سید رضا بهاءالدینی
آیت الله سید رضا بهاءالدینی (۱۲۸۷-۱۳۷۶ش) فقیه و عارف بزرگ شیعه و معلم اخلاق در حوزه علمیه قم و از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری بود.
نام کامل | سید رضا بهاءالدینی |
زادروز | ۱۲۸۷ قمری |
زادگاه | قم |
وفات | ۱۳۷۶ قمری |
مدفن | قم، حرم حضرت معصومه |
اساتید |
شیخ عبدالکریم حائری، سید محمدتقی خوانساری، سید ابوالقاسم قمی،... |
شاگردان |
|
| |
ولادت و خاندان
سید رضا بهاءالدینی در فروردین ماه ۱۲۸۷ شمسی مصادف با عید غدیر سال ۱۳۲۷ قمری در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. نسب نیاکان ارجمند وی به امام سجاد علیه السلام می رسد و اجداد و پدران والامقام او هر یک بسان گوهر تابناکی در دوران ظلمت درخشش خاصی داشته اند. برخی از آنان عهده دار تولیت حرم حضرت معصومه سلام علیها السلام بودند.
پدر سید رضا، سید صفی الدین، افتخار خدمتگزاری آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها را داشت. انس فراوان او با قرآن، عشق وافر به قرائت آیات الهی و حافظه چشمگیر وی موجب اعتماد علما به اندوخته های ذهنی سید صفی الدین شده بود، به طوری که او را «کشف الآیات علما» می نامیدند. آن چه صفات برجسته ای به وی بخشید مناعت طبع، بلند نظری و اشتیاق خدمت به جامعه بود. مادر سید رضا، فاطمه سلطان نیز بانویی مؤمن و مخلص بود. وی از نوادگان اندیشمند والامقام ملاصدرا شیرازی بوده است.
تحصیل و تدریس
اوان کودکی سید رضا همراه با نشانه هایی چون حافظه فوق العاده، استعداد بسیار و درک جهان اطراف بود. چون به دو سالگی رسید به مکتب خانه پای گذاشت. حمد و سوره، اذان و اقامه و سپس قرائت قرآن را یاد گرفت و آن گاه خواندن و نوشتن را آغاز کرد. در شش سالگی دوره مکتب تمام شد و برای آموختن درس های دیگر به مکتب دیگری رفت تا در این محل نصاب الصبیان ـ که معانی لغات را به صورت شعر بیان می کند ـ و دیگر کتاب ها را بیاموزد. روزهای تابناک این ایام همراه با طلوع آفتاب بهروزی و شادکامی سید رضا بود. زیرا خبر موفقیت های او به گوش آیت الله سید ابوالقاسم قمی رسید و ایشان که فردی فروتن و دانشمندی پارسا و مردی پراخلاص بود، شیرین ترین لحظات شوق و شادمانی را با تشویق های پی در پی و فراگیر برای سید رضا فراهم ساخت.
آن لطف خداوندی و این تلاش و پشتکار فراگیر مقدمه ای خجسته برای سید رضا فراهم می کند. به طوری که شوقی فراگیر و عشقی فراوان به تحصیل پیدا نموده، کتاب های مقدمات را یکی پس از دیگری فرامی گیرد. بیش از دوازده سال نداشت که آمادگی خود را برای امتحان نزد شیخ عبدالکریم حائری ـ مؤسس حوزه علمیه قم ـ اعلام کرد و موفقیت تحسین برانگیز وی در مقابل حاج شیخ، شروعی خجسته برای ارتباط صمیمی با ایشان گردید.
در این زمان بود که همنشین این طلبه سخت کوش، درس و بحث و زندگی اش کتاب می شود. به گونه ای که نوجوانی حدود شانزده ساعت تلاش علمی نموده و لحظه ای از فرصت خویش را از دست نمی دهد. افزون بر کتاب های حوزوی، بسیاری از علوم مفیدی که برای هر طلبه ضروری است فراگرفته، برای بهره گیری بهتر از روزها و ساعات یک سال از مدرسه بیرون نمی رود. گرچه فاصله وی از مدرسه فیضیه تا منزل بیش از هزار قدم نبوده است. مادرش که ساعت استراحت سید را می دانسته، در ساعت خاصی به فیضیه می رود تا فرزند خود را دیدار کند. روزهای پرفروغ و شب های پرتوفیق آن ایام به گونه ای سپری می شده که پیش از طلوع آفتاب سه یا چهار مباحثه انجام داده، گاهی قبل از اذان صبح دو درس را به پایان برد.
فقیه زاهد، حضرت آیت الله بهاءالدینی بدون آن که در صدد اخذ اجازه اجتهاد و روایت باشد، از عالم بزرگوار مرحوم سید محمدتقی خوانساری اجازه اجتهاد داشت. او همچنین از علامه محدث، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، اجازه روایت داشت.
