آیه 105 سوره انبیاء
<<104 | آیه 105 سوره انبیاء | 106>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.
و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به میراث می برند.
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
و ما در زبور -پس از تورات- نوشتهايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الزَّبُورِ»: کتابهائی که برای پیغمبران فرستاده شده است (نگا: تفسیرالمراغی، و نمونه). کتاب مزامیر داود.
«الصَّالِحُونَ»: شایستگان.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ «105»
و همانا در (كتاب آسمانى) زبور (كه) بعد از ذكر، (تورات، نازل شده) نوشتيم كه قطعاً بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد.
نکته ها
كلمهى «زبور» در لغت عرب به معناى هر نوع نوشته و كتاب است. «وَ كُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ» «1» ولى به قرينهى آيه «وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً» «2»* به نظر مىرسد كه مراد، كتاب اختصاصى حضرت داود عليه السلام باشد كه در برگيرنده مجموعهى مناجاتها، نيايشها واندرزهاى آن حضرت است. اين كتاب بعد از تورات نازل شده ومراد از «ذكر» در اين آيه نيز همان تورات است، چنانكه در آيه 48 همين سوره هم گذشت كه تورات، ذكر است. «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ»
بعضى گفتهاند كه منظور از «زبور» در اين آيه، تمام كتب آسمانى و مراد از «ذكر»، قرآن مجيد
«1». قمر، 52.
«2». نساء، 63 و اسراء، 55.
جلد 5 - صفحه 503
است و كلمهى «مِنْ بَعْدِ» نيز بمعناى «علاوه بر» مىآيد، كه در اين صورت معناى آيه چنين مىشود: ما علاوه بر قرآن، در تمام كتب آسمانى نوشتيم كه وارثان زمين هر آينه بندگان صالح من خواهند بود. از امام صادق عليه السلام دربارهى زبور و ذكر سؤال شد، حضرت فرمودند: ذكر در نزد خداوند است و زبور كتاب نازل شده بر داود است و همهى كتابهاى نازل شده در نزد اهل علم است و آنان ما (اهلبيت) هستيم. «1»
در پنج مورد از زبور «مزامير» حضرت داود كه امروزه جزء كتب عهد قديم بشمار مىرود، شبيه اين تعابير آمده است كه: مردان صالح، وارث زمين خواهند شد. «2»
در روايات متعدّد آمده است كه آن بندگان صالحى كه وارث زمين خواهند شد، ياران حضرت مهدى عليه السلام هستند. «3»
در بعضى روايات مىخوانيم كه اهلبيت پيامبر اسلام عليهم السلام وارثان زمين خواهند شد و افراد بد دوباره زنده خواهند شد. «4»
پیام ها
1- سنّت الهى آن است كه بندگان صالح، حاكم و وارث جهان باشند. «كَتَبْنا»
2- پيشگوئىهاى قرآن قطعى است. لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ ...
3- قرآن، از آيندهى تاريخ خبر مىدهد. يَرِثُها ...
4- آينده از آن صالحان است. «يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»
5- دين از سياست جدا نيست. «يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»
6- عبادت تنها كافى نيست، صلاحيّت و عمل صالح نيز لازم است. «عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»
«1». كافى، ج 1، ص 225.
«2». تفسير نمونه.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». تفسير قمى، ج 2، ص 297.
جلد 5 - صفحه 504
7- وراثت زمين و حكومت بر جهان دو شرط دارد، بندگى خداوند و انجام اعمال صالح. «عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (105)
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ: و هر آينه نوشتيم ما در زبور كه كتاب داود عليه السلام است. مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ: از بعد تورات، يعنى بعد از آنكه در تورات نوشته بوديم، در زبور نيز ثبت نموديم. نزد بعضى مراد زبور، جنس كتب منزله است و مراد به ذكر، لوح محفوظ مىباشد، يعنى در جميع كتب منزله نوشتهايم پس از آن كه در لوح محفوظ ثبت فرموديم. نزد جمعى مراد از زبور كتاب نازل شده و مراد به ذكر قرآن است، يعنى در تمام كتابهاى آسمانى و در قرآن ثبت
جلد 8 - صفحه 452
نمودهايم كه: أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ: بدرستى كه زمين را ميراث گيرند آن را بندگان من كه ستودهاند و شايستهاند؛ 1- مراد مؤمنين مىباشند.
2- مراد از زمين بهشت است كه مؤمنين آن را ميراث برند نظير قوله تعالى (الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ). «1» 3- مراد زمين بيت المقدس است كه امت پيغمبر آن را ميراث گيرند. 4- نزد محققين مراد زمين دنيا، و مراد بندگان صالح مؤمنين امت مرحومهاند، يعنى ما در تمام كتب سماويه ثبت فرمودهايم كه زمين دنيا را ميراث برند مؤمنين از امت مرحومه، كه مراد اصحاب حضرت مهدى آل محمد عليهم السلاماند.
چنانكه در تفسير على بن ابراهيم قمى فرمايد: ايشان اصحاب حضرت قائم عجل اللّه فرجه مىباشند «2».
طبرسى در مجمع- از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده: ايشان اصحاب قائماند در آخر الزمان «3».
و دلالت نمايد آنچه خاصه و عامه روايت نمودهاند از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: لو لم يبق من الدّنيا الّا يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث رجلا من اهل بيتى يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا.
اگر باقى نماند از دنيا مگر يك روز، هر آينه دراز فرمايد آن روز را تا اينكه برانگيزاند مردى از اهل بيت من، پر نمايد زمين را از عدل و داد بعد از آنكه پر شده باشد از ظلم و جور.
در كافى- عبد اللّه بن سنان سؤال نمود از حضرت صادق عليه السلام از اين آيه: عرض كرد: چيست زبور و ذكر؟ فرمود: ذكر نزد خدا است يعنى لوح محفوظ، و زبور آنست كه نازل شد بر داود؛ و هر كتابى كه نازل شده بعد از آن، نزد اهل علم است، و مائيم اهل علم «4».
«1» سوره مؤمنون، آيه 11.
«2» تفسير برهان، ج 3، ص 75- تفسير قمى، ج 2، ص 77.
«3» مجمع، ج 4، ص 66.
«4» برهان، ج 3، ص 75 بنقل از كافى.
جلد 8 - صفحه 453
علامه مجلسى بعد از نقل اقوال در آيه فرمايد: در خاطر من آنكه در بعض اخبار است اينكه ذكر، رسول خدا است، و ذكر شده در زبور بعد از ذكر آن حضرت اينكه مهدى از اولاد او و ذريه او ميراث برند و ايشانند صالحين.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ (104) وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (105) إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ (106) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ (107) قُلْ إِنَّما يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108)
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (109) إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ (110) وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ (111) قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ (112)
ترجمه
- روز كه در هم پيچيم آسمانرا مانند درهم پيچيدن طومار را براى نوشتجات چنانچه ابتدا نموديم به اوّل آفرينش باز گردانيم آنرا وعدهئى بعهده ما است همانا مائيم بجا آورندگان
و بتحقيق نوشتيم در زبور بعد از موجب تذكر آنكه زمين را ارث ميبرند بندگان من كه شايستگانند
همانا در اين هر آينه كفايت وصول بمطلوب است براى گروه عبادت كنندگان
و نفرستاديم تو را مگر رحمتى براى جهانيان
بگو جز اين نيست كه وحى ميشود بسوى من كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه پس آيا هستيد شما منقادان
پس اگر روى گردانند بگو اعلام كردم بشما يكسان و نميدانم آيا نزديك يا دور است آنچه وعده داده ميشويد
همانا او ميداند آشكار از گفتار را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد
و نميدانم شايد آن آزمايشى باشد براى شما و بهره بردنى تا وقت مقرّرى
گفت اى پروردگار من حكم كن بحق و پروردگار ما بخشنده است كه يارى خواسته شده بر آنچه وصف ميكنيد..
جلد 3 صفحه 582
تفسير
- خداوند متعال در روز قيامت صفحه آسمانرا كه بمنزله طومارى است كه در آن افعال بندگان نوشته و ثبت شده بهم مىپيچد و دفتر اعمال را جمع ميفرمايد و ديگر عملى از كسى پذيرفته نميشود مانند نويسندهئى كه بعد از تمام شدن نوشتنىها براى حفظ آنمطالب صحيفه و طومار و نامه را به پيچد و جمع كند و بنابراين طى اضافه بمفعول خود كه سجلّ است شده و محتمل است سجلّ نام ملكى باشد كه اعمال بندگانرا ثبت ميكند و در وقت مقرّر آنرا جمع نموده و در پيشگاه الهى حاضر مينمايد و بنابراين طى اضافه بفاعل خود شده و در بعضى اخبار و از قمّى ره به اين معنى تصريح شده يا آنكه مراد از طى آسمان، فناء آن و تبديل بدخان و تحوّل زمين به نيران است و يوم ظاهرا ظرف است براى ميعاد الهى كه مستفاد از آيه قبل ميباشد و محتمل است متعلّق بنعيده باشد و خداوند بهمان كيفيّت كه روز اوّل مردم را در شكم مادر برهنه و عريان و بدون همه چيز خلق فرموده بود ثانيا آنها را خلق و وارد صحراى محشر ميفرمايد چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده و تطوى بصيغه مجهول با تاء و السّماء بضمّ و للكتاب بصيغه مفرد نيز قرائت شده و تفاوتى در معناى اصلى ندارد و خدا وعده فرموده چنين روزى را بياورد وعده حتمى كه بر عهده خود قرار داده عمل بآنرا و البته بجا آورنده آن خواهد بود و زبور ظاهرا نام كتاب حضرت داود است و در قرآن و اخبار ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و جاى ترديد نيست و ذكر ظاهرا عبارت از تسميه و تحميد و تمجيد و دعا و ثناى الهى است و البته كتاب آسمانى مشتمل است بر اين معانى و بر احكام و معارف و مواعظ و نصايح كه موجبات ذكرند و طبعا مقدّمند اينها بر اخبار غيبيّه كه نوعا كتب سماوى مشتمل بر آنها است لذا خداوند فرموده ما در زبور بعد از ذكر خدا و معارف حقّه كه موجبات تذكّر خلق است نوشتيم كه روزى بيايد كه زمين در تصرّف بندگان شايسته من در آيد و دولتى جز دولت حقّه اسلاميّه نباشد چنانچه در مجمع از عامّه و خاصه روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه اگر باقى نماند از دنيا مگر يك روز خداوند طولانى ميفرمايد آنروز را تا مبعوث فرمايد مردى را از اهل بيت من كه زمين را پر كند از قسط و عدل چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و اين امر تاكنون روى نداده و البته بعد از اين روى خواهد داد و در
جلد 3 صفحه 583
بعضى از روايات اين باب بعد از ذكر اهل بيت من تصريح شده كه نام او نام من است و در بعضى تصريح شده بآنكه او از اولاد فاطمه عليها السلام است و محتمل است مراد از ذكر لوح محفوظ الهى باشد چنانچه بعضى گفتهاند خصوصا بمناسبت آنكه در آيه قبل ذكر صحيفه آسمانى و پيچيده شدن آن شده بود و بنابراين مراد از زبور اينجا ممكن است جنس كتب منزله از جانب خدا بر انبياء عظام باشد چون اصل معناى زبور در لغت كتاب است و حاصل مفاد آيه آنستكه ما بعد از ثبت در لوح محفوظ در تمام كتب سماوى از قبيل تورية و انجيل و صحف و زبور و فرقان و غيرها بشارت قدوم مهدى و پيروان او را داديم و ممكن است مراد همان زبور حضرت داود باشد چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه مراد از ذكر و زبور در اين آيه چيست فرمود ذكر نزد خدا است و زبور كتاب داود عليه السّلام است و هر كتابيكه نازل شده نزد اهل علم است كه مائيم و محتويات زبور كه در روايات ذكر شده عبارت است از توحيد و تمجيد و تحميد و دعا و اخبار از پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين و ائمه از ذريه آندو و اخبار رجعت و ذكر امام زمان عليه السّلام و قمى ره نقل فرموده كه كتب سماوى تمامى ذكر خدا است و بندگان شايسته خدا قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اصحاب اويند و اقوال ديگرى هم در تفسير ذكر و زبور در اينمقام نقل شده ولى چون مقبول نبود ذكر نشد و آنچه در قرآن ذكر شده از مواعظ و احكام و قصص و اخبار كافى است براى رسيدن كسانيكه بندگى خدا را مينمايند از روى اخلاص كه شيعيان ائمه اطهار عليهم السلام باشند بنهايت مقصود و منتهاى مأمول خودشان در دنيا و آخرت چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از قوم عابدين شيعيان ما ميباشند و رحمت بودن وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت براى جهانيان واضح است چون اهل ايمان ببركت وجود او بسعادت دنيا و آخرت رسيدند و اهل كفر و نفاق باحترام بودن آنحضرت در ميان آنان و مدارا نمودن او با آنها از عذابهاى گوناگون امم سابقه از قبيل مسخ و خسف و غرق نجات يافتند و جان و مالشان محفوظ ماند علاوه بر آنكه ميتوان گفت وجود او موجب سعادت دنيا و آخرت تمام جهانيان بود منتهاى امر آنكه كسانيكه محروم از اين سعادت شدند خودشان موجب حرمان خود را فراهم نمودند با آنكه حسن سلوك
جلد 3 صفحه 584
او با دوست و دشمن مشهور و مسلّم نزد دوست و دشمن است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من تمجيد فرمود بقول خود ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ و در احتجاج حديث مفصّلى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خلاصهاش بيان رحمت بودن وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است براى كفّار بلحاظ مدارا و حسن سلوك و صبر بر مصائب و تحمّل ناملايمات و تقاضا ننمودن نزول عذاب بر آنها بخلاف ساير انبياء عليهم السلام و مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد جز اين نيست كه وحى شده بمن كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه كه بىشريك و عديل است چون مقصود اصلى از بعثت تمام انبياء عليهم السلام توحيد خدا بوده و بقيّه معارف و احكام نسبت باين اصل اصيل فرع است و اگر كسى زير بار اين اصل رفت ناچار بايد تمام اصول و فروع را قبول كند لذا شيخ استاد ما رحمه اللّه ميفرمود اگر ميتوانيد خدا را قبول نكنيد و الا مجبور ميشويد تقليد مرا كنيد چون اين فتح باب الزام بتمام معارف و احكام است و پيغمبر اكرم مأمور شده كه از مردم بر اين اصل اقرار بگيرد و بفرمايد آيا شما تسليم داريد اين امر مسلّم را بمقتضاى وحى الهى و عقل سليم خودتان و حاضريد از عبادت بتها صرف نظر نموده با اخلاص بعبادت خدا مشغول شويد و در مناقب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه آيا شما تسليم داريد وصيّت را بعد از من و بنابراين اشاره است بآنكه اگر توحيد را پذيرفتيد تا آخرين وصيّت مرا كه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و موجب كمال دين است بايد بپذيريد پس اگر پذيرفتند و تسليم شدند خوشا باحوال خودشان و اگر قبول نكردند و رو گردان شدند بگو من بتمام مردم از عرب و عجم و وضيع و شريف و سياه و سفيد و دوست و دشمن و خودى و بيگانه يكسان و بدون تفاوت پيغام خدا را اعلام و ابلاغ نمودم و نميدانم وعده خدا كه عذاب است نزديك است يا دور چون نميدانم قيامت چه وقت بر پا ميشود تا بدانم كى وعده عذاب منجز ميگردد ولى در هر حال ميدانم منجز خواهد شد و خدا
جلد 3 صفحه 585
ميداند آنچه شما ناسزا و ناروا ميگوئيد در باره من و پيروان من و آنچه را كتمان ميكنيد و اظهار نمينمائيد از حقّ من و در دل جاى ميدهيد از كينه و الحاد و نفاق با من و پيروانم و نميدانم اين مهلت چند روزه كه خدا در دنيا بشما داده براى آنستكه استحقاق شما براى عذاب كامل گردد يا معلوم شود كه بعد از اين چه ميكنيد چون محتمل است روزى متنبّه و پشيمان شويد و اسلام بياوريد و در هر حال خدا ميخواهد چندى بهره بردارى كنيد از نعم موقت دنيا بعد تكليف شما را معلوم كند كه جهنمى هستيد يا بهشتى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين حال از خداوند مسئلت نمود كه حكم فرمايد ميان او و دشمنانش بحقّ و عدل چون احكم الحاكمين او است و جمعى از قرّاء قل بصيغه امر قرائت نمودهاند و بنابراين دستور الهى است بآنحضرت كه از خدا بخواهد در باره آنها حكم فرمايد بحق و عدل يا بچيزى كه آشكار كند حقّ را و مؤيّد اينمعنى است كه ميفرمايد پروردگار ما بخشنده است يعنى بمسلمانان نصرت ميدهد و كمك خواسته ميشود از او بر آنچه شما توصيف ميكنيد از غلبه خودتان و محو آثار اسلام چون كفار از اين قبيل دعاوى داشتند علاوه بر زخم زبانها كه ميزدند لذا خداوند نصرت داد اسلام را بدعاى آنحضرت و محو فرمود آثار شرك را از موطن او كه مكّه معظّمه و نواحى آن بود بفاصله كمى كه عادتا براى احدى ميسور نبود چون از خدا كمك خواست و بغير او متوسل نشد و بعضى يصفون بصيغه مغايب قرائت نمودهاند از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه هر كس سوره انبياء را از روى محبّت بآن بخواند مانند كسى است كه رفيق پيغمبران باشد در بهشت و در دنيا بچشم مردم با هيبت و بزرگى زيست نمايد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 3 صفحه 586
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد كَتَبنا فِي الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ أَنَّ الأَرضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ (105)
و هر آينه بتحقيق نوشتيم در زبور از بعد ذكر اينکه که زمين را ارث ميبرند بندهگان من که صالح باشند.
