچ تلاشى فروگذار نمى کرد. در سال ۱۳۹۱ ه.ق، این تهدیدات و آزارها به نهایت رسید و موجب شد عده زیادى از علماى ایرانى الاصل این دانشگاه نورانى، مجبور به ترک موطن خود شوند. در پى آن حوادث، مرحوم آیت الله مجتبی لنکرانى نیز به ایران هجرت کرد و از آن جا که با علماى اصفهان ارتباط و انس زیادى داشت و بسیارى از شاگردان ایشان نیز اصفهانى بودند، آن مرحوم بعد از مراجعت به ایران، دعوت علما و مردم اصفهان را جهت سکونت در این شهر پذیرفت و آن جا رحل اقامت افکند.
آقا شیخ مجتبى ضمن تدریس در اصفهان، با منبرهاى معنوى و اعتقادى خود به تحکیم مبانى دینى و معارف ولایى مردم نیز مى پرداخت و طى سالیان طولانى، تعداد زیادى از فضلا و جویندگان زلال ناب علم و فضیلت و تقوا، از گفتار و کردار روشن زندگى این اسوه فضیلت بهره ها مى بردند.
شاگردان:
آیت الله لنکرانى را باید از اساتید موفق حوزه بشمار آورد؛ چه او از همان عنفوان جوانى در حوزه نجف اشرف به تدریس مقدمات و سپس سطح پرداخت. وى سال ها در سامرا (مدرسه میرزاى شیرازى)، در نجف (مدرسه صدر) و در اصفهان (مدرسه صدر بازار و مدرسه جلالیه) مشغول به تدریس بود. فرزند محترمشان آقا شیخ عبدالله لنکرانى براى نگارنده نقل نمود: «در بعضى خانواده ها پسر، پدر و پدربزرگ، شاگرد مرحوم حاج شیخ مجتبى بوده اند و تدریس ایشان به صورت مداوم تا نزدیک هشت ماه به رحلتشان ادامه داشت».
دقت، ظرافت، بیان شیوا و اخلاق نیکوى آن بزرگوار که با شوخ طبعى و خوشرویى همراه بود، باعث مى شد تعداد زیادى از فضلا در محفل او حضور یابند و از دریاى علومش استفاده کنند. حجت الاسلام ناصرى قوچانى از شاگردان آن مرحوم، از آیت الله لنکرانى نقل مى کند: «بنده سى دوره «رسائل»، بیست و پنج دوره «مکاسب» و بیست وهشت دوره «کفایه» را براى طلاب تدریس کرده ام».
از میان شاگردان ایشان افراد ذیل را مى توان نام برد:[۳]
- شهید شیخ مرتضى بروجردى؛
- سید عبدالعزیز طباطبایى؛
- شیخ محمد اسحاق فیاض؛
- سید على گلپایگانى؛
- شیخ احمد معرفت؛
- شیخ معین خفاجى؛
- محمدباقر مدرس سلطانآبادى؛
- سید على علمالهدى؛
- شیخ مصطفى هرندى؛
- شیخ عبدالرسول واعظى؛
- شیخ محمدرضا ناصرى قوچانى؛
- سید محمدحسن طالقانى؛
- سید محمداصغر مروج؛
- سید محمدرضا خرسان؛
- سید محمد جزایرى؛
- سید کلب عابدالرضوى؛
- سید محمدمهدى خلخالى؛
- سید على میلانى؛
- سید محمدجواد جلالى حسینى؛
- سید جعفر علم الهدى؛
- سید یوسف طباطبائى؛
- شیخ محمدعلى اسلامى.
آثار و تألیفات
برخی آثار شیخ مجتبی لنکرانی عبارتند از:
- تقریرات فقه و اصول دروس اساتید بزرگى چون: آقا ضیاء عراقى، سید ابوالحسن اصفهانى و میرزا حسین نائینى.
- گلستان حاتمى، دیوان شعری مشتمل بر اشعار عربى و فارسى، در توحید، عقاید و مدح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام.
- اوفى البیان، کتابى در عقاید و کلام؛ در شرح «منظومه منجیه» از مرحوم سید محمد تقوى، فرزند آیت الله سید مرتضى کشمیرى، مى باشد. حاج شیخ مجتبى به جهت علاقه به این قصیده و اشتمال آن بر اصول اعتقادات، آن را شرح نموده و در سال ۱۳۷۵ ق، به چاپ رسانده است. بعضى از مباحث این کتاب عبارت است از: صفات ثبوتیه و سلبیه، عدل، نبوت، امامت، معاد، شفاعت، رجعت و چند قصیده در مدح اهل بیت علیهم السلام.
ویژگیهای اخلاقی
آیت الله مجتبی لنکرانی از مصادیقِ «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» بود. تواضع، ادب، خوش رویى، زهد و تقواى وى مورد تحسین و اعتراف اطرافیانش بود. صفاى باطن و پاکى نفس و بى آلایشى آن عالم عامل، چنان بود که مورد توجه همه بزرگان، علما و مردم واقع مى شد.
مرحوم رازى درباره اش نوشته است: «ایشان گذشته از مقام علم و فضل، عالمى پارسا و موصوف به تقوا و داراى ملکات فاضله اخلاقى و محامد آداب و محاسن اخلاق و مبرا از تظاهرات و بسیار متواضع و خلیق مى باشند».[۴]
از تصدى امامت جماعت به شدت پرهیز داشت و به وعظ و منبر اهتمام ویژه داشت. در اصفهان شب هاى ماه مبارک رمضان در حسینیه مرحوم عمادزاده از مسائل اعتقادى و محبت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام سخن مى گفت و محضر او میعاد جویندگان معرفت و هدایت بود.
تواضع آن بزرگوار نیز زبانزد همه نزدیکان او است. شاگرد فاضل ایشان، آقاى ناصرى نقل نمودند: «بنده بارها مى دیدم آقا شیخ مجتبى در ملاقات با مرحوم آیت الله العظمى سید عبدالهادى شیرازى، خم مى شد تا دست ایشان را ببوسد. و این در حالى است که با آن مرجع عالى قدر هم بحث و هم دوره بود؛ اگر چه آقا سید عبدالهادى اجازه نمى داد و از دست بوسى ممانعت مى کرد».
وفات
مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبى لنکرانى، سرانجام پس از عمرى مجاهده و تلاش در راه تعلیم و تعلم و تبلیغ معارف الهى و ترویج مبانى شیعه، در ۲۴ فروردین سال ۱۳۶۵ (شعبان ۱۴۰۶ ه.ق) در اصفهان دار فانى را وداع نمود و به جوار قرب الهى پر کشید. پیکر مطهر ایشان، به قم منتقل گردید و در حجره ۲۵ صحن بزرگ، در جوار آستان حضرت معصومه سلام الله علیها آرمید.
پانویس
منابع
- مهدى سلیمانى آشتیانى، ستارگان حرم، جلد ۱۰.