مصراع

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

معانی لغوی مصراع

مصراع. [ م ِ ] (ع اِ) نیمه در که به هندی کواراست.[۱] یک لنگه از دو لنگه ٔ در. ج، مصاریع.[۲] یک پاره از دو پاره دری دولختی.[۳] تخته در را گویند.[۴] یک لت از دو لت در. لت. لخت. لنگه در.[۵] طبقه. طبق. ج، مصارع.[۶] مصراع و مصرع هر دو درست است به معنی یک تخته در که آن را لخت در و طبقه در نیز گویند. و به هندی کوار نامند. [۷] [۸] درِ آتشکده بکندند و آن دو مصراع بودند از طلا و آن را برکندند و به پیش حجاج بردند.[۹] [۱۰] نیم بیت.[۱۱] نیم بیت شعر.[۱۲] نیمه شعر.[۱۳] یک لنگه از شعر.[۱۴]

هر نیمه از دو نیمه بیت که در متحرکات و سواکن به هم نزدیک باشند و هر یک را بی دیگری بتوان انشا و انشاد کرد.[۱۵] نیمه بیت را از آن جهت مصراع خوانند که همچنانکه از در دو طبقه هر کدام طبقه را که خواهند باز و فراز توان کرد بی دیگری نتواند بود و چون هر دو طبقه را به هم فرازکنند یک در باشد، از بیت نیز هر کدام مصراع را که خوانند بی دیگری بیت نتواند بود.[۱۶] [۱۷]

مصراع نصف بیت را گویند. در اصطلاح بلغا آن است که از سه قالب یا چهار قالب مرکب شده باشد، کمتر و بیشتر روانیست که آن از قبیل نظم نبود، اگرچه منقول است که بزرگی یک مصراع برحسب قانون و مصراع دوم دراز گفته: مصراع اول: آب را و خاک را بر سر زنی سر نشکند. مصراع دوم: آب را و خاک را یک جا و اندر هم کنی خشتی پزی ... .[۱۸]

مصراع در شعر

یک نیمه ٔ شعر. نصف یک بیت، چنانکه «چو ایران نباشد تن من مباد» یک مصراع است و مصراع دوم آن «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» باشد که جمعاً یک بیت اند و مصراع صحیح است و به این معنی ظاهراً «مصرع » در عربی نیامده است.[۱۹] صاحب آنندراج گوید: رنگین ، موزون ، تند، شوخ ، بلند، رسا، برجسته از صفات و انگشت ، سر، نخل ، کوچه از تشبیهات مصراع است.[۲۰] چنانکه بیشتر فهلویات که اغلب ارباب طبع مصراعی از آن بر مفاعیلن مفاعیلن فعولن که از بحر هزج است می گویند و مصراعی بر فاعلاتن مفاعیلن فعولن که بحر مشاکل است از بحور مستحدث می گویند. [۲۱]

پانویس

  1. منتهی الارب
  2. ناظم الاطباء
  3. المعجم ص 30.
  4. از کشاف اصطلاحات الفنون
  5. یادداشت مؤلف
  6. مجمل اللغه
  7. از غیاث
  8. آنندراج
  9. ترجمه ٔ تاریخ قم ص 90
  10. اصطلاح عروض
  11. دهار
  12. مهذب الاسماء.
  13. منتهی الارب
  14. ناظم الاطباء
  15. المعجم ص 30
  16. غیاث
  17. آنندراج .
  18. از کشاف اصطلاحات الفنون
  19. یادداشت مؤلف
  20. از آنندراج
  21. المعجم ص 28.

منبع

  • لغت نامه دهخدا، ذیل واژه مصراع، در دسترس در واژه یاب بازیابی: 15 آبان ماه 1392.


شعر فارسی
Poetry1.jpg
شعرشناسی * شعر * علم عروض * قافیه * تخلص * دیوان * مصراع * بیت * مقفا * قالب * مطلع * تغزل * بحور شعری
قالب‌های شعر *مثنوی * قصیده * غزل * مسمط * مستزاد * ترجیع‌بند * ترکیب‌بند * قطعه * رباعی
سبک‌های شعر فارسی * سبک خراسانی * سبک عراقی * سبک هندی * سبک بازگشت ادبی * شعر نو
شاعران پارسی گو: همه*قرن 4 * قرن 5 * قرن 6 * قرن 7 * قرن 8 * قرن 9 * قرن 10 * قرن 11 * قرن 12 * قرن 13 * قرن 14