آیه 22 سوره فرقان
<<21 | آیه 22 سوره فرقان | 23>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
روزی که فرشتگان را ببینند مجرمان در آن روز بشارتی (از فرشته) نیابند و به آنها گویند: محروم و ممنوع (از لقاء رحمت و جنّت خدا) باشید.
روزی که آنان فرشتگان را می بینند، آن روز برای مجرمان بشارتی نیست؛ و آنان [به فرشتگان] می گویند: [از شما درخواست داریم که ما را] امان دهید [و آسیب وگزند عذاب را از ما] مانع شوید.
روزى كه فرشتگان را ببينند، آن روز براى گناهكاران بشارتى نيست، و مىگويند: «دور و ممنوع [آيد از رحمت خدا].»
روزى كه فرشتگان را ببينند، در آن روز مجرمان را هيچ مژدهاى ندهند و به آنها گويند: مژده بر شما حرام است.
(آنها به آرزوی خود میرسند،) امّا روزی که فرشتگان را میبینند، روز بشارت برای مجرمان نخواهد بود (بلکه روز مجازات و کیفر آنان است)! و میگویند: «ما را امان دهید، ما را معاف دارید!» (امّا سودی ندارد!)
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- حجر: در اينجا به معنى منع است محجور: ممنوع.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22»
روزى كه فرشتگان را مىبينند، آن روز براى گناهكاران مژدهاى نيست، (بلكه روز كيفر آنهاست) و (فرشتگان به مجرمان) مىگويند: (بهشت براى شما) حرام و ممنوع است.
نکته ها
در آيه قبل سخن از مستكبرانى بود كه اميدى به قيامت نداشته و توقّع نزول فرشتگان را داشتند، در اين آيه مىفرمايد: فرشته بر آنان نازل خواهد شد، امّا به جاى آنكه حامل نور و وحى باشند، حامل سختترين تهديدات خواهند بود و آن روز به فرمودهى امام باقر عليه السلام روز مرگ آنان است كه خداوند به ملك الموت فرمان گرفتن روح كافران را مىدهد و او جان آنان را مىگيرد و همين كه جان به گلويشان رسيد، فرشتگان بر صورت و پشت آنها مىزنند، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند. «1»
كلمهى «حجر» به معناى بازداشتن است و چون عقل، انسان را از تخلّف بازمىدارد به آن «حجر» گفته مىشود: «هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ» «2» و به منطقهاى كه سنگچينى شده باشد و مردم از رفت و آمد در آن منع شوند، «محجور» گفته مىشود. بنابراين «حِجْراً مَحْجُوراً» يعنى «منعا منعا».
ديدن خداوند محال است، ولى ديدن فرشته در شرايطى ممكن است. «يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ» چنانكه جاى ديگر مىخوانيم: در قيامت، فرشتگان به مؤمنان سلام مىكنند، «3» و دوزخيان از فرشتهى مأمور دوزخ استمداد مىكنند. «4»
«1». بحار، ج 8، ص 317.
«2». فجر، 5.
«3». نحل، 32.
«4». غافر، 49.
جلد 6 - صفحه 243
پیام ها
1- فرشتگان، در شرايطى خاص ديده مىشوند. «يَوْمَ يَرَوْنَ»
2- مستكبرانى كه توقّع نزول فرشتگان را بر خود داشتند، هيچگونه بشارتى از هيچ ناحيهاى دريافت نمىكنند. «لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22»
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ: ياد كن اى پيغمبر روزى را كه ببينند مشركان و كافران ملائكه را و آن، روز مرگ يا حشر باشد. لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ: هيچ مژده و بشارتى نباشد آن روز براى كافران كه هميشه در فسق و كفر بودهاند تا مرگ، پس ممنوع باشند از بشارت و نيابند آن را در آن روز. وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً: و گويند ملائكه در آن روز ديدن كه حق تعالى گردانيده است بهشت يا بشارت را بر شما حرامى كه بازداشته شده است از شما.
نزد اكثر مفسران ضمير «يقولون» راجع به كفار است، يعنى كافران در زمان نااميدى از بشرى اين كلمه را گويند به جهت استعاذه، و طلب اينكه حق تعالى منع عقوبت فرمايد از ايشان چنانكه در دنيا هر وقت كه شدتى و مكروهى ايشان را پيش آمدى مىگفتند: «حِجْراً مَحْجُوراً» (اى: نرى ضيقا مضيقا) يعنى سختى سخت و تنگى تنگ مىبينيم و اين كلمه را بيشتر در آن وقت گويند كه دشمن
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 364 و 365، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 322
در مقابل ايشان ايستد. «1» ابن جريح گفته: اهل جاهليت چون در ماههاى حرام، دشمن مقابل آنها مىآمد، از ترس كشتن مىگفتند: «حجرا محجورا» يعنى حرام است بر شما هتك حرمت ما در اين ماه، پس متصدى كشتن و اذيت ما مشويد؛ و به سبب اين كلمه از شر دشمن ايمن مىشدند. چون روز قيامت ملائكه را ببينند، زبان به اين كلمه گشايند به گمان اينكه به گفتن آن از شدت و هول قيامت خلاص خواهند شد مانند خلاصى دنيا، و لكن هيهات كه نجات يابند. «2» تفسير برهان- از حضرت باقر عليه السّلام در حديث قبض روح كافر فرمايد:
وقتى برسد روح كافر به حلقومش، مىزنند ملائكه روى و پشت او را و گفته شود خارج كنيد روح خود را، امروز جزا داده شويد عذابى خوار كننده به سبب آنچه قائل شديد نسبت غير حق را به خدا، و بوديد كه از آيات الهى استكبار مىورزيديد؛ اينست آيه شريفه (يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى). «3» حاصل آيه آنكه: طلب نزول ملائكه نمايند و حال آنكه چون نزد مرگ يا قيامت ملائكه را ببينند، لقاى ايشان را كراهت دارند و آنها ترسان و هراسان باشند، زيرا از ايشان به غير از آثار عقوبت و عذاب چيزى مشاهده نكنند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21» يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22» وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23» أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً «24» وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً «25»
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً «26» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً «27» يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً «28» لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً «29» وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30)
ترجمه
و گفتند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را چرا نبايد فرستاده شود بر ما فرشتگان يا به بينيم پروردگارمان را هر آينه بتحقيق تكبر ورزيدند در باره خودشان و سركشى كردند سركشى كردنى بزرگ
روزى كه به بينند فرشتگان را نيست بشارتى در چنين روز براى گناهكاران و ميگويند حرام است ممنوع
و سبقت كنيم بسوى آنچه كردند از كار پس گردانيم آنرا غبارى پراكنده شده
اهل بهشت در چنين روز بهترند از حيث قرارگاه و خوبترند از جهت آرامگاه
و روزى كه شكافته شود آسمان به ابر و فرو فرستاده شوند ملائكه فرو فرستادنى
پادشاهى چنين روز حق است مر خداى بخشنده را و باشد روزى بر كافران دشوار
و روزى كه ستمكار بدندان دو دست گزد ميگويد ايكاش پيش گرفته بودم با رسول راهى را
اى واى بر من كاش من نگرفته بودم فلانى را دوست
بتحقيق گمراه گردانيد مرا از تذكر بعد از آنكه آمد مرا و باشد شيطان مرانسانرا واگذارنده در هلاكت
و گويد پيغمبر اى پروردگار من همانا قوم من گرفتند اين قرآن را واگذاشته شده.
تفسير
كسانيكه منكر معاد بودند لذا اميدوار بوصول در پيشگاه الهى
جلد 4 صفحه 67
نبودند و انتظار رحمت حق را نداشتند چون اصل لقاء بمعناى وصول است علاوه بر اعتراضات مذكوره در آيات سابقه گفتند چرا خدا ملائكه را بر ما نازل نمينمايد كه ما تكاليف خودمان را از آنها اخذ نمائيم و حاجت به پيغمبر نداشته باشيم يا آنها تصديق كنند پيغمبر را و ما بدانيم صدق او را و چرا خدا خودش را بما ارائه نميدهد تا ما او را به بينيم و كاملا بحق او عمل نمائيم و خداوند در جواب آنها فرموده چه نخوت و كبر و غرورى در ضمير آنها جاى گير شده كه تجاوز نمودند از حدّ خودشان و رسيدند بأعلى درجه ظلم و طغيان چون عتوّ بمعناى خروج بسوى ظلم فاحش است و ندانستند كه هر كس قابل مقام وحى و تنزيل نميشود و طمع نمودند در امرى كه بخاطر انبيا و اوليا خطور ننموده كه ديدار خدا باشد چون او اجلّ از آنستكه بعقل و وهم در آيد چه رسد بآنكه مرئى و محسوس بحواس ظاهره گردد و روزى كه مىبينند ملائكهئى را كه براى قبض روح آنها آمدهاند هنگام مرگ يا ملائكه عذاب را در قيامت بشارت و نويد خيرى در آنروز براى گناه كاران نيست و براى طلب امان و پناه بردن بخدا بآنها ميگويند حجرا محجورا يعنى حرام و ممنوع باشد بر شما تعرّض بما چون معمولا اين كلمه را اعراب در ماههاى حرام و غيرها وقت مقابله با دشمن ميگفتند از ترس و امان ميخواستند و گفتهاند مانند معاذ اللّه است يا ملائكه بآنها ميگويند حرام و ممنوع است بر شما بشارت برحمت خدا و نعمت بهشت كه باهل ايمان داده ميشود و خدا اعمال خير آنها را از قبيل صله رحم و اعانت مظلوم و احسان بخلق براى تقرّب به بتها نيست و نابود ميفرمايد مانند خاكى كه غبار شود و پراكنده گردد و ديده نشود مگر از روزنه سقف و ديوار به تبع نور آفتاب و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از اين آيه پس فرمود اگر اعمال آنها از پارچههاى سفيد مصرى سفيدتر باشد خداوند ميفرمايد ذرات پراكنده شويد و اين براى آنستكه چون اهل بدعت كار حرامى را براى آنها حلال مىنمودند قبول ميكردند و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خداوند در روز قيامت گروهى را مبعوث ميفرمايد كه در مقابل آنها نورى است مانند پارچههاى سفيد مصرى پس خدا ميفرمايد
جلد 4 صفحه 68
باش ذرات پراكنده پس قسم ياد فرمود بخدا كه آنها روزه ميگرفتند و نماز ميخواندند ولى وقتى كه كار حرامى را بر آنها عرضه ميداشتند مرتكب ميشدند و قبول ميكردند و وقتى كه بر آنها چيزى از فضائل امير المؤمنين عليه السّلام ذكر ميشد انكار مينمودند و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند اعمال چه كسانى هباء منثورا خواهد شد فرمود اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما و راجع باين موضوع شرحى در اول كتاب گذشت و اهل بهشت قرارگاهشان براى نشستن و صحبت نمودن با يكديگر بسيار خوب است و همچنين آرامگاهشان براى استراحت در آن نه خواب پيش از ظهر چون گفتهاند اهل بهشت خواب ندارند و در معناى لغوى مقيل توسعه داده شده و خير و احسن در اين مقامات از معناى تفضيل تجريد ميشود و بنظر حقير مراد بهتر و خوبتر از هر مستقرّ و مقيلى است كه خوب باشد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه چون مؤمن را در قبر گذارند زمين بر او وسعت داده ميشود بقدر ديد چشمش و درى از بهشت باز ميشود بروى او و ميگويند بخواب خوشحال مانند خواب تازه جوان چون خداوند فرموده اصحاب الجنّة خير مستقرّا و احسن مقيلا و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه روز قيامت نصف نشود تا قيلوله نمايند اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم و قريب باين معنى از امام باقر عليه السّلام نيز روايت شده است و ظاهرا مراد از قيلوله توقف در جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى است كه شكافته و منشق شود آسمان بسبب طلوع ابر سفيدى كه با ملائكه نازل ميشود بر محشر و بمنزله سايبان آنها است كه در سوره بقره ذيل آيه هل ينظرون الّا أن يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكه اشاره بآن شد و گفتهاند اين ابر همان است و عدد آنها بمراتب زيادتر از اهل محشر است از جن و انس و احاطه بمحشر مينمايند و بعضى تشّقّق بتشديد شين و بعضى ننزّل بدو نون و نصب ملائكه قرائت نمودهاند و اصل تشقّق تتشقّق بوده و غالبا يكى از دو تاء براى تخفيف حذف ميشود و گاهى هم تاء را در شين ادغام ميكنند و بعضى
جلد 4 صفحه 69
گفتهاند ملائكه براى آوردن صحيفههاى اعمال نازل ميشوند كه در آن ابر است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غمام امير المؤمنين عليه السّلام است و در هر حال سلطنت حقه حقيقيه ظاهرا و باطنا در آنروز مخصوص بخداوند بخشنده مهربان است چون هر سلطنت و ولايتى در آنروز ضايع و باطل خواهد شد و باقى نميماند مگر سلطنت و ولايت او و اوليائش و آنروز بر كفار روز بسيار دشوار و ناگوارى است كه مثل و مانند ندارد و روزى است كه كافر و ستمكار از فرط حسرت و ندامت دو دست خويش را بدندان خود ميگزد و ميگويد اى كاش من گرفته بودم با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم راه تبعيّت و هدايت را و اى بر من كاش من آنشخص گمراه كننده را كه مانع از ايمان من شد براى خود دوست قرار نداده بودم و اطاعت او را نمينمودم بتحقيق او منصرف نمود مرا از ياد خدا و متابعت قرآن و امام بعد از آنكه آمد آن موجب تذكر از جانب خدا براى من و بعدا خدا ميفرمايد شيطان كارش آن بوده و هست كه انسان را فريب ميدهد و بحال خود واميگذارد و با آنكس يارى نميكند و در آخرت از او تبرّى مينمايد و قمى ره نقل نموده كه مراد آنستكه اولى ميگويد كاش من قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را مينمودم و دومى را براى خود دوست نميگرفتم او منصرف نمود مرا از قبول ولايت بعد از نصب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم على عليه السّلام را بأمارت و او شيطانى بود كه مرا مخذول و منكوب نمود و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند اسماء كسانى را كه مغرور شدند و خلق را در فتنه و ضلالت انداختند و گمراه گشتند در قرآن بكنايه ذكر فرموده و مخفى داشته در قول خود يوم يعضّ الظّالم على يديه تا آخر و در خطبه وسيله آنحضرت كه در كافى نقل شده بعد از ذكر شقاوت و ضلالت و جهالت آن دو و غصب خلافت و تطبيق اين آيات با مقال يكى از آن دو نفر فرموده منم آن ذكرى كه از آن اعراض نمود و راهى كه از آن كناره كرد و ايمانيكه بآن كافر شد و قرآنيكه آنرا ترك نمود و دينى كه آنرا تكذيب كرد و صراطى كه از آن عدول نمود و اخيرا خداوند نقل فرموده شكايت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از قوم خود كه قرآن را مهجور و متروك گذاردند و مانع از ايمان بآن شدند يا مراد شكايت از امت باشد كه ظاهرا آنرا كتاب آسمانى خودشان خواندند
جلد 4 صفحه 70
و گرفتند براى خود ولى باطنا قانون اجانب را ترجيح دادند و بآن عمل نمودند و قرآن را پشت سر انداختند و متروك داشتند احكام آنرا و گفتند بدرد امروز نمىخورد و نميشود در اين زمان مجرى گردد يا در تفسير آن باهل بيت كه قرين قرآن ميباشند رجوع ننمودند و بمخالفان ايشان متوجه شدند تا اخذ و ترك هر دو صادق باشد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ يَرَونَ المَلائِكَةَ لا بُشري يَومَئِذٍ لِلمُجرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجراً مَحجُوراً «22»
روزي که ميبينند ملائكه را ديگر بشارتي نيست در آن روز براي مجرمين و ميگويند: منع است ممنوع شدني.
(يَومَ يَرَونَ المَلائِكَةَ) روز قيامت ملائكه عذاب با گرزهاي آتشي و تازيانه هاي آتشي و غلها و زنجيرها و خطاب مستطاب الهي برسد بآن ملائكه عذاب (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُونَ ذِراعاً فَاسلُكُوهُ) حاقه
جلد 13 - صفحه 600
آيه 30 و 31 و 32 و نيز خطاب رسد.
(خُذُوهُ فَاعتِلُوهُ إِلي سَواءِ الجَحِيمِ ثُمَّ صُبُّوا فَوقَ رَأسِهِ مِن عَذابِ الحَمِيمِ ذُق إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الكَرِيمُ) دخان آيه 47 و الي 49.
(لا بُشري يَومَئِذٍ لِلمُجرِمِينَ) بلي بشارت بآنها داده ميشود در دنيا اما چه بشارتي (فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ) لقمان آيه 6.
(وَ يَقُولُونَ) دو نحوه تفسير كردهاند، يك فاعل يقولون مجرمين باشند، دو فاعل ملائكه باشند.
(حِجراً مَحجُوراً) از براي اينکه ماده معاني بسياري شده در لغة بمعني دامن مثل (وَ رَبائِبُكُمُ اللّاتِي فِي حُجُورِكُم) نساء آيه 27 و به معناي سنگ مثل (ثُمَّ قَسَت قُلُوبُكُم مِن بَعدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً) بقره آيه 69، به معني معجزه مثل (إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِن وَراءِ الحُجُراتِ) حجرات آيه 4.
و به معني منع مثل همين آيه بنا بر يك تفسير، و به معني دوري به تفسير ديگر اگر فاعل يقولون ملائكه باشند. ميگويند:
به كفار ممنوع هستند از رحمت الهي و بهشت و مثوبات و مغفرت و عفو و تفضلات خداوند، و اگر فاعل كفار باشند به ملائكه ميگويند: دور شويد از ما و متعرض ما نشويد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- سپس به عنوان تهدید میگوید: اینها که تقاضا دارند فرشتگان را ببینند، به آرزوی خود میرسند اما «روزی که فرشتگان را میبینند روز بشارت برای مجرمان نخواهد بود» چرا که روز مجازات و کیفرهای دردناک اعمال آنهاست (یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ).
آری! در آن روز از دیدن فرشتگان خوشحال نخواهند شد، بلکه چون نشانههای عذاب را همراه مشاهده آنان میبینند به قدری در وحشت فرو میروند که همان جملهای را که در دنیا به هنگام احساس خطر در برابر دیگران میگفتند بر زبان جاری میکنند «و میگویند: ما را امان دهید، ما را معاف دارید» (وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً).
ولی بدون شک نه این جمله و نه غیر آن اثری در سر نوشت محتوم آنها ندارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص272
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم