حضرت عیسی علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۴ توسط Majid kamali (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{نوشته های اعضای دانشنامه}} <keywords content='کلید واژه: حضرت عیسی، ' /> '''کلید واژه: حضر...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این مقاله حاصل همکاری و مشارکت جمعی از اعضای دانشنامه اسلامی در نسخه پیشین دانشنامه است. به هنگامی که اطلاعات دانشنامه از نرم افزار پیشین به نرم افزارکنونی منتقل شد آخرین ویرایش آنجا به عنوان اولین نسخه در نرم افزار جدید ثبت شد.

چنانچه علاقه مندید نام کاربری که تدوین کننده این مقاله در نسخه پیشین بوده یا بیشترین مشارکت را در تهیه آن داشته است را بدانید به صفحه مشارکت کنندگان در نسخه پیشین مراجعه کنید



حضرت عیسی علیه السلام

وجه تسميه عیسی

عيسى اصل آن يسوع است به معنى نجات دهنده لفظ «عيسو» مقلوب يسوع است و شايد «عيسى» تحريف «عيسو» باشد در قاموس كتاب مقدس زير لغت يسوع گويد: آن به معنى نجات دهنده و مقصود از آن مسيح است. و در زبان عبرانى ميان لفظ يسوع و يوشع فرقى نيست.

در اقرب الموارد گويد: عيسى لفظى است عبرانى يا سريانى به قولى آن مقلوب يسوع است آن نيز عبرانى است و شايد عيسى تحريف عيسو باشد لفظ عيسى را مسلمانان بسيد ما يسوع مسيح نام نهاده اند.

در الميزان ج 3 ص 211 فرموده اصل عيسى يشوع (با شين) است و آن را نجات دهنده تفسير كرده اند در بعضى اخبار آن را به «يعيش» تفسير كرده اند و آن انسب است.[۱]

نسب حضرت عیسی علیه السلام

نسب حضرت عیسی از طرف مادر اختلاف است به نقل از مسلمانان از نسل هارون و از طایفهٔ لاوی می باشد و به نظر مسیحیان وی از لاوی نبود بلکه نسبش به داوود پادشاه می ‌رسید و از طایفه یهودا بود.

به نقلی نسب حضرت مریم این گونه است که: مريم بنت عمران بن ماثان بن العازار بن أبي يوذ بن يوزن بن زربابل بن ساليان بن يوحنا بن أوشيا بن أمون بن منشكن بن حازقا بن أخاز بن يوثام بن عوزيا بن يورام بن ساقط بن ايشا بن راجعيم بن سليمان بن داود بن ايشي بن عوبد بن سلمون بن ياعز بن نحشون بن عمياد بن رام بن حصروم بن فارص بن يهوذا بن يعقوب عليه السلام .[۲]

حضرت عیسی در قرآن

حضرت عیسی علیه السلام یكی از پیامبران اولواالعزم است كه نام مبارك ایشان در قرآن 25 بار به عنوان عیسی، و 13 بار به عنوان مسیح آمده است.

  • 1- «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ»: ياد كن هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خداوند تو را به كلمه اى از جانب خود كه نامش مسيح، عيسى بن مريم است مژده مى دهد، در حالى كه او در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان است. (سوره آل عمران آيه 45)
  • 2- «وَ زَكَرِيّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ»: و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را ياد كن كه جملگى از شايستگان بودند. (سوره انعام، آيه 85)
  • 3- «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَاللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ»: در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل خلقت آدم است كه او را از خاك آفريد سپس بدو گفت: باش پس وجود يافت. (سوره آل عمران، آیه 59)

مادر مسيح نامش مريم دختران عمران بود، مادر مريم به وى حامله شد و نذر كرد فرزند در شكم خود را، بعد از زائيدن محرر كند يعنى خادم مسجد كند، و او در حالى اين نذر را مى كرد كه مى پنداشت فرزندش پسر خواهد بود ولى وقتى او را زائيد و فهميد كه او دختر است، اندوهناك شد و حسرت خورد و نامش را مريم يعنى خادمه نهاد، پدر مريم قبل از ولادت او از دنيا رفته بود، به ناچار خود او دخترش را در آغوش گرفته به مسجد آورد و او را به كاهنان مسجد كه يكى از آنان زكريا بود تحويل داد، كاهنان درباره كفالت مريم با هم مشاجره كردند و در آخر به اين معنا رضايت دادند كه در اين باره قرعه بيندازند و چون قرعه انداختند زكريا برنده شد و او عهده دار تكفل مريم گشت تا وقتى كه مريم به حد بلوغ رسيد.

در آن اوان، زكريا حجابى بين مريم و كاهنان برقرار نمود و مريم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود و احدى بجز زكريا بر او درنمى آمد و هر وقت زكريا بر او درمى آمد و داخل محراب او مى شد، رزقى نزد او مى يافت، روزى از مريم پرسيد: اين رزق از كجا نزد تو مى آيد: گفت: از نزد خدا و خدا به هر كس بخواهد بدون حساب روزى مى دهد و مريم صديقه و به عصمت خدا معصوم بود، طاهره بود، اصطفاء شده بود، محدث و مرتبط با ملائكه بود. ملكى از ملائكه به او گفت: كه خدا تو را اصطفاء و تطهير كرده، مريم از قانتين بود و يكى از آيات خدا براى همه عالميان بود.

اين ها صفاتى است براى مريم كه آيات زير بيانگر آن است. (سوره آل عمران، آيه 35-44، سوره انبياء، آيه 91، سوره تحريم، آيه 12)

بعد از آن كه مريم به حد بلوغ رسيد و در حجاب (محراب) قرار گرفت، خداى تعالى روح را (كه يكى از فرشتگان بزرگ خدا است) نزد او فرستاد و روح به شكل بشرى تمام عيار در برابر مريم مجسم شد و به او گفت: كه فرستاده اى است از نزد معبودش، و پروردگارش وى را فرستاده تا به اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر، و او را بشارت داد به اين كه بزودى از پسرش معجزات عجيبى ظهور مى كند و نيز خبر داد كه خداى تعالى بزودى او را به روح القدس تاييد نموده، كتاب و حكمت و تورات و انجيلش مى آموزد و به عنوان رسولى به سوى بنى اسرائيل گسيلش مى دارد، رسولى داراى آيات بينات، و نيز به مريم از شان پسرش و سرگذشت او خبر داد، آن گاه در مريم بدميد و او را حامله كرد، آن طور كه يك نفر زن به فرزند خود حامله مى شود، اين مطالب از آيات زير استفاده مى شود: (سوره آل عمران، آيه 35-44)

آن گاه مريم به مكانى دور منتقل شد و در آن جا درد زائيدنش گرفت و درد زائيدن او را به طرف تنه نخله اى كشانيد و با خود مى گفت: اى كاش قبل از اين مرده و از خاطره ها فراموش شده بودم، من همه چيز را و همه چيز مرا از ياد مى برد، در اين هنگام از طرف پائين وى ندايش داد:

غم مخور كه پروردگارت پائين پايت نهر آبى قرار داده، تنه درخت را تكان بده تا پى در پى خرماى نورس از بالا بريزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندى چون من خرسند باش، اگر از آدميان كسى را ديدى كه حتما خواهى ديد، بگو من براى رحمان روزه گرفته ام و به همين جهت امروز با هيچ انسان سخن نمى گويم، مريم چون اين را شنيد از آن جا كه فرزند خود را زائيده بود به طرف مردم آمد در حالى كه فرزندش را در آغوش داشت (سوره مريم، آيه 20-27) و به طورى كه از آيات كريمه قرآن برمى آيد حامله شدنش و وضع حملش و سخن گفتن او و ساير شؤون وجودش از سنخ همين عناوين در ساير افراد انسان ها بوده.

مردم و همشهريان مريم وقتى او را به اين حال ديدند، شروع كردند از هر سو به وى طعنه زدن و سرزنش نمودند چون ديدند دخترى شوهر نرفته بچه دار شده است، گفتند: اى مريم چه عمل شگفت آورى كردى!، اى خواهر هارون نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت زناكار، مريم اشاره كرد به كودكش كه با او سخن بگوئيد، مردم گفتند: ما چگونه با كسى سخن گوئيم كه كودكى در گهواره است، در اين جا عيسى به سخن درآمد و گفت: من بنده خدا هستم، خداى تعالى به من كتاب داد و مرا پيامبرى از پیامبران كرد و هر جا كه باشم با بركتم كرد و مرا به نماز و زكات سفارش كرد، مادام كه زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبار كرد و نه شقى، و سلام بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برمى خيزم. (سوره مريم، آيه 27-34)

پس اين كلام كه عيسى در كودكى اداء كرد، به اصطلاح علمى، نسبت به برنامه كار نبوتش براعت استهلال بوده (براعت استهلال به اين معنا است كه نويسنده كتاب در حمد و ثناى اول كتابش كلماتى بگنجاند كه در عين اين كه حمد و ثناى خدا است اشاره اى هم باشد به اين كه در اين كتاب پيرامون چه مسائلى بحث مى شود)، عيسى علیه السلام هم با اين كلمات خود فهماند كه بزودى عليه ظلم و طغيان، قيام نموده و شريعت حضرت موسی علیه السلام را زنده و استوار مى سازد و آن چه از معارف آن شريعت مندرس و كهنه گشته تجديد مى كند و آن چه از آياتش كه مردم درباره اش اختلاف دارند بيان و روشن مى سازد.

عيسى علیه السلام نشو و نما كرد تا به سن جوانى رسيد و با مادرش مانند ساير انسان ها طبق عادت جارى در زندگى بشرى مى خوردند و مى نوشيدند و در آن دو مادام كه زندگى مى كردند تمامى عوارض وجود كه در ديگران هست وجود داشت.

عيسى علیه السلام در اين اوان به رسالت به سوى بنى اسرائيل گسيل شد و مامور شد تا ايشان را به سوى دين توحيد بخواند، و ابلاغ كند كه من آمده ام به سوى شما و با معجزه اى از ناحيه پروردگارتان آمده ام و آن اين است كه براى شما (و پيش رويتان) از گل چيزى به شكل مرغ مى سازم و سپس در آن مى دمم، به اذن خدا مرغ زنده اى مى شود و من كور مادرزاد و برصى غير قابل علاج را شفا مى دهم و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم و بدانچه مى خوريد و بدانچه در خانه هايتان ذخيره مى كنيد خبر مى دهم، كه در اين براى شما آيتى است بر اين كه خدا رب من و رب شما است و بايد او را بپرستيد.

عيسى علیه السلام مردم را به شريعت جديد خود كه همان تصديق شريعت موسى علیه السلام است دعوت مى كرد، چيزى كه هست بعضى از احكام موسى را نسخ نمود و آن حرمت پاره اى از چيزها است كه در تورات به منظور گوشمالى و سختگيرى بر يهود حرام شده بود و بارها مى فرمود: من با حكمت به سوى شما گسيل شده ام، تا برايتان بيان كنم آن چه را كه مورد اختلاف شما است و نيز مى فرمود: اى بنى اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شمايم، در حالى كه تورات را كه كتاب آسمانى قبل از من بوده تصديق دارم و در حالى كه بشارت مى دهم به رسولى كه بعد از من مى آيد و نامش احمد است.

عيسى علیه السلام به وعده هايى كه داده بود كه فلان و فلان معجزه را آورده ام وفا كرد، هم مرغ خلق كرد و هم مردگان را زنده كرد و هم كور مادرزاد و برصى را شفا داد و هم به اذن خدا از غيب خبر داد.

عيسى علیه السلام همچنان بنى اسرائيل را به توحيد خدا و شريعت جديد دعوت كرد تا وقتى كه از ايمان آوردنشان مايوس شد، و وقتى طغيان و عناد مردم را ديد و استكبار كاهنان و احبار يهود از پذيرفتن دعوتش را مشاهده كرد، از ميان عده كمى كه به وى ايمان آورده بودند چند نفر حوارى انتخاب كرد تا او را در راه خدا يارى كنند.

از سوى ديگر يهود بر آن جناب شوريد و تصميم گرفت او را به قتل برساند، ولى خداى تعالى او را از دست يهود نجات داد و به سوى خود بالا برد و مساله عيسى علیه السلام براى يهود مشتبه شد، بعضى خيال كردند كه او را كشتند، بعضى ديگر پنداشتند كه به دارش آويختند، خداى تعالى فرمود: نه آن بود و نه اين، بلكه امر بر آنان مشتبه شد. (سوره آل عمران، 45-58، سوره زخرف، 63-65، سوره صف، 6-14، سوره مائده، 110-111، سوره نساء، 157-158)، اين بود تمامى آنچه قرآن کریم در داستان عيسى و مادرش فرموده است.[۳]

حضرت عیسی در روايات

  • 1- در سخنان نجوا آميز خداي تعالي با عيسي عليه السلام:

اي عيسي، چونان شخص دلسوز و مهربان، تو را به مهرباني سفارش مي كنم تا با طلب شادي و خشنودي من، سزاوار دوستي من شوي. تو در بزرگي و در خردي بركت داده شدي و هر جا بودي با بركت بودي. گواهي مي دهم كه تو بنده من و زاده كنيز من هستي، با نافله ها به من نزديك شو و به من توكل كن تا تو را كفايت كنم و غير مرا به ولايت و دوستي برمگزين كه تو را تنها مي گذارم.[۴]

  • 2- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:

خداوند به عيسي بن مريم وحی فرمود كه: با حكمت من خودت را اندرز ده. اگر از آن سود بردي، آن گاه مردم را نيز اندرز ده وگرنه از من شرم كن.[۵]

  • 3- عن أبي عبدالله عليه السلام: عيسی بن مريم عليه السلام بر آباديي گذشت كه مردم آن (همگي) مرده بودند... پس فرمود: اي اهل اين آبادي! يكي از آن ها پاسخ داد: لبّيك اي روح و كلمه خدا! آن حضرت فرمود: واي بر شما! اعمال شما چه بود؟ عرض كرد: بندگي طاغوت و دوستي دنيا... فرمود: چگونه طاغوت را بندگي مي كرديد؟ عرض كرد: از گنهكاران فرمان مي برديم.[۶]

مسيح عليه السلام فرمود: اي بندگان بد! گندم را پاك و تميز كنيد و خوب آردش نماييد تا طعم آن را بچشيد و گوارايتان گردد. همچنين ايمان را خالص و كامل گردانيد تا شيريني آن را بيابيد و سرانجامش شما را سود رساند.[۷]

  • 5- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:

عيسي بن مريم بر گوري گذشت كه صاحب آن عذاب مي كشيد. سال بعد نيز بر همان گور گذشت و ديد ديگر عذاب نمي شود. عرض كرد: پروردگارا، پارسال از اين گور عبور كردم و صاحبش عذاب مي شد و امسال كه از آن مي گذرم ديگر عذاب نمي كشد؟ خداوند جل جلاله به او وحی فرمود: اي روح الله ، فرزند صالحي از او بزرگ شد و راهي را درست كرد و يتيمي را سرپرستي نمود و من به خاطر اين كارهاي فرزندش، او را آمرزيدم.[۸]

