آیه 4 سوره منافقون

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۱۹ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ۖ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ ۖ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<3 آیه 4 سوره منافقون 5>>
سوره : سوره منافقون (63)
جزء : 28
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

تو چون آن منافقان را مشاهده کنی ظاهر و وجود جسمانی آنها (به آراستگی فریبنده) تو را به شگفت آرد و اگر سخن گویند (بس خوش‌گفتار و چرب زبانند) به سخن‌هاشان گوش فرا خواهی داد (ولی از باطن و درون) گویی که چوبی خشک تکیه کرده بر دیوارند (و هیچ عقل و ایمان و معرفت ندارند. و چون در باطن نادرست و بداندیشند) هر صدایی بشنوند بر زیان خویش پندارند. دشمنان به حقیقت اینان هستند، از ایشان بر حذر باش، خدایشان بکشد، (از حق) به کجا بازگردانیده می‌شوند؟

چون آنان را ببینی جسم و ظاهرشان [از آراستگی و وقار] تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گویند [به علت شیرینی و جذابیّت کلام] به سخنانشان گوش فرا می دهی [اما از پوچی باطن، سبک مغزی و دورویی] گویی چوب های خشکی هستند که به دیواری تکیه دارند [و در حقیقت اجسادی بی روح اند که در هیچ برنامه ای اطمینانی به آنان نیست، از شدت بزدلی] هر فریادی را به زیان خود می پندارند. اینان دشمن واقعی اند؛ از آنان بپرهیز؛ خدا آنان را بکشد؛ چگونه [با دیدن این همه دلایل روشن، از حق به باطل] منحرف می شوند.

و چون آنان را ببينى، هيكلهايشان تو را به تعجب وا مى‌دارد، و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مى‌دهى گويى آنان شمعك‌هايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند]: هر فريادى را به زيان خويش مى‌پندارند. خودشان دشمنند؛ از آنان بپرهيز؛ خدا بكشدشان؛ تا كجا [از حقيقت‌] انحراف يافته‌اند.

چون آنها را ببينى تو را از ظاهرشان خوش مى‌آيد، و چون سخن بگويند به سخنشان گوش مى‌دهى. گويى چوبهايى هستند به ديوار تكيه داده. هر آوازى را بر زيان خود مى‌پندارند. ايشان دشمنانند. از آنها حذر كن. خدايشان بكشد. به كجا منحرف مى‌شوند؟

هنگامی که آنها را می‌بینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می‌برد؛ و اگر سخن بگویند، به سخنانشان گوش فرا می‌دهی؛ اما گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند! هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود می‌پندارند؛ آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف می‌شوند؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

When you see them, their bodies impress you, and if they speak, you listen to their speech. Yet they are like dry logs set reclining [against a wall]. They suppose every cry is directed against them. They are the enemy, so beware of them. May Allah assail them, where do they stray?!

And when you see them, their persons will please you, and If they speak, you will listen to their speech; (they are) as if they were big pieces of wood clad with garments; they think every cry to be against them. They are the enemy, therefore beware of them; may Allah destroy them, whence are they turned back?

And when thou seest them their figures please thee; and if they speak thou givest ear unto their speech. (They are) as though they were blocks of wood in striped cloaks. They deem every shout to be against them. They are the enemy, so beware of them. Allah confound them! How they are perverted!

When thou lookest at them, their exteriors please thee; and when they speak, thou listenest to their words. They are as (worthless as hollow) pieces of timber propped up, (unable to stand on their own). They think that every cry is against them. They are the enemies; so beware of them. The curse of Allah be on them! How are they deluded (away from the Truth)!

معانی کلمات آیه

  • خشب: (بر وزن عنق) چوبهاى ضخيم. مفرد آن خشب (بر وزن‏ شرف) است.
  • مسندة: تكيه داده شده. سند (بر وزن شرف): تكيه‏‌گاه.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ «4»

و هرگاه آنان را ببينى، قيافه آنان (چنان آراسته است) كه ترا به شگفت وادارد و اگر سخن گويند، (به قدرى جذّاب و زيباست كه) به كلامشان گوش فرادهى، گويا چوب‌هايى هستند (خشك و بى‌مغز و بى‌فايده و به هم) تكيه داده شده، هر ندايى را عليه خود مى‌پندارند، آنان دشمنند، پس از آنان دورى كن، خدا آنان را بكشد، چگونه از حق منحرف مى‌شوند.

جلد 10 - صفحه 55

نکته ها

در سوره توبه، خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: اموال و اولاد منافقان ترا به شگفتى نياندازد، در اين جا مى‌فرمايد: قيافه و بيان آنان سبب شگفتى شما نشود.

گرچه در اين آيه، مخاطب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است ولى مراد تمام مسلمانان هستند كه ممكن است ظواهر و بيان منافقان آنان را تحت تأثير قرار دهد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مؤمن چهار دشمن دارد: مسلمانى كه به او حسد مى‌ورزد: «مؤمن يحسده»، منافقى كه كينه او را در دل دارد: «منافق يبغضه»، شيطانى كه او را گمراه مى‌كند:

«شيطان يضله»، كافرى كه به جنگ او مى‌آيد: «كافر يقاتله». «1»

چوب اگر در سقف و ديوار و در و پنجره به كار رفته باشد مفيد است، ولى اگر آن را در كنارى به چيزى تكيه دهند، نشانه بلا استفاده بودن آن است. «خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ»

تشبيه منافقان به تنه‌هاى بريده شده درخت، «كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ»، از جهاتى مى‌تواند باشد از جمله: 1. سبكى و پوكى و شكسته شدن در برابر فشار و ضربه؛ 2. جمود و خشكى و عدم انعطاف و تأثير پذيرى؛ 3. عدم استقلال در ايستادن روى پاى خود؛ 4. عدم قدرت بر شنيدن و انديشيدن.

منافقان، از مؤمنان دلهره دارند و همواره نگرانند كه مبادا آيه‌اى درباره آنان نازل شود:

«يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ» نظير آيه 64 توبه كه مى‌فرمايد: «يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِي قُلُوبِهِمْ»

«هم العدو» يعنى دشمن واقعى اين افراد هستند، زيرا اولًا درون جامعه هستند و از اسرار مسلمانان آگاهند، ثانياً چون در لباس دوست هستند شناخت آنان مشكل است، ثالثاً چون ناشناخته‌اند مبارزه با آنان سخت‌تر است، رابعاً چون پيوندهاى نسبى و سببى با مسلمانان دارند برخورد با آنان پيچيده‌تر است و خامساً ضربه آنان غافلگيرانه‌تر است.

«1». نهج‌الفصاحه، ص 481.

جلد 10 - صفحه 56

پیام ها

1- منافقان، در ميان ما و جلو چشمان ما هستند، نه افرادى دور از چشم. «رَأَيْتَهُمْ»

2- به هر قيافه‌اى اعتماد نكنيم كه قيافه زاهدانه دليل تقوا نيست. در برخى موارد، ظاهر زيبا وسيله فريب مردم است. «تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ»

3- اگر هشدارهاى الهى و توجه پيامبر نباشد، سخنان زيبا و فريبنده، حتى پيامبر را به شنيدن وادار مى‌كند. «وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»

4- منافقان، ظاهرى آرام، ولى باطنى پر دغدغه دارند و هميشه در وحشت و اضطرابند. تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ‌ ... يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ‌

5- از دشمن داخلى بيشتر بترسيد. «هُمُ الْعَدُوُّ»

6- دشمن را بشناسيم و فريب ظاهر و سخنان او را نخوريم. تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ‌ ...

تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ‌ ... هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ‌

7- منافقان با خدا درگيرند و خدا نيز آنها را لعنت مى‌كند: «قاتَلَهُمُ اللَّهُ». ( «قاتل» از باب مفاعله در مورد درگيرى طرفينى است و لذا نفرمود: «قتلهم الله»)

8- موضع‌گيرى منافقان در برابر اسلام، شگفت آور است. «أَنَّى يُؤْفَكُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ «4»

شأن نزول: ابن ابىّ، مردى جسيم و نيكو صورت، و فصيح و مليح تكلم مى‌نمود. و جمعى ديگر از منافقان نيز چنين بودند. چون به مجلس حضرت آمدى، به كلام فصيح تكلم كردى. هياكل آنها مورد تعجب بود، آيه نازل شد:

وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ‌: و چون ببينى ايشان را، تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ‌: به شگفت مى‌آورد تو را جسمهاى ايشان به جهت جسامت و صباحت آنان، وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ‌: و اگر سخن گويند، گوش مى‌كنى مر گفتار آنان را به جهت طلاقت و حلاوت كلام ايشان. به جهت اين، آنچه گويند از سوگند دروغ بر ايمان خود و غير آن، باور كنى، كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ: و حال آنكه در عدم تعقل و قلت تدبّر، گوئيا ايشان چوبهاى خشك شده‌اند به ديوار باز نهاده، يعنى اشباحى‌اند خالى از علم و فكر و عارى از ايمان و خبر. نزد بعضى (خشب)

جلد 13 - صفحه 179

چوبى است كه اندرون آن كرم افتاده و آن را خورده، لكن ظاهر آن صحيح مى‌نمايد، يعنى منافقان در حسن ظاهر و خبث باطن و عقيده باطل، مانند اين چوبهااند. يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ‌: مى‌پندارند و گمان مى‌برند هر فريادى كه برآيد در ميان لشكر، و هر آوازى را كه بركشند، بر ايشان واقع است؛ يعنى بددلى و ترس ايشان به مرتبه‌اى است كه هر آوازى بشنوند، پندارند بر آنها واقع و ضرر بر ايشان رساند. يا هرگاه صيحه استماع كنند، ظن آنها آن باشد آيتى نازل شد كاشف احوال آنها و رسوا شوند. هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ‌: ايشان، دشمنان كاملند تو را و همه مؤمنان را، پس حذر كن از مكر ايشان و به ظاهر حال ايشان ايمن مباش. قاتَلَهُمُ اللَّهُ‌: هلاك گرداند خدا ايشان را و لعنت كند بر ايشان و آنها را رسوا گرداند در دنيا و آخرت، أَنَّى يُؤْفَكُونَ‌: چگونه برگردانيده مى‌شوند از طريق حق با وجود كثرت دلايل هاديه. اين تعجيب است از جهالت و ضلالت آنان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ «1» اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «2» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ «3» وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ «4»

وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «5»

ترجمه‌

هنگاميكه بيايند نزد تو منافقان گويند گواهى ميدهم كه همانا تو پيغمبر خدائى و خدا ميداند كه همانا تو پيغمبر اوئى و خدا گواهى ميدهد كه همانا منافقان دروغگويانند

گرفتند سوگندهاشان را سپرى پس برگشتند از راه خدا همانا آنها بد بود آنچه را بودند كه بجا مى‌آوردند

اين بسبب آنستكه آنها ايمان آوردند پس كافر شدند پس مهر نهاده شد بر دلهاشان پس آنها نميفهمند

و چون ببينى آنها را بشگفت مى‌آورد تو را بدنهاشان و اگر سخن گويند گوش ميدهى بسخنشان گوئى آنها چوبهائى تكيه داده شده بديوارند گمان ميكنند هر فريادى را بر ضررشان آنها دشمنند پس حذر كن از آنها بكشد آنها را خدا چگونه برگردانده ميشوند

و چون گفته شود بآنها بيائيد تا طلب آمرزش كند براى شما پيغمبر خدا برگردانند سرهاشان را و ميبينى آنها را كه روى ميگردانند با آنكه آنها تكبّر كنندگانند.

تفسير

در مدينه منوّره جماعتى بودند معروف بنفاق و دو روئى كه ظاهرا

جلد 5 صفحه 207

مسلمان و باطنا كافر بلكه معاند بودند و رئيس آنها عبد اللّه بن ابى بود كه قبل از تشريف فرمائى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمدينه طمع بسلطنت در آن ديار داشت و بعد از ورود آنحضرت مأيوس شد و ظاهرا قبول اسلام نمود ولى هر وقت فرصتى پيدا ميشد كارشكنى در پيشرفت اسلام مينمود تا در سال پنجم هجرت كه غزوه بنى المصطلق پيش‌آمد كرد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مدينه خارج شد براى جهاد اين ملعون و اتباعش هم در ركاب مبارك حاضر بودند و ميان يكى از اتباع او و يكنفر از بستگان مهاجرين تشاجر در سر آب چاهى روى داد كه منجرّ باستمداد آن از جمعى از انصار و اين از مهاجرين گرديد و نزديك بود دامنه نزاع بالا گيرد كه عبد اللّه بن ابّى بانصار خطاب نمود كه اين چه كارى بود كرديد اين مردم را در مدينه آورديد و منزل داديد و اموالتان را با آنها قسمت نموديد و جان آنها را بجان خودتان حفظ نموديد و اطفالتانرا يتيم كرديد و اللّه اگر پس مانده خوراك خودتان را بآنها نميداديد بگردن شما سوار نميشدند و از شهر شما ميرفتند حال هم چيزى بآنها ندهيد تا از دور محمّد پراكنده شوند اگر بمدينه برگشتيم عزيزترين خلق ذليل‌ترين آنها را از شهر بيرون خواهند كرد و مقصودش بيرون كردن او و اتباعش بود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و پيروانش را و زيد بن ارقم كه طفلى نزديك ببلوغ بود اين سخنان را شنيد و خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و عرضه داشت و حضرت چند مرتبه او را استنطاق فرمود و او خبر خود را تأكيد نمود و پيغمبر متأثر شد و چون بقيّه انصار از اين واقعه باخبر شدند عبد اللّه را ملامت نمودند و او منكر شد و قسم خورد كه من نگفتم آنها باو گفتند پس بيا نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عذرخواهى كن او روى خود را برگرداند ولى بعدا كه كدورت خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را احراز نمود ترسيد و خدمت رسيد و سوگند ياد نمود كه چنين سخنى نگفته و شهادتين را بر زبان جارى نمود و گفت زيد بمن افترا بسته و پيغمبر قبول فرمود و قبيله خزرج از انصار زيد بن ارقم را ملامت نمودند و دشنام دادند كه چرا چنين افترائى بسيّد آنها بسته و او نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شكايت نمود و گفت خدايا تو ميدانى كه من راست گفتم پس آثار نزول وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ظاهر گرديد و حضرت بعد از آن بزيد بن ارقم فرمود خداوند تو را

جلد 5 صفحه 208

تصديق فرمود و آنها رسوا شدند و اين سوره را براى اصحاب قرائت فرمود و آنها بعبد اللّه و اتباعش گفتند بيائيد نزد پيغمبر و بخواهيد از او براى شما استغفار كند آنان رويهاى خودشان را برگرداندند و پسر عبد اللّه از حضرت اجازه خواست كه پدرش را بكشد اجازه نداد و آن ملعون بعد از چند روز از ورود بمدينه بدار الجزاء رخت كشيد آنچه ذكر شد خلاصه مستفاد از نقل قمّى ره و بعضى از روايات ديگر در ذيل اين آيات و آيات آتيه است و خداوند در اين آيات پيغمبر خود را مخاطب فرموده ميفرمايد وقتى كه بيايند نزد تو اهل نفاق و دوروئى گويند گواهى ميدهيم كه تو پيغمبر خدائى و خدا ميداند كه تو پيغمبر اوئى ولى شهادت ميدهد كه آنها دروغگويانند چون معتقد به نبوّت تو نيستند و باين اداء شهادت ميخواهند بگويند ما معتقد به نبوّت توايم چون شهادت بامرى بايد باعلم بآن امر باشد يا دروغ گويانند در انكار آنچه زيد عرضه داشته و نسبت افتراء باو چنانچه ذكر شد و اين جماعت سوگندهائى را كه ياد نمودند بر برائت خودشان از اقوال كفر آميز براى آنستكه جان و مال خودشان را حفظ نمايند و آنرا سپر بلا براى خود قرار دادند پس باقى ماندند باعراض از راه خدا و دين اسلام يا بازداشتند مردم را از قبول اسلام و دين حق چون آنها اين كاره هم بودند و صدّ بهر دو معنى استعمال ميشود در هر حال اعمال آنها بسيار بد و ناپسند بوده چون نفاق بدترين صفات است و اعمال ناشى از آن بدترين اعمال و اولين نفاق آنها و عمل بدشان كه موجب آنشد كه خداوند آنها را دروغگو خواند اين بود كه اوّلا اظهار ايمان نمودند بزبان و بعدا كافر شدند بقلب و كلمات كفرآميز از آنها بروز نمود و روز نه قلب آنها را بعالم معنى مسدود كرد مانند آنكه مهر شده باشد ديگر چيزى از حقائق را درك نميكنند و حقيقت ايمانرا نميفهمند و عجب در آنستكه هيكل و اندام آنها بنظر خوب و نطق و بيانشان جالب و جاذب است كه شنونده گوش ميدهد بگفتارشان ولى در بى‌استقامتى و بى‌شعورى مانند تيرهاى خشكى هستند كه بديوار تكيه داده شده و در جبن و بزدلى چنانند كه هر صدائى از هر جا بلند شود گمان ميكنند براى اضرار بآنها است اينها كه ظاهرا اظهار دوستى مينمايند باطنا دشمنند بايد از آنها حذر نمود و مستحق لعن‌

جلد 5 صفحه 209

و نفرين ميباشند بايد در باره آنها گفت بكشد خدا آنها را چگونه منصرف از حق بباطل و وارونه از ادراك حقايق ميگردند و چون اصحاب براى خيرخواهى بآنها گويند بيائيد توبه و استغفار نمائيد و از پيغمبر بخواهيد براى شما طلب مغفرت نمايد از خدا سرهاشان را تكان ميدهند و رو گردان ميشوند از شدّت نخوت و تكبّر چنانچه ذيلا نگاشته شد چون ممكن است خداوند از كردار آنها قبلا خبر داده باشد و محتمل است اشاره برو گرداندن عبد اللّه باشد از پيشنهاد اصحاب كه گفتند بيا نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عذرخواهى كن قبل از نزول سوره چنانچه ذكر شد كه او روى گرداند ولى بعد ترسيد و آمد قسم خورد در هر حال سياق آيات ظاهر در آنستكه اختصاص بعبد اللّه ندارد و مقصود بيان احوال جماعت منافقين اعمّ از او و اتباعش و سايرين است كه با خاندان نبوّت عداوت داشتند ولى اظهار ايمان مينمودند و لذا در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه خداوند كسانيرا كه منكر ولايت امير المؤمنين شدند منافقين خوانده و انكار امامت وصى را مانند انكار رسالت رسول قرار داده آنجا كه فرموده وقتى آمدند نزد تو منافقون بولايت وصى تو و شهادت برسالت تو دادند با آنكه خداوند علم دارد بآنكه تو پيغمبر اوئى خدا شهادت ميدهد كه آن منافقين در قبول ولايت دروغگويانند و مراد از سبيل اللّه وصى است و ايمان آنها برسالت و كفرشان بولايت موجب آنشده كه خداوند تكذيب فرموده آنها را و دلهاشان مهر شده و تعقّل مقام نبوّت را نمينمايند و از استغفار و رجوع بولايت روى گردانند و تكبّر مينمايند و استغفار پيغمبر بموجب آيات آتيه مفيد نيست بحالشان چون خدا ستمكاران بوصى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را هدايت بخير نميفرمايد اين خلاصه روايت است كه حقير نقل بمعنى نموده‌ام و اللّه اعلم بحقيقة الحال.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذا رَأَيتَهُم‌ تُعجِبُك‌َ أَجسامُهُم‌ وَ إِن‌ يَقُولُوا تَسمَع‌ لِقَولِهِم‌ كَأَنَّهُم‌ خُشُب‌ٌ مُسَنَّدَةٌ يَحسَبُون‌َ كُل‌َّ صَيحَةٍ عَلَيهِم‌ هُم‌ُ العَدُوُّ فَاحذَرهُم‌ قاتَلَهُم‌ُ اللّه‌ُ أَنّي‌ يُؤفَكُون‌َ «4»

و زماني‌ ‌که‌ مشاهده‌ كني‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و ملاقات‌ كني‌ تعجب‌ ميكني‌ ‌از‌ اجسام‌ ‌آنها‌ و ‌اگر‌ بگويند گوش‌ فرا ميدهي‌ بگفتار ‌آنها‌ مثل‌ اخشابي‌ و تيرهايي‌ ‌که‌ تكيه‌ داده‌ ‌شده‌ بديوار و مثل‌ كوه‌ ‌که‌ قرار گرفته‌ ‌در‌ زمين‌ ‌هر‌ صدايي‌ و صيحه‌اي‌ ميشنوند ميترسند

جلد 17 - صفحه 21

‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ آسيبي‌ متوجه‌ شود و دشمني‌ بآنها حمله‌ كرده‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌در‌ حذر باش‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ بكشد ‌تا‌ چه‌ اندازه‌ دروغ‌هايي‌ نسبت‌ ميدهند.

وَ إِذا رَأَيتَهُم‌ تُعجِبُك‌َ أَجسامُهُم‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ زيبايي‌ آراسته‌ كرده‌اند و پيراسته‌ ‌که‌ ‌هر‌ ‌که‌ بآنها نگاه‌ كند تعجب‌ ميكند مثل‌ خانم‌هاي‌ امروزه‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ زينت‌ ميكنند و چه‌ لباسهايي‌ ‌در‌ ‌بر‌ ميكنند و ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌هر‌ كس‌ و ناكس‌ نمايش‌ ميدهند.

وَ إِن‌ يَقُولُوا تَسمَع‌ لِقَولِهِم‌ ‌با‌ كمال‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ و شيريني‌ زبان‌ تكلم‌ ميكنند ‌که‌ طرف‌ مقابل‌ دوست‌ دارد استماع‌ كند و گوش‌ دهد ‌حتي‌ ‌شما‌ استماع‌ مي‌فرمايي‌ لكن‌ تمام‌ اينها ظاهر سازي‌ ‌است‌ باطن‌ ‌آنها‌ خراب‌ و فاسد مثل‌ مجسمه‌ بي‌ روح‌ و اخشاب‌ خشك‌ ‌شده‌ ‌که‌ بآنها تكيه‌ داده‌ ميشود.

كَأَنَّهُم‌ خُشُب‌ٌ مُسَنَّدَةٌ لكن‌ چون‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ پيش‌ ‌خود‌ ميدانند خيانتها و فساد دلهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ هميشه‌ ترسان‌ هستند ‌که‌ مبادا كشف‌ باطن‌ ‌آنها‌ بشود و دچار قتل‌ و اسيري‌ و ذلت‌ و خفت‌ شوند ‌ يا ‌ آيه نازل‌ شود خبر ‌از‌ باطن‌ ‌آنها‌ دهد، ‌ يا ‌ مسلمين‌ ‌از‌ همقطاران‌ ‌آنها‌ چيزي‌ كشف‌ كنند ‌که‌ گفته‌اند: (الخائن‌ خائف‌).

يَحسَبُون‌َ كُل‌َّ صَيحَةٍ عَلَيهِم‌ هُم‌ُ العَدُوُّ ‌هر‌ صيحه‌ و صدايي‌ ‌که‌ پديد شود گمان‌ ميكنند ‌که‌ ‌آنها‌ عدو و دشمن‌ها هستند.

تنبيه‌: ‌اينکه‌ منافقين‌ ‌هم‌ ‌از‌ مؤمنين‌ خائف‌ هستند و ‌هم‌ ‌از‌ مشركين‌ و كفار لذا ‌با‌ ‌هر‌ طايفه‌ ‌که‌ تماس‌ بگيرند ميگويند: ‌ما ‌با‌ ‌شما‌ هستيم‌ و ‌به‌ هيچكدام‌ ‌آنها‌ معتقد نيستند چنانچه‌ ميفرمايد: أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ نافَقُوا يَقُولُون‌َ لِإِخوانِهِم‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ لَئِن‌ أُخرِجتُم‌ لَنَخرُجَن‌َّ مَعَكُم‌ وَ لا نُطِيع‌ُ فِيكُم‌ أَحَداً أَبَداً وَ إِن‌ قُوتِلتُم‌ لَنَنصُرَنَّكُم‌ وَ اللّه‌ُ يَشهَدُ إِنَّهُم‌ لَكاذِبُون‌َ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌‌-‌ بَأسُهُم‌ بَينَهُم‌ شَدِيدٌ تَحسَبُهُم‌ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُم‌ شَتّي‌ ذلِك‌َ بِأَنَّهُم‌ قَوم‌ٌ لا يَعقِلُون‌َ حشر آيه 11 ‌الي‌ 14.

فَاحذَرهُم‌ زيرا اينها دشمنان‌ داخلي‌ هستند و ضرر ‌آنها‌ ‌بر‌ اسلام‌ و مسلمين‌ ‌از‌ همه‌ بيشتر و زيادتر ‌است‌ چنانچه‌ مشاهده‌ ميكنيم‌.

قاتَلَهُم‌ُ اللّه‌ُ و لعنهم‌ اللّه‌ و اهلكهم‌ اللّه‌ و عذبهم‌ اللّه‌ بأشد العذاب‌.

جلد 17 - صفحه 22

أَنّي‌ يُؤفَكُون‌َ چه‌ ‌با‌ مؤمنين‌ و چه‌ ‌با‌ مشركين‌ و چه‌ ‌با‌ كفار و اهل‌ كتاب‌ يهود و نصاري‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- این آیه نشانه‌های بیشتری را از منافقین ارائه داده، می‌گوید:

«هنگامی که آنها را می‌بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می‌برد» (و اذا رأیتهم تعجبک اجسامهم). ظاهری آراسته و قیافه‌هائی جالب دارند.

علاوه بر این چنان شیرین و جذاب سخن می‌گویند که «اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا می‌دهی»! (و إن یقولوا تسمع لقولهم).

جائی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ظاهرا تحت تأثیر جذابیت سخنان آنها قرار گیرد تکلیف دیگران روشن است.

این از نظر ظاهر و اما از نظر باطن، «گوئی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند» (کانهم خشب مسندة).

اجسامی بی‌روح، و صورتهائی بی‌معنی و هیکلهائی توخالی دارند، نه از خود استقلالی، نه در درون نور و صفائی و نه اراده و تصمیم محکم و ایمانی دارند، درست همچون چوبهائی خشک تکیه زده بر دیوار! سپس می‌افزاید: آنها چنان تو خالی و فاقد توکل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند که «هر فریادی از هر جا بلند شود آن را بر ضد خود می‌پندارند» (یحسبون کل صیحة علیهم).

ترس و وحشتی عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حکم فرماست، و یک حالت سوء ظن و بدبینی جانکاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته است.

ج5، ص191

و در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هشدار می‌دهد که «اینها دشمنان واقعی تو هستند پس از آنها بر حذر باش» (هم العدو فاحذرهم).

سپس می‌گوید: «خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف می‌شوند»؟! (قاتلهم الله انی یؤفکون).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص175-176

منابع