آیه 195 سوره بقره
<<194 | آیه 195 سوره بقره | 196>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید (لیکن نه به حد اسراف)، و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید، و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست میدارد.
و در راه خدا انفاق کنید و [با ترک این کار پسندیده، یا هزینه کردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاکت نیندازید، ونیکی کنید که یقیناً خدا نیکوکاران را دوست دارد.
و در راه خدا انفاق كنيد، و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد، و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مىدارد.
در راه خدا انفاق كنيد و خويشتن را به دست خويش به هلاكت ميندازيد و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد.
و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
التهلكة: هلاك: ضايع شدن و تباه گشتن. تهلكه: هلاكت (قاموس قرآن).[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
زيد بن اسلم نقل نمايد: كه اين آيه درباره قومى نازل شد كه بدون ساز و برگ در جهاد شركت ميكردند و در ميان جهاد سربار ديگران ميشدند سپس اين آيه نازل گرديد.[۳]
حذيفه گويد: اين آيه درباره نفقه نازل شده است،[۴] ابو ایوب انصاری نقل نمايد: كه آيه درباره ما انصار نازل شده است زيرا وقتى كه اسلام عزت و قدرت يافت و ياران آن زياد گرديد بعضى به بعضى ديگر پنهانى مى گفتند: اموال ما تباه شده و اگر ما در حفظ اموال خود مى كوشيديم از بين نميرفت سپس اين آيه در رد گفتار ما نازل شده است.[۵]
ابوجبيرة بن ضحاك روايت كند كه انصار كسانى بودند كه تصدق ميكردند و از مال و دارائى خود مى بخشيدند. يك سال از اين كار دست كشيده و از بخشش امساك و خوددارى نمودند سپس اين آيه نازل گرديد و نيز نعمان بن بشير نقل كند كه مردان گناه ميكردند و سپس با حالت يأس مى گفتند: خداوند ما را نخواهد آمرزيد سپس اين آيه نازل گرديد،[۶] موضوعات فوق را شيخ بزرگوار هم ذكر نموده ولى به عنوان شأن و نزول نياورده است.[۷]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«195» وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
و در راه خدا انفاق كنيد (و با ترك انفاق،) خود را به دست خود به هلاكت نياندازيد. و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد.
نکته ها
پنج آيه پى درپى، مسلمانان را به دفاع از دين و مقابله با كفّار فرخواند، اين آيه پايان آن را با انفاق و احسان تمام كرده است.
خودكشى وضرر به نفس، حرام قطعى است كه از آيه استفاده مىشود. امّا شهادت طلبى در مواردى كه اساس اسلام در خطر باشد، افتادن در تهلكه نيست.
اين آيه در كنار سفارش به انفاق، مسلمانان را از هرگونه افراط و تفريط بازمىدارد. زيرا اگر ثروتمندان بخل ورزند و به فكر محرومان نباشند، اختلاف طبقاتى روز به روز توسعه پيدا كرده و عامل انفجار جامعه و نابودى آنان خواهد گرديد. چنانكه اگر ميانهروى در انفاق مراعات نشود و انسان هرچه را دارد به ديگران ببخشد، به دست خويش، خود و خانوادهاش را به هلاكت كشانده است. قرآن در آيات ديگر نيز مسلمانان را به ميانهروى در انفاق سفارش نموده و به پيامبرش مىفرمايد: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» «1» اى پيامبر! نه دست بسته باش كه چيزى نبخشى و نه آنچنان كه هر چه دارى يكجا ببخشى. امام صادق عليه السلام نيز در ذيل اين آيه مىفرمايد: انفاق شما، نبايد در حدّى باشد كه دستِ خودتان خالى وبه بدبختى كشيده شويد. «2»
انسان علاقه دارد كه محبوب باشد، لذا قرآن از اين فطرت استفاده كرده و مىفرمايد: نيكى كن كه نيكوكاران محبوب خداوند هستند.
«1». اسراء، 29.
«2». بحار، ج 93، ص 168.
جلد 1 - صفحه 307
پیام ها
1- اقتصاد، پشتوانهى هر حركتى است. «أَنْفِقُوا ...» جهاد نيز بدون پشتوانه مالى و گذشت از برخى امكانات، امكان ندارد. اگر مردم به هنگام هجوم دشمن و در راه دفاع از حقّ، اموال خود را بكار نگيرند، گرفتار شكست قطعى مىشوند.
2- با انفاق، خود و اموالتان را بيمه كنيد. «أَنْفِقُوا ... وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»
3- در اسلام جبهه و جنگ و كمكهاى مالى همه بايد رنگ الهى داشته و براى رضاى خداوند باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
4- محبوب خدا شدن، سبب تشويق براى احسان است. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (195)
شأن نزول: در سالى كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عازم شدند براى بجا آوردن عمره، جمعى از فقرا اظهار تنگدستى نمودند؛ حق تعالى آيه شريفه به جهت آگاهى اغنياء نازل فرمود:
وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ: و انفاق كنيد در راه خدا مانند جهاد و اعلاى دين اسلام و كمك و اعانت فقرا و ساير امورات خيريه، وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ: و مياندازيد نفسهاى خود را به هلاكت، يا به دست خود ميافكنيد خود را به ورطه هلاك، يعنى بخل ننمايند كه منجر به هلاكت است؛ چنانچه فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: البخيل بعيد من اللّه و بعيد من الجنّة و قريب من النّار «1». يعنى: بخيل دور است از قرب الهى، و دور است از بهشت و نزديك است به آتش جهنم، و لذا بخل را به هلاكت تعبير فرموده.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است:
«1» مستدرك الوسايل، جلد 2، صفحه 643، (كتاب النكاح، ابواب النفقات، باب 15، حديث 14)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 353
1- دال است بر تحريم آنچه ترس هلاك نفس باشد.
2- دليل است بر جواز صلح با كفار و سركشان، هرگاه امام خائف باشد بر نفس خود يا مسلمانان، مانند فعل حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در عام حديبيه و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در صفين و حضرت امام حسن عليه السّلام با معاويه.
3- جايز نيست امر به معروف و نهى از منكر در مواردى كه مخاطره نفسانى و وقوع در مهلكه باشد، و نتيجهاى هم بر فرض اقتحام مترتب نگردد.
بنابراين آيه شريفه مقيد باشد به آنجائى كه اقتحام در مهلكه، نصرت دين و اعزاز اسلام و قرآن در آن نباشد، و الا لازم بلكه واجب باشد، زيرا تقارن امر مهم كه حفظ نفس است با امر اهمّ كه حفظ بيضه اسلام است در اين صورت البته مراعات حفظ بيضه اسلام اولى و احق خواهد بود؛ مانند فعل حضرت امام حسين سيد الشهداء عليه السّلام و اقدام آن حضرت بر شهادت. و نيز اگر به ديده بصيرت عاقل فهيم تأمل نمايد، هر آينه دريابد كه واقعه آن حضرت در كربلا القاء به مهلكه نيست، بلكه موجب ابقاى دين و حيات اسلام و اعلاى احكام قرآن و رسيدن به قرب حضرت رحمان است.
بنابراين معاندين و آل زياد و آل سفيان لعنهم اللّه خود را به مهلكه انداختند به سبب خروج بر امام زمان و موجب غضب ذات احديت منان و دخول نيران.
وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ: و نيكوئى نمائيد، بدرستى كه خداوند دوست دارد نيكوكاران را، يعنى لازمه دوستى كه احسان و الطاف است نسبت به آنان منظور مىفرمايد.
تنبيه: آيه شريفه عام است نسبت به تمام مكلفين در انفاق در كليه خيرات و راه خدا مطلقا. و مراد به انفاق به طريق اقتصاد است، چنانچه در كتاب كافى و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
اگر مردى خرج كند آنچه در دستش مىباشد در راهى از راه خدا، نيكو
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 354
نباشد، و موفق به خير نشده، آيا نيست فرمايش الهى كه: «ميندازيد خود را به مهلكه و احسان كنيد، خدا دوست مىدارد احسان كنندگان را» يعنى مقتصدين را «1» يعنى كسانى كه ميانه روى نمايند در مخارج.
و در كتاب محاسن از آن حضرت مروى است كه فرمود: هرگاه شخص نيكو گرداند عملش را، مضاعف فرمايد خداى تعالى عمل او را به هر حسنه هفتاد ثواب؛ و اين است فرمايش الهى كه فرموده مضاعف نمايد ثواب را براى هر كه خواهد، پس نيكو كنيد اعمال خود را كه براى ثواب الهى بجاى آريد. عرض كردند: چه چيز است احسان؟ فرمود: هرگاه نماز كنى نيكو نما ركوع و سجود آن را و هرگاه روزه دارى پس بپرهيز از هر چه فساد روزه در آنست، و هرگاه حج نمودى پس نگاهدار خود را از آنچه حرام است بر تو در حج و عمره، و هر عملى كه براى خدا بجاآورى پس بايد پاك باشد از ناپاكى «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (195)
ترجمه
و انفاق كنيد در راه خدا و ميندازيد خود را بدستهاى خود بهلاكت و نيكوئى كنيد همانا خداوند دوست دارد نيكوكاران را.
تفسير
يعنى انفاق كنيد در راه جهاد با كفار و ساير ابواب خير و احسان و خود را بدست خود بهلاكت ميندازيد و اينكه گفتهاند كلمه با در بايديكم زائد است و ايدى بمعنى انفس است بنظر حقير خارج از سليقه و ذوق ادبى است بلكه مفعول محذوف است و معنى همانستكه عرض شد در هر حال بعضى گفتهاند مراد آنستكه اسراف ننمائيد و راه معاش را از دست ندهيد با آنكه انفاق هم بنمائيد حاصل آنكه بخيل نباشيد و مسرف هم نباشيد بلكه قانع و سخى باشيد و از حد اعتدال بافراط و تفريط تجاوز ننمائيد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه انفاق كنيد و بخل ننمائيد كه بخل موجب هلاك ابدى است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه ترك جهاد نكنيد كه موجب تسلط كفار است و منجر بهلاك شما خواهد شد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه خود را بهلاكت دينى ميندازيد از قبيل منع زكوة و حج و جهاد كه از لوازم ترك انفاق است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه بدون ظن غلبه و قدرت بر دفاع اعداء خود را با آنها طرف نكنيد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه مأيوس از رحمت الهى بواسطه كثرت گناه نشويد و در مجالس از پيغمبر (ص) روايت شده است كه اطاعت پادشاه واجب است و كسيكه ترك نمايد اطاعت پادشاه را پس بتحقيق ترك نموده است اطاعت خدا را و داخل شده است در معصيت او همانا خداوند فرموده است و ميندازيد خود را بهلاكت و بنظر حقير تمام اين معانى بجاى خود صحيح است اگرچه بعضى از آنها از ظاهر آيه استفاده نشود ولى هيچيك از امور
جلد 1 صفحه 245
مذكوره را نبايد بجا آورد و هيچ امرى را كه موجب يا منجر بهلاكت دنيوى و اخروى شود نبايد ارتكاب نمود بلكه با مظنه و خوف هلاكت هم جائز نيست و بعيد نيست القاء نفس در تهلكه عرفا صادق باشد بنابراين خيلى بيوجه است كه خطيب و واعظ دست از بيان احكام و اخلاق و نصايح و مواعظ حسنه برداشته متعرض طعن و قدح نسبت بمقاماتى شود كه تقيه از آنها واجب است و همچنين علما و روحانيون نبايد دست از وظيفه خودشان كه نشر احكام و معارف و حقائق اسلام و ترويج شريعت خير الانام است برداشته بىنتيجه با اولياء امور وقت طرفيت و ضديت نمايند و در نتيجه محراب و منبر را از دست داده زحمات و تحصيلات خود را عقيم و حاصل عمر عزيز خود را مجانا بخصم تسليم نمايند شرط عقل آنستكه انسان دنبال مقصد خود برود هر جا معارضى پيدا كرد اگر بتواند آنمعارض را مساعد نمايد و اگر نتواند آنرا از ميان ببرد و اگر نتواند خود را حفظ كند كه از ميان نرود و مقصد هر قدر ممكن است محفوظ بماند رفتار و سلوك ائمه هدى را با خلفاء عصر ملاحظه نمائيد كه چگونه مماشاة با آنها ميگردند لقب امير المؤمنين را با آنكه از القاب خاصه خليفه بلا فصل پيغمبر آخر- الزمان مولاى متقيان است و بر ساير ائمه اطهار اطلاق آن جائز نيست بر آنها اطلاق مىكردند و چه قدر از احكام الهى را با آنكه اول وظيفه امام (ع) بيان آنها است مطابق با واقع بملاحظه تقيه مطابق با مذاق اهل سنت بيان فرمودند آيا نبايد فعل آنها سرمشق ما باشد خواجه نصير الدين طوسى قدس اللّه سره القدوسى كه مانند علامه حلى عليه الرحمه يكجا در باره او شهادت داده كه او افضل اهل عصر خود در علوم عقليه و نقليه بود و در جاى ديگر فرموده افضل است او از هر كس مشاهده نموديم ما او را در اخلاق و آقاى بهبهانى سر منشأ علوم متأخرين در باره او فرموده هر چه در باره او گفته شود كمتر از رتبه اوست و پدر بزرگوار حقير فرموده انصاف آنستكه حضرت خواجه افضل علماء بنى آدم است از بدو دنيا الى زماننا هذا و حكماء اروپا در بارهاش گفتهاند مانند خواجه در محيطى نيامده و استاد البشرش خواندند و حكماء اسلام عقل حاديعشرش ناميدهاند و علماء اهل سنت با آن تعصب و عناد او را در اول مرتبه طبقه اولى از مصنفين قرار داده و تصديق به ذو الحق بودن او بر هر ملتى نمودهاند مقصودم از اين تطويل آنستكه چنين كسى كه دوست و دشمن از بزرگان
جلد 1 صفحه 246
هر قوم و ملت اقرار بفضل و كمال او از هر حيث و جهت نمودهاند و گفتهاند
او آفتاب اوج كمال و هنروريست
ما ذرهايم نى غلط از ذره كمتريم
ملازمت هلاكوخان سلطان كافر جائر را مينمايد براى احياء مذهب شيعه شيخ استاد ما عليه الرحمه چه قدر تحمل ناملائمات نمود و در موقع هتك حرمت از خودش و حرم ائمه اطهار چه صبر و بردبارى بروز داد كه ما مبهوت و متحير شديم تا در ظرف چند سال ايرانرا از علم پر كرد كه الان درجه اول علماء مروجين شرع در بلاد ايران از تلامذه او هستند اگر او هم مثل سايرين ميخواست اعراض نمايد يا تعرض كند ايا اينموفقيت را پيدا ميكرد يا آنكه نتيجه را از دست داده ميدانرا براى خصم تخليه كرده بود قدمى بالاتر بگذاريم امير المؤمنين (ع) چرا بيست و پنج سال دست بر وى دست گذارد و با خلفا مدارا كرد براى آنكه بر حسب ظاهر قوه مقاومت نداشت و اگر ميخواست طرفيت كند اسلام از ميان ميرفت پس بايد شخص قوه خود را بسنجد اگر مطمئن شد كه در مقاومت مظفر خواهد بود اقدام نمايد و الا هر قدر ممكن است از اصول و فروع را بايد حفظ كند و خود و حمات خود را فلج و نابود ننمايد و موجبات عناد و لجاج طرف را فراهم نكند كه اغلب امورات بملايمت بهتر پيشرفت ميكند از شدت و خصومت اين سليقه و عقيده حقير است در وظيفه عالم و مروج شرع از اهل محراب و منبر و در عين حال معتقدم بر حسب فرموده حضرت امير (ع) در نهج البلاغه كه خداوند اخذ ميثاق نموده است از علماء كه با ظلمه بهيچ وجه توافق ننمايند چه رسد بتبعيت و معاونت كه بكلى از وظيفه آنها خارج است و موجب سلب توفيق و انحراف از طريق هدايت و ترويج شرع خواهد بود بلكه خلطه و آميزش با آنها هم نبايد پيدا كند مگر بمقدار ضرورت و حاجت در پيشرفت مقصد در اينمقام از آقايان عظام معذرت ميخواهم اختيار قلم از دست رفت و از وظيفه خود خارج شدم در ذيل آيه امر به احسان شده است و آنكه خداوند دوست دارد احسان كنندگانرا در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه مراد از محسنين كسانى هستند كه در احسان اقتصاد و ميانهروى را از دست نميدهند پس اگر كسى تمام مال خود را در راه خدا انفاق نمايد كار خوبى نكرده است حقير عرض ميكنم شايد مراد صورتى باشد كه موجب عسر و حرج در آتيه شود مثل آنكه مجبور به سؤال يا كار خارج از
جلد 1 صفحه 247
زى خود گردد و در محاسن از آنحضرت روايتى نقل نموده كه متضمن تفسير احسان است باتيان اعمال واجبه با آداب و شرائط آن و پاكيزگى آنها از اغراض فاسده و بنظر حقير احسان مطلقا خوب است چه بخود باشد چه بغير و در اين روايت بيان فرد خفى شده است چنانچه در روايت اولى بيان حد آن شده بود و غير هم اعم است از دوست و دشمن و مؤمن و كافر و موافق و مخالف و بر و فاجر و انسان و حيوان و نبات و جماد
اگر شراب خورى قطره فشان بر خاك
از آن گناه كه نفعى رسد بغير چه باك
از نيكى در باره احدى نبايد مضايقه كرد مگر امر بمعروف و نهى از منكر توقف به آن پيدا كند و شايد باين مناسبت باشد نهى از احسان ببعضى از اهل عصيان از قبيل تارك الصلوة و شارب الخمر در روايات و شامل است احسان حالى و مالى و فعلى و مئالى و دنيوى و اخروى را و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ لا تُلقُوا بِأَيدِيكُم إِلَي التَّهلُكَةِ وَ أَحسِنُوا إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُحسِنِينَ (195)
(و در راه خدا انفاق كنيد و بدستهاي خودتان خود را بهلاكت نيندازيد و نيكو كاري كنيد که خدا نيكوكاران را دوست ميدارد) وَ أَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ انفاق در راه خدا شامل مصارفي که در طريق عبادت خدا
1- سوره مائده آيه 49
2- سوره شوري آيه 38
جلد 2 - صفحه 361
صرف ميكند ميگردد مانند بذل جان در راه جهاد و صرف قوي در قضاء حوائج مؤمنين و ساير عبادات و صرف مال در مصارف واجبه و مستحبه و تعليم علم ببندگان خدا و ساير مواردي که اطلاق انفاق و عنوان عبادت بر آن صادق است و در اول سوره در ذيل آيه مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ مفصلا موارد آن را متذكر شديم«1» و يكي از موارد لازم انفاق، انفاق مال در راه جهاد با دشمنان اسلام و اعلاء كلمه حق است و بعضي انفاق در اينکه آيه را به اينکه مورد اختصاص دادهاند ولي امر در اتفقوا براي مطلق طلب از واجب و مستحبّ است و آيه عامّ و اينکه مورد يكي از مصاديق آن ميباشد.
وَ لا تُلقُوا بِأَيدِيكُم إِلَي التَّهلُكَةِ القاء بمعني انداختن و مفعول آن محذوف و باء بايديكم براي سببيت و تعبير بايديكم اشاره به اينكه از روي اختيار خودتان چنين نكنيد يعني لا تُلقُوا انفسكم بِأَيدِيكُم إِلَي التَّهلُكَةِ بدست خودتان خود را بمهلكه نيندازيد و مراد از تهلكه اعم از هلاكت دنيوي و اخروي است و مراد از القاء بتهلكه اقدام بهر عملي است که موجب وقوع در هلاكت انسان يا ترك عملي که باعث هلاك آدمي گردد مثلا عملي که مريض انجام دهد و باعث زيادتي مرض يا موت او گردد مانند پرهيز نكردن و خوردن خوراكهايي که براي مرض او مضر است و يا اينكه معالجه نكند و دارو استعمال ننمايد و باين سبب موجب هلاكت خود گردد، هر دو القاء در تهلكه ميباشد.
و در مقام جهاد اگر اقدام بجهاد و صرف مال در راه جهاد نكنند تا دشمن مسلط شود و بهلاكت بيفتند القاء بتهلكه است و بسا مواردي که بايد ساكت و صامت بود و تقيه نمود و اقدام بجهاد ننمود اگر اقدام كند و باعث هلاكت گردد القاء بتهلكه است، و همچنين در مورد انفاقات مالي اگر بخل ورزد و حقوق واجبه
1- مجلد اول ص 210
[.....]
جلد 2 - صفحه 362
را نپردازد و باعث شكنجه و بتنگ آمدن فقراء و طغيان آنان گردد و هلاكت خود را سبب شود و يا تمام مال خود را صرف كند که قدرت بر نفقه خود و- واجب النفقهاش نداشته باشد، همه اينها القاء بتهلكه است چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد وَ لا تَجعَل يَدَكَ مَغلُولَةً إِلي عُنُقِكَ وَ لا تَبسُطها كُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلُوماً مَحسُوراً«1» و توهم نشود که اينکه ايثار است بلكه ايثار بذل مال است بحدي که بواجبات لطمه نزند چنانچه قبلا تذكر دادهايم.
و دليل بر اينکه عموم اطلاق خود آيه است که اقتضاء عموم ميكند و اخباري که در ذيل آيه روايت شده مانند حديثي که از كافي مسندا از حضرت صادق (ع) روايت كرده که فرمود «
لو انّ رجلا انفق ما في يديه في سبيل اللّه ما کان احسن و لا اوفق أ ليس يقول اللّه و لا تلقوا بايديكم الي التهلكه و احسنوا ان اللّه يحب المحسنين يعني المقتصدين
» و همين مضمون از عياشي از آن حضرت روايت شده.
و از إبن بابويه مسندا از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده که فرمود:
طاعة السلطان واجبة و من ترك طاعة السلطان فقد ترك طاعة اللّه و دخل في نهيه يقول اللّه و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة
«
» و از حذيفه روايت شده که در تفسير اينکه جمله «
قال هذا في النفقه
» و در بعض نسخ «
هذا في التقية
» روايت شده علاوه بر اينكه عمل رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه هدي شاهد بزرگي بر اينکه معني است چنانچه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در حديبيه با مشركين صلح نمود و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام 25 سال با خلفاء با مسالمت رفتار نمود و حضرت حسن عليه السّلام با معاويه صلح نمود و ساير ائمه نيز با خلفاء جور زمان خود با تقيه رفتار ميكردند و همه از اينجهت بود که اگر اقدام بمبارزه عليه آنان مينمودند موجب هلاكت خود و عدهاي از دوستان خود ميگرديد ولي زمان
1- سوره اسراء آيه 31
جلد 2 - صفحه 363
سيد الشهداء چون يزيد در مقام امحاء دين اسلام حتي ظواهر آن بود و بر هر تقدير ميخواست سيد الشهداء را بقتل برساند چه اقدام كند و چه ساكت نشيند آن حضرت چاره جز قيام نداشت و همان قيام بود که اساس خلافت بني اميه را مضمحل و نابود ساخت و آن حضرت مرگ با شرافت را بر قتل با ذلت ترجيح داد.
وَ أَحسِنُوا إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُحسِنِينَ احسان بمعني نفع رسانيدن بغير است و با حسن فرق دارد زيرا در حسن لازم نيست که خوبي بغير برسد بلكه نفس فعل که نيكو باشد اطلاق حسن بر آن ميشود مثلا عذاب كفار و معاندين در روز قيامت يا استيفاء دين از مديون يا اجراء حدود حسن است لكن احسان نيست.
و چنانچه در حديث مروي از كافي گذشت محسنين بمقتصدين تفسير شده و از اينکه بيان معلوم ميگردد که مجرد ايصال نفع بغير احسان نيست بلكه فعل هم بايد داراي حسن باشد، هم از جهت فاعل که قبح عقلي يا ذمّ شرعي نداشته باشد و هم از جهت قابل که محل قابليت احسان داشته باشد، و گرنه:
ترحم بر پلنگ تيز دندان
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 195)- این آیه تکمیلی است بر آیات جهاد، زیرا جهاد به همان اندازه که به مردان با اخلاص و کار آزموده نیازمند است به اموال و ثروت نیز احتیاج دارد.
زیرا از سربازان که عامل تعیینکننده سرنوشت جنگ هستند بدون وسائل و تجهیزات کافی (اعم از سلاح، مهمات، وسیله نقل و انتقال، مواد غذایی، وسائل درمانی) کاری ساخته نیست.
لذا در اسلام تأمین وسائل جهاد با دشمنان از واجبات شمرده شده در این آیه با صراحت دستور میدهد و میفرماید: «در راه خدا انفاق کنید و خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید» (وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ).
در آخر آیه دستور به نیکوکاری داده، میفرماید: «نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» (وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ).
انفاق سبب پیشگیری از هلاکت جامعه است! ص : ص : 177
این آیه گر چه در ذیل آیات جهاد آمده است ولی بیانگر یک حقیقت کلی و اجتماعی است و آن این که انفاق بطور کلی سبب نجات جامعهها از مفاسد کشنده است، زیرا هنگامی که مسأله انفاق به فراموشی سپرده شود، و ثروتها در دست گروهی معدود جمع گردد و در برابر آنان اکثریتی محروم و بینوا وجود داشته باشد دیری نخواهد گذشت که انفجار عظیمی در جامعه بوجود میآید، که نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت، بنابراین انفاق، قبل از آن که به حال محرومان مفید باشد به نفع ثروتمندان است، زیرا تعدیل ثروت حافظ ثروت است.
امیر مؤمنان علی علیه السّلام در یکی از کلمات قصارش میفرماید: حصّنوا اموالکم بالزّکاة: «اموال خویش را با دادن زکات حفظ کنید».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.