خداي تعالي به عيسي بن مريم عليه السلام وحي فرمود كه: اي عيسي! از چشمان خود اشك و از دل خود خشوع به من ببخش و آن گاه كه هرزگان خوش و خندانند تو با ميل اندوه چشمان خود را سرمه كن و بر سر گورهاي مردگان بايست و با فرياد آنان را صدا بزن شايد پند (لازم) خود را از ايشان بگيري و بگو كه من هم همراه ديگران به ايشان خواهم پيوست.[۹]

  • 7- امام صادق عليه السلام:

عيسي بن مريم عليهما السلام از جبرئيل عليه السلام پرسيد: كي قيامت بر پا مي شود؟ جبرئيل چنان بيتاب و مضطرب شد كه از هوش رفت و چون به هوش آمد، گفت: اي روح اللّه ! من در اين باره بيشتر از تو نمي دانم. از آنِ خداست هر آن كه در آسمان ها و زمين است، قيامت جز ناگهاني و بي خبر بر شما وارد نمي شود.[۱۰]

  • 8- امام صادق عليه السلام:

بدانيد كه اگر كسي عيسي بن مريم را انكار كند و به نبوت ديگر پیامبران اعتراف نمايد، ايمان نياورده است.[۱۱]

  • 9- به عيسي بن مريم عليه السلام عرض شد: چه كسي تو را ادب آموخت؟ فرمود: هيچ كس ادبم نياموخت، بلكه زشتي ناداني را ديدم و از آن دوري گزيدم.[۱۲]

يكي از روش هاي عيسي بن مريم گشت و گذار در شهرها بود. روزي با يكي از ياران خود كه مردي كوته اندام بود و غالباً با عيسي عليه السلام همراهي مي كرد، براي سياحت بيرون رفت. چون عيسي به دريا رسيد با يقين درست گفت: به نام خدا و بر روي آب حركت كرد. مرد كوتاه قد چون ديد عيسي عليه السلام از آب گذشت با يقين درست گفت: به نام خدا و بر روي آب حركت كرد تا به عيسي عليه السلام رسيد. در اين هنگام دچار خودبيني و غرور شد... لذا در آب فرو رفت. پس از عيسي كمك خواست و آن حضرت دستش را گرفت و او را از آب بيرون كشيد.[۱۳]

اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت عیسی علیه السلام

  • 1- حضرت عیسی علیه السلام:

بنده خدا - پيامبر خدا - (سوره مريم، آيه 30) و رسول به سوى بنى اسرائيل (سوره آل عمران، آيه 49) و يكى از پیامبران اولوالعزم و صاحب شريعت بوده و كتابى به نام انجيل داشت. (سوره احزاب، آيه 7، سوره شورى، آيه 13، سوره مائده، آيه 46)، خداى تعالى نام او را مسيح عيسى نهاد (سوره آل عمران، آيه 45) و "كلمة اللَّه" و "روحى از خدا" خواند (سوره نساء، آيه 171)، و داراى مقام امامت (سوره احزاب آيه 7) و از گواهان اعمال (سوره نساء، آيه 159، سوره مائده، آيه 117)، و بشارت دهندگان به آمدن پیامبر اسلام بود (سوره صف، آيه 6)، وجيه و آبرومند در دنيا و آخرت و از مقربين بود. (سوره آل عمران، آيه 45) از اصطفاء شدگان (سوره آل عمران، آيه 33)، و از اجتباء شدگان و از صالحان بود (سوره انعام، آيه 85-87)، مبارك بود هر جا كه باشد، زكى و مهذب بود، آيتى بود براى مردم و رحمتى از خدا بود و احسانگرى به مادرش، و از زمره كسانى بود كه خداى تعالى به ايشان سلام كرد (سوره مريم، آيه 19-33) و از كسانى بود كه خدا كتاب و حكمتش آموخت. (سوره آل عمران، آيه 48)[۱۴]

  • 2- امام علی عليه السلام، در وصف عيسي عليه السلام، مي فرمايد:

نه همسري داشت كه او را به فتنه درافكند، نه فرزندي كه غمگينش سازد و نه مالي كه او را به خود مشغول (و از خدا غافل) گرداند.[۱۵]

  • 3- رسول الله صلي الله عليه و آله:

من عيسي بن مريم را ديدم، او مردي بود سفيد پوست و ميان باريك چون شمشير.[۱۶]

  • 4- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:

عيسي بن مريم روي آب راه مي رفت و اگر يقين بيشتري داشت، در هوا نيز راه مي رفت.[۱۷]

  • 5- امام علی عليه السلام در وصف عيسي عليه السلام:

و اگر خواهي، از عيسي بن مريم عليه السلام برايت بگويم. او سنگ را بالش خود مي كرد و جامه خشن مي پوشيد و نان خشك و گلوآزار مي خورد. خورش او گرسنگي بود و چراغش در شب، ماه و سرپناهش در زمستان، آفتابگيرهاي صبح و عصر و ميوه و سبزيجاتش، علف و گياهاني كه زمين براي چهار پايان مي روياند. نه زني داشت كه مايه گرفتاري او باشد و نه فرزندي كه اندوهگينش سازد و نه مال و ثروتي كه دل او را به خود مشغول گرداند و نه طمعي كه به خواريش اندازد. مركب او دو پايش بود و خدمتكارش دو دست او![۱۸]

  • 6- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:

اي ام ايمن، مگر نمي داني كه برادرم عيسي شامي را براي صبحانه نگه نمي داشت و صبحانه اي را براي شام؟ از برگ درختان تغذيه مي كرد و از آب باران مي آشاميد، پلاس مي پوشيد و هر جا شب مي رسيد همان جا بيتوته مي كرد و مي گفت: هر روزي، روزي خود را مي آورد.[۱۹]

پانویس

  1. قاموس قرآن (قرشى سيد على اكبر)، ج 5، ص: 82.
  2. أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 2، ص: 13.
  3. ترجمه الميزان، ج 3، ص: 441.
  4. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 14، ص: 289.
  5. حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج 4، ص: 108.
  6. البرهان في تفسير القرآن (سيد هاشم بحرانى )، ج 5، ص: 741.
  7. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 1، ص: 145.
  8. البرهان في تفسير القرآن (سيد هاشم بحرانى )، ج 3، ص: 711.
  9. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 14، ص: 320.
  10. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 6، ص: 312.
  11. الأنوار الساطعة في شرح الزيارة الجامعة، ج 4، ص: 496.
  12. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 14، ص: 326.
  13. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 14، ص: 254.
  14. ترجمه الميزان، ج 3، ص: 444.
  15. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 14، ص: 238.
  16. حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج 2، ص: 281.
  17. حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، متن عربى، ص: 437.
  18. سيره نبوى «منطق عملى» (مصطفى دلشاد تهرانى )، ج 1، ص: 292.
  19. حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج 2، ص: 281.

منابع:

(1). قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى؛ تهران : اسلاميه ، پنجم ، 1367 ش .

(2). ترجمه الميزان، سيد محمد باقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، پنجم، 1374 ش.

(3). بحارالأنوار، علامه مجلسى ؛ تهران .

(4). حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم ، محمدى رى شهرى و همكاران ؛ قم : دارالحديث ، اول ، 1429 ق .

(5). البرهان في تفسير القرآن ، سيد هاشم بحرانى ؛ تهران : بنياد بعثت ، اول ، 1416 ق.

(6). الأنوار الساطعة في شرح الزيارة الجامعة؛ شيخ جواد كربلائى ، قم : دارالحديث .

(7). أنوار التنزيل و أسرار التأويل؛ عبدالله بن عمر بيضاوى، بيروت: دار احياء التراث العربى، اول، 1418 ق.