(وَ لَقَد كَتَبنا فِي الزَّبُورِ): زبور كتابي است که خداوند براي داود فرستاد که كتب آسماني چهار است تورات انجيل زبور قرآن و امّا بر انبياء قبل از موسي صحيفه نازل ميشد صحف آدم و شيث و نوح و ابراهيم و تمام اينها نوشته نازل ميشد، و لذا نسبت به قبل از موسي تعبير به صحف كردند و بر موسي هم اطلاق الواح و صحف شده ميفرمايد: «صُحُفِ إِبراهِيمَ وَ مُوسي» اعلي آيه 19.
و نيز ميفرمايد: «أَم لَم يُنَبَّأ بِما فِي صُحُفِ مُوسي وَ إِبراهِيمَ الَّذِي وَفّي» نجم آيه 37.
و نيز ميفرمايد: «وَ أَلقَي الأَلواحَ».
و نيز ميفرمايد: «أَخَذَ الأَلواحَ» اعراف آيه 149 و 153.
و زبور بر داود نازل شد: «وَ آتَينا داوُدَ زَبُوراً» اسراء آيه 57، و نساء آيه 16.
جلد 13 - صفحه 254
و زبور بمعني نوشته است چنانچه ميفرمايد: «وَ كُلُّ شَيءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ» قمر آيه 52.
و انجيل که همان زمان طفوليّت عيسي عليه السلام نازل شد که ميفرمايد: إِنِّي عَبدُ اللّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا» مريم آيه 31.
فقط قرآن بنحو تلاوت و قرائت بر پيغمبر نازل شده که صدق كلام ميكند لذا ميگويي: كلام اللّه و لو اسم كتاب بر او صادق است و اسم لوح: «إِنَّهُ لَقُرآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكنُونٍ» واقعه آيه 76.
«بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوحٍ مَحفُوظٍ» بروج آيه 76.
(مِن بَعدِ الذِّكرِ): بعضي گفتند: تورات بوده، بعضي گفتند: كتب و صحف انبياء سلف، بعضي گفتند: لوح محفوظ. لكن بنظر ميرسد که بيان انبياء بوده که بشارت به وجود پيغمبر اسلام و ائمه اطهار و خروج مهدي و دوره رجعت باشد به امم خود چنانچه در آيه شريفه: «وَ إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيتُكُم مِن كِتابٍ وَ حِكمَةٍ ثُمَّ جاءَكُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ (الي قوله) وَ أَنَا مَعَكُم مِنَ الشّاهِدِينَ» آل عمران آيه 75 شرحش گذشت.
(أَنَّ الأَرضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ): اينکه آيه يكي از آيات دالّه بر ظهور مهدي (عج) و رجعت ائمه است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 105)- حکومت زمین از آن صالحان خواهد بود: بعد از آن که در آیات گذشته به قسمتی از پاداشهای اخروی مؤمنان صالح اشاره شد در این آیه و آیه بعد به یکی از روشنترین پاداشهای دنیوی آنها که «حکومت روی زمین» است با بیان شیوایی اشاره کرده، میگوید: «و در زبور بعد از ذکر چنین نوشتیم که سر انجام
ج3، ص193
بندگان صالح من وارث (حکومت) زمین خواهند شد» (وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ).
«ارض» به مجموع کره زمین گفته میشود و سراسر جهان را شامل میگردد.
منظور از «زبور» کتاب داود، و «ذکر» به معنی تورات است، و به این ترتیب معنی آیه چنین میشود، «ما، در زبور، بعد از تورات، چنین نوشتیم که این زمین را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد».
سؤال دیگری که در اینجا باقی میماند این است که بندگان صالح خدا «عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» کیانند؟
کلمه «صالحون» معنی گسترده و وسیعی دارد، که علاوه بر ایمان و توحید همه شایستگیها از آن به ذهن میآید، شایستگی از نظر عمل و تقوا، شایستگی از نظر علم و آگاهی، شایستگی از نظر قدرت و قوت، و شایستگی از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعی.
در بعضی از روایات صریحا این آیه تفسیر به یاران حضرت مهدی- عج- شده است: که بیان یک مصداق عالی و آشکار است، و عمومیت مفهوم آیه را محدود نمیسازد.
نظام آفرینش دلیل روشنی بر پذیرش یک نظام صحیح اجتماعی در آینده، در جهان انسانیت خواهد بود، و این همان چیزی است که از آیه مورد بحث و احادیث مربوط به قیام «مصلح بزرگ جهانی» حضرت مهدی- ارواحنا فداه- استفاده میشود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم