اولی الأمر
«اولی الامر» واژه ای مركب از دو کلمه «اولی» (به معنی دارای، صاحب،...) و کلمه «امر» (به معنی فرمان، دستور...) و در مجموع به معنی فرمانداران، كارداران می باشد. این تعبیر از آيه كريمه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ...» اى مؤمنان! خدا و رسول و كارداران خود را اطاعت كنيد... (سوره نساء:59) برگرفته شده است.
مفسران اهل سنت را در معنى «اولى الامر» دو قول است:
- امرا و زمامداران. اين قول از ابوهريره و به نقلى از ابن عباس و ميمون بن مهران و سدّى نقل شده و جبائى و بلخى و طبرى نيز اين را اختيار كرده اند.
- علماى دين؛ زيرا آنانند كه در مسائل دينى مرجعيت دارند نه زمامداران. اين قول از جابر بن عبدالله و مجاهد و حسن و عطا و جمعى از علما نقل شده است.
و اما از نظر شيعه به نقل معتبر از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام مراد از «اولى الامر» در این آيه، ائمه معصومين از خاندان محمد صلی الله علیه و آله مى باشند كه خداوند اطاعت آنها را به طور مطلق (در همه امور) بر مردم واجب نموده چنان كه طاعت خود و طاعت رسولش را بدين منوال فرض و واجب نموده است.
خداوند طاعت كسى را بر مردم واجب مى كند كه عصمت و مأمونيت او از خطا محرز و مسلم باشد و چنين امرى در مورد امرا و دانشمندان غير معصوم صورت نبندد؛ حاشا كه خداوند مردم را به اطاعت از كسى امر كند كه او را عصيان مى نمايد و يا كسانى (علمائى) كه قولا و عملا با يكديگر اختلاف دارند، چه اين كه اطاعت از گروهى كه خود آنها در احكام اختلاف دارند محال مى باشد...
اين كه خداوند طاعت اولوالامر را به اطاعت خود و پيغمبرش قرين ساخته، خود دليل بر اين است كه «اولواالامر» افرادى عادى نخواهند بود بلكه بايد كسانى باشند كه از ساير مردم برترى داشته باشند و اين خصوصيت منحصر است در ائمه اهل بيت علیهم السلام كه از نظر شيعه داراى مقام عصمت بوده و به اجماع امت متصف به عدالت و افضيلت مى باشند.[۱]
جابر بن عبدالله انصارى گويد: از پيغمبر صلی الله علیه و آله معنى «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» را پرسيدم و گفتم: ما خدا و رسول را شناختيم ولى مراد از «اولی الامر» (فرمانروايان) كيست؟ فرمود: اى جابر آنان جانشينان من و پيشوايان مسلمانان پس از من مى باشند كه اول آنها علی بن ابیطالب علیه السلام و پس از او حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على كه از او در تورات به «باقر» ياد شده و ديگر صادق جعفر بن محمد و سپس موسى بن جعفر و پس از او على بن موسى و پس از او محمد بن على و پس از او على بن محمد و پس از او حسن بن على و پس از او هم نام و هم كنيه من حجت خدا بر روى زمين و باقى مانده خلفاى خدا در ميان بندگانش، فرزند حسن بن على كه خداوند بدست او شرق و غرب عالم را بگشايد، وى از شيعيانش غايب شود چنان غیبتى كه بجز مؤمنينى كه خداوند دل آنان را به ايمان آزموده باشد كسى به امامت او ايمان نداشته باشد.
عمران حلبى گويد: امام صادق علیه السلام (خطاب به شيعه) مى فرمود: شما اين امر (پيروى از اهل بيت) را از اصل و ريشه گرفته ايد، از گفتار خدا كه مى فرمايد: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (سوره نساء/آیه 59) و از گفتار پيغمبر صلی الله علیه و آله كه فرمود: «ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا ابداً»[۲] (اگر به آن دو (قرآن و اهل بيتم) بپيونديد گمراه نخواهيد شد)، نه از گفتار فلان و فلان.
روزى حسن بن صالح بن حىّ به خدمت امام صادق علیه السلام رفت و عرض كرد: اى فرزند پيغمبر خدا! مراد از اولی الامر در آيه «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» كيانند؟ فرمود: «علما». حسن گويد: ما از نزد حضرت بيرون شديم، در بين راه به خود گفتم: جواب حضرت مبهم بود چرا نپرسيدم كدام علما؟ برگشتم و عرض كردم: مرادتان از علما كيست؟ فرمود: «امامان» از ما اهل بيت.[۳]
پانویس
- ↑ مجمع البيان.
- ↑ حدیث ثقلین.
- ↑ بحار:23/289 و 47/29.
منابع
سيد مصطفى حسينى دشتی، فرهنگ «معارف و معاريف».