شوق بی پایان و پشتکار فراوان وی در حوزه به آن جا انجامید که از او مدرسی موفق و پذیرفته فراهم ساخت. درس وی در بسیاری از مدارس قم شروع گشت. چند دوره «جامع المقدمات»، «سیوطی»، «مطول» و «قوانین» و پس از آن «رسائل» و «مکاسب» و «کفایه» تدریس نمود و در پی این توفیقات، «درس خارج»، ایشان برای تربیت دانش پژوهان اجتهاد دوست آغاز گردید.
شاگردان زیادی در درس آیت الله بهاءالدینی حاضر شدهاند که برخی از آنها عبارتند از:
مرتضی مطهری، احمد جنتی، علی مشکینی، احمد آذری قمی، محمد فاضل لنکرانی، حسینعلی منتظری، سید مصطفی خمینی و... .
ویژگیهای اخلاقی
تواضع:
آیت الله بهاءالدینی از قبول مصاحبه های تلویزیونی، معروفیت درباره مرجعیت، خرید منزل نزدیک حرم برای شناخته شدن بیشتر یا تهیه مهر و دایرکردن دفتر مراجعات برای مرجعیت، سرباز زده و قبول نکرد. گاهی که با اصرار برخی ارادتمندان روبرو می شد، می فرمود: «بالاتر از این ها فکر کنید. گیرم نام بنده بر سر زبان ها افتاد، وقتی پیش خدا دستم خالی است، آن شهرت برای من چه سودی دارد؟... نام بنده موضوعیت ندارد».
یکی از شاگردان نقل می کند: گاهی که با او از محلی عبور می کردیم، اگر مکان مناسبی همچون سایه یک دیوار یافت می شد، آقا می فرمود: «همین جا قدری بنشینیم و استراحت کنیم». عرض می کردم: «آقا اینجا مناسب شأن شما نیست، مردم در رفت و آمدند». آقا می فرمود: «این حرف ها چیست؟! همین جا خوب است. اگر ما بخواهیم این مسائل را مراعات کنیم و این گونه ملاحظات داشته باشیم، اگر چیزی هم داشته باشیم از ما می گیرند».
رسیدگی به محرومان:
ایشان چون پدری مهربان، بیش از چهل سال رهگشای مستمندان و فقرای آبرومند بوده اند، گاهی که صحبت از چگونگی امداد و کمک رسانی می شد، می فرمود: «کمک ها را شب انجام دهید، رعایت آبروی افراد را بکنید، به گونه ای کمک کنید که شما را نشناسند. مبادا فردا شما را ببینند و خجالت زده گردند».
توکل:
پهنه توکل و عظمت معرفت حضرت آیت الله بهاءالدینی به قدری است که چون سخن از داشتن و نداشتن می شود، می فرمایند: «هیچ گاه نمی گذارند درمانده شویم!».
آگاهی از حقایق عالم:
آگاهی از حقایق عالم صفحه ای دیگر از شخصیت ارجمند آیت الله بهاءالدینی است. به گوشه ای از این حقایق می پردازیم: سالیان بسیاری که برخی از شیفتگان دانش و دانایی با حضور در محضر پرفیضش از درس ایشان بهره می گرفتند، یکی از شاگردان آقا که فردی متقی و پارسا بود -اما استعداد شایانی نداشت- از دنیا رفت. مدت ها گذشت، روزی سخن او به میان آمد. ناگاه ایشان فرمود: «فلانی در برزخ چنان رشد علمی پیدا کرده و حرف هایی می زند که اگر در حیاتش برای او گفته می شد نمی فهمید! درباره موضوعی در باب طهارت با ما بحث کرد و نظر ما را تغییر داد».
یکی از طلبه های قم که در ایام ماه مبارک رمضان به تبلیغ رفته، پس از بازگشت به قم برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها به حرم مطهر مشرف می شود. به هنگام خروج از حرم دوستی را دیده که با چهره ای غمگین و محزون با وی روبرو می شود. چون علت را جویا می شود، خبر از تنگدستی و شدت فقر می دهد و آمدن به حرم را برای گشایش این مشکل یاد می کند. این طلبه چون وضع را این گونه می بیند، مبلغی را که در ماه مبارک به او داده بودند به وی می دهد و پس از خداحافظی به سوی صحن مطهر رهسپار می شود. ناگاه یادی از حضرت آیت الله بهاءالدینی کرده و به سوی منزل ایشان حرکت می کند و پس از دیدار آقا اجازه مرخصی می طلبد. یک باره ایشان می فرماید: «صبر کن» و در پی آن از جا برخاسته، به اتاق دیگر رفته، چند لحظه بعد مبلغی پول همراه می آورند و می فرمایند: «کار امروز شما، کار بسیار پسندیده ای بود!» و او پس از خداحافظی رهسپار منزل شد و مبلغ اهدایی آقا را شمرد، و متوجه می شود که این پول به اندازه ای است که به آن فرد در حرم داده است!
تفکر:
اکثر اوقات شب و روز ایشان به تفکر می گذشت. حتی سحرها - بعد از این که نماز شب می خواند - به تفکر می پرداخت. می فرمود: «من روی یک جمله صحیفه سجادیه چندین سال فکر کردم» و کراراً می فرمود: «همین فکر کردن، دریچه هایی را روی انسان باز می کند؛ ولی طول می کشد».
بندگی خدا:
مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمود: درس رسائل می گفتم و شاگردان زیادی داشتم. یک روز که آمدم پشت در، نگاه کردم دیدم جمعیت شاگردان زیاد است؛ خیلی خوشم آمد. همان جا تصمیم گرفتم درسی را که هوای نفس در آن است، تعطیل کنم؛ لذا درس را به خانه منتقل کردم و عده ای از شاگردان می آمدند خانه.
ایشان در جواب این سؤال که: چه کنیم تا بتوانیم از معارف الهی بهره برداری کنیم، می فرمود: «باید بنده خدا باشی، بنده هوا و هوس نباشی. حضرت به مالک می فرماید: فَاَملِک هَواکَ؛ تو مالک هوا باش، نه هوا مالک تو. ما هوا مالکمان هست؛ هر کجا که هوا باشد، ما را می کشاند؛ در حالی که باید هوا در اختیار شما باشد.[۱]
قدرشناسی:
قدرشناسی و روشن بینی این پیر فروتن، زمینه ساز گرامی داشتن یاد و نام امام خمینی گشته و هماره خاطره های بهجت آفرین آن مراد سبز قامت در قابِ خاطرِ این دوست والامقام به چشم می خورد. پاس نعمت وجود انقلاب اسلامی ایران، یاد عظمت حرکت امام و برکات خجسته نهضت و تمدن شگرف سخنان ملکوتی ایشان به همراه دهها خاطره، مناسبت های مختلفی در گفتار آن وجود ارجمند و همگی بیانگر روحیه سپاسگزار ایشان است.
روزی صحبت از شعر و شاعری به میان آمد. با جمله ای کوتاه فرمودند: «بنده اشعار زیادی درباره اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت امام علی علیه السلام شنیده ام ولی برای من هیچ شعری همچون اشعار شهریار تبریزی، جذابیت نداشته است، به همین جهت او را دعا کردم، بعداً دیدم برزخ را از وی برداشته اند».
گاهی که سخن از دوران کودکی به میان می آید، به گونه ای سخن می گویند که درمی یابیم همه را از خدا می داند، از طفولیت تا دوران بلوغ، از تحصیل تا تدریس و از قم تا کربلا و... روزی در ملاقات با برخی علاقه مندان و ارادتمندان فرمودند: «حالم خیلی بد بود. اهل خانه هفتاد حمد برایم خواندند، چون ختم سوره حمد آنان تمام شد، حال ما نیز خوب شد ما بارها تجربه کرده ایم، غیر از خدا از هیچ کس کاری ساخته نیست، صلاح فعلی بنده در بیماری و خانه نشینی است... تاکنون چندین نفر را برای معالجه ما آورده اند اما ما را به زحمت انداخته اند و هیچ کاری از آنان ساخته نبوده است. از هیچ کس غیر از خدا کاری ساخته نیست».
احترام و ارادت به استادان، به طور چشمگیر در سخنان آیت الله بهاءالدینی به چشم می خورد. گاهی از مرحوم بافقی و مجاهدت های کم نظیر ایشان یاد کرده و نسبت به نیکی ها و مهربانی های وی به طلبه ها سخن می گویند و چون نام حاج شیخ عبدالکریم حائری به میان می آید، هاله ای از عظمت در کلام ایشان نسبت به آن عالم سخت کوش موج می زند.
وفات
سرانجام، این خورشید فروزان علم و عمل، پس از طی دوران نقاهت نسبتاً طولانی در سرزمین مقدس قم غروب کرد و دلهای شیفتگان معرفت را داغدار نمود. رحلت آن بزرگوار، شام جمعه ۱۳۷۶/۴/۲۴ رخ داد. پیکر مطهرش در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام و در قبری دفن شد که کاملاً غیرعادی و برخلاف پیش بینی معمار حرم، آماده و مهیا بود.
پانویس
- ↑ مصاحبه تلویزیونی، اردیبهشت ۷۴.
منابع
- تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد۲، زندگی نامه "سید رضا بهاءالدینى" از احمد لقمانی.
- سید محمدباقر مهاجر، معلّم اخلاق و سالک الی الله/ حضرت آیت الله حاج سید رضا بهاءالدینی، مجله خُلُق، آذر و دی ۱۳۸۶، شماره۲، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: ۲۶ فروردین ۱۳۹۳.