آیه 3 سوره مجادله
<<2 | آیه 3 سوره مجادله | 4>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنان که با زنان خود ظهار کنند آنگاه از گفته خود برگردند، پیش از تماس و مجامعت باید بردهای آزاد کنند. به این عمل پند و موعظه میشوید (تا دیگر به این کار حرام اقدام نکنید) و خدا به تمام کردار شما آگاه است.
و کسانی که با زنانشان ظهار می کنند، سپس از آنچه گفته اند برمی گردند، باید پیش از آمیزش با هم برده ای [در راه خدا] آزاد کنند. این [حکمی] است که به آن اندرز داده می شوید، و خدا بر آنچه انجام می دهید، آگاه است.
و كسانى كه زنانشان را ظهار مىكنند، سپس از آنچه گفتهاند پشيمان مىشوند، بر ايشان [فرض] است كه پيش از آنكه با يكديگر همخوابگى كنند، بندهاى را آزاد گردانند. اين [حكمى] است كه بدان پند داده مىشويد، و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
آنهايى كه زنانشان را ظهار مىكنند، آنگاه از آنچه گفتهاند پشيمان مىشوند، پيش از آنكه با يكديگر تماس يابند، بايد بندهاى آزاد كنند. اين پندى است كه به شما مىدهند و خدا به كارهايى كه مىكنيد آگاه است.
کسانی که همسران خود را «ظِهار» میکنند، سپس از گفته خود بازمیگردند، باید پیش از آمیزش جنسی با هم، بردهای را آزاد کنند؛ این دستوری است که به آن اندرز داده میشوید؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- يتماسا: تماسّ: مس كردن يكديگر. منظور از آن مقاربت است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسير نور(10جلدى) ج9 501 سوره المجادلة، آيه 3 ..... ص : 501
وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «3»
و كسانى كه نسبت به همسران خود ظهار مىكنند، سپس از آنچه گفتهاند (پشيمان شده) و برمىگردند، كفاره آن قبل از آنكه با هم تماس گيرند، آزاد كردن برده است. اين (دستورى) است كه به آن پند داده مىشويد و خداوند به آنچه عمل مىكنيد، به خوبى آگاه است.
نکته ها
در قرآن، آزاد كردن برده، به عنوان كفاره براى قتل خطايى، «1» سوگند نابجا «2» و ظهار در نظر گرفته شده است.
«1». نساء، 92.
«2». مائده، 89.
جلد 9 - صفحه 502
نگاهى به موعظه
موعظه به معناى هشدار و تذكّر و نعمتى است كه براى نرم شدن دل مخاطب و پذيرش او باشد و در اسلام جايگاه ويژهاى دارد زيرا:
خداوند موعظه مىكند: «إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ» «1»
پيامبر مأمور به موعظه است: وَ عِظْهُمْ ... قَوْلًا بَلِيغاً «2»
قرآن موعظه است: «هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»* «3»
موعظه انواعى دارد:
الف) موعظه با گفتار، نظير موعظههاى لقمان به فرزندش. «قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ» «4»
ب) موعظه از طريق رفتار كه در روايات سفارش شده نه تنها با گفتار كه با عمل خود مردم را به كار خير دعوت كنيد. «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم» «5»
ج) موعظه از طريق تنبيه و كيفر. چنانكه اين آيه، آزاد كردن برده را وسيله پند گرفتن قرار داده است. «ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ»
در مسائل خانوادگى، قرآن به موعظه توجّه خاصى دارد:
الف) به مردان مىگويد؛ موعظه كنيد: «فَعِظُوهُنَّ» «6»
ب) در مورد طلاق مىفرمايد: بعد از تمام شدن مدّت عدّه، نگهدارى يا جدايى بايد همراه با عدل و نيكى باشد. «ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ» «7»
ج) در مسئله ظهار نيز مردان را موعظه مىكند. «ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ»
د) برخورد والدين با فرزندان بايد همراه موعظه باشد. «قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ»
پیام ها
1- در دوران جاهلى، مردان به زنان ظلم مىكردند. «يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ»
2- اسلام بن بست ندارد و هر كس مىتواند به مسير درست بازگردد. «يَعُودُونَ»
«1». نساء، 58.
«2». نساء، 63.
«3». آل عمران، 138.
«4». لقمان، 13.
«5». بحار، ج 67، ص 309.
«6». نساء، 34.
«7». طلاق، 3.
جلد 9 - صفحه 503
3- جريمه، نقش پيشگيرى داشته و راهى براى كنترل جرم است. يُظاهِرُونَ ...
فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ
4- هر سخن و كلامى را نمىتوان به همسر گفت. بعضى كلمات كفاره سنگين دارد. «لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ» در مقابل گفتار خود نيز مسئوليّت داريم.
5- ظلم به همسر تاوان دارد. «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»
6- اسلام از هر فرصتى براى آزادى بردگان استفاده مىكند. «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»
7- اسلام براى حفظ نظام خانواده، جريمههايى را وضع كرده است. «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»
8- بازداشتن انسانها از كار بد هميشه با سخنرانى نيست، گاهى از طريق جريمه بايد موعظه صورت گيرد. فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ ... تُوعَظُونَ
9- جرايم اسلام انتقامى نيست، تربيتى است. «تُوعَظُونَ بِهِ»
10- در پرداخت جرايم، حيله و فرارنبايد باشد كه خداوند ناظر است. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «3»
وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ: و آنانكه در جاهليت، عادت ايشان اين بوده كه مظاهرت كرده باشند، مِنْ نِسائِهِمْ: از زنان خود، پس آن را قطع نمايند به اسلام، ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا: پس بازگردند به آنچه گفتهاند، يعنى بار ديگر آن را اعاده نمايند در زمان اسلام. فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ: پس بر ايشان است آزاد كردن بنده. و ممكن است مراد مؤمنان باشند، يعنى مؤمنانى كه مظاهرت كنند از زنان خود، بعد از آن بازگردند به تدارك و تلافى آنچه قول مقتضى آن بود و به نقض آن ميل كنند، پس بر ايشان است آزاد كردن بنده. حاصل اينكه تدارك اين قول، به اين وجه است كه زوج كفاره بدهد تا زوجه بر او حلال شود. مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا: پيش از آنكه مسّ يكديگر كنند اين زن و مرد مظاهر، و تمتع يابند از هم، ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ: اين حكم به كفاره كه به آن مأمور شديد، پند داده مىشويد بدان، تا بازايستيد از تلفظ به اين لفظ منكر. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ: و خداى تعالى به آنچه مىكنيد آگاه است و بر او پوشيده و پنهان نيست.
وجوب تحرير رقبه، در صورت قدرت است.
جلد 13 - صفحه 59
(آية 4)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «1» الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «2» وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «3» فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ «4»
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ «5»
ترجمه
بتحقيق شنيد خدا گفتار زنى را كه مجادله ميكرد با تو در امر شوهرش و شكايت مينمود از ابتلاى خود بخدا و خدا ميشنود گفتگوى شما را با يكديگر همانا خدا شنواى بينا است
آنانكه ظهار ميكنند از شما مسلمانان از زنانشان نيستند آنها مادرانشان نباشند مادران آنان مگر زنانى كه زادند آنها را و همانا آنها ميگويند ناپسندى از گفتار و دروغى را و همانا خدا هر آينه عفو كننده آمرزنده است
و آنانكه ظهار ميكنند از زنهاشان پس برمىگردند از آنچه گفتند پس بر آنها است آزاد كردن بندهاى پيش از آنكه بهم رسند آن دو اين است كه پند داده ميشويد بآن و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است
پس كسى كه نيابد بنده را پس بر او است روزه دو ماه پى در پى پيش از آنكه بهم رسند آن دو پس كسيكه نتواند پس بر او است طعام دادن شصت مسكين اين براى آنست كه ايمان بياوريد بخدا و پيغمبرش و اينها حكمهاى معيّن خدا است و براى كافران عذابى است دردناك
همانا آنان كه مخالفت و عناد ميكنند با خدا و پيغمبرش خوار و ذليل شدند همچنانكه خوار و ذليل شدند آنانكه بودند پيش از آنها و بتحقيق نازل كرديم آيات ظاهرات و
جلد 5 صفحه 157
معجزات باهرات را و براى كافران عذابى است خوار كننده.
تفسير
قمى ره نقل فرموده سبب نزول اين سوره آن بود كه اول كسى كه در اسلام ظهار نمود مردى بود كه او را اوس بن صامت ميخواندند از جماعت انصار و پيرمرد بود پس غضب نمود بر عيال خود روزى و گفت بآن زن تو بر من مانند پشت مادر منى پس پشيمان شد از اين و معمول در زمان جاهليّت آن بود كه اگر مردى چنين سخنى را بعيال خود ميگفت آن زن بر او حرام مؤبّد ميشد پس اوس بعيال خود كه خوله نام داشت گفت ما اين سخن را موجب حرمت ميدانستيم در زمان جاهليّت و خدا ما را موفق باسلام فرمود پس برو خدمت پيغمبر و سؤال كن از حكم آن پس خوله خدمت آنحضرت رسيد و عرضه داشت پدر و مادرم فداى تو باد اى پيغمبر خدا همانا اوس بن صامت شوهر و پدر اولاد و پسر عموى من است و بمن گفته تو بر من مانند پشت مادر منى و ما اين را در جاهليّت موجب حرمت ميدانستيم و فعلا ببركت وجود تو موفق باسلام شديم پس خداوند اين سوره را نازل فرمود و در فقيه از امام صادق عليه السّلام اين معنى را نقل نموده بعلاوه آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جواب آن زن فرمود گمان ميكنم كه حرام شدى بر شوهر خود پس آن زن دست بدعا برداشت و گفت شكايت ميكنم بخدا از فراق شوهر خود پس نازل شد يا محمّد قد سمع اللّه تا قول خداوند لعفوّ غفور پس نازل شد كفّاره اين قول و خدا فرمود الّذين يظاهرون من نسائهم تا عذاب اليم و در كافى از امام باقر عليه السّلام اين معنى تأييد شده با تفاوت آنكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در جواب آن زن فرمود تاكنون راجع باين موضوع حكمى بر من نازل نشده و نميخواهم از كسانى باشم كه سؤال ميكنند و خود را بزحمت مىاندازند و اضافات ديگرى كه حاجت بذكر آنها نيست جز آنكه مستفاد از اين حديث آنست كه آن زن بر آن مرد بدون كفّاره بعد از نزول آيه اول و دوم حلال شد ولى چون خدا نميخواست اهل ايمان مرتكب اين امر شوند آيه سوم را نازل فرمود و مراد از يعودون لما قالوا عود مسلمانان بقولى است كه از آن مرد مسلمان صادر شده بود ولى در مجمع نسبت بائمه هدى عليهم السلام داده كه مراد بعود اراده نقض قول خود است از كسيكه ظهار نموده چون وطى جائز نيست
جلد 5 صفحه 158
مگر بعد از كفّاره و بيشتر عود را بمعناى پشيمانى از عمل سابق و اراده نزديكى با زن خود گرفتهاند و در هر حال مفاد آيات شريفه آنست كه شنيد خداوند قول آن زنى را كه گفتگو و مجادله مينمود با تو در امر شوهر خود چون گفتهاند خيلى اصرار و الحاح نمود تا موفق بمرام خود شد و شكايت مينمود بسوى خدا از ابتلاء خود چون اشتكاء شكايت از گرفتارى خود است نه از غير بخلاف شكايت كه از عمل غير است چنانچه در مجمع نقل شده و خدا ميشنود محاوره و گفتگوى پيغمبر خود و آن زن را كه با يكديگر ردّ و ايراد مينمودند و البته خدا هم ميشنود اقوال را و هم ميبيند احوال را آن كسانى كه ميگويند بزنهاشان تو بر من مانند پشت مادر منى آن زنها مادران واقعى آنها نيستند مادران حقيقى آنان نباشند مگر زنانى كه آنها را زائيدهاند آنان سخن ناپسند و منكر و دروغ و باطلى ميگويند ولى خداوند چون عفوّ و غفور است از گناهان گذشته آنها گذشته و آنان را آمرزيده است و آن كسانيكه ظهار مينمايند از زنهاشان يعنى آن سخن منكر دروغ را ميگويند پس عود ميكنند بآنچه گفتند يا رجوع مينمايند از آن بدو معنائى كه ذكر شد بر عهده آنان است آزاد نمودن يك بنده براى كفاره آن گناه و حلّيّت آن زن ثانيا بر آنان پيش از آنكه دستشان بهم برسد و مقاربت نمايند اين حكم كفّاره كه بر مسلمانان فرض شد موجب مرتدع شدن آنان از اين عمل و پند گرفتن بآن حكم است و كسيكه نيابد بندهئى را و متمكّن نباشد از آزاد نمودن آن پس بايد دو ماه هلالى متوالى روزه بگيرد يا اقلّا يك ماه و يكروز متوالى روزه بگيرد و بقيّه را متفرّقا يا متواليا انجام دهد پيش از آنكه دستشان بهم برسد و كسيكه متمكّن از روزه نباشد براى مرض و غيره مانند عطش و ضعف مفرط پس بايد شصت نفر فقير را اطعام نمايد تا سير شوند يا نفرى يك چارك گندم يا جو يا برنج و امثال اينها بآنها بدهد تا آن زن بر او حلال شود و وجوب اين كفّاره مرتّبه براى آنست كه مسلمانان عملا تصديق نمايند خدا و پيغمبر او را باطاعت احكام اسلام و ترك رسوم جاهليّت اين احكام ظهار و كفاره آن حدود و موازين مقرّره الهيّه است كه از آن نبايد تعدّى و تجاوز نمود و براى كسانيكه منكر احكام دين شوند و قبول ننمايند عذاب اليم جهنّم است آنچه ذكر
جلد 5 صفحه 159
شد اجمالى بود از احكام ظهار و كفاره آن و در تفصيل و تبيين آن بايد بكتب فقهيه مراجعه نمود و معلوم است كسانيكه با خدا و پيغمبر او مخالفت و معاندت نمايند و سرپيچى از احكام اسلام كنند بهلاكت و ذلّت دچار شوند مانند اقوام سابقه كه مخالفت با انبيا نمودند و بخوارى هلاك شدند و خداوند براى اثبات صدق پيغمبر خاتم و صحّت احكامش ادلّه و براهين واضح و روشنى اقامه فرموده كه جاى شبهه و ترديد براى كسيكه بديده انصاف در آنها نظر كند باقى نميماند و براى كفارى كه تكبّر از قبول دين اسلام و احكام آن نمودهاند در آخرت عذابى است كه آنان را از تكبّر بيرون ميآورد و خوار و ذليل مينمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِن نِسائِهِم ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحرِيرُ رَقَبَةٍ مِن قَبلِ أَن يَتَمَاسّا ذلِكُم تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ «3»
و كساني که ظهار ميكنند از زنهاي خود سپس عود ميكنند از آنچه گفتند پس بايد يك بنده آزاد كنند پيش از آنكه نزد يكديگر بروند اينست که شما را موعظه ميكنند باو و خداوند بآنچه عمل ميكنيد با خبر است.
وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِن نِسائِهِم و اينکه عمل حرام و قبيح را مرتكب شدند.
ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا پشيمان شدند و خواستند با زنهاي خود تماس بگيرند و نزديكي كنند.
فَتَحرِيرُ رَقَبَةٍ مِن قَبلِ أَن يَتَمَاسّا بايد يك رقبه از پيش از نزديكي آزاد كنند که تحرير از ماده حراست مقابل عبد بمعني آزاد و تحرير از باب تفعيل آزاد كردن است و اينکه كفّاره مرتّب است مثل صوم شهر صيام نيست که مخير باشد بين سه كفّاره.
ذلِكُم تُوعَظُونَ بِهِ که ظهار نكنيد که دچار اينکه كفّاره نشويد.
جلد 16 - صفحه 449
وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- ولی از آنجا که این سخن زشت و زننده چیزی نبود که از نظر اسلام نادیده گرفته شود لذا کفاره نسبتا سنگینی برای آن قرار داده تا از تکرار آن جلوگیری کند، میفرماید: «کسانی که همسران خود را ظهار میکنند، سپس از گفته خود باز میگردند، باید پیش از آمیزش جنسی آنها با هم بردهای را آزاد کنند» (وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا).
سپس میافزاید: «این دستوری است که به آن اندرز داده میشوید» (ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ).
گمان نکنید که چنین کفّارهای در مقابل «ظهار» کفّاره سنگین و نامتعادلی است، زیرا این سبب اندرز و بیداری و تربیت نفوس شماست، تا بتوانید خود را در برابر این گونه کارهای زشت و حرام کنترل کنید.
اصولا تمام کفّارات جنبه بازدارنده و تربیتی دارد، و ای بسا کفّارههائی که جنبه مالی دارد تأثیرش از غالب تعزیرات که جنبه بدنی دارد بیشتر است.
و از آنجا که ممکن است بعضی با بهانههائی شانه از زیر بار کفّاره خالی کنند
ج5، ص119
و بدون این که کفّاره دهند با همسر خود بعد از «ظهار» آمیزش جنسی داشته باشند، در پایان آیه میافزاید: «خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ). هم از ظهار آگاه است و هم از ترک کفّاره و هم از نیّات شما!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص54
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم