آیه 1 سوره فیل
<<1 | آیه 1 سوره فیل | 2>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا ندیدی که خدای تو با اصحاب فیل (سپاه فیل سوار ابرهه) چه کرد؟
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَلَمْ تَرَ؟»: آیا ندیدهای؟ مراد از دیدن، شنیدن و باخبر شدن است. مخاطب هرچند پیغمبر است، ولی مراد عموم مردم است. «أَصْحَابِ»: جمع صاحِب، دارندگان. «الْفِیلِ»: فیل اسم جنس و در معنی جمع است. «أَصْحَابِ الْفِیلِ»: فیلداران. مراد سپاه حبشه است که به سرداری ابرهه برای تخریب کعبه به سوی مکّه حرکت کردند و فیلهائی را به همراه داشتند. علّت حمله این بود که حبشیها که بر یمن فرمانروائی میکردند، چون توجّه مردم را به کعبه دیدند، کلیسائی را در صنعاء ساختند تا توجّه مردمان جزیرةالعرب را بدان جلب کنند و آنجا را مرکز عبادت و تجارت نمایند، ولیکن مکّه همچنان کانون پرستش ماند. در سرزمین، «مغمس» نزدیک مکّه سپاه ابرهه از سوی دستههای پرندگان مورد هجوم قرار گرفت و فیلهای عظیمالجثّه با پرندگان ضعیفی از پای درآمدند.
نزول
این سوره راجع به داستان سلطان حبشه نازل شده، هنگامى که با فیل هاى زیاد براى ویران کردن خانه کعبه به سوى مکه حرکت کرده بود.[۱] ما داستان مفصل آن را در تفسیر خود که قسمتى از آن که از آن جمله تفسیر همین سوره است در مجله مسلمین در سالهاى 1335 و 1334 شمسى چاپ شده، ذکر نموده ایم.
اینک به ذکر مختصرى از آن مى پردازیم، مقاتل گوید: داستان اصحاب فیل چهل سال قبل از تولد پیامبر بوده و کلبى گوید: بیست و سه سال قبل از میلاد رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و بیشتر مورخین معتقدند که در سال تولد رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است.
نجاشى پادشاه حبشه دو سردار براى مملکت یمن که آن هم در تصرف وى بود، فرستاد. به نام ارباط و ابرهه و معروف است که ابرهه سردار یک چشم بوده و به اشرم ملقب بوده است پس از چندى بین دو سردار نزاع مى افتد. در این نزاع ابرهه، ارباط را از بین برده و خود باقى میماند. از نزاع آن دو سردار پادشاه حبشه به خشم مى افتد و سوگند یاد میکند که خود به خاک یمن پاى نهد و خون ابرهه را بریزد.
ابرهه از خشم سلطان حبشه به وحشت مى افتد و هدایاى زیادى با مقدارى از خون خود که حجامت کرده و در شیشه ریخته بود و انبانى از خاک یمن براى پادشاه حبشه مى فرستد و ضمن ابراز عبودیت و خدمتگذارى گوید چون پادشاه سوگند یاد کرده که به خاک یمن قدم مى گذارد و خون من بریزد اینک براى این که سوگند سلطان از بین نرود، مقدارى از خون خود فرستاده ام که آن را بریزد و انبانى از خاک یمن ارسال داشته ام که قدم روى آن نهد.
پادشاه حبشه را از این اظهار بندگى و ارسال هدایاى زیاد با خون ابرهه و نیز با خاک یمن خوشش آمد و از تقصیر ابرهه گذشت. ابرهه براى خوش آیند سلطان خانه بسیار مجللى در صنعا که نام آن را قلیس (بضم قاف و کسر لام مشدد) نهاده بود، ساخت و آن را با زر و طلا و نقره و یاقوت و مرجان مرصع کرد و منظورش آن بود که مانند کعبه طرف توجه مردم واقع شود و عموم مردم به جاى کعبه به زیارت آن خانه گردانید.
این کار خوش آیند مردم حجاز نبود لذا شخصى به نام زهیر بن بدر از عبدالمطلب رئیس مکه خواست که آنجا برود و آن را با کثافات ملوّث نماید و در اینجا معلوم نیست که عبدالمطلب چنین اجازه اى به او داده باشد ولى زهیر نیت خود را عملى کرد.
ابرهه وقتى آگاه شد به قصد انهدام خانه کعبه به تلافى عمل زهیر به سوى مکه راه افتاد و قبل از رسیدن به مکه قبلاً دستور داد که عده اى از لشکریان به شهر بروند و غارت کنند و پیش از حرکت براى جنگ پیلان زیادى از نجاشى خواسته بود و آنها را با خود به طرف مکه برد. لشکریان به مکه ریختند و اموال مردم را غارت کردند از آن جمله دویست شتر از عبدالمطلب نیز به غارت رفت و ابرهه هنوز به داخل مکه نرسیده بود چون به اطراف مکه رسید و از دور به خانه کعبه نظر افکند هیبت خانه خدا در دل او اثر کرد و از قصدى که داشت، مردد شد و برخى گویند: پشیمان گشت لذا میخواست که از آن خانه شفاعت کنند و او منصرف شود. دستور داد: رئیس مکه را نزد وى بیاورند. عبدالمطلب با آن ابهت و سنگینى و وقار نزد ابرهه آمد و قبلاً تعریف و توصیف زیادى از عبدالمطلب نزد ابرهه نموده بودند. ابرهه در این موقع بر تخت نشسته بود چون عبدالمطلب را دید براى این که او را با خود در تخت ننشاند از تخت به زیر آمد و با عبدالمطلب به پاى تخت نشست و خیلى به وى احترام کرد و اجلال نمود.
بعد از گفت و شنود، ابرهه به عبدالمطلب گفت: اگر درباره خانه کعبه شفاعت کنى، خواهم پذیرفت. عبدالمطلب با کمال خونسردى به ابرهه گفت: براى درخواست دویست شتر که از وى به غارت رفته و نیز سایر اموال غارت شده مردم مکه آمده است و هیچ گونه شفاعتى راجع به خانه خدا نخواهد کرد زیرا آن خانه خود داراى صاحبى است که از آن حفاظت خواهد کرد و چنین گفت: انا ربّ الابل و للبیت ربّ یحفظه، یعنى من صاحب شتران خود هستم و آن را میخواهم و خانه کعبه، خود داراى صاحب است که از آن نگهدارى میکند.
ابرهه از این سخنان سخت در خشم شد و با عصبانیت به لشکریان خود گفت: شتران او را پس بدهید و به طرف خانه کعبه روید تا ببینم چه کسى است که از آن نگهدارى میکند. عبدالمطلب بازگشت و به اهل مکه فرمود: تا هر مال و متاعى دارند به طرف کوه سرازیر شوند و مکه را تخلیه نمایند. ابرهه با لشکریان بسیار که تعداد آن را شصت هزار نوشته اند و نیز با فیلهاى زیادى که عدد آن را چهار هزار فیل گفته اند به سوى حرم کعبه رفت.
وقتى که نزدیک حرم رسیدند، فیل بزرگ که جلو همه در حرکت بود از حرکت بازماند و جنبش نکرد. فیلبانان هر چه بر سرش کوفتند میسر نشد این امر مایه شگفتى لشکریان شد همهمه در میان آنان پیچید در همین هنگام مرغان زیادى در هوا پدیدار شد و به قدرى تعداد آنها زیاد بود که آسمان سیاه شده بود. لشکریان به وحشت افتادند این مرغان به پرستو شبیه بودند و هر مرغى سه سنگ که از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر بوده، همراه داشت. یک در منقار و دو در چنگ وقتى این سنگها بر سر لشکریان باریدن گرفت. وحشت و ترس عجیبى در میان آنها افتاد. همه فرارى شدند و زیر دست و پاى یکدیگر و نیز زیر پاهاى پیلان و سمّ ستوران به هلاکت افتادند و همچنین از اثر ضربات سنگ نابود گردیدند و ابرهه نیز کشته شد ولذا خداوند داستان آن را طى نزول این سوره شریفه براى رسول خویش به طور اختصار و ایجاز بیان فرمود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سوره فیل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ «1» أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ «2» وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ «3» تَرْمِيهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ «4» فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ «5»
آيا نديدى كه پرودگارت با ياران فيل (كسانى كه سوار فيل شده و براى انهدام مكه آمده بودند) چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بىاثر نساخت؟ خداوند بر سر آنان پرندگانى را فوج فوج فرستاد. كه بر آنان سنگريزههايى از گل سفت پرتاب كردند. پس آنان را مثل كاه خورد شده قرار داد.
نکته ها
بر خلاف آنچه در ميان مردم مشهور شده است، «أَبابِيلَ» نام پرندهاى خاص نيست، بلكه به معناى دسته دسته و گروه گروه است. «طَيْراً أَبابِيلَ» يعنى پرندگانى فوج فوج در دستههاى پراكنده بر سر آنها فرود آمدند. كلمه «طَيْراً» به معناى جنس پرندگان است، نه به معناى مفرد پرنده.
در شأن نزول اين آيه مىخوانيم: پادشاهى به نام ابرهه در يمن معبدى از سنگ مرمر ساخت و دستور داد مردم آن را زيارت و طواف كنند. مرد عربى به اين معبد جسارت كرد. او لشكرى فيل سوار را تا نزديك مكه آورد تا به انتقام آن جسارت، كعبه را خراب كند.
جلد 10 - صفحه 595
خداوند نيز پرندگانى را كه در منقارشان سنگريزهاى داشتند به سوى آنان فرستاد. با بارش سنگريزهها، لشكر ابرهه مانند كاه خورد شده به زمين ريختند و نابود شدند. آن سال را عام الفيل ناميدند و پيامبر اسلام نيز در همان سال به دنيا آمد. «1»
اصحاب فيل هم خورد شدند، هم تحقير. «كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» تشبيه به كاهى كه خوراك حيوان شده يعنى سرگين، بدترين تحقير است.
پیام ها
1- براى هشدار به مجرمان، از نمونههاى پيش رو و نزديك استفاده كنيد.
(شهرت اصحاب فيل به قدرى بوده كه گويا جلو چشم است و نيازى به دليل ندارد.) «أَ لَمْ تَرَ»
2- تاريخ را فراموش نكنيد. «أَ لَمْ تَرَ»
3- كعبه قبل از اسلام نيز مقدس بوده و شكستن حرمت مقدسات كيفر دارد.
«كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ»
4- قهر الهى نسبت به مجرمان، جلوهاى از ربوبيّت الهى است. «فَعَلَ رَبُّكَ»
5- پرندگان مأموران خداوند هستند و شعور دارند. «أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ»
6- اطلاع از طرح و نقشه دشمن و نقش بر آب كردن آن، مهم است. «يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ»
7- دشمن از بزرگترين تجهيزات جنگى (همچون فيل) براى هجوم استفاده مىكند، امّا خداوند با استفاده از كوچكترين حيوانات يعنى پرندگان آسمان، آنها را نابود مىكند. بِأَصْحابِ الْفِيلِ ... طَيْراً أَبابِيلَ
«1». در سال 1358 شمسى، به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان مسلمان، آمريكا براى آزادى گروگانهاى خود و ساقط كردن رژيم اسلامى، تعدادى هواپيما و هلىكوپتر را به سوى ايران فرستاد امّا به اراده خداوند شنهاى كوير طبس چنان طوفانى ايجاد كردند كه بخشى از هواپيماها زمينگير شدند و خلبانان آنها سوختند و بخشى هم پا به فرار گذارده و منطقه را ترك كردندآنها را نابود كرد.
جلد 10 - صفحه 596
8- دشمنان خدا هر چند مجهز باشند ناتوانند. بِأَصْحابِ الْفِيلِ ... كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ
9- سختترين كيفر براى اهانت به مقدسات است. (اقوام ديگر كه هلاك شدند هيچ كدام مثل كاه جويده نشدند، بلكه يا روى خاك افتادند يا در آب غرق شدند.) «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 598
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر على بن ابراهیم